کلاغ مزاحم محله را بهم ریخت
به گزارش خبرنگار گروه جامعه ، اردیبهشت ماه سال ۸۹ بود. هنوز خستگی بهار در تن ما بود. در ایستگاه ۵۰ فرمانده بودم. هنوز دو ساعت از تحویل شیفت نگذشته بود که زنگ ایستگاه به صدا در آمد. سریع سوار خودرو شده و به محل اعلامی حادثه در خیابان راه پیما به راه افتادیم.
در راه اطلاعات حادثه را از ستاد فرماندهی درخواست کردم. واقعا باورم نمیشد به چه ماموریتی اعزام میشویم. کلاغی روی درخت سر و صدا میکرد و اهالی از ما خواسته بودند تا کلاغ مزاحم را از محل دور کنیم. خنده ام گرفته بود، اما برای اینکه نیروها بدانند اینگونه عملیاتها هم گاهی رخ میدهد، خودم را کنترل کردم.
دو دقیقه بعد به محل اعلام رسیدیم. همسایهها حق داشتند، یک کلاغ سیاه بزرگ محله را روی سرش گذاشته بود.
قار قار این کلاغ به قدری زیاد بود که اهالی هرکاری کرده بودند، نتوانسته بودند او را از روی درخت پرواز دهند. آب روی حیوان گرفته بودند، دمپایی پرت کرده بودند، فایدهای نداشت و ناچار بعد از شنیدن دو ساعت قارقار کلاغ با آتش نشانی تماس گرفته بودند.
سریع یک نردبام پای درخت گذاشته و از آتش نشان جوانی درخواست کردم به بالای درخت برود. وقتی او به بالای درخت رسید اعلام کرد که کلاغ بیچاره پایش بین شاخه و طنابی روی درخت گیر کرده است.
سریع طناب را از دور پای کلاغ باز کردیم و پرنده یک ثانیه هم درنگ نکرده و با پر زدن از محل رفت. حیوان بیچاره به قدری زجر کشیده بود که قار قار هایش با صدای بلند یک محله را بهم ریخت.
هنوز هم وقتی از آن محله میگذرم یاد آن کلاغ و سر و صدایش میافتم.