هر آنچه در منطقه میگذرد؛ سوریه، عراق، لبنان، یمن و...
علیرغم اینکه سوریه بیش از هفت سال است که درگیر یک جنگ سازمانیافته تروریستی است، اما اگر تصمیم بگیرد در مقابله با رژیم صهیونیستی اقدامی بکند حتی سوریه فعلی با همه چالشهایی که با آن مواجه است، وزن بیشتر از این دارد که بخواهد صرفاً ۶۰ موشک به سمت مناطق جولان اشغالی شلیک بکند.
خبرگزاری میزان -
با توجه به اتفاقاتی که در منطقه میافتد و شیب سریع آنها، ما سعی میکنیم که تمامی این رخدادها را بررسی کنیم. یکی از این مسائل حادثشده، همین چند روز گذشته و انتخابات لبنان بود. خب آنجا یک پیروزی بزرگ برای جریان مقاومت به رهبری حزبالله پیش آمد که بسیار ارزشمند بود، در طرف مقابل حزب المستقبل و در رأس آن سعد حریری شکست سنگینی در این انتخابات تجربه کردند. از دو منظر بفرمایید که اولاً این پیروزی چه دلیلی داشت و چه پیامدهایی برای حزبالله در پی دارد. ثانیاً برای همان حزب شکستخورده یعنی المستقبل چگونه خواهد بود.
در مورد لبنان، در سالهای اخیر یک اتفاق مهمی رخ داد. در طراحی که آمریکا و برخی از متحدانش انجام دادند قرار بود داعش به ترسیم خطوط جغرافیایی و سایکس-پیکو جدید در منطقه کمک کند. لزوماً در این سایکس-پیکو قرار نبود مثل سالهای اول جنگ جهانی اول خطکشی بگذارند و جغرافیای هر کشور را جز بهجز نشان دهند، اما این سایکس-پیکو درنتیجه حرکت داعش قرار بود یک جابجایی جمعیتی در عراق، سوریه، لبنان و منطقه ایجاد کند که حاصل این باشد که کُرد، شیعه، سنی و دروزی در مناطق خاصی مستقر و عملاً آن بستر تجزیه منطقه فراهم شود. البته آمریکاییها راجع به سیاست خودشان در مورد تجزیه منطقه همیشه حرفهای ضدونقیضی زدند، گاهی گفتند چنین چیزی در راهبرد ما وجود ندارد و گاهی هم گفتند که اتفاقاً منطقه باید تجزیه شود. اما آمریکاییها در رفتار کلانشان در منطقه اقداماتی کردند که خطر تجزیه منطقه را بهعنوان خطر جدی در دستور کار منطقهای قرار گرفت. داعش در سوریه قرار نبود که فقط آنجا بماند، قرار بود که هم وارد عراق شود و تروریست و ناامنی را بازتولید کند وهم وارد لبنان شود و مدیریتشده تا جایی حضور تروریستها را بازتولید کند که حزبالله عملاً از کارایی در لبنان ساقط گردد. ورود بهموقع حزبالله و تصمیم آقای سید حسن نصرالله دبیر کل محترم آن، در اینباره که قبل از اینکه تروریستها وارد خاک لبنان شوند باید با هماهنگی حکومت سوریه وارد خاک این سوریه گردند، تا بتوانند آنجا با آنها مبارزه کنند. این برای حزبالله یک مشکل در جهان عرب ایجاد کرد. حزباللهی که در جنگ ۳۳ روزه یا به تعبیر عربها در جنگ تموز توانسته بود به همه دنیا نشان دهد، که اگر اعراب در جنگ ۶ روزه و جنگهای مختلف از رژیم صهیونیستی شکست خوردند آنهم در دورهای که این رژیم در ابتدای راه و توانمندی خودش بود، در اوج قدرت پوشالیاش، حزبالله توانست در جنگ ۳۳ روزه اقدامی کند که این رژیم وادار به تسلیم و آتشبس شود. این برای حزبالله قدرتی در جهان اسلام و عرب تولید کرد. حزبالله وقتی وارد سوریه شد، هرچه توضیح داد که ورودم به این کشور برای امنیت منطقه و لبنان است، گفتند نه؛ حزبالله وارد درگیری شیعه و سنی شده و سعی کردند حزب الله را در سطح منطقه تخریب کنند. نتیجه حضور حزبالله در سوریه و حضور مقتدرانهاش در عرصه مبارزه با تروریزم در مرز مشترک سوریه و لبنان این شد که امروز علاوه بر داشتن تجربه بالای مبارزه با رژیم صهیونیستی دارای یک تجربه بالا و موفق در مبارزه با تروریزم تکفیری در منطقه شده است و با دو بال مبارزه با تروریزم و صهیونیسم، جایگاه ویژهای در منطقه و لبنان پیدا کرد. نتیجه این جایگاه حزبالله و مقاومت این شد که مردم در داخل لبنان نشان دادند که همچنان به آنها اعتماد دارند. مردم وقتی دیدند که حزبالله چقدر شهید داد و چقدر عملیات سازماندهی کرد و چه تأثیری در خرد شدن استخوانهای داعش در سوریه و بهتبع آن برقراری ثبات و امنیت در لبنان داشت، با این رأی بار دیگر اعتمادشان به مقاومت در لبنان را نشان دادند. اما در مورد سعد حریری، علیرغم اینکه محور مقاومت و احزاب سیاسی فعال در لبنان تلاش کردند خیلی از رفتارهای اشتباهش را نادیده بگیرند، اما سعی کنند سعد حریری را بهعنوان نخستوزیر در حلقه حاکمیتی لبنان حفظ نمایند؛ عربستان سعودی به دلیل رفتارهای سلسله مراتبی که فقط میخواهد از بالا به پایین دستور دهد و اتفاقاً یکی از مشکلات اصلی منطقه با عربستان و حتی یکی از مشکلات جدی که کشورهای حوزه خلیجفارس این است که رابطه، رابطه سلسله مراتبی شود و عربستان بخواهد دستور بدهد و برادر بزرگ این پنج کشور باشد، سر، باز میزنند. عربستان سعی کرد این رفتار غلط را در مورد لبنان دنبال کند، دستوراتی را به سعد حریری داد که واقعیتهای جامعه سیاسی لبنان اجازه اجرای آنها را نمیداد. سعودیها با حریری آن رفتار سخیف و زشت و ناپسند را کردند و بازخورد آن را در انتخابات لبنان دیدند. مردم لبنان نخستوزیری میخواهند که اقتدار و استقلال کشور را حفظ کند. هیچگاه آقای نصرالله، نبیح بری، میشل عون در رفتارشان در لبنان بهگونهای عمل نکردند که مردم لبنان این پیام را بگیرند که آنها وابسته به جایی هستند. آنها فرزندان لبنان هستند و برای این کشور کار میکنند.
برویم به عراق که امروز انتخابات مهمی را پیش رو داشت. جریانهای مخالف و موافق با آزادی در این انتخابات شرکت کردند. تحلیل شما ازآنچه در نتیجه انتخابات رخ خواهد داد چیست و فکر میکنید مقاومت در آنجا چه سهمی خواهد داشت.
حقیقت این است که انتخابات عراق و نظام سیاسی حاکم بر آن، توانست پیروزی بزرگی در مبارزه با داعش و آزادسازی موصل و برقراری امنیت بهدست آورد و توانست تأثیر بسیاری در ثبات این کشور بگذارد. تا سطحی که امروز در انتخاباتی که برگزار شد بر اساس گزارش وزارت کشور عراق، هیچ اقدام ناامن کنندهای مشاهده نشده است. این در حالی است که یکی از اهداف تحرک بخشی آمریکا و حتی سعودیها و اسرائیلیها به داعش و حمایت پنهان اینها، این بود که میخواستند این پیام را بدهند که حکومت دارای حاکمیت اکثریت شیعی در عراق توان اداره کشور را ندارد و میخواستند تیر خلاصی را از طریق داعش وارد کنند. سپس نتیجهگیری این بشود که این حکومت و ترکیب سیاسی موجود در عراق قادر به اداره کشور نیست و دیگران باید این کار را بکنند.
مبارزه موفق نیروهای مسلح، مردم، رهبران عراق و نقش مرجعیت نشان داد که نظام سیاسی فعلی در عراق قادر هست این کشور را با قدرت اداره کند. اولاً انتخابات در موعد خودش برگزار شد.
شما حتماً در اخبار دنبال میکردید، یکی از کشورهایی که خیلی تلاش کرد انتخابات بهموقع در عراق برگزار نشود عربستان سعودی بود و برخی از طرفهای خارجی هم از این ایده حمایت میکردند. تحلیل آنها این بود که اگر الآن در این فضا انتخابات برگزار شود، جریاناتی که در مبارزه با داعش و شکست دادن آن در لایههای مختلف اجتماعی عراق نقش داشتند، شانس و محبوبیت بیشتری داشتند که رأی بیاورند؛ لذا به بهانههایی مثل اینکه ترکیب جمعیتی جابجا شده و مردم باید به منازل خودشان برگردند و یک سال دیگر زمان لازم است، میخواستند انتخابات را به تعویق بیندازند. خوشبختانه با برنامهریزی دقیق مقامات مسئول عراقی و توجه ویژهای که مرجعیت و همه گروهها و احزاب سیاسی و روشنبینی که مردم داشتند، انتخابات این کشور برگزار شد. به نظر من اقدام نیروهای مسلح، مردم و همه کنشگران عراقی که سهم مهمی در شکست دادن داعش و بازگشت امنیت به عراق داشتند یکی از پیامهای مهم انتخابات امروز خواهد بود. تصور میکنم مردم عراق هم همانند مردم لبنان که سنی، شیعی، مسیحی و دروزی همگی اعتماد خودشان به مقاومت را یکبار دیگر اعلام کردند، قدردانی خودشان را از کسانی که جان خودشان را فدا و برای بازگشت امنیت ایثار کردند اعلام خواهند کرد.
شکستهای پیدرپی برای سعودیها باعث میشود که تمام اندک اعتبار سیاسی که داشته را نزد افکار عمومی منطقه از دست بدهد. آفات مستخرج از این پارادایم حاکم بر رفتار سیاسی سعودیها در منطقه موضوعی است که یکی از مصادیق مهمش یمن است. عربستان وقتی میخواست وارد یمن شود اعلام کرد که یک الی سه هفته اینجا کار تمام است. الآن در یک باتلاق خودساخته در آستانه چهار سالگی قرار دارند بدون اینکه هیچ عایدی بهدست آورد. بفرمایید با توجه به اینکه احتمال موفقیت سعودیها تاکنون در یمن پایین بوده و دستاورد مشخصی نداشتهاند، زین پس در یمن چه برنامهای خواهند داشت، چون تغییر رفتاری داده والان از حملههای مداوم و کشتن زن و کودکان به ترور شخصیتهای خاصی که در چارچوب سیاسی یمن نقشهای برجستهای دارند روی آورده است. این تغییر رویکرد مستخرج از شکست است یا ادامه سیاستهای سعودی است؟
به معنای واقعی حاکمان فعلی عربستان سعودی در باتلاق یمن گرفتارشدهاند. زمانی که عربستان تصمیم گرفت اقدام نظامی در یمن کند، جالب است که هنوز گفتگوهای سیاسی نه در سوریه، نه در بحرین و نه در لیبی و هیچ کشور منطقه که درگیر تحولات بیداری اسلامی یا به تعبیر نادرست برخی کشورها «بهار عربی» بودند، هیچکدام از این گفتگوها یا شکل نگرفته یا به نتیجه نرسیده بود. ولی احزاب سیاسی و گروههای یمنی با یک فرهیختگی و آمادگی سیاسی خیلی خوب توانستند به یک وحدت نظر برسند و در خصوص تشکیل دولت وفاق ملی توافق کردند. اما چون این توافق مورد تأیید عربستان نبود و میخواست هرچه که او میگوید راجع به یمن اتفاق بیافتد بل همین بازی نادرستی که ماههای اخیر بر سر آقای حریری آوردند و گفتند استعفا داده و سعی کردند خلاء سیاسی در لبنان ایجاد کنند، نخستوزیر یمن را هم وادار به استعفا کردند تا خلاء سیاسی ایجاد کنند تا بهانهای برای شروع جنگ باشند. سعودیها فریب آمریکا و اسرائیل را خوردند. فکر میکردند با اعلام آمریکا که گفت: حمایت لجستیکی از جنگ عربستان علیه یمن میکنیم؛ پس آمریکا پشتشان قرار دارد و به اعتبار آمریکا خیلی کشورهای دیگر هم میآیند و واقعاً ظرف دو سه هفته موضع یمن را در هم میپیچند و این کشور را به یک استان عربستان تبدیل میکنند.
رسما هم اعلام کرند.
بله. کما اینکه در مذاکرات دیپلماتیک سعودیها به ما میگفتند که یمن حیاطخلوت ماست و باید برایمان حفظ شود. چنین نگاه تحقیرآمیزی نسبت به یمنی که دارای تاریخ و تمدن است داشتند. سعودی همینالان در باتلاقی که گرفتارشده و بازی را بهطور سینهخیز ادامه میدهد. به نظر میرسد یمن فقط راهحل سیاسی دارد، همانطور که من هفته اول تجاوز عربستان در جده به آقای عادل الجبیر گفتم که آقای وزیر، یمن فقط راهحل سیاسی دارد و شما چارهای جز بازگشت به آن ندارید و ایشان این را رد کرد. من فکر میکنم همچنان تنها راهحل، راهحل سیاسی است. اما فراموش نکنید در برابر عربستان مدعی تادندانمسلح، یمنی که در فقیر بسر میبرد، مردمش باروحیه در مقابل با متجاوز و اشغال گری بیش از سه سال است که ایستاده است. زمانی من در حاشیه اجلاسی در کویت، از طریق وزیر خارجه یکی از کشورهای حوزه خلیجفارس گفتم که در مورد یمن باید کشتن زن و کودک و نیروهای غیرمسلح متوقف شود و طرفهای سیاسی به میز مذاکره برگردند، انصار الله آن زمان تهدید کرده بود که اگر عربستان کشتار زنان و کودکان را متوقف نکند، به مقابلهبهمثل و حمله به عربستان سعودی برای دفاع در راستای حقوق بینالملل و در چارچوب دفاع مشروع از کشورمان اقدام خواهیم کرد. آن وزیر خارجه کشور حوزه خلیجفارس به من گفت: اگر حوثیها و متحدینش یک گلوله کلاش به سمت عربستان شلیک کنند، رهبری عربستان گفته که ما یمن را با خاک یکسان و کل این کشور را نابود خواهیم کرد. امروز شاهد این هستیم که گروههای مسلح و ارتش یمن، دهها موشک در دفاع از تمامیت ارضیشان به عربستان شلیک کردهاند. عربستان نه تنها هیچ پیروزی در یمن بهدست نیاورده بلکه امنیت کشور خودش را نیز به خطر انداخته و آمریکاییها هم در این رابطه یا ارادهاش را ندارند یا نمیتوانند هیچ کمکی به سعودیها برسانند. واقعیت این است که آمریکاییها هم در کنار عربستان بودند، ولی نتوانستند که معادله یمن را منطبق بر خواستههای خودشان تغییر دهند.
همیشه عربستان سوابق این اشتباهات محاسباتی را داشته؛ چه در زمان شاهان کهنسالش والان هم که در دوره این جوان بیشتر شده است. انتخابات پارلمانی بحرین پیش روست. از گوشه و کنار به گوش میرسد که احزاب مخالف در این کشور در محدودیت و سرکوب به سر میبرند.
به این نکته اشارهکنم که حمایتهای نادرست برخی کشورها و مداخله عربستان سعودی در یمن، شرایط این کشور را پیچیده و بهگونهای شد که حتی حاکمان یمن قادر به این نیستند که با معارض معتقد به راهحل سیاسی، گفتگو کنند و سعودی تمام تلاشش را میکند که بدون در نظر گرفتن اینکه یمن بالاخره الآن یک کشور واحد و مستقل است اجازه دهد فرصتی باشد که طرفهای مختلف یمنی، بحران جدی که الآن در این کشور وجود دارد خارج شوند. ما از اینکه شاهد این هستیم که با طراحی آمریکاییها، عربستان درگیر جنگ در یمن و مداخله نظامی در بحرین شده و خود عربستان هم آسیبهای زیادی را میبیند، خرسند نیستیم. معتقدیم که هرچه سریعتر منطقه باید به ثبات و آرامش بازگردد. جمهوری اسلامی ایران نقش سازنده در منطقه ایفا میکند و در تمام موضعات منطقهای در طرف مثبت قرار داریم، ولی برخی از کشورهای منطقهای و بازیگران خارجی نقش آفرینیهای پرهزینه برای منطقه ایجاد کردهاند که هزینه کشورهای منطقه و مردم را افزایش دادند. من فکر میکنم کشورهای منطقه باید به مسیر گفتگو برگردند و به خاتمه درگیریهای منطقه کمک کنند. نباید خودشان را بازیچه دست برخی کنشگران خارجی قرار دهند و در زمین آمریکاییها بازی کنند. صرفنظر از اینکه برخی از این کشورها شاید چارهای جز قرار گرفتن در آن چارچوبها ندارند، ولی حداقل رفتار عاقلانه داشته باشند که به بازگشت ثبات، صلح و امنیت به منطقه کمک کند. جمهوری اسلامی ایران همیشه از این مسئله استقبال کرده است. من بارها چه درزمانی که معاون وزارت خارجه بودم و چه پسازآن، در گفتگوهای دیپلماتیک گفتهام بااینکه عربستان در قطع رابطه با ایران رفتار شتابزده و غیرمعقولی داشت، اما جمهوری اسلامی ایران با صبوری، بردباری و حکمت با این مسئله برخورد کرد. ما امیدواریم حاکمان جنگطلب عربستان به عقلانیت برگردند و بر اساس آن عمل کنند و بیش از این خسارت به منطقه وارد نکنند و ابزاردست آمریکا و صهیونیستها نشوند.
برنامه بعدی متن حاشیه، شنبه شب هفته آینده پس از خبر ۲۲ از شبکه سوم سیما بصورت زنده پخش خواهد شد.
به گزارش گروه سیاسی ، منطقه غرب آسیا، چند ماهی است که با اتفاقات مختلفی روبروست؛ از جنگ و خونریزی که دیگر برای مردمش عادی شده تا برگزاری چند انتخابات در کشورهای منطقه. به بهانه این حوادث و اتفاقات، برنامه شب گذشته متن حاشیه با اجرای آبتین شمس و با حضور حسین امیر عبداللهیان مدیرکل فعلی امور بینالملل مجلس شورای اسلامی و دستیار علی لاریجانی و معاون سابق عربی آفریقایی وزارت امور خارجه پس از خبر ۲۲ شبکه سوم سیما، روی آنتن رفت و تحولات منطقهای موردبررسی قرار گرفت.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
یکی از اتفاقاتی که هفته پیش خیلی سروصدا کرد، خروج یک جانبه و غیرقانونی آمریکا از برجام بود. در کلاژی از تهمتهایی که ترامپ در خصوص جمهوری اسلامی ایران و توجیه خروج از برجام انجام داد، بحث گروههای تروریستی داعش، القاعده، طالبان و... را مطرح کرد. خب این صحبتها شاید برای سمپاتهای آمریکا در منطقه خریدار داشته باشد، ولی در جامعه جهانی فکر نمیکنم شرایط به اینگونه باشد. فکر میکنید رئیسجمهور آمریکا مشخصاً با چه اهدافی این موضوعات را مطرح کرد و چقدر به اهدافش رسیده است؟
پرواضح است که آقای ترامپ بهصراحت در مورد مسائل مختلفی دروغ میگویند. در موضوع مبارزه با داعش در سوریه و عراق، درحالیکه نیروهای مسلح عراق سوریه و البته با حضور مستشاران نظامی ایران (که طی سالهای اخیر به درخواست دولتهای سوریه و عراق حضور داشتند) پیروزی بزرگی را بهویژه آزادسازی دو شهر مهم و استراتژی حلب و موصل در این دو کشور را رقم زدند، اما شاهدیم وقتی آقای ترامپ آمد استراتژی ۲۰۱۸ میلادی را اعلام کند، در شروع سخنرانی خودش بهصراحت اعلام کرد که آمریکا داعش را در عراق و سوریه شکست داد! این در حالی است که تا دقیقه ۹۰ که در سوریه و عراق اقدامات همهجانبه و متنوع مردمی، دولتی و نیروهای مسلح برای مبارزه با داعش و شکست دادن آن ادامه داشت. اما آمریکا به یک طرح پیچیده نظامی و امنیتی با بکار گیری ظرفیت سازمان ملل متوسل شد؛ بخش عمدهای از فرماندهان داعش را نجات داد و اجازه نداد که در عراق و سوریه دستگیر شوند. نتیجه این شد که اینها را به برخی مراکز نظامی خودش در منطقه منتقل و پس از مدتی به بخشهای مختلفی ازجمله شمال افغانستان برای بازی کردن باکارت داعش و اهدافی که پسازاین دنبال میکند، فرستاد. ولی جمهوری اسلامی ایران که نقش سازنده در مبارزه با تروریزم و بسیاری مسائل دیگر در این سالها در منطقه ایفا کرده را بهصراحت در دروغی متهم کرد که از تروریستها حمایت میکند.من یک تحلیلی دارم در دورانی که ما درگیر وزارت خارجه و نظام در درگیر مذاکرات هستهای بود و در دوران ریاست جمهوری آقای اوباما بهکرات مقامات آمریکایی و اروپایی اشاره میکردند که ما هرچه زودتر باید از برجام هستهای عبور کرده و به مذاکرات منطقهای برسیم و در حلوفصل مسائل منطقه باهم گفتگو کنیم. درآن موقع تصمیم نظام و بیان صریح مقام معظم رهبری تکلیف این قضیه را مشخص کرد که ما برجام منطقهای نخواهیم داشت. اما واقعاً نه آمریکاییها و نه اروپاییها این موضوع را رها نکردند و تلاش کردند که به اشکال مختلف موضوع برجام منطقهای را کماکان در دستور خودشان داشته باشند، البته دستورالعملی که در نظام طراحیشده بود و وزارت خارجه داشت، این بود که بههیچوجه وارد مذاکرات برجام منطقهای نخواهیم شد. آمریکاییها و برخی متحدانش نتوانستند جمهوری اسلامی ایران را وارد برجام منطقهای از آن نوعی که خودشان میخواستند بکنند. مسائل منطقه در داخل منطقه باید حلوفصل شود اینکه صاحبان اصلی منطقه کنار گذاشته شوند و آمریکاییها بخواهند در یک گوشهای مسائل منطقه را حل کنند، خود دامن زدن به بحرانهای منطقهای به شمار میرود. این رفتار و اظهارات آقای ترامپ به دلیل این است که آمریکاییها در موضوع نفوذ سازنده و منطقهای ایران دچار مشکل شدهاند و نتوانستند با توجیه گارانتیهایی برای اجرای برجام هستهای، ما را آلوده مباحث مذاکره منطقهای کنند؛ و امروز از سرِ، درد و ناراحتی چنین اتهامات بیاساسی را به ما وارد میکنند درحالیکه حداقل برای مردم منطقه و دولتین عراق، سوریه و لبنان رفتار سازنده و نقش بزرگی که ایران در خرد کردن استخوانهای داعش طی سالهای اخیر ایفا کرد، روشن و واضح است.
اخیراً ما شاهد تجاوز رژیم صهیونیستی به سوریه بودیم که بار اول نبوده و احتمالاً بار آخر هم نیست. این تجاوزات اخیر و اتفاقات پسازآن، دستاوردی برای این رژیم داشت؟ و اصلاً با چه هدفی رخ داد؟
منطقه غرب آسیا در دو سال اخیر بازیچه دست یک مثلثی شده که یک ضلعش آمریکای ترامپ و یک ضلعش عربستانِ آل سلمان و نه آل سعود و یک ضلعش رژیم صهیونیستی است. جالب است بدانید آمریکای ترامپ که در داخل فضای سیاسی آمریکا با چالشهای و مخالفان جدی مواجه است سعی میکند به عربستان آل سلمانی روحیه دهد که هم در درون خاندان، هم در جامعه عربستان و هم در بحرانهایی که در بحرین، یمن و لبنان و منطقه ایجاد کرده با شکستهای متعددی مواجه است. ترامپ دارای مشکلات فراوان درون جامعه آمریکا، محمد بن سلمان دارای مشکلات فراوان درون جامعه عربستان و خاندان آل سعود؛ دو فردی که زیر پایشان از وضعیت ژلهای هم بدتر است میخواهند در مورد دنیا و منطقه تصمیم بگیرند. رژیم نامشروع اسرائیل هم در بین این دو میخواهد بازی کند و از فضای موجود و آب گلآلود به نفع خودش ماهی بگیرد. مجموع کنش گری و بازیگری این مثلت باعث شده که ما شاهد نوعی ماجراجویی هستیم که در این ماجراجوییها یک طرف ایفای نقش میکند و طرفهای دیگر حمایت میکنند. به نظرم عربستان سعودی فریب آمریکا را خورد و وارد جنگ یمن شد. وقتی معاون وزارت خارجه بودم، آقای عادل الجبیر به بنده در جده این مطلب را بهصراحت گفت که در کمتر از سه هفته حوثیها را نابود میکنیم و حاکم مطلق یمن خواهیم بود. الان وارد چهارمین سال مقاومت مردم یمن در مقابل اشغالگری شدهایم. از مجموعه این فضاها رژیم صهیونیستی تلاش کرد استفاده خودش را داشته باشد. اسرائیلیها تصور کردند که همزمان با اقدام ترامپ و خروج از برجام، همزمان با رفتار توأم با عصبیت و کمخردی بن سلمان در عربستان سعودی میتوانند به مناطقی از سوریه را بگیرد و به این طریق نه اینکه قدرتنمایی کند بلکه جلوی ترس حاکم بر حاکمیت فعلی نامشروع در اسرائیل را بگیرد و بخواهد به کسانی که در داخل رژیم صهیونیستی هستند روحیه دهد. متقابلاً ما شاهد بودیم که ارتش سوریه پاسخ داد.
در مورد پاسخ ارتش سوریه بفرمایید که این بار جدی بود و بیش از ۶۰ موشک اراضی اشغالی را مورد هدف قرارداد. دقیقاً این مناطق و این پاسخ چقدر اهمیت داشت؟
اولاً سوریه درواقع پاسخی که به رژیم صهیونیستی داد یک هشدار بود نه بیش از این. علیرغم اینکه سوریه بیش از هفت سال است که درگیر یک جنگ سازمانیافته تروریستی است، اما اگر تصمیم بگیرد در مقابله با رژیم صهیونیستی اقدامی بکند حتی سوریه فعلی با همه چالشهایی که با آن مواجه است، وزن بیشتر از این دارد که بخواهد صرفاً ۶۰ موشک به سمت مناطق جولان اشغالی شلیک بکند. ضمن اینکه خب این شلیکها دقیقاً در مناطقی شلیک شد که جزو خاک سوریه است و در اشغال رژیم صهیونیستی قرار دارد. بعضی از رسانهها و سیاستمداران غربی و حتی افرادی در منطقه تلاش داشتند که ادعا کنند این اقدامی بود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران انجام داد. به نظرم آنها خودشان وزن جمهوری اسلامی ایران و هرگونه اقدام هشدارآمیز سپاه و نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران را به خوبی درک میکنند و میتوانند بفهمند که این عملیات محدودی که ارتش سوریه در منطقه جولان انجام داد ضمن اینکه پیام و هشدار جدی داشت، درعینحال نه متناسب با وزن عملیات سوریه بود و نه متناسب با ادعاهایی که میکنند که جمهوری اسلامی انجام داده است با در نظر گرفتن قدرت دفاعی و نظامی ایران. اما اسرائیلیها به دنبال این هستند که با نمایش این ماجراجوییها باز از آب گلآلود به نفع خودشان ماهی بگیرند آنچه مربوط به جمهوری اسلامی هست، با حکمت، عزت، مصلحت و اقتدار نسبت به هرگونه اقدامی که تأمینکننده حداکثری منافع ملی ما و امنیت منطقه هست اقدام خواهد کرد.
یکی از اتفاقاتی که هفته پیش خیلی سروصدا کرد، خروج یک جانبه و غیرقانونی آمریکا از برجام بود. در کلاژی از تهمتهایی که ترامپ در خصوص جمهوری اسلامی ایران و توجیه خروج از برجام انجام داد، بحث گروههای تروریستی داعش، القاعده، طالبان و... را مطرح کرد. خب این صحبتها شاید برای سمپاتهای آمریکا در منطقه خریدار داشته باشد، ولی در جامعه جهانی فکر نمیکنم شرایط به اینگونه باشد. فکر میکنید رئیسجمهور آمریکا مشخصاً با چه اهدافی این موضوعات را مطرح کرد و چقدر به اهدافش رسیده است؟
پرواضح است که آقای ترامپ بهصراحت در مورد مسائل مختلفی دروغ میگویند. در موضوع مبارزه با داعش در سوریه و عراق، درحالیکه نیروهای مسلح عراق سوریه و البته با حضور مستشاران نظامی ایران (که طی سالهای اخیر به درخواست دولتهای سوریه و عراق حضور داشتند) پیروزی بزرگی را بهویژه آزادسازی دو شهر مهم و استراتژی حلب و موصل در این دو کشور را رقم زدند، اما شاهدیم وقتی آقای ترامپ آمد استراتژی ۲۰۱۸ میلادی را اعلام کند، در شروع سخنرانی خودش بهصراحت اعلام کرد که آمریکا داعش را در عراق و سوریه شکست داد! این در حالی است که تا دقیقه ۹۰ که در سوریه و عراق اقدامات همهجانبه و متنوع مردمی، دولتی و نیروهای مسلح برای مبارزه با داعش و شکست دادن آن ادامه داشت. اما آمریکا به یک طرح پیچیده نظامی و امنیتی با بکار گیری ظرفیت سازمان ملل متوسل شد؛ بخش عمدهای از فرماندهان داعش را نجات داد و اجازه نداد که در عراق و سوریه دستگیر شوند. نتیجه این شد که اینها را به برخی مراکز نظامی خودش در منطقه منتقل و پس از مدتی به بخشهای مختلفی ازجمله شمال افغانستان برای بازی کردن باکارت داعش و اهدافی که پسازاین دنبال میکند، فرستاد. ولی جمهوری اسلامی ایران که نقش سازنده در مبارزه با تروریزم و بسیاری مسائل دیگر در این سالها در منطقه ایفا کرده را بهصراحت در دروغی متهم کرد که از تروریستها حمایت میکند.من یک تحلیلی دارم در دورانی که ما درگیر وزارت خارجه و نظام در درگیر مذاکرات هستهای بود و در دوران ریاست جمهوری آقای اوباما بهکرات مقامات آمریکایی و اروپایی اشاره میکردند که ما هرچه زودتر باید از برجام هستهای عبور کرده و به مذاکرات منطقهای برسیم و در حلوفصل مسائل منطقه باهم گفتگو کنیم. درآن موقع تصمیم نظام و بیان صریح مقام معظم رهبری تکلیف این قضیه را مشخص کرد که ما برجام منطقهای نخواهیم داشت. اما واقعاً نه آمریکاییها و نه اروپاییها این موضوع را رها نکردند و تلاش کردند که به اشکال مختلف موضوع برجام منطقهای را کماکان در دستور خودشان داشته باشند، البته دستورالعملی که در نظام طراحیشده بود و وزارت خارجه داشت، این بود که بههیچوجه وارد مذاکرات برجام منطقهای نخواهیم شد. آمریکاییها و برخی متحدانش نتوانستند جمهوری اسلامی ایران را وارد برجام منطقهای از آن نوعی که خودشان میخواستند بکنند. مسائل منطقه در داخل منطقه باید حلوفصل شود اینکه صاحبان اصلی منطقه کنار گذاشته شوند و آمریکاییها بخواهند در یک گوشهای مسائل منطقه را حل کنند، خود دامن زدن به بحرانهای منطقهای به شمار میرود. این رفتار و اظهارات آقای ترامپ به دلیل این است که آمریکاییها در موضوع نفوذ سازنده و منطقهای ایران دچار مشکل شدهاند و نتوانستند با توجیه گارانتیهایی برای اجرای برجام هستهای، ما را آلوده مباحث مذاکره منطقهای کنند؛ و امروز از سرِ، درد و ناراحتی چنین اتهامات بیاساسی را به ما وارد میکنند درحالیکه حداقل برای مردم منطقه و دولتین عراق، سوریه و لبنان رفتار سازنده و نقش بزرگی که ایران در خرد کردن استخوانهای داعش طی سالهای اخیر ایفا کرد، روشن و واضح است.
اخیراً ما شاهد تجاوز رژیم صهیونیستی به سوریه بودیم که بار اول نبوده و احتمالاً بار آخر هم نیست. این تجاوزات اخیر و اتفاقات پسازآن، دستاوردی برای این رژیم داشت؟ و اصلاً با چه هدفی رخ داد؟
منطقه غرب آسیا در دو سال اخیر بازیچه دست یک مثلثی شده که یک ضلعش آمریکای ترامپ و یک ضلعش عربستانِ آل سلمان و نه آل سعود و یک ضلعش رژیم صهیونیستی است. جالب است بدانید آمریکای ترامپ که در داخل فضای سیاسی آمریکا با چالشهای و مخالفان جدی مواجه است سعی میکند به عربستان آل سلمانی روحیه دهد که هم در درون خاندان، هم در جامعه عربستان و هم در بحرانهایی که در بحرین، یمن و لبنان و منطقه ایجاد کرده با شکستهای متعددی مواجه است. ترامپ دارای مشکلات فراوان درون جامعه آمریکا، محمد بن سلمان دارای مشکلات فراوان درون جامعه عربستان و خاندان آل سعود؛ دو فردی که زیر پایشان از وضعیت ژلهای هم بدتر است میخواهند در مورد دنیا و منطقه تصمیم بگیرند. رژیم نامشروع اسرائیل هم در بین این دو میخواهد بازی کند و از فضای موجود و آب گلآلود به نفع خودش ماهی بگیرد. مجموع کنش گری و بازیگری این مثلت باعث شده که ما شاهد نوعی ماجراجویی هستیم که در این ماجراجوییها یک طرف ایفای نقش میکند و طرفهای دیگر حمایت میکنند. به نظرم عربستان سعودی فریب آمریکا را خورد و وارد جنگ یمن شد. وقتی معاون وزارت خارجه بودم، آقای عادل الجبیر به بنده در جده این مطلب را بهصراحت گفت که در کمتر از سه هفته حوثیها را نابود میکنیم و حاکم مطلق یمن خواهیم بود. الان وارد چهارمین سال مقاومت مردم یمن در مقابل اشغالگری شدهایم. از مجموعه این فضاها رژیم صهیونیستی تلاش کرد استفاده خودش را داشته باشد. اسرائیلیها تصور کردند که همزمان با اقدام ترامپ و خروج از برجام، همزمان با رفتار توأم با عصبیت و کمخردی بن سلمان در عربستان سعودی میتوانند به مناطقی از سوریه را بگیرد و به این طریق نه اینکه قدرتنمایی کند بلکه جلوی ترس حاکم بر حاکمیت فعلی نامشروع در اسرائیل را بگیرد و بخواهد به کسانی که در داخل رژیم صهیونیستی هستند روحیه دهد. متقابلاً ما شاهد بودیم که ارتش سوریه پاسخ داد.
در مورد پاسخ ارتش سوریه بفرمایید که این بار جدی بود و بیش از ۶۰ موشک اراضی اشغالی را مورد هدف قرارداد. دقیقاً این مناطق و این پاسخ چقدر اهمیت داشت؟
اولاً سوریه درواقع پاسخی که به رژیم صهیونیستی داد یک هشدار بود نه بیش از این. علیرغم اینکه سوریه بیش از هفت سال است که درگیر یک جنگ سازمانیافته تروریستی است، اما اگر تصمیم بگیرد در مقابله با رژیم صهیونیستی اقدامی بکند حتی سوریه فعلی با همه چالشهایی که با آن مواجه است، وزن بیشتر از این دارد که بخواهد صرفاً ۶۰ موشک به سمت مناطق جولان اشغالی شلیک بکند. ضمن اینکه خب این شلیکها دقیقاً در مناطقی شلیک شد که جزو خاک سوریه است و در اشغال رژیم صهیونیستی قرار دارد. بعضی از رسانهها و سیاستمداران غربی و حتی افرادی در منطقه تلاش داشتند که ادعا کنند این اقدامی بود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران انجام داد. به نظرم آنها خودشان وزن جمهوری اسلامی ایران و هرگونه اقدام هشدارآمیز سپاه و نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران را به خوبی درک میکنند و میتوانند بفهمند که این عملیات محدودی که ارتش سوریه در منطقه جولان انجام داد ضمن اینکه پیام و هشدار جدی داشت، درعینحال نه متناسب با وزن عملیات سوریه بود و نه متناسب با ادعاهایی که میکنند که جمهوری اسلامی انجام داده است با در نظر گرفتن قدرت دفاعی و نظامی ایران. اما اسرائیلیها به دنبال این هستند که با نمایش این ماجراجوییها باز از آب گلآلود به نفع خودشان ماهی بگیرند آنچه مربوط به جمهوری اسلامی هست، با حکمت، عزت، مصلحت و اقتدار نسبت به هرگونه اقدامی که تأمینکننده حداکثری منافع ملی ما و امنیت منطقه هست اقدام خواهد کرد.
با توجه به اتفاقاتی که در منطقه میافتد و شیب سریع آنها، ما سعی میکنیم که تمامی این رخدادها را بررسی کنیم. یکی از این مسائل حادثشده، همین چند روز گذشته و انتخابات لبنان بود. خب آنجا یک پیروزی بزرگ برای جریان مقاومت به رهبری حزبالله پیش آمد که بسیار ارزشمند بود، در طرف مقابل حزب المستقبل و در رأس آن سعد حریری شکست سنگینی در این انتخابات تجربه کردند. از دو منظر بفرمایید که اولاً این پیروزی چه دلیلی داشت و چه پیامدهایی برای حزبالله در پی دارد. ثانیاً برای همان حزب شکستخورده یعنی المستقبل چگونه خواهد بود.
در مورد لبنان، در سالهای اخیر یک اتفاق مهمی رخ داد. در طراحی که آمریکا و برخی از متحدانش انجام دادند قرار بود داعش به ترسیم خطوط جغرافیایی و سایکس-پیکو جدید در منطقه کمک کند. لزوماً در این سایکس-پیکو قرار نبود مثل سالهای اول جنگ جهانی اول خطکشی بگذارند و جغرافیای هر کشور را جز بهجز نشان دهند، اما این سایکس-پیکو درنتیجه حرکت داعش قرار بود یک جابجایی جمعیتی در عراق، سوریه، لبنان و منطقه ایجاد کند که حاصل این باشد که کُرد، شیعه، سنی و دروزی در مناطق خاصی مستقر و عملاً آن بستر تجزیه منطقه فراهم شود. البته آمریکاییها راجع به سیاست خودشان در مورد تجزیه منطقه همیشه حرفهای ضدونقیضی زدند، گاهی گفتند چنین چیزی در راهبرد ما وجود ندارد و گاهی هم گفتند که اتفاقاً منطقه باید تجزیه شود. اما آمریکاییها در رفتار کلانشان در منطقه اقداماتی کردند که خطر تجزیه منطقه را بهعنوان خطر جدی در دستور کار منطقهای قرار گرفت. داعش در سوریه قرار نبود که فقط آنجا بماند، قرار بود که هم وارد عراق شود و تروریست و ناامنی را بازتولید کند وهم وارد لبنان شود و مدیریتشده تا جایی حضور تروریستها را بازتولید کند که حزبالله عملاً از کارایی در لبنان ساقط گردد. ورود بهموقع حزبالله و تصمیم آقای سید حسن نصرالله دبیر کل محترم آن، در اینباره که قبل از اینکه تروریستها وارد خاک لبنان شوند باید با هماهنگی حکومت سوریه وارد خاک این سوریه گردند، تا بتوانند آنجا با آنها مبارزه کنند. این برای حزبالله یک مشکل در جهان عرب ایجاد کرد. حزباللهی که در جنگ ۳۳ روزه یا به تعبیر عربها در جنگ تموز توانسته بود به همه دنیا نشان دهد، که اگر اعراب در جنگ ۶ روزه و جنگهای مختلف از رژیم صهیونیستی شکست خوردند آنهم در دورهای که این رژیم در ابتدای راه و توانمندی خودش بود، در اوج قدرت پوشالیاش، حزبالله توانست در جنگ ۳۳ روزه اقدامی کند که این رژیم وادار به تسلیم و آتشبس شود. این برای حزبالله قدرتی در جهان اسلام و عرب تولید کرد. حزبالله وقتی وارد سوریه شد، هرچه توضیح داد که ورودم به این کشور برای امنیت منطقه و لبنان است، گفتند نه؛ حزبالله وارد درگیری شیعه و سنی شده و سعی کردند حزب الله را در سطح منطقه تخریب کنند. نتیجه حضور حزبالله در سوریه و حضور مقتدرانهاش در عرصه مبارزه با تروریزم در مرز مشترک سوریه و لبنان این شد که امروز علاوه بر داشتن تجربه بالای مبارزه با رژیم صهیونیستی دارای یک تجربه بالا و موفق در مبارزه با تروریزم تکفیری در منطقه شده است و با دو بال مبارزه با تروریزم و صهیونیسم، جایگاه ویژهای در منطقه و لبنان پیدا کرد. نتیجه این جایگاه حزبالله و مقاومت این شد که مردم در داخل لبنان نشان دادند که همچنان به آنها اعتماد دارند. مردم وقتی دیدند که حزبالله چقدر شهید داد و چقدر عملیات سازماندهی کرد و چه تأثیری در خرد شدن استخوانهای داعش در سوریه و بهتبع آن برقراری ثبات و امنیت در لبنان داشت، با این رأی بار دیگر اعتمادشان به مقاومت در لبنان را نشان دادند. اما در مورد سعد حریری، علیرغم اینکه محور مقاومت و احزاب سیاسی فعال در لبنان تلاش کردند خیلی از رفتارهای اشتباهش را نادیده بگیرند، اما سعی کنند سعد حریری را بهعنوان نخستوزیر در حلقه حاکمیتی لبنان حفظ نمایند؛ عربستان سعودی به دلیل رفتارهای سلسله مراتبی که فقط میخواهد از بالا به پایین دستور دهد و اتفاقاً یکی از مشکلات اصلی منطقه با عربستان و حتی یکی از مشکلات جدی که کشورهای حوزه خلیجفارس این است که رابطه، رابطه سلسله مراتبی شود و عربستان بخواهد دستور بدهد و برادر بزرگ این پنج کشور باشد، سر، باز میزنند. عربستان سعی کرد این رفتار غلط را در مورد لبنان دنبال کند، دستوراتی را به سعد حریری داد که واقعیتهای جامعه سیاسی لبنان اجازه اجرای آنها را نمیداد. سعودیها با حریری آن رفتار سخیف و زشت و ناپسند را کردند و بازخورد آن را در انتخابات لبنان دیدند. مردم لبنان نخستوزیری میخواهند که اقتدار و استقلال کشور را حفظ کند. هیچگاه آقای نصرالله، نبیح بری، میشل عون در رفتارشان در لبنان بهگونهای عمل نکردند که مردم لبنان این پیام را بگیرند که آنها وابسته به جایی هستند. آنها فرزندان لبنان هستند و برای این کشور کار میکنند.
برویم به عراق که امروز انتخابات مهمی را پیش رو داشت. جریانهای مخالف و موافق با آزادی در این انتخابات شرکت کردند. تحلیل شما ازآنچه در نتیجه انتخابات رخ خواهد داد چیست و فکر میکنید مقاومت در آنجا چه سهمی خواهد داشت.
حقیقت این است که انتخابات عراق و نظام سیاسی حاکم بر آن، توانست پیروزی بزرگی در مبارزه با داعش و آزادسازی موصل و برقراری امنیت بهدست آورد و توانست تأثیر بسیاری در ثبات این کشور بگذارد. تا سطحی که امروز در انتخاباتی که برگزار شد بر اساس گزارش وزارت کشور عراق، هیچ اقدام ناامن کنندهای مشاهده نشده است. این در حالی است که یکی از اهداف تحرک بخشی آمریکا و حتی سعودیها و اسرائیلیها به داعش و حمایت پنهان اینها، این بود که میخواستند این پیام را بدهند که حکومت دارای حاکمیت اکثریت شیعی در عراق توان اداره کشور را ندارد و میخواستند تیر خلاصی را از طریق داعش وارد کنند. سپس نتیجهگیری این بشود که این حکومت و ترکیب سیاسی موجود در عراق قادر به اداره کشور نیست و دیگران باید این کار را بکنند.
مبارزه موفق نیروهای مسلح، مردم، رهبران عراق و نقش مرجعیت نشان داد که نظام سیاسی فعلی در عراق قادر هست این کشور را با قدرت اداره کند. اولاً انتخابات در موعد خودش برگزار شد.
شما حتماً در اخبار دنبال میکردید، یکی از کشورهایی که خیلی تلاش کرد انتخابات بهموقع در عراق برگزار نشود عربستان سعودی بود و برخی از طرفهای خارجی هم از این ایده حمایت میکردند. تحلیل آنها این بود که اگر الآن در این فضا انتخابات برگزار شود، جریاناتی که در مبارزه با داعش و شکست دادن آن در لایههای مختلف اجتماعی عراق نقش داشتند، شانس و محبوبیت بیشتری داشتند که رأی بیاورند؛ لذا به بهانههایی مثل اینکه ترکیب جمعیتی جابجا شده و مردم باید به منازل خودشان برگردند و یک سال دیگر زمان لازم است، میخواستند انتخابات را به تعویق بیندازند. خوشبختانه با برنامهریزی دقیق مقامات مسئول عراقی و توجه ویژهای که مرجعیت و همه گروهها و احزاب سیاسی و روشنبینی که مردم داشتند، انتخابات این کشور برگزار شد. به نظر من اقدام نیروهای مسلح، مردم و همه کنشگران عراقی که سهم مهمی در شکست دادن داعش و بازگشت امنیت به عراق داشتند یکی از پیامهای مهم انتخابات امروز خواهد بود. تصور میکنم مردم عراق هم همانند مردم لبنان که سنی، شیعی، مسیحی و دروزی همگی اعتماد خودشان به مقاومت را یکبار دیگر اعلام کردند، قدردانی خودشان را از کسانی که جان خودشان را فدا و برای بازگشت امنیت ایثار کردند اعلام خواهند کرد.
شکستهای پیدرپی برای سعودیها باعث میشود که تمام اندک اعتبار سیاسی که داشته را نزد افکار عمومی منطقه از دست بدهد. آفات مستخرج از این پارادایم حاکم بر رفتار سیاسی سعودیها در منطقه موضوعی است که یکی از مصادیق مهمش یمن است. عربستان وقتی میخواست وارد یمن شود اعلام کرد که یک الی سه هفته اینجا کار تمام است. الآن در یک باتلاق خودساخته در آستانه چهار سالگی قرار دارند بدون اینکه هیچ عایدی بهدست آورد. بفرمایید با توجه به اینکه احتمال موفقیت سعودیها تاکنون در یمن پایین بوده و دستاورد مشخصی نداشتهاند، زین پس در یمن چه برنامهای خواهند داشت، چون تغییر رفتاری داده والان از حملههای مداوم و کشتن زن و کودکان به ترور شخصیتهای خاصی که در چارچوب سیاسی یمن نقشهای برجستهای دارند روی آورده است. این تغییر رویکرد مستخرج از شکست است یا ادامه سیاستهای سعودی است؟
به معنای واقعی حاکمان فعلی عربستان سعودی در باتلاق یمن گرفتارشدهاند. زمانی که عربستان تصمیم گرفت اقدام نظامی در یمن کند، جالب است که هنوز گفتگوهای سیاسی نه در سوریه، نه در بحرین و نه در لیبی و هیچ کشور منطقه که درگیر تحولات بیداری اسلامی یا به تعبیر نادرست برخی کشورها «بهار عربی» بودند، هیچکدام از این گفتگوها یا شکل نگرفته یا به نتیجه نرسیده بود. ولی احزاب سیاسی و گروههای یمنی با یک فرهیختگی و آمادگی سیاسی خیلی خوب توانستند به یک وحدت نظر برسند و در خصوص تشکیل دولت وفاق ملی توافق کردند. اما چون این توافق مورد تأیید عربستان نبود و میخواست هرچه که او میگوید راجع به یمن اتفاق بیافتد بل همین بازی نادرستی که ماههای اخیر بر سر آقای حریری آوردند و گفتند استعفا داده و سعی کردند خلاء سیاسی در لبنان ایجاد کنند، نخستوزیر یمن را هم وادار به استعفا کردند تا خلاء سیاسی ایجاد کنند تا بهانهای برای شروع جنگ باشند. سعودیها فریب آمریکا و اسرائیل را خوردند. فکر میکردند با اعلام آمریکا که گفت: حمایت لجستیکی از جنگ عربستان علیه یمن میکنیم؛ پس آمریکا پشتشان قرار دارد و به اعتبار آمریکا خیلی کشورهای دیگر هم میآیند و واقعاً ظرف دو سه هفته موضع یمن را در هم میپیچند و این کشور را به یک استان عربستان تبدیل میکنند.
رسما هم اعلام کرند.
بله. کما اینکه در مذاکرات دیپلماتیک سعودیها به ما میگفتند که یمن حیاطخلوت ماست و باید برایمان حفظ شود. چنین نگاه تحقیرآمیزی نسبت به یمنی که دارای تاریخ و تمدن است داشتند. سعودی همینالان در باتلاقی که گرفتارشده و بازی را بهطور سینهخیز ادامه میدهد. به نظر میرسد یمن فقط راهحل سیاسی دارد، همانطور که من هفته اول تجاوز عربستان در جده به آقای عادل الجبیر گفتم که آقای وزیر، یمن فقط راهحل سیاسی دارد و شما چارهای جز بازگشت به آن ندارید و ایشان این را رد کرد. من فکر میکنم همچنان تنها راهحل، راهحل سیاسی است. اما فراموش نکنید در برابر عربستان مدعی تادندانمسلح، یمنی که در فقیر بسر میبرد، مردمش باروحیه در مقابل با متجاوز و اشغال گری بیش از سه سال است که ایستاده است. زمانی من در حاشیه اجلاسی در کویت، از طریق وزیر خارجه یکی از کشورهای حوزه خلیجفارس گفتم که در مورد یمن باید کشتن زن و کودک و نیروهای غیرمسلح متوقف شود و طرفهای سیاسی به میز مذاکره برگردند، انصار الله آن زمان تهدید کرده بود که اگر عربستان کشتار زنان و کودکان را متوقف نکند، به مقابلهبهمثل و حمله به عربستان سعودی برای دفاع در راستای حقوق بینالملل و در چارچوب دفاع مشروع از کشورمان اقدام خواهیم کرد. آن وزیر خارجه کشور حوزه خلیجفارس به من گفت: اگر حوثیها و متحدینش یک گلوله کلاش به سمت عربستان شلیک کنند، رهبری عربستان گفته که ما یمن را با خاک یکسان و کل این کشور را نابود خواهیم کرد. امروز شاهد این هستیم که گروههای مسلح و ارتش یمن، دهها موشک در دفاع از تمامیت ارضیشان به عربستان شلیک کردهاند. عربستان نه تنها هیچ پیروزی در یمن بهدست نیاورده بلکه امنیت کشور خودش را نیز به خطر انداخته و آمریکاییها هم در این رابطه یا ارادهاش را ندارند یا نمیتوانند هیچ کمکی به سعودیها برسانند. واقعیت این است که آمریکاییها هم در کنار عربستان بودند، ولی نتوانستند که معادله یمن را منطبق بر خواستههای خودشان تغییر دهند.
همیشه عربستان سوابق این اشتباهات محاسباتی را داشته؛ چه در زمان شاهان کهنسالش والان هم که در دوره این جوان بیشتر شده است. انتخابات پارلمانی بحرین پیش روست. از گوشه و کنار به گوش میرسد که احزاب مخالف در این کشور در محدودیت و سرکوب به سر میبرند.
به این نکته اشارهکنم که حمایتهای نادرست برخی کشورها و مداخله عربستان سعودی در یمن، شرایط این کشور را پیچیده و بهگونهای شد که حتی حاکمان یمن قادر به این نیستند که با معارض معتقد به راهحل سیاسی، گفتگو کنند و سعودی تمام تلاشش را میکند که بدون در نظر گرفتن اینکه یمن بالاخره الآن یک کشور واحد و مستقل است اجازه دهد فرصتی باشد که طرفهای مختلف یمنی، بحران جدی که الآن در این کشور وجود دارد خارج شوند. ما از اینکه شاهد این هستیم که با طراحی آمریکاییها، عربستان درگیر جنگ در یمن و مداخله نظامی در بحرین شده و خود عربستان هم آسیبهای زیادی را میبیند، خرسند نیستیم. معتقدیم که هرچه سریعتر منطقه باید به ثبات و آرامش بازگردد. جمهوری اسلامی ایران نقش سازنده در منطقه ایفا میکند و در تمام موضعات منطقهای در طرف مثبت قرار داریم، ولی برخی از کشورهای منطقهای و بازیگران خارجی نقش آفرینیهای پرهزینه برای منطقه ایجاد کردهاند که هزینه کشورهای منطقه و مردم را افزایش دادند. من فکر میکنم کشورهای منطقه باید به مسیر گفتگو برگردند و به خاتمه درگیریهای منطقه کمک کنند. نباید خودشان را بازیچه دست برخی کنشگران خارجی قرار دهند و در زمین آمریکاییها بازی کنند. صرفنظر از اینکه برخی از این کشورها شاید چارهای جز قرار گرفتن در آن چارچوبها ندارند، ولی حداقل رفتار عاقلانه داشته باشند که به بازگشت ثبات، صلح و امنیت به منطقه کمک کند. جمهوری اسلامی ایران همیشه از این مسئله استقبال کرده است. من بارها چه درزمانی که معاون وزارت خارجه بودم و چه پسازآن، در گفتگوهای دیپلماتیک گفتهام بااینکه عربستان در قطع رابطه با ایران رفتار شتابزده و غیرمعقولی داشت، اما جمهوری اسلامی ایران با صبوری، بردباری و حکمت با این مسئله برخورد کرد. ما امیدواریم حاکمان جنگطلب عربستان به عقلانیت برگردند و بر اساس آن عمل کنند و بیش از این خسارت به منطقه وارد نکنند و ابزاردست آمریکا و صهیونیستها نشوند.
برنامه بعدی متن حاشیه، شنبه شب هفته آینده پس از خبر ۲۲ از شبکه سوم سیما بصورت زنده پخش خواهد شد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *