محتوای گمشده در میان زرق و برق بیفایده/خوک فیلمی سردرگم میان کمدی و درام اجتماعی
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، فیلم سینمایی "خوک" به کارگردانی "مانی حقیقی" بعد از نزدیک به دو هفته اکران در سینماهای کشور به فروش اندک 350 میلیون تومانی رسیده که در مقایسه با سایر آثار میلیاردی سینمای ایران شکستی مالی محسوب می شود.
این فیلم که حاشیه های فراوانی را در زمان تولید، فیلمبرداری و پخش به همراه داشت با وجود خبرسازی های فراوان نتوانست اقبال چندانی را در گیشه از آن خود کند.
مانی حقیقی در جدیدترین تجربه کارگردانی خود با بازی "محمدحسن معجونی" به دنبال خیال پردازی در سینما رفته اما از اواسط فیلم دنیای خیال و واقعیت از دست او در رفته و مضمون ابتدایی فیلم چند شاخه می شود.
شاید خارج شدن از حیطه واقعیت و کمی بلندپروازی در صحنه پردازی و حضور بازیگران در لوکیشن های خیالی در ابتدا جذاب باشد اما از لحاظ ساختار سینمایی با حضور و بروز خواب در این فیلم همه چیز رنگ باخته و از جادوی سینمایی خود دور می شود.
حقیقی در خوک بیش از محتوا به دنبال تازگی و البته زرق و برق رفته و می خواهد فیلمش را به کمک همین رنگ و لعاب به مخاطب تزریق کند. رنگ و لعابی که شاید در ده دقیقه ابتدایی جذابیت داشته باشند اما بعد از تکراری شدن آنها عادی می شوند.
محمدحسن معجونی در فیلم خوک همان معجونی همیشگی در آثار سینمایی، تئاتر و تلویزیون است. وی کار خاصی نمی کند و با همان لحن شل و کاراکتر شخصی اش در قالب یک کارگردان شکست خورده وارد عمل می شود.
حقیقی در خوک به دنبال اتفاقی خیالی و نوآورانه است اما متاسفانه به شدت دچار غلو و بزرگنمایی در برخی اتفاقات ریز و شاید بی اهمیت در ساختار فیلمنامه می شود. رخدادهایی که بعد از لحظاتی منطق روایی داستان را زیر سوال می برند.
فیلم جدید مانی حقی به شدت دچار تکرار و دلسردگی می شود. اتفاقی که به معنای واقعی کلمه نمی تواند زیر رنگ بندی و شلوغ کاری های فیلم پنهان شود. حقیقی می خواهد در این فیلم به سراغ یک کمدی مدرن برود اما به دلیل نبود انسجام در فیلمنامه خیلی سریع به اثری خسته کننده مبدل می شود.
با وجود اکران آثار کمدی فراوانی که این روزها در سینماها روی پرده رفته اند فیلم "خوک" میان یک فیلم اجتماعی و اثری کمدی گیر کرده و همین سردرگمی به مخاطب هم منتقل می شود. مخاطبی که مشخص نیست در انتهای فیلم چه چیز را تفکر و تامل با خود بیرون می برد؟.