خرمشهرهای دیروز و امروز/ سوم خرداد و واقعیتهای ناگفته نبرد ما/ «تضمین» اروپا به کاخ سفید
در نبرد نفسگیر خرمشهر، دشمن در پشت خاکریزها چشمبهراه رسیدن تجهیزات و مهمات بود، در اینسوی میدان اما، مردانی با ارادههای پولادین در کمین خصم نشسته بودند که لحظهای در رویارویی و مقاومت با متجاوزان تردید نمیکردند
خبرگزاری میزان -
آتش باری گلولهها و خمپارهها گرچه تمامشده، اما هماوردی انقلاب و استکبار پایانناپذیر است و فقط، صحنه مبارزه دگرگونشده است؛ و بالاخره اینکه نهفقط چند کشور اروپایی و آمریکایی، حتی اگر همه دنیا به ما پشت کنند و حربه تحریم را بکار گیرند، به فرموده امام راحل (ره)، «فرزند رمضانیم» و چنانچه تیغ جنگ را از نیام خارج کنند «فرزند عاشوراییم». طرفه اینکه به تبعیت از شهدایی که از جان و مال و خانواده خود در خرمشهرها گذشتند، باید با همه وجود به میدان پا گذاریم و عزت ایران اسلامی را در خرمشهرهای پیش رو تضمین کنیم.
متحیر شده بودم و بلافاصله پس از پایان صحبت، تصویر شهید را در اینترنت جست و جو کردم. با دیدن عکس، بر حیرتم افزوده شد.
دلم میسوخت وقتی که میشنیدم سانتریفیوژها را بیرون ریختهاند. دلم میسوخت، چون شب شهادت مصطفی احمدی روشن به خانه پدرش رفته بودم و گریهها و نالههای پسرخاله یزدیاش را شنیده بودم که با آن لهجه شیرین و تلخ میگفت: مصطفی! اگر این خبر را خالهات بفهمد، از غصه دق میکند!دلم میسوخت وقتی که میدیدم کسانی که روزانه ۴ ساعت هم مفید کار نمیکنند، دارند به حاصل زحمات شهید شهریاری که تنها ۴ ساعت میخوابید، چوب حراج میزنند.الغرض که حاصل زحمات یک نفر که یک لشکر بود را لشکری به فنا دادند که یک نفر هم نبودند.بیشک این اندوه با ما میماند که در زمانی زیستیم که قراردادی ننگین بر ملت ایران تحمیل شد و ما هم کاری از دستمان بر نیامد.
بیشک در کتب تاریخی که فرزندانمان خواهند خواند، این مضمون نوشته خواهد شد که «حاصل خون دل نخبگان هستهای را، دیپلماتهای خوشخیال به باد دادند»، اما اینکه بعد از این جمله چه بنویسند، به ما بستگی دارد.
از اینجا به بعد تاریخ را، ما مینویسیم.
طی روزهای اخیر و متعاقب خروج آمریکا از توافق هستهای ایران، دغدغههای زیادی درباره «مناسبات ۲ سوی آتلانتیک» در زمان حال و آینده مطرح شده است. برخی سیاستمداران اروپایی صراحتا عنوان کردهاند زمان «استقلال اروپا از آمریکا» فرارسیده و نقض برجام توسط آمریکا، نقطه آشکارساز «بازتعریف اروپا» در نظام بینالملل محسوب میشود. در مقابل، برخی سیاستمداران ارشد اروپایی مانند «آنگلا مرکل» صدر اعظم آلمان و «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه معتقدند اساسا قرار نیست «منازعه»ای در درون آتلانتیک رخ دهد! آنها از یک سو تاکید میکنند دوران تکیه بر واشنگتن (به عنوان پلیس جهان) سپری شده و از سوی دیگر، همچنان خود را متغیری وابسته به ایالات متحده قلمداد میکنند.
از اصلیترین ماموریتهای مکرون و مرکل، تغییر فاز تقابلی موجود میان آمریکا و اروپا، از «منازعه» به «معامله» است.مایک پمپئو، وزیر جدید خارجه آمریکا، رایزنیهای فشردهای را با وزرای خارجه ۳ کشور آلمان، انگلیس و فرانسه بر سر برجام آغاز کرده و از آنها خواسته است به جای ارائه تضمینهای لازم برای استمرار حضور ایران در توافق هستهای، برای شکلگیری دوباره مذاکرات ۱+۵، زمینهسازی کنند!واقعیت امر این است که مقامات اروپایی با هدف حفظ مناسبات درون آتلانتیکی خود با ایالات متحده، به «مایک پمپئو» و «جان بولتون» جهت «تغییر برجام» تضمین دادهاند! در این معادله، اساسا برای تروئیکای اروپایی کمترین اهمیتی ندارد که ایران به اندک منافع خود در توافق هستهای دست یابد یا خیر! آنچه برای امثال مرکل و مکرون اصالت و موضوعیت دارد، «مهار ایران» در بستر «تقویت روابط ۲ سوی آتلانتیک» است. این «استراتژی مهار» به اندازهای در ذهن سیاستمداران اروپایی نمود دارد که حتی قدرت ارائه نمایش ظاهری «ایستادگی در مقابل واشنگتن» را از آنها سلب میکند.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت را دکتر محمدصادق کوشکی نوشته است؛ در بخشی از این سرمقاله که با عنوان "خرمشهرهای دیروز و امروز" منتشر شده، آمده است:هر ملتی در طول تاریخ خود گردنههای متعددی پیش روی دارد و سختترین این گردنهها و درعینحال ماندگارترین آنها دفاع از استقلال، تمامیت، شرف و بهویژه اندیشهها و باورهای ملتها است. سیوشش سال پیش در چنین روزی، یومالله سوم خرداد و آزادی خرمشهر از چنگال دشمنان رقم خورد و حماسهای بیبدیل را پدید آورد که برای همیشه در تارک افتخارات ملت انقلابی ایران باقی ماند. به تعبیر معمار کبیر انقلاب، برهه هشتساله دفاع مقدس در مصاف با جبهه کفر و شرک و استکبار، «گنجی بیپایان» است که برای فهم این گنج، درکی باید که نیازهای امروز و فردا و آینده را از آن استخراجکنیم.
زمانی جنگ به کشورمان تحمیل شد که پیکر انقلاب، آماج توطئههای داخلی قرار داشت. در مقطعی که به فرمایش امام راحل (ره)، جز خدا پناهگاهی نداشتیم و نمیخواستیم جز حضرتش پناهگاهی داشته باشیم، بهمنی از تحریمهای اقتصادی و نظامی بر سر کشور فروریخت و همه جهان پیروزی صدام و شکست جمهوری اسلامی را قطعی قلمداد کردند. در آن شرایط، آنچه باعث شد ظرف کمتر از دو سال بهعنوان چهره فاتح دفاع مقدس شناخته شویم و ایران را از کشوری بهظاهر شکستخورده و ضعیف به برندهای قدرتمند تبدیل کنیم، صرفاً اتکا به خداوند و ایمان به وعدههای الهی در سایه «مقاومت» بود.
با گذار از آن سالیان پرافتخار، امروز اندوختهای بس گرانبها در اختیار داریم؛ میراثی از مقاومت و توانمندیهایی بهدستآمده از خودباوری؛ عاملی که میتواند در مقطع فعلی، انبوه فشارها، تهدیدها، زورگوییها و تحریمها را خنثی کند و سربلندی را برای ملت و نظام به ارمغان آورد. در نبرد نفسگیر خرمشهر، دشمن در پشت خاکریزها چشمبهراه رسیدن تجهیزات و مهمات بود، نگاهش به غرب و مرتجعین منطقه بود تا امکانات جنگی برایش فراهم کنند و اگر کوچکترین خبری از اتمام آذوقه و ادوات نظامی به آنها میرسید، معرکه را ترک میکردند و فرار را برقرار ترجیح میدادند. در اینسوی میدان اما، مردانی با ارادههای پولادین در کمین خصم نشسته بودند که با گره زدن قلب و روح و جان خود به معبودشان، لحظهای در رویارویی و مقاومت با متجاوزان تردید نمیکردند. گرسنگی و تشنگی در آنها اثری نداشت. نمیگفتند بدون توشه راه و تجهیزات جنگی چگونه بجنگیم. دشمنی دشمنان را بهانه ترک میدان قرار نمیدادند و حرف از وادادگی و صلح با قداره کشان بعثی به میان نمیآوردند. هرجا که خطوط مواصلاتی و پشتیبانی قطع میشد، انگیزه بیشتری برای غلبه بر دشمن پیدا میکردند. جایی که فشنگ و گلولهشان تمام میشد، جان خود را در طبق اخلاص قرار میدادند، پای پیاده، از میدانهای مین عبور میگذشتند و جان خود را سپر بلای پیشروی واحدهای عملکننده میکردند.
آتش باری گلولهها و خمپارهها گرچه تمامشده، اما هماوردی انقلاب و استکبار پایانناپذیر است و فقط، صحنه مبارزه دگرگونشده است؛ و بالاخره اینکه نهفقط چند کشور اروپایی و آمریکایی، حتی اگر همه دنیا به ما پشت کنند و حربه تحریم را بکار گیرند، به فرموده امام راحل (ره)، «فرزند رمضانیم» و چنانچه تیغ جنگ را از نیام خارج کنند «فرزند عاشوراییم». طرفه اینکه به تبعیت از شهدایی که از جان و مال و خانواده خود در خرمشهرها گذشتند، باید با همه وجود به میدان پا گذاریم و عزت ایران اسلامی را در خرمشهرهای پیش رو تضمین کنیم.
یادداشت امروز روزنامه کیهان را نیز حسین مروتی نوشته: حضورم در یک کلاس اخلاق هفتگی، مقدرات جالبی را برایم رقم زده بود.
شب هشتم آذرماه سال ۱۳۸۹ بود که بر حسب اتفاق و برای کاری، با استاد اخلاق آن کلاس هفتگی تماس گرفتم. از صدای استاد مشخص بود که بسیار ناراحت است. علت را جویا شدم و ایشان گفت: دکتر مجید شهریاری که امروز ترور شد، از دوستان جلسه بود.
شب هشتم آذرماه سال ۱۳۸۹ بود که بر حسب اتفاق و برای کاری، با استاد اخلاق آن کلاس هفتگی تماس گرفتم. از صدای استاد مشخص بود که بسیار ناراحت است. علت را جویا شدم و ایشان گفت: دکتر مجید شهریاری که امروز ترور شد، از دوستان جلسه بود.
متحیر شده بودم و بلافاصله پس از پایان صحبت، تصویر شهید را در اینترنت جست و جو کردم. با دیدن عکس، بر حیرتم افزوده شد.
طی این سالیان هر بار که در تلویزیون خوش و بش آقایان را با دشمنان این میهن دیدم، از عمق وجود سوختم. وقتی که آقای صالحی با آمانو دست میداد به یاد ماجرای افشای اطلاعات دانشمندان هستهای ایران توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی میافتادم. میخواستم به دکتر صالحی بگویم که این آژانس، همان آژانسی است که در قتل شاگرد شما، مجید شهریاری دست داشته. میخواستم به دکتر صالحی بگویم که شهید رضایینژاد دو هفته بعد از اینکه به یک سایت هستهای رفته بود تا یک اخلالگر مغناطیسی را خنثی کند، توسط دوربینهای آژانس شناسایی و سپس ترور شد. میخواستم رابطه ترور شهید علیمحمدی را با پروژه سزامی به ایشان تذکر بدهم. میخواستم برای دکتر صالحی تعریف کنم که شهید احمدی روشن با یکی از ماموران آژانس، پس از بازنشسته شدنش چت کرده بود و آن مامور اعتراف کرده بود که تمام برندهای تاسیسات ایران را به آژانس گزارش داده تا هیچ یک از شرکتهای دنیا، دیگر آن دستگاهها را به ما نفروشند! خواستم اینها را به آقای صالحی بگویم تا به نهادی که مامورانش جاسوس و دوربینهایش عامل ترور هستند، اطمینان نکند! میخواستم بگویم که لااقل دوربینهای آژانس را آنلاین نکن، تا غربیها برای ترور دانشمندان ما، چند هفتهای به خودشان زحمت بدهند! میخواستم بگویم که اگر به آمانو اعتماد میکنی، لااقل به مونیز – وزیر وقت انرژی آمریکا- اعتماد نکن! میخواستم بگویم مراقب خون شاگرد شهیدت باش استاد! همان شاگردی که به اسم کوچک صدایش میکردی؛ مجید.
دلم میسوخت، وقتی میدیدم که لطایفالحیل آقایان، چنان کارگر افتاده که حتی برخی از اعضای خانواده شهدای هستهای نیز در فرودگاه مهرآباد به استقبال ظریف میروند.
دلم میسوخت، وقتی میدیدم که لطایفالحیل آقایان، چنان کارگر افتاده که حتی برخی از اعضای خانواده شهدای هستهای نیز در فرودگاه مهرآباد به استقبال ظریف میروند.
دلم میسوخت وقتی که میشنیدم سانتریفیوژها را بیرون ریختهاند. دلم میسوخت، چون شب شهادت مصطفی احمدی روشن به خانه پدرش رفته بودم و گریهها و نالههای پسرخاله یزدیاش را شنیده بودم که با آن لهجه شیرین و تلخ میگفت: مصطفی! اگر این خبر را خالهات بفهمد، از غصه دق میکند!دلم میسوخت وقتی که میدیدم کسانی که روزانه ۴ ساعت هم مفید کار نمیکنند، دارند به حاصل زحمات شهید شهریاری که تنها ۴ ساعت میخوابید، چوب حراج میزنند.الغرض که حاصل زحمات یک نفر که یک لشکر بود را لشکری به فنا دادند که یک نفر هم نبودند.بیشک این اندوه با ما میماند که در زمانی زیستیم که قراردادی ننگین بر ملت ایران تحمیل شد و ما هم کاری از دستمان بر نیامد.
بیشک در کتب تاریخی که فرزندانمان خواهند خواند، این مضمون نوشته خواهد شد که «حاصل خون دل نخبگان هستهای را، دیپلماتهای خوشخیال به باد دادند»، اما اینکه بعد از این جمله چه بنویسند، به ما بستگی دارد.
از اینجا به بعد تاریخ را، ما مینویسیم.
روزنامه وطن امروز هم در یادداشت امروز خود به آینده برجام پرداخته و نوشته:«آندرس فوگ راسموسن» دبیرکل سابق ناتو، گفته معروفی درباره ناتو و نقش ایالات متحده در این مجموعه دارد: «اگر آمریکا تعهدات خود در قبال ناتو را کاهش دهد یا به آنها عمل نکند، این مساله به ضرر ناتو خواهد بود و ممکن است به معنای پایان کار این سازمان باشد. آمریکا تنها بازیگر اصلی در سازمان ناتو است که قدرت نظامی کافی را در اختیار دارد تا تضمین دهد ناتو میتواند سیاستهای مورد نظرش را دنبال کند. بیشک اگر ترامپ بخواهد تعاملش با ناتو را کاهش دهد، این مساله خطرناک خواهد بود. این به ضرر اعتبار ناتو خواهد بود. در این صورت، ناتو خواهد مرد!»
طی روزهای اخیر و متعاقب خروج آمریکا از توافق هستهای ایران، دغدغههای زیادی درباره «مناسبات ۲ سوی آتلانتیک» در زمان حال و آینده مطرح شده است. برخی سیاستمداران اروپایی صراحتا عنوان کردهاند زمان «استقلال اروپا از آمریکا» فرارسیده و نقض برجام توسط آمریکا، نقطه آشکارساز «بازتعریف اروپا» در نظام بینالملل محسوب میشود. در مقابل، برخی سیاستمداران ارشد اروپایی مانند «آنگلا مرکل» صدر اعظم آلمان و «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه معتقدند اساسا قرار نیست «منازعه»ای در درون آتلانتیک رخ دهد! آنها از یک سو تاکید میکنند دوران تکیه بر واشنگتن (به عنوان پلیس جهان) سپری شده و از سوی دیگر، همچنان خود را متغیری وابسته به ایالات متحده قلمداد میکنند.
از اصلیترین ماموریتهای مکرون و مرکل، تغییر فاز تقابلی موجود میان آمریکا و اروپا، از «منازعه» به «معامله» است.مایک پمپئو، وزیر جدید خارجه آمریکا، رایزنیهای فشردهای را با وزرای خارجه ۳ کشور آلمان، انگلیس و فرانسه بر سر برجام آغاز کرده و از آنها خواسته است به جای ارائه تضمینهای لازم برای استمرار حضور ایران در توافق هستهای، برای شکلگیری دوباره مذاکرات ۱+۵، زمینهسازی کنند!واقعیت امر این است که مقامات اروپایی با هدف حفظ مناسبات درون آتلانتیکی خود با ایالات متحده، به «مایک پمپئو» و «جان بولتون» جهت «تغییر برجام» تضمین دادهاند! در این معادله، اساسا برای تروئیکای اروپایی کمترین اهمیتی ندارد که ایران به اندک منافع خود در توافق هستهای دست یابد یا خیر! آنچه برای امثال مرکل و مکرون اصالت و موضوعیت دارد، «مهار ایران» در بستر «تقویت روابط ۲ سوی آتلانتیک» است. این «استراتژی مهار» به اندازهای در ذهن سیاستمداران اروپایی نمود دارد که حتی قدرت ارائه نمایش ظاهری «ایستادگی در مقابل واشنگتن» را از آنها سلب میکند.
آری! تروئیکای اروپایی بالاخره «تضمین» دادند، اما این تضمین نه متوجه کشور ما و دستگاه دیپلماسی، بلکه متوجه ایالات متحده آمریکا و افرادی مانند «دونالد ترامپ» و «مایک پمپئو» است. اکثر شهروندان اروپایی معتقدند اروپا باید بلافاصله وارد «دوران گذار از آمریکا» شده تا متعاقبا شاهد شکلگیری «اروپای مستقل» در نظام بینالملل باشیم. با این حال رئیسجمهور فرانسه، صدراعظم آلمان و نخستوزیر انگلیس ماموریت دارند از سرایت این «خواسته عمومی» به عرصه تصمیمسازی سیاستمداران اروپایی جلوگیری کنند. «معامله با آمریکا بر سر برجام» الگویی بود که از ابتدای سال ۲۰۱۷ میلادی (زمان حضور ترامپ در کاخ سفید) از سوی مقامات اروپایی مورد پذیرش قرار گرفت؛ الگویی که پس از ابطال رسمی برجام توسط دونالد ترامپ نیز هنوز از بین نرفته است!
در یادداشت امروز روزنامه شرق نیز با عنوان «مسائل دشوار ایران» نوشت:خروج آمریکا از توافقنامه برجام موضوع ازدیاد مشکلات اقتصادی ما را بار دیگر مطرح کرده است. هرچند پیش از امضای برجام در «شرق» نوشتم با امضای برجام انتظار حل مشکلات اقتصادی را نباید داشت، اما جمع کثیری از مردم بهویژه مسئولان در این خط بودند که برجام حلال مشکلات است. بیتردید دیپلماسی ایران در امضای برجام به یک پیروزی بزرگ دست یافته بود. خروج آمریکا هم این پیروزی را دوچندان کرده و چهره آمریکا را یک چهره (به قول خودشان) بازنده و فریبخورده در مذاکرات قبلی و بدعهد در اقدام اخیر نشان داد.
بدیهی است هیچ اقدامی بدون برنامه نمیتواند پا بگیرد و در صورت دستیازیدن به اقدام بدون برنامه نهتنها آن اقدام به ثمر نمینشیند که گاه پاسخ برعکس بهبار میآورد.بحث درباره تأثیرات برنامه ششم روی شاخصهای اقتصادی و فرهنگی نیاز به یک تحلیل دقیق دارد که در این مختصر نمیگنجد و به روزهای آینده واگذار میشود. اما بهطور اجمالی میتوان به دلایل ناکارآمدی آن پرداخت.
حجم نقدینگی: براساس اطلاعات بیانشده حجم نقدینگی در کشور در پایان سال ۹۶ بالغ بر ۱۶۰۰ هزار میلیارد تومان شده است. این حجم نقدینگی که در مالکیت اشخاص حقیقی و حقوقی است (صرفنظر از آنکه به بخشی از آن دائما سود تعلق میگیرد)، بهطور متوسط سالانه ۳۰ درصد افزایش پیدا میکند.رهاکردن و افزودن به نقدینگی کشور بدون هیچ برنامهای حتما کار صوابی نیست. چه برنامهای دراینباره نزد دولت است؟ موضع دولت و سایر مقامات درخصوص نقدینگی و افزایش آن اثباتا، یا نفیا معلوم نیست.
بدهی دولت و بودجه دولت: معاونت رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه اعلام کرد سال ۹۶ سال سختی بود و به هر طریق که ممکن بود حقوق کارکنان دولت تدارک دیده شد. دولتی که بهزحمت و البته با کمک فروش ارز گران میتواند فقط هزینههای جاری در حد حقوق و دستمزد را تأمین کند، برای ۶۰۰ هزار میلیارد تومان (رقم حسب نظرات اعلامشده است) بدهی یعنی دو برابر بودجه سالانه خود چه میخواهد انجام دهد.با وضع فعلی آب و فرونشست دشتها و شیوه موجود کشاورزی و باغداری، بهزودی کشاورزی در بخش زیادی از سطح کشور منقرض میشود.
کویریشدن روستاها و وابستگی بیشتر غذای مردم به خارج میانجامد و در کنار آن بحرانهای اجتماعی درون شهرها رو به تزاید میگذارد و این بحرانها قابل بازگشت نیست.پایدارکردن محیط زیست و حل مسائل فاضلاب و بازگرداندن اشتباهات محیطزیستی هم از نظرها دور مانده است.میدانیم بانک یک ایده و ابداع مغربزمینی است و با توجه به نبود پول اعتباری در صدر اسلام، هیچ حکمی راجع به پول اعتباری وجود نداشته است.آیا وقت آن نرسیده که شجاعانه درخصوص سیستم بانکی که در صورت اصلاح میتواند یاریدهنده توسعه باشد، اندیشید؟هماهنگنبودن سیاست خارجی با شیوه زندگی داخلی و سیاستهای داخلی نیز باید مدنظر باشد.تضاد بین دو سیاست شاید مهمترین عامل در بهوجودآوردن وضع فعلی اقتصادی و اجتماعی ما شده است. مقامات کشور چه سیاستی را در این مورد دنبال میکنند؟البته مسائل و مشکلات به این هفت بند ختم نمیشود و شاید برخی مسائل که ذکر نشده مهمتر از این مطالب باشد، اما هرچه باشد این مطلب شاید بهانهای قرار گیرد برای شکستن سکوت دولتمردان و باعث شود مسئولان به راهحلها بیندیشند و با شکستن سکوت خود مردم را در جریان مسائل و تصمیمات قرار دهند.
یادداشت امروز روزنامه ایران نیز به سالروز آزاد سازی خرمشهر اشاره کرده و نوشته: بارها از زبان استراتژیستهای نظامی شنیدهایم که عملیات بیتالمقدس توازن نظامی در منطقه را به نفع نیروی تازه نفس ایرانی رقم زد و فتح خرمشهر نقطه پایان بر یک رشته محاسبات و معادلات نظامی بود.اما نتیجه واقعه سوم خرداد ۶۱ صرفاً این نبود که امیدها و آرزوها و محاسبات ارتش بعث عراق و حامیان آنها را بر هم زد بلکه به نظرم اهمیت واقعه در این بود که برای نخستین بار از «ماهیت و سرشت قدرت رزمندگان ایرانی با تکیه بر فرهنگ ایثار و شهادت» پرده برداشت.
از ویژگی مردمی جنگ که بگذریم، جهانبینی حاکم بر جنگ ما، متفاوت از همه انگارههای مکاتب مبارزاتی چپ و راست آن روزگار بود. بر این نکته اغلب محققان تاریخ دفاع مقدس هشت ساله تأکید کردهاند. خیل جوانان ایرانی به معنای واقعی «جهاد در راه خدا» را پیشه کردند و موتور محرک و سوخت اصلی این جنگ در همه ایام سخت هشت ساله چیزی جز انرژی ایمان و روح شهادت طلبی نبود. آنها باور عمیق به حقانیت نبرد داشتند. نبرد آنها از هر نظر از یک الگوی آرمانی در تاریخ الهام گرفته بود؛ قیام عاشورا و بزرگترین نهضت آزادیخواه تاریخ که رزمندگان ایرانی با عشق ادامه راه امام شهید خویش، در برابر صف بزرگترین دشمنان ایستادند و از آب و خاک خویش دفاع کردند.
نسل امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازخوانی و شناخت آموزههای دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت است. اگر میراث مجاهدت فاتحان خرمشهر به ظرافت و شایستگی بازگو شود نسل امروز پاسخ این پرسش بزرگ را در خواهد یافت که سوم خرداد چگونه مسیر جنگ و بلکه مسیر تاریخ را تغییر داد و چگونه رؤیای اشغال و تسخیر ایران در خاکریز خرمشهر فرو ریخت و ایران بعد از سوم خرداد به یک سرزمین و نظام شکستناپذیر در نگاه بازیگران جهانی تبدیل شد.
روزنامه اعتماد نیز در یادداشت امروز خود نوشت:ولی فقیه در نظام جمهوری اســلامی فصـــل الخطــاب است و معنای این فصلالخطاب بودن این است که در هنگامه بحرانها و اختلاف نظرها ورود میکنند و نظر نهایی را برای خاتمه بخشیدن به اختلاف دیدگاهها و روشها میدهند. وقتی همه مسوولان، مدیران و روسای قوا بر سر مسائل جاری کشور و اتفاقات واحد نظراتی مخالف یا متضاد دارند و ...
این اختلاف نظرها تشدید یا به حد بحرانی برسد ورود مقام معظم رهبری، فیصلهبخش این تفاوت رویکردها و اختلافات خواهد بود. بر این اساس نقش و جایگاه رهبری نظام در مسائل کلان کشور بسیار حساس، مهم و حیاتی است. رهنمودها و نظارت ایشان همواره به عنوان راهحل نهایی در مسائل کلان کشور تلقی میشود. نظر ولی فقیه میتواند محور وحدت و انسجام بین نیروهای سیاسی کشور باشد. البته شاهد مثال فراوان وجود دارد که رهبری نظام همواره بسیاری از مسائل را از ابتدا به مسوولان ذیربط ارجاع میدهند تا مسوولان در مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان و خبرگان رهبری بحث و تبادل نظر کنند و به تصمیم برسند. اگر اکثریت مسوولان ذیربط به نظر مشترکی رسیدند، ایشان هم معمولا همان نظر اکثریت را حمایت و تایید میکنند. اما در صورت اختلافی شدن نظرها ایشان نظر پایانی را میدهند. این نقش بسیار مهم رهبری در مسائل بسیار استراتژیک است. ایشان همچنین گزارشاتی را از مسائل مردم دریافت میکند و در حمایت از مردم صحبت میکنند. در راستای مشکلات مردم به مسوولان تذکر میدهند و از آنان مطالبه میکنند که نظرات مردم را بشنوند. اگر مردم اعتراضی دارند، ایشان به مسوولان ذیربط گوشزد میکنند تا پاسخ مطالبات جاری کشور را بدهند و تا جای ممکن از طرق قانونی برای حل مشکلات مردم استفاده کنند. دولت معمولا سعی دارد تا موافقت رهبری را جلب کند و اگر نتواند موافقت صریح رهبری را دریافت کند، لااقل عدم مخالفت ایشان را احراز کند. دولت سعی میکند همیشه با رهبری هماهنگ بوده و اختلافی بین دولت و رهبری در مسائل جاری کشور وجود نداشته باشد. در نتیجه نقش و مسوولیت رهبری نظام در بالانس کردن مسائل کشور همواره مهم است. تسلط و اشراف ایشان به واقعیتهای کشور، مطالبات مردم، توانمندیهای نهادهای قدرت، ضعفها و قوتهای مسوولان و... باعث شده تا رهبری در مقام دیدهبانی نظام، جامعترین و دقیقترین تحلیلها را درباره فرصتها و تهدیدهای کشور داشته باشند. از همین رو بر همه مسوولان کشور واجب است تا راهبردهای اعلام شده از سوی رهبری را در صدر سیاستهای کاری خود قرار دهند و برای پیشبرد امور تلاش خود را جهت جلب رضایت رهبری که همانا تامین نیازها و مطالبات ملت است، انجام دهند.
این اختلاف نظرها تشدید یا به حد بحرانی برسد ورود مقام معظم رهبری، فیصلهبخش این تفاوت رویکردها و اختلافات خواهد بود. بر این اساس نقش و جایگاه رهبری نظام در مسائل کلان کشور بسیار حساس، مهم و حیاتی است. رهنمودها و نظارت ایشان همواره به عنوان راهحل نهایی در مسائل کلان کشور تلقی میشود. نظر ولی فقیه میتواند محور وحدت و انسجام بین نیروهای سیاسی کشور باشد. البته شاهد مثال فراوان وجود دارد که رهبری نظام همواره بسیاری از مسائل را از ابتدا به مسوولان ذیربط ارجاع میدهند تا مسوولان در مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان و خبرگان رهبری بحث و تبادل نظر کنند و به تصمیم برسند. اگر اکثریت مسوولان ذیربط به نظر مشترکی رسیدند، ایشان هم معمولا همان نظر اکثریت را حمایت و تایید میکنند. اما در صورت اختلافی شدن نظرها ایشان نظر پایانی را میدهند. این نقش بسیار مهم رهبری در مسائل بسیار استراتژیک است. ایشان همچنین گزارشاتی را از مسائل مردم دریافت میکند و در حمایت از مردم صحبت میکنند. در راستای مشکلات مردم به مسوولان تذکر میدهند و از آنان مطالبه میکنند که نظرات مردم را بشنوند. اگر مردم اعتراضی دارند، ایشان به مسوولان ذیربط گوشزد میکنند تا پاسخ مطالبات جاری کشور را بدهند و تا جای ممکن از طرق قانونی برای حل مشکلات مردم استفاده کنند. دولت معمولا سعی دارد تا موافقت رهبری را جلب کند و اگر نتواند موافقت صریح رهبری را دریافت کند، لااقل عدم مخالفت ایشان را احراز کند. دولت سعی میکند همیشه با رهبری هماهنگ بوده و اختلافی بین دولت و رهبری در مسائل جاری کشور وجود نداشته باشد. در نتیجه نقش و مسوولیت رهبری نظام در بالانس کردن مسائل کشور همواره مهم است. تسلط و اشراف ایشان به واقعیتهای کشور، مطالبات مردم، توانمندیهای نهادهای قدرت، ضعفها و قوتهای مسوولان و... باعث شده تا رهبری در مقام دیدهبانی نظام، جامعترین و دقیقترین تحلیلها را درباره فرصتها و تهدیدهای کشور داشته باشند. از همین رو بر همه مسوولان کشور واجب است تا راهبردهای اعلام شده از سوی رهبری را در صدر سیاستهای کاری خود قرار دهند و برای پیشبرد امور تلاش خود را جهت جلب رضایت رهبری که همانا تامین نیازها و مطالبات ملت است، انجام دهند.
روزنامه خراسان همچنین در یادداشت امروز خود نوشت:مجموعه عملیاتی که به عملیات بیت المقدس و سرانجام آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد سال ۶۱ منتهی شد، نشان داد وقتی ملتی با ایمان و توکل به خداوند و با نیت نصرت دین و کتاب خدا مردانه و مومنانه برای حفظ ناموس و ارزشهای انسانی و اخلاقی و حفاظت از کیان و عزت و شرف و استقلال وطن خود پا به رکاب عرصه جهاد و دفاع شوند، براساس وعده تخلف ناپذیر الهی، پیروز میدان خواهند بود و آزادسازی خرمشهر عزیز از چنگال متجاوزان مستظهر به کمکهای بی دریغ غرب و شرق و بسیاری از اعراب منطقه و برخوردار از آن همه امکانات و تجهیزات نظامی پیشرفته، نمونه و نماد آشکار «امداد و نصرت الهی» بود که در عصر حاضر تجلی پیدا کرد و چه باورمندانه و مومنانه و دلنشین گفت: آن پیر اهل حق و حقیقت که «خرمشهر را خدا آزاد کرد».
و دیگر این که آن فتح بزرگ و خدایی و بازپس گیری خرمشهر به اراده و مشیت الهی و به دست توانمند سربازان قرآن و وطن و آن رزمندگان جان فدای ناموس و شرف کیان میهن به صدام و همه حامیانش و تمامی همفکران و هم مسلکان و هم «رویاهای» او نشان داد کهای بزرگ دروغ گویان و تهمت زنندگان عالم، ایرانی، مجوس نیست بلکه همه شما همفکران دیروز و امروز صدام مانند بن سلمان سعودی و سران وهابیت تکفیری و داعش خون ریز و ترامپ صهیونیست! و غاصبان فلسطین و تمامی منکران حق و حقیقت مجوس و بت پرست و بنده و برده غیر خدا هستید نه ایرانیان پاک نهاد که حتی قبل از قبول آگاهانه شریعت ناب محمدی و تشرف به ولایت علوی، موحد و یکتاپرست بوده اند حتی قبل از دوره باشکوه فرمانروایی کورش کبیر بر این سرزمین.ای صدامیان آن فتح بزرگ به دست غیورمردان ایران زمین، نشان داد که خرمشهر عزیز آن روز که خونین اش کردید و «محمره اش» خواندید و با چکمههای کثیف تان اشغالش کردید لباس عزا به تن کرد و آن روز که به دامن مام عزیزش ایران عزیزتر از جان بازگردانده شد، لباس شادی و شور و عزت و شرف دوباره بر تن کرد و این گواه تاریخی به لطف الهی بر تارک تاریخ ایران و منطقه بلکه جهان میدرخشد و همچنان خواهد درخشید. رابعا این که، آن فتح و بازپس گیری و آن امداد و لطف آشکار الهی دیگر بار اثبات کرد به برکت خون شهیدان راه استقلال و عزت و شرف دین و میهن نه خرمشهر هیچ گاه محمره بوده و خواهد شد و نه خوزستان عزیز ایران عربستان بوده و خواهد شد و نه به کوری چشم همه بدخواهان ملت بزرگ ایران، این سرزمین یلان و دلیران و جوانمردان و حماسه آفرینان و فرزندان نام آوران نامبردار در شاهنامه فردوسی بزرگ تا خون ایرانی و جوانمردی و مسلمانی و ایمان محمدی و ارادت اهل بیت در رگ هایشان جاری است اجازه خدشه دار شدن عزت و شرفشان و جدایی حتی وجبی از خاک کشورشان را به احدی نمیدهند. فتح و بازپس گیری خرمشهر از چنگال متجاوزان گواه روشنی بر این واقعیت نیز هست که همان گونه که صدامیان آرزوی محمره کردن خرمشهر و عربستان کردن خوزستان و تقسیم ایران را به ذلت هر چه تمامتر در آن شرایطی که دیدیم و تاریخ ثبت کرد به گور بردند، صهیونیستها و سعودیها و ترامپ و پمپئو نیز یا باید از این خواب بیدار شوند یا با آرزوی «ایرانستان» کردن ایران سر به گور بگذارند.
بعد از فتح خرمشهر است که ردپای عنصری تازه در تحلیلها و ارزیابی استراتژیستها به نام ایمان و ایدئولوژی نمایان شد و در ارزیابی جنگ ایران و عراق قاطبه کارشناسان بویژه در غرب بر مؤلفه تعیینکننده ایمان رزمندگان تکیه کردند؛ بنابراین صفحات تقویم فتح خرمشهر را از این نظر باید دوباره ورق زد. واقعهای که نه تنها تصویر یک نیروی تسلیمناپذیر از ایرانیها به جهان عرضه میکند بلکه تصویری مجسم از الگوی جنگ مردمی و اعتقادی جوانان این مرز و بوم با تکیه بر فرهنگ ایثار و شهادت را به نمایش میگذارد و امروزه بدرستی در تقویم رسمی کشورمان، بهعنوان روز «مقاومت، ایثار و پیروزی» ثبت شده است. بی گمان اگر از این منظر به اتفاقات روزهای پرالتهاب بهار سال ۶۱ نگاه شود زوایای تازه از آن حادثه پیش روی هر ناظری نمایان خواهد شد.
فتح خرمشهر این پیام را در نگاههای بهت زده جهان خارج نشاند که ایرانیها پایهگذار نبردی تازه در عصر امروز شدهاند که هیچ شباهتی به الگوی جنگهای کلاسیک آن روز ندارد. هویت این الگوی نوین جنگ بر دو پایه مردمی بودن و معنویت استوار شده بود.ماهیت مردمی جنگ به گونهای بود که در آن دولت و حکومت فقط نقش پشتیبان و تسهیلکننده را ایفا کردند؛ درست برخلاف همه نبردهای کلاسیک که امور جنگ از صفر تا صد بر پاشنه امکانات و اراده حکومتها پیش میرود. فاتحان خرمشهر مدلی از جنگ را پایه نهادند که در آن همه اقشار و آحاد جامعه به شکل داوطلبانه و فراگیر بار دفاع از حریم مردم و مملکت را بردوش کشیدند.
فتح خرمشهر این پیام را در نگاههای بهت زده جهان خارج نشاند که ایرانیها پایهگذار نبردی تازه در عصر امروز شدهاند که هیچ شباهتی به الگوی جنگهای کلاسیک آن روز ندارد. هویت این الگوی نوین جنگ بر دو پایه مردمی بودن و معنویت استوار شده بود.ماهیت مردمی جنگ به گونهای بود که در آن دولت و حکومت فقط نقش پشتیبان و تسهیلکننده را ایفا کردند؛ درست برخلاف همه نبردهای کلاسیک که امور جنگ از صفر تا صد بر پاشنه امکانات و اراده حکومتها پیش میرود. فاتحان خرمشهر مدلی از جنگ را پایه نهادند که در آن همه اقشار و آحاد جامعه به شکل داوطلبانه و فراگیر بار دفاع از حریم مردم و مملکت را بردوش کشیدند.
از ویژگی مردمی جنگ که بگذریم، جهانبینی حاکم بر جنگ ما، متفاوت از همه انگارههای مکاتب مبارزاتی چپ و راست آن روزگار بود. بر این نکته اغلب محققان تاریخ دفاع مقدس هشت ساله تأکید کردهاند. خیل جوانان ایرانی به معنای واقعی «جهاد در راه خدا» را پیشه کردند و موتور محرک و سوخت اصلی این جنگ در همه ایام سخت هشت ساله چیزی جز انرژی ایمان و روح شهادت طلبی نبود. آنها باور عمیق به حقانیت نبرد داشتند. نبرد آنها از هر نظر از یک الگوی آرمانی در تاریخ الهام گرفته بود؛ قیام عاشورا و بزرگترین نهضت آزادیخواه تاریخ که رزمندگان ایرانی با عشق ادامه راه امام شهید خویش، در برابر صف بزرگترین دشمنان ایستادند و از آب و خاک خویش دفاع کردند.
نسل امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازخوانی و شناخت آموزههای دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت است. اگر میراث مجاهدت فاتحان خرمشهر به ظرافت و شایستگی بازگو شود نسل امروز پاسخ این پرسش بزرگ را در خواهد یافت که سوم خرداد چگونه مسیر جنگ و بلکه مسیر تاریخ را تغییر داد و چگونه رؤیای اشغال و تسخیر ایران در خاکریز خرمشهر فرو ریخت و ایران بعد از سوم خرداد به یک سرزمین و نظام شکستناپذیر در نگاه بازیگران جهانی تبدیل شد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *