سینمای ایران سینمای دلالی و حجرهای است/ چرا باید بروم در شبکه چیپی مثل جم کار کنم!
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، رامتین خداپناهی کارگردان، بازیگر و مدرس سینما و تلویزیون در سال ۱۳۵۰ در خانوادهای اهل هنر در گرگان به دنیا آمد. وی دارای مدرک کارشناسی رشته نمایش گرایش بازیگری از دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک و کارشناسی ارشد رشته نمایش گرایش کارگردانی و مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک است.
او از سال ۱۳۷۸، پس از فارغ التحصیل شدن از مقطع کارشناسی، به صورت حرفهای وارد کار بازیگری شد. اولین تجربهاش تله تئاتر "کشتی نوح" بود و پس از آن بلافاصله در فیلم "ارتفاع پست" ساخته ابراهیم حاتمی کیا به ایفای نقش پرداخت.
از جمله فعالیتهای هنری خداپناهی میتوان به بازی در فیلم کوتاه "گوشه امن" و فیلمهایی چون "مزرعه پدری"، "صبحانه برای دو نفر" و سریالهای "معصومیت از دست رفته"، "فقط بخاطر تو"، "هنگامه"، "پیلههای پرواز"، "برای آخرین بار" و "خسته دلان" اشاره کرد.
رامتین خدا پناهی در سریال "فقط به خاطر تو" خوش درخشید و تا سال ها در اذهان مخاطبان ماندگار شد. گفت و گویی نوروزی را با رامتین خدا پناهی درباره فضای حاکم بر بازیگری، سینما، تئاتر و عید نوروز ترتیب داده است.
میزان: چرا بازی شما در "فقط به خاطر تو" ماندگار شد؟
خداپناهی: یکی از دلایل ماندگاری این است که بازیگر زمانی ماندگار می شود که اثر ماندگار شود. چه می شود که "فقط به خاطر تو" و "برای آخرین بار" در ذهن مردم ماندگار می شود؟ تلویزیون رسانه قدرتمندی است و "فقط به خاطر تو" در زمان خود 98 درصد مخاطب را دارا بود. برخی کارها امروز نیز در تلویزیون آثار قدرتمندی هستند و در عرصه بازیگری و کارگردانی کارهای بسیار خوبی به شمار می روند. سریال تلویزیونی یکی از معیارهای شبکه ها برای جذب مخاطب است. برنامه "دورهمی"، "خندوانه" و "نود" با استقبال مخاطب همراه است به این دلیل که حرف هایی با نظارت و اجازه مسئولان با زبانی متفاوت زده می شود که تا کنون گفته نشده است و اگر این گونه نباشد مخاطبان خود را از دست می دهند.
میزان: سینمای ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟ آسیب های سینما در منطق رامتین خدا پناهی چگونه تحلیل می شود؟
خداپناهی: ما سینمای بین المللی نداریم. چون صنعت سینما نداریم سینمای ما سینمای بومی، خانگی، دلالی و حجره ای است. سینمایی سینما است که استودیو و کمپانی فیلمسازی در آن فعالیت کند. سینما یعنی "برادران وارنر"، "کلمبیا پپیکچرز"، "یونیور سال" و "فاکس قرن بیستم". سینما یعنی بازگشت سرمایه و اکران جهانی. تنها کشوری که درحال حاضر با هالیوود رقابت می کند بالیوود است. هالیوود بین 700 تا 800 فیلم و بالیوود بین 1000 تا 1200 فیلم البته فرانسوی ها نیز 240 فیلم در سال دارند که نتوانسته اند رقابت کنند. در کنار سینما به عنوان رسانه، تئاتر نیز یک رسانه است چون از تکنیک و ابزار مدرن استفاده می کند. طبیعتا اگر از همه این موارد به عنوان رسانه یاد کنیم مختص کشورهای سرمایه گذاری محسوب می شوند.
در سینمای ما هرکدام باند و تیم شده اند و هرکسی که به فیلمساز نزدیکتر است وارد پروژه می شود. ممکن است بنده با تهیه کننده ای ارتباط نداشته باشم ولی بازیگری با او هر روز نهار میل کند در این صورت طبیعی به نظر می رسد که او در فیلم بازی می کند. تعداد محدودی کارگردان وجود دارد که بخواهد کیفیت بازی و استعداد خوب یک بازیگر را برای انتخاب نقش در فیلمش مدنظر داشته باشد، چون بیشتر انتخاب ها محفلی است.
اگر یک مراجعه به اصناف متفاوت ثبت شده در خانه سینما داشته باشید کانون های مختلف هر عرصه از هنر سینما چند عضو دارد و بسیاری بیکار هستند. اگر 5 اثر در ماه تولید شود تنها 5 نفر در هر فن مشغول است، این در حالی است که ممکن است 2700 عضو رسمی داشته باشیم در این حال سایر افراد بیکارند.
ما به حضور بازیگرانی چون گلزار نیاز داریم اما موضوع این است که اگر مانند هالیوود صنعت داشتیم گلزار را مانند دی کاپریو که در طول این سال ها رشد کرده است پرورش و تحویل سینمای ایران می دادیم که متاسفانه این بخش را نداریم.
امیدوارم روندی که در آن قرار گرفته ایم ارزش گذاری شود و چون ارزش گزاری نشده است رنجش به وجود می آورد. من هیچ گاه مخالف این نیستم که بازیگران ما دستمزهای میلیونی بگیرند ولی بی عدالتی موجود در پرداخت دستمزدها مرا اذیت می کند. چرا باید بازیگری بعد از 5 سال فعالیت دستمزد 300 میلیونی برای یک ماه در تئاتر بگیرد اما بازیگری که دو جایزه جشنواره فجر در تئاتر و 25 سال فعالیت در بهترین تئاترها را دارد برای اجرا 2 میلیون می گیرد؟ این بی عدالتی است. چرا هنرپیشه باید طلب دستمزد 600 میلیونی برای کار سینمایی دریافت کند آن وقت بازیگر بعد از 25 سال می گوید 40 میلیون دستمزد می خواهم اما می گویند نداریم که این بی عدالتی است و انسان را آزرده خاطر می کند. من با این مسائل مخالف هستم.
میزان: از ناعدالتی ها در عرصه هنر به ویژه در تئاتر سخن به میان آمد. به نظر شما مسیر تئاتر در کشور چه سیری را طی می کند؟ دلیل برخی حواشی و جریان هایی که در تئاتر در حال وقوع است را در چه عواملی می دانید؟
خداپناهی: متاسفانه در بخش های مختلف فرهنگ و هنرمان از مقیاس های جهان سرمایه داری وام گرفته ایم بدون این که پیش زمینه و بستر آماده برای ورود به جهان سرمایه داری را داشته باشیم، آن هم وقتی کشور صنعتی نیستیم. به عنوان نمونه در آمریکا و مرکز تئاتر سرمایه داری دنیا "برادوی" شما هر کاری را نمی توانید روی صحنه ببرید. یکی از شاخصه های اجرای تئاتر در برادوی، داشتن چهره و ضمانت فروش در سالن های آن است و اگر شما حتی ضمانت فروش دهید، دو هفته سالن را اشغال کرده و تنوانید بفروشید، به طور سیستماتیک بخش ناظر حاکم بر فضای برادوی حذفتان می کند. شما اگر بخواهید حتی جدا از بدنه اصلی تئاتر در ژانر تفکر تئاتر کاری را اجرا کنید باید در "آف آف برادوی" با تماشاچی و سالن محدود با حمایت نهادها، njo و فعالینی که از بخش آرتیستی حمایتت می کنند روی صحنه بروید اما موضوع این است که این مسئله مربوط به کشور سرمایه داری است و مربوط به ما نیست.
امروز اثری از فیلم های داویژنکو در سینمای اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه فعلی، اثری از فیلم های اکسپرسیونیسم شکل گرفته در دوره سیطره هیتلر در آلمان دوره نازی و فیلم های فاشسیم ایتالیا نمی بینید.
چه میزان احساس نیاز به تئاتر سینما و موزیک وجود دارد؟ به عنوان یک فرد که در قرن بیست و یک زندگی می کنیم چقدر نیاز در خود می بینم که موزیک خوب گوش کنیم تا برای این احساس نیاز برویم و موزیک خوب تولید کنیم. امروز اگر در کنار خیابان بایستید و 5 نوازنده قطعات معتبر دنیا را بنوازند چه کسی برای آن ها مکث می کند که ببیند چه می گویند. اما اگر دو کوچه پایین تر بساط پهن شود و کفش 2500 تومان باشد 3000 نفر می ایستند. مشکل کار در زیر بسترهای فرهنگی است.
فرهنگ را در سه سالگی در تربیت فرزندانمان محقق می کنیم و آن ها را تبدیل به نارنجک از ضامن خارج کرده ای کرده و وارد اجتماع می کنیم، در حالی که یاد نداده ایم روزی 5 ساعت نیاز به خوراک فرهنگی دارد اما در بیست سالگی از او نتیجه می خواهیم. همین بچه ها فردا بیست و بیست و یک ساله می شوند و نمی توان کنترلشان کرد.
در جنگ جهانی دوم بدترین بلاها بر سر اروپا می آید اما فرهنگشان متوقف نشده و جریان دارد. در سیطره بختک وار کلیسا در طی 500 سال در اروپا فرهنگ کار می کند. نمایشنامه های اخلاقی، معماری و نقاشی در دل این رویدادها اجرا و ترسیم می شوند.
تئاتر ما منحصر به جذابیت های بصری با توجه به عناصر یا مکانیزمی است که از مدل ها، تبلیغات اینستاگرامی و تلگرام بهره می برد تا صرفا نمایش بفروشد چون تنها به بخش پولی و مالی فکر می کنیم.
تئاتر یکی از عناصر بشری است که بشر به وجود آورده و متکی به ذات خود نیست. در برابر بعد مالی و تجاری تئاتر یک بازیگر نمی تواند مقاومت زیادی کند و ناچار است در نهایت خود نیز وارد چنین جریانی شود. تئاتر میان رشته است و برای آسیب شناسی این عرصه رشته های علمی چون جامعه شناسی، روانشناس، روانپزشک و غیره باید حضور داشته باشند تا بررسی شود که جامعه امروز چرا به نقطه ای رسیده است که به دنبال جریان مالی در فرهنگ است.
میزان: با این اوصاف از نظر شما نتیجه چنین وضعیتی چه می شود؟
خداپناهی: به قول علامه جعفری نیاز نیست خلاف جهت رود شنا کنید شما اگر امروز توانمدی دارید خود را نگه دار که از این پایین تر نروید. در حال حاضر هیچ کاری نمی شود کرد اما ایمان دارم این وضعیت تغییر خواهد کرد و مقطعی است. برای اصلاح این وضعیت باید به سمت صنعتی شدن و اصلاح اقتصاد پیش رفت.
میزان: چرا رامتین خدا پناهی که با بازی در "فقط به خاطر تو" به یک شگفتی و امید در بازیگری تبدیل شد به ناگه روندش تغییر کرده و با رکود روبرو شد؟
خداپناهی: همواره سعی می کنم وقتی نقش و وظیفه ای بر عهده من گذاشته شود به بهترین نحو انجام دهم اما فکر می کنم باید در محفل ها باشید و فرای کار، ارتباطات خود را حفظ کنید که من اهل آن نیستم. احساسم بر این است که این محافل ربطی به توانمندی در بازیگری ندارد بلکه باید وارد ماجراهایی شوید که خوشایند من نیست.
متاسفانه در حال حاضر اهمیت حاشیه از متن بیشتر است و من انسان حاشیه بازی نیستم. دوست ندارم وارد دهلیزهای ارتباطات غیر افلاطونی شوم. با همین روندی که پیش می روم اگر کاری به عهده من گذاشته شد در حد خودم جواب آری می دهم و اگر نشد در گوشه ای نان و لوبیای خود را می خورم.
میزان: از زندگی خصوصی وعلایق خود برایمان بگویید؟ از فضای مجازی، علاقه مندی ها و پیشنهاداتی که هوشمندی شما را نشان داد.
خداپناهی: به ندرت اهل فضای مجازی هستم، اینستاگرامم خصوصی است و زیاد اهل تبلیغات نیستم. سعی می کنم بیشتر مطالب فرهنگی بگذارم و دوست ندارم محیط خصوصی من وارد فضای مجازی شود. من از این فضا عقب هستم و شاید نگاه من هنوز یک نگاه سنتی است چون ترجیح می دهم بیشتر کتاب بخوانم تا در فضای مجازی باشم.
من اهل تجارت نیستم و علمش را هم ندارم. اهل دلالی هم نیستم و علاوه بر این که با معیارهای فکری من جور در نمی آید، آن را بلد هم نیستم. از سال 1382 در عرصه فرهنگی تا امروز عضو هیات علمی در دانشگاه آزاد و دانشکده هنر و معماری هستم.
یک دختر به اسم پاییز دارم. آدم دموکراتی هستم و در انتخاب دوست داشتنی های او دخالتی ندارم. افلاطون می گوید فرزندان شما قبل از این که فرزندان شما باشند فرزندان عصر خود هستند. نمی توانم او را اجبار به کاری کنم بنابراین تنها نقش هشدار دهنده دارم. او بسیار علاقمند به موزیک است و سازی که دوست دارد درامز است.
از شبکه جم به بنده پیشنهاد شد که کار کنم اما علاقه ای به حضور در این شبکه ندارم. شبکه ای که چیپ است. من در کشورم در حال کار هستم و دلیلی وجود ندارد از کشورم به شبکه ای چیپ بروم. البته در عرصه بین المللی دوست دارم مثل معادی و فرهادی فعالیت کنم.
ریشه های من در ایران است، با هر شدت و ضعفی که وجود دارد این کشور مال من است. فکر کردن، دیدن و معیارهای فکری من مال این سرزمین است. من در این سرزمین می مانم اما خیلی ها رفتند و خواهند رفت اما ما می مانیم و تلاش می کنیم. حتی انتخاب واژه ها و زبان احساساتمان ایرانی است.
جایی نگفته ام اما یکی از علاقمندی های من برای ورود به سینما کارگردانی بوده است که به آن به شدت شوق دارم و نمی دانم چگونه از بازیگری سر در آوردم. طرح اثر توسط یکی از دوستان چند سال است که نوشته شده و به یکی از دوستان کارگردان فیلمنامه نویس داده ام و حدود 70 درصد آن انجام شده و امیدوارم در سال 97 این فیلم را بسازیم که با تحقق این موضوع فکر می کنم یکی از آرزوهای بزرگ ذهنی من برآورده شود.
میزان: از نوروز برایمان بگویید و این که خاطره کودکی شما در نوروی چه رنگی دارد؟
خداپناهی: از کودکی نوروز را بسیار دوست دارم و جالب است که ما ایرانی ها انسان های خاطره بازی هستیم، از گذشته بیشتر یاد می کنیم و مطمئنا اگر به سال 1400 برسیم یاد فلان سال در گذشته می کنیم. من نیز از این قاعده مستثنی نیستم. در دوران کودکی در خانه پدربزرگ در شهرستان گرگان خاطرات زیبایی به یاد دارم و شرایطی فراهم می شد که تمامی اعضای خانواده در کنار هم باشند و دو هفته زیبا را سپری کنند.
میزان: در نورز به کجا سفر می کنید و دلیل آن چیست؟
خداپناهی: عید نوروز را در تهران می مانم چون نوروز تهران و هوای تمیز آن را دوست دارم، فرصتی است که در خیابان های خلوت آن قدم بزنید اما در سال های اخیر دیگر خلوت نیست و شلوغ شده است که فکر می کنم به دلیل مسائل مالی مردم کمتر سفر می روند.
میزان: آرزوی سبزتان در سال 97 چیست؟
خداپناهی: امیدوارم که سال 97 با میمونی و مبارکی برای مردم آغاز شود و تا پایان سال ادامه پیدا کند. آرزوی بنده برای جامعه هنری داشتن سالی آرام با سلامتی است.