«الدنگ عوضی ای» که از پس وظایف ریاستجمهوری اش برنمیآید!
نویسنده کتاب «آتش و خشم» به نقل از مشاور باسابقه ترامپ وی را یک «الدنگ عوضی» توصیف میکند و مینویسد تکتک اطرافیان ترامپ او را فردی نالایق برای ریاستجمهوری میدانند.
خبرگزاری میزان -
این گزارش تحت عنوان ««نمیتوان این چرندیات را از خود درآورد»: [یک]سالِ من در کاخ سفیدِ دیوانهوار ترامپ [۱]» در مجله «هالیوود ریپورتر» منتشر شده است. این مجله، از جمله نشریاتی است که وولف مکرراً در آنها مطلب منتشر میکند. آنچه در ادامه میآید، گزیدهای از مهمترین نکات گزارش مایکل وولف است.
**علاقه ترامپ به مصاحبهای که او را تحقیر کرده بود**
من ماه ژوئن سال ۲۰۱۶ برای «هالیوود ریپورتر» با دونالد ترامپ مصاحبه کردم [۲]و به نظر میرسید که او این مصاحبه را دوست داشته، یا از آن بدش نیامده، است. «هوپ هیکس» معاون مطبوعاتی ترامپ، پس از انتشار مصاحبه برای من ایمیلی فرستاد: «عجب جلد عالیای!» (عکس روی جلد [آن شماره از مجله]، تصویری پرخاشگرانه از ترامپ با عینکی آینهای بود). [در متن مصاحبه، به وضوح عقل و فهم سیاسی ترامپ به تمسخر و تحقیر گرفته شده است.]تصویر روی جلد مجله هالیوود ریپورتر مربوط به مصاحبه «وولف» با ترامپ؛
**ترامپ در این مصاحبه مورد علاقهاش، به علت عدم آشنایی با «برگزیت» به تمسخر گرفته شده است**
پس از انتخابات، وولف به ترامپ پیشنهاد کرد که به کاخ سفید برود و گزارشی از درون دولت برای انتشار در آینده بنویسد و ترامپ هم ظاهراً گفته: «باشد. حالش را ببر.»
پس از انتخابات، من به ترامپ پیشنهاد کردم که به کاخ سفید بروم و گزارشی از درون دولت برای انتشار در آینده بنویسم (در اصطلاح خبرنگاری، به روش «مگس روی دیوار» [فعالیت تقریباً نامحسوس خبرنگار در محل]، که البته به نظر میرسید ترامپ پیشنهاد من را با درخواست استخدام در کاخ سفید اشتباه گرفته است. من گفتم: نه. من فقط میخواهم [اوضاع را]تماشا کنم و یک کتاب بنویسم.
ترامپ که [با شنیدن کلمه کتاب]انگیزهاش فروکش کرده بود، گفت: «کتاب؟» و ادامه داد: «من [این روزها]میشنوم که بسیاری از افراد میخواهند کتاب بنویسند.» واضح بود که اصلاً نمیفهمد چرا یک نفر باید کتاب بنویسد. ترامپ ادامه داد: ««اِد کلاین» را میشناسی؟» این آدم نویسنده چندین کتاب کینهتوزانه ضدهیلاری است. ترامپ اضافه کرد: «آدم فوقالعادهای است. به نظر من او باید یک کتاب در مورد من بنویسد.»، اما ظاهراً ترامپ [درباره نوشتن کتاب توسط وولف]هم گفته بود: «باشد. حالش را ببر.»
از آنجایی که کاخ سفیدِ جدید، اغلب سردرگم بود که منظور رئیسجمهور از هر یک از حرفهایش چیست یا چه چیزی نیست، عدم مخالفت او [با حضور وولف در کاخ سفید]نوعی پاسپورت برای من شد که در آن اطراف پرسه بزنم؛ هر هفته در هتل «هی-آدامز» اتاق میگرفتم، با بسیاری از کارکنان ارشد [کاخ سفید]قرار ملاقات میگذاشتم و آنها نام من را در «سیستم» ثبت میکردند، و سپس قدمزنان از خیابان تا کاخ سفید راهی میشدم و روزها یکی پس از دیگری، روی یکی از مبلهای «بال غربی» [بخشی از کاخ سفید متشکل از دفاتر کار رئیسجمهور، از جمله دفتر بیضی، و دفاتر مقامات اجرایی دولت]تِلِپ میشدم.
**کابینه ترامپ شبیه به بازیگران کمدی بودند**
بال غربی به گونهای طراحی شده که سالن انتظار آن برای خودش یک شاهراه است؛ همه از آن عبور میکنند. دستیارها (زنان جوان با یونیفرم ترامپ، یعنی دامنهای کوتاه، بوتهای بلند، و موهای بلند و باز) و در کنار آنها در این کمدی موقعیت، تمام ستارههای جدید این شُو: «استیو بَنِن» [استراتژیست برکنارشده دولت ترامپ]، «کِلیاَن کانوِی» [مدیر کمپین انتخاباتی و مشاور کنونی ترامپ]، «راینس پریبس» [رئیس وقت کمیته ملی جمهوریخواهان و رئیس سابق ستاد کارکنان کاخ سفید در دولت ترامپ]، «شان اسپایسر» [دبیر مطبوعاتی و سخنگوی سابق کاخ سفید در دولت ترامپ]، «جرد کوشنر» [داماد و مشاور ارشد ترامپ]، «مایک پنس» [معاون کنونی ترامپ]، «گری کوهن» [سرمایهدار، رئیس و مدیر اجرایی سابق بانک «گلدمن ساکس»، و مشاور ارشد اقتصادی ترامپ]، «مایکل فلین» [مشاور امنیت ملی سابق ترامپ](و پس از استعفای ناگهانی فلین کمتر از یک ماه پس از تصدی این سِمت، به دلیل نقش او در پرونده [روابط ادعایی میان ترامپ و]روسیه، جایگزین او، «هربرت ریموند مکمستر»)؛ همه به راحتی در دسترس.
هر رئیسجمهور جدیدی معمولاً اطرافش را با گروه کوچکی از خودیها و افراد وفادار پُر میکند. با این وجود، افراد اندکی درون تیم ترامپ او را خیلی خوب میشناختند؛ اکثر مشاوران او صرفاً از پاییز با او همراه شده بودند. حتی خانوادهاش هم که اکنون دور او جمع شده بودند، سردرگم به نظر میرسیدند. «لارا» همسر اریک ترامپ به یکی از کارکنان ارشد [کاخ سفید]گفت: «میدانید، ما تا پیش از آنکه [ترامپ]نامزدی [حزب جمهوریخواه]را به دست بیاورد، خیلی او را نمیدیدیم.» در حالی که بخش بزرگی از کشور [قدرت گرفتن ترامپ را]باور نمیکرد، کارکنان ترامپ هم که تلاش میکردند چهرهشان نشان ندهد درونشان چه خبر است، دستکم به اندازه مردم گیج بودند.
شان اسپایسر، که به زودی [در کتاب]بیچارهترین آدم در آمریکا توصیف خواهد شد، روز اول دولت جدید و بعد از نشست مطبوعاتی شکنجهبارش برای توجیه شمار افراد حاضر در مراسم تحلیف [اسپایسر مدعی شده بود تحلیف ترامپ، پرمخاطبترین مراسم تحلیف در آمریکا بوده است [۳]]، زیر لبی به خودش گفت: «نمیتوان این چرندیات را از خود درآورد»، و خیلی زود، این جمله به «ذکر» لبانش تبدیل شد. راینس پریبس، رئیس جدید ستاد کارکنان کاخ سفید، اندکی پس از اعلام انتصابش در ماه نوامبر، به این نتیجه رسیده بود که تا مراسم تحلیف دوام نخواهد آورد. وی پس از راه یافتن به کاخ سفید، امیدوار شد که بتواند یک سال آبرومندانه به کارش ادامه بدهد، اما به سرعت هدفگذاریاش را به شش ماه تقلیل داد.
«کلیان کانوی» مشاور ترامپ، در واکنش به اظهارات عمومی وی، انگشتش را به شکل اسلحه به نشانه خودکشی به سمت سرش میگرفت.
کلیان کانوی، که در محافل خصوصی درباره [و در واکنش به]اظهارات عمومی ترامپ، انگشتش را شبیه اسلحه میکرد و [به نشانه خودکشی]به سمت سرش میگرفت، همچنان در تلویزیون سرسختانه از ترامپ دفاع میکرد، تا زمانی که افراد دیگر درون کاخ سفید جلوی حضور او مقابل دوربین را گرفتند، چراکه هرقدر رئیسجمهور از [حمایتهای]کانوی لذت میبرد، آنها نظامیگری او را احمقانه میدانستند. (حتی «ایوانکا» [دختر ترامپ]و جرد هم دفاع همهجانبه کانوی از ترامپ را شرمآور میپنداشتند.)
«کلیان کانوی» (راست) بهرغم علاقه شدید ترامپ به او، از دفاع «شرمآور» از رئیسجمهور در برنامههای تلویزیونی منع شد
** «ترامپ یک الدنگ عوضی است» **
«استیو بنن» تلاش کرد تا شجاعانه ادعا کند که ترامپ صرفاً یک عروسک است و این بنن است که با برنامهها، اهداف و عقل خود دارد به شکلی منطقیتر، نمایش را مدیریت میکند؛ وی وایتبُردی به دست داشت که روی آن سیاستها و طرحهایی بود که ادعا میکرد آنها را از چرندیات و اظهارات بداهه ترامپ کنار هم چیده است. استفاده بنن از لقب «پرزیدنت بنن» که «شنبه شب زنده» [برنامه مشهور تلویزیونی]به او داده بود، صددرصد با طنز همراه نبود [بلکه رگههایی از جدیت هم داشت].
طی چند هفته اول، حتی صحبتهای کاملاً عادی با کارکنان ارشد کاخ سفید با هدف توضیح سیاستها و مواضع جدید کاخ سفید نیز تبدیل به یک رقص باله با زبان بدن به شکل چرخاندن چشم [در واکنش به حرف یا اقدامی احمقانه]، شانه بالا انداختن [برای ابراز تردید و تعجب]و اجرای پانتومیمِ «افتادن فَک» [نشانه تعجب شدید]شده بود. نَشتهای اطلاعاتی به تجسم سیاسی چشمچرخاندنِ سبک «به من چه» [و اقدامی برای رد اتهام از خود]بدل شده بودند.
[کابوس و]احساس سورئال ریاستجمهوری ترامپ درون کاخ سفید نیز به اندازه بیرون از آن وجود داشت. بزرگترین معما برای نزدیکترین افراد به ترامپ، خود او بود. وی، در شاهکار [ی مثل عبور شتر از درون]«سوراخ سوزن» رئیسجمهور شده بود، اما بدیهی بود که هنوز هم... ترامپ است. اتفاقاً به نظر میرسید خود ترامپ هم به اندازه دیگران از اینکه خودش را در کاخ سفید میدید، گیج شده است؛ حتی تلاش کرد تا بهرغم اعتراضهای «سرویس مخفی»، راه ورود به اتاق خوابش را با نصب قفلی که خودش تهیه کرده بود، سَد کند.
بعضاً تلاش میشد تا قدرتهای جادویی به ترامپ نسبت بدهند. بنن همان اوایل در یکی از صحبتهای (نیمی طنزآمیز و نیمی ناامیدانه) خود، سعی کرد او را دارای نوع خاصی از استعداد «یونگی» توصیف کند. در این رویکرد، ترامپ، که بدیهی بود آثار [کارل]یونگ [روانپزشک سوئیسی و بنیانگذار روانشناسی تحلیلی]را نخوانده، به نوعی به «ناخودآگاه جمعی» نیمه دیگر مردم کشور [غیر از حامیانش]دسترسی، و همچنین استعدادی داشت که به موجب آن «آرکتایپ» [یا کهنالگو: تجسم افراد با تصویرسازی]اختراع میکرد: «مارکو»ی کوچک [«مارکو روبیو» سناتور جمهوریخواه و رقیب انتخاباتی ترامپ]... «جب» کمانرژی [«جب بوش» فرماندار سابق فلوریدا و رقیب انتخاباتی ترامپ]... نیویورکتایمزِ در حال سقوط. «سم نانبرگ» مشاور قدیمی ترامپ علناً گفت: «ترامپ صرفاً یک الدنگ عوضی است.»
همه افراد در بال غربی، با مقداری استیصال، تلاش میکردند [حرفها و رفتارهای]ترامپ را توضیح بدهند، و همچنین گوسفندوار [نشانه از خجالتزدگی]دلیل حضور خودشان در آنجا را بیان کنند. [میگفتند: شیوه ریاستجمهوریِ]او ذاتی است؛ او [به خاطر نوعی استعداد، شرایط را]درک میکند؛ او یک ارتباط ذهنی با حامیانش دارد. با این حال، تسکین ملموسی از نوع «لباس جدید امپراتور»، وقتی ایجاد شد که «سم نانبرگ» مشاور قدیمی ترامپ (که طی رقابتهای انتخاباتی توسط ترامپ اخراج شد، اما او را فردی میدانند که بیش از هر کس دیگری ترامپ را میشناسد) دوباره به گروه برگشت و به شکل عمومی گفت: «ترامپ صرفاً یک الدنگ عوضی است [۴].» دفاع بچهگانه ترامپ از هوشش؛ به نظر میرسد تیم خود او هم نمیتوانند جلوی خندهشان را بگیرند.
**جنون در کاخ سفید؛ از جیغ و جیغکشی تا جادوی سیاه**
۳۰ مارس [۲۰۱۷]، پس از شکست لایحه خدمات درمانی، «کیتی والش» ۳۲ ساله، معاون رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید، عملاً رئیس بال غربی، یک سیاستمدار خبره و کارکشته، و نمونهای درخشان از هنر حکومتداری، استعفا کرد. اندکی بیش از دو ماه از پیوستنش [به دولت ترامپ]، کنارهگیری کرد. دیگر نمیتوانست تحمل کند. دیوانه [شده بود]. از دست دادن معاون رئیس ستاد کارکنان در ابتدای کار، برای هر دولت دیگری میتوانست نشانه یک بحران باشد، اما در دولتی به وضوح در حال انفجار، کمتر کسی اصلاً توجهی به این مسئله کرد.
اگرچه ممکن است یک حرکت ملی ترسناک ترامپگرا وجود داشته باشد، اما واقعیت درون کاخ سفید، از چنین حرکتی هم عجیبتر بود: جرد و ایوانکا دموکرات بودند؛ پریبس یک جمهوریخواه جریان اصلی بود؛ و بنن هم وجود داشت، که ادعای معقول او درباره نمایندگی جنبش ترامپیسم آنقدر ترامپ را عصبانی میکرد که ترامپ ماه آوریل او را به حاشیه راند و ناامید کرد. ترامپ با عصبانیت زیر لب گفت: «فکر میکنید استیو بنن چهقدر روی من نفوذ دارد؟ صفر! صفر!»
رقابت برای به دست گرفتن امور، به جای تلاش برای رهبری کشور، تبدیل به جنگی جناحی و خشونتآمیز شده بود.
اگر بگوییم هیچکس مسئول اداره امور نبود، هیچ اصل و قاعدهای در کار نبود، و حتی یک نمودار سازمانی کارآمد هم وجود نداشت، باز هم حق مطلب را ادا نکردهایم. تقریباً همه از همه میپرسیدند: «اینها چه کار میکنند؟» رقابت برای به دست گرفتن امور، از آنجایی که هر یک از طرفها موضع خصمانهای نسبت به طرفهای دیگر داشت، دیگر خیلی تلاش برای رهبری [کشور]نبود، بلکه تبدیل به جنگی جناحی و تقریباً خشونتآمیز شده بود.
ترامپ در واکنش به «آتش و خشم»: «وقتی بنن اخراج شد، فقط کارش را از دست نداد، بلکه عقلش را هم از دست داد»
جنگهای مرگبار در درون کاخ سفید شامل دعوا و جیغ و جیغکشی در راهروها و در دفتر بیضی، مقابل ترامپ میشد؛ البته زمانی که ترامپ خودش جیغ نمیکشید.
جرد و ایوانکا علیه پریبس و بنن بودند و تلاش میکردند هر دوی آنها را [از عرصه رقابت و بلکه از دولت ترامپ]بیرون کنند. بنن علیه جرد و ایوانکا و پریبس بود و اقداماتی علیه آنها انجام میداد که همه معتقد بودند «هنر [جادوی]سیاه» است. پریبس، کیسهبکس همه، فقط سعی میکرد یک روز دیگر دوام بیاورد. اواخر بهار، دیگر به نظر میرسید چشمانداز بزرگتر سیاسی تقریباً بیاهمیت شده است، و همه روی جنگهای مرگبار در درون کاخ سفید تمرکز کرده بودند. این جنگها شامل دعوا و جیغ و جیغکشی در راهروها و در دفتر بیضی، مقابل ترامپِ حیرتزده میشد (زمانی که خودش جیغ نمیکشید)، همراه با افشای اطلاعات درباره اینکه رقبایتان ممکن است با کدام عوامل روس در حال مذاکره باشند.
بالای سر همه اینها، ترامپ بود، یک معما، یک رمز و یک اخلالگر. چگونه باید با ترامپ کنار میآمدند، فردی که میان نوعی لذت نشئگی بر اثر حضور در دفتر بیضی و سرخوردگی عمیق و بچگانهای گرفتار شده بود که از ناتوانی در به دست آوردن آنچه که میخواست داشته باشد پدید میآمد؟ در اینجا مردی وجود داشت که منحصراً روی نیازهای خود به لذت آنی تمرکز کرده بود، خواه این لذت، یک همبرگر باشد، خواه [حضور یا مصاحبه در]بخشی از «فاکس و دوستان» [برنامه شبکه فاکسنیوز]یا عکس گرفتن در دفتر بیضی. ترامپ مدام اینگونه رجزخوانی میکرد: «من پیروزی میخواهم. من پیروزی میخواهم. پیروزی من کجاست؟» وی همانطوری بود که تقریباً همه کارمندان ارشد کاخ سفید بارها در موقعیتهای مختلف میگفتند: «مانند یک بچه.»
ایوانکا، «همسر واقعی» و عامل سقوط ترامپ
به گزارش گروه فضای مجازی ، کتاب جنجالی «آتش و خشم» نوشته «مایکل وولف» حتی پیش از آنکه منتشر شود توانست «کاخ سفیدِ ترامپ» را بلرزاند. این کتاب با توصیف ترامپ و رقابتهای انتخاباتی و دولت وی از زبان خانواده و اطرافیانش زوایای پنهان بیشماری را از شاید عجیبترین دوره سیاسی آمریکا و قطعاً نابهنجارترین رئیسجمهور این کشور افشا کرد.
این گزارش تحت عنوان ««نمیتوان این چرندیات را از خود درآورد»: [یک]سالِ من در کاخ سفیدِ دیوانهوار ترامپ [۱]» در مجله «هالیوود ریپورتر» منتشر شده است. این مجله، از جمله نشریاتی است که وولف مکرراً در آنها مطلب منتشر میکند. آنچه در ادامه میآید، گزیدهای از مهمترین نکات گزارش مایکل وولف است.
**علاقه ترامپ به مصاحبهای که او را تحقیر کرده بود**
من ماه ژوئن سال ۲۰۱۶ برای «هالیوود ریپورتر» با دونالد ترامپ مصاحبه کردم [۲]و به نظر میرسید که او این مصاحبه را دوست داشته، یا از آن بدش نیامده، است. «هوپ هیکس» معاون مطبوعاتی ترامپ، پس از انتشار مصاحبه برای من ایمیلی فرستاد: «عجب جلد عالیای!» (عکس روی جلد [آن شماره از مجله]، تصویری پرخاشگرانه از ترامپ با عینکی آینهای بود). [در متن مصاحبه، به وضوح عقل و فهم سیاسی ترامپ به تمسخر و تحقیر گرفته شده است.]تصویر روی جلد مجله هالیوود ریپورتر مربوط به مصاحبه «وولف» با ترامپ؛
**ترامپ در این مصاحبه مورد علاقهاش، به علت عدم آشنایی با «برگزیت» به تمسخر گرفته شده است**
پس از انتخابات، وولف به ترامپ پیشنهاد کرد که به کاخ سفید برود و گزارشی از درون دولت برای انتشار در آینده بنویسد و ترامپ هم ظاهراً گفته: «باشد. حالش را ببر.»
پس از انتخابات، من به ترامپ پیشنهاد کردم که به کاخ سفید بروم و گزارشی از درون دولت برای انتشار در آینده بنویسم (در اصطلاح خبرنگاری، به روش «مگس روی دیوار» [فعالیت تقریباً نامحسوس خبرنگار در محل]، که البته به نظر میرسید ترامپ پیشنهاد من را با درخواست استخدام در کاخ سفید اشتباه گرفته است. من گفتم: نه. من فقط میخواهم [اوضاع را]تماشا کنم و یک کتاب بنویسم.
ترامپ که [با شنیدن کلمه کتاب]انگیزهاش فروکش کرده بود، گفت: «کتاب؟» و ادامه داد: «من [این روزها]میشنوم که بسیاری از افراد میخواهند کتاب بنویسند.» واضح بود که اصلاً نمیفهمد چرا یک نفر باید کتاب بنویسد. ترامپ ادامه داد: ««اِد کلاین» را میشناسی؟» این آدم نویسنده چندین کتاب کینهتوزانه ضدهیلاری است. ترامپ اضافه کرد: «آدم فوقالعادهای است. به نظر من او باید یک کتاب در مورد من بنویسد.»، اما ظاهراً ترامپ [درباره نوشتن کتاب توسط وولف]هم گفته بود: «باشد. حالش را ببر.»
از آنجایی که کاخ سفیدِ جدید، اغلب سردرگم بود که منظور رئیسجمهور از هر یک از حرفهایش چیست یا چه چیزی نیست، عدم مخالفت او [با حضور وولف در کاخ سفید]نوعی پاسپورت برای من شد که در آن اطراف پرسه بزنم؛ هر هفته در هتل «هی-آدامز» اتاق میگرفتم، با بسیاری از کارکنان ارشد [کاخ سفید]قرار ملاقات میگذاشتم و آنها نام من را در «سیستم» ثبت میکردند، و سپس قدمزنان از خیابان تا کاخ سفید راهی میشدم و روزها یکی پس از دیگری، روی یکی از مبلهای «بال غربی» [بخشی از کاخ سفید متشکل از دفاتر کار رئیسجمهور، از جمله دفتر بیضی، و دفاتر مقامات اجرایی دولت]تِلِپ میشدم.
**کابینه ترامپ شبیه به بازیگران کمدی بودند**
بال غربی به گونهای طراحی شده که سالن انتظار آن برای خودش یک شاهراه است؛ همه از آن عبور میکنند. دستیارها (زنان جوان با یونیفرم ترامپ، یعنی دامنهای کوتاه، بوتهای بلند، و موهای بلند و باز) و در کنار آنها در این کمدی موقعیت، تمام ستارههای جدید این شُو: «استیو بَنِن» [استراتژیست برکنارشده دولت ترامپ]، «کِلیاَن کانوِی» [مدیر کمپین انتخاباتی و مشاور کنونی ترامپ]، «راینس پریبس» [رئیس وقت کمیته ملی جمهوریخواهان و رئیس سابق ستاد کارکنان کاخ سفید در دولت ترامپ]، «شان اسپایسر» [دبیر مطبوعاتی و سخنگوی سابق کاخ سفید در دولت ترامپ]، «جرد کوشنر» [داماد و مشاور ارشد ترامپ]، «مایک پنس» [معاون کنونی ترامپ]، «گری کوهن» [سرمایهدار، رئیس و مدیر اجرایی سابق بانک «گلدمن ساکس»، و مشاور ارشد اقتصادی ترامپ]، «مایکل فلین» [مشاور امنیت ملی سابق ترامپ](و پس از استعفای ناگهانی فلین کمتر از یک ماه پس از تصدی این سِمت، به دلیل نقش او در پرونده [روابط ادعایی میان ترامپ و]روسیه، جایگزین او، «هربرت ریموند مکمستر»)؛ همه به راحتی در دسترس.
هر رئیسجمهور جدیدی معمولاً اطرافش را با گروه کوچکی از خودیها و افراد وفادار پُر میکند. با این وجود، افراد اندکی درون تیم ترامپ او را خیلی خوب میشناختند؛ اکثر مشاوران او صرفاً از پاییز با او همراه شده بودند. حتی خانوادهاش هم که اکنون دور او جمع شده بودند، سردرگم به نظر میرسیدند. «لارا» همسر اریک ترامپ به یکی از کارکنان ارشد [کاخ سفید]گفت: «میدانید، ما تا پیش از آنکه [ترامپ]نامزدی [حزب جمهوریخواه]را به دست بیاورد، خیلی او را نمیدیدیم.» در حالی که بخش بزرگی از کشور [قدرت گرفتن ترامپ را]باور نمیکرد، کارکنان ترامپ هم که تلاش میکردند چهرهشان نشان ندهد درونشان چه خبر است، دستکم به اندازه مردم گیج بودند.
شان اسپایسر، که به زودی [در کتاب]بیچارهترین آدم در آمریکا توصیف خواهد شد، روز اول دولت جدید و بعد از نشست مطبوعاتی شکنجهبارش برای توجیه شمار افراد حاضر در مراسم تحلیف [اسپایسر مدعی شده بود تحلیف ترامپ، پرمخاطبترین مراسم تحلیف در آمریکا بوده است [۳]]، زیر لبی به خودش گفت: «نمیتوان این چرندیات را از خود درآورد»، و خیلی زود، این جمله به «ذکر» لبانش تبدیل شد. راینس پریبس، رئیس جدید ستاد کارکنان کاخ سفید، اندکی پس از اعلام انتصابش در ماه نوامبر، به این نتیجه رسیده بود که تا مراسم تحلیف دوام نخواهد آورد. وی پس از راه یافتن به کاخ سفید، امیدوار شد که بتواند یک سال آبرومندانه به کارش ادامه بدهد، اما به سرعت هدفگذاریاش را به شش ماه تقلیل داد.
«کلیان کانوی» مشاور ترامپ، در واکنش به اظهارات عمومی وی، انگشتش را به شکل اسلحه به نشانه خودکشی به سمت سرش میگرفت.
کلیان کانوی، که در محافل خصوصی درباره [و در واکنش به]اظهارات عمومی ترامپ، انگشتش را شبیه اسلحه میکرد و [به نشانه خودکشی]به سمت سرش میگرفت، همچنان در تلویزیون سرسختانه از ترامپ دفاع میکرد، تا زمانی که افراد دیگر درون کاخ سفید جلوی حضور او مقابل دوربین را گرفتند، چراکه هرقدر رئیسجمهور از [حمایتهای]کانوی لذت میبرد، آنها نظامیگری او را احمقانه میدانستند. (حتی «ایوانکا» [دختر ترامپ]و جرد هم دفاع همهجانبه کانوی از ترامپ را شرمآور میپنداشتند.)
«کلیان کانوی» (راست) بهرغم علاقه شدید ترامپ به او، از دفاع «شرمآور» از رئیسجمهور در برنامههای تلویزیونی منع شد
** «ترامپ یک الدنگ عوضی است» **
«استیو بنن» تلاش کرد تا شجاعانه ادعا کند که ترامپ صرفاً یک عروسک است و این بنن است که با برنامهها، اهداف و عقل خود دارد به شکلی منطقیتر، نمایش را مدیریت میکند؛ وی وایتبُردی به دست داشت که روی آن سیاستها و طرحهایی بود که ادعا میکرد آنها را از چرندیات و اظهارات بداهه ترامپ کنار هم چیده است. استفاده بنن از لقب «پرزیدنت بنن» که «شنبه شب زنده» [برنامه مشهور تلویزیونی]به او داده بود، صددرصد با طنز همراه نبود [بلکه رگههایی از جدیت هم داشت].
طی چند هفته اول، حتی صحبتهای کاملاً عادی با کارکنان ارشد کاخ سفید با هدف توضیح سیاستها و مواضع جدید کاخ سفید نیز تبدیل به یک رقص باله با زبان بدن به شکل چرخاندن چشم [در واکنش به حرف یا اقدامی احمقانه]، شانه بالا انداختن [برای ابراز تردید و تعجب]و اجرای پانتومیمِ «افتادن فَک» [نشانه تعجب شدید]شده بود. نَشتهای اطلاعاتی به تجسم سیاسی چشمچرخاندنِ سبک «به من چه» [و اقدامی برای رد اتهام از خود]بدل شده بودند.
[کابوس و]احساس سورئال ریاستجمهوری ترامپ درون کاخ سفید نیز به اندازه بیرون از آن وجود داشت. بزرگترین معما برای نزدیکترین افراد به ترامپ، خود او بود. وی، در شاهکار [ی مثل عبور شتر از درون]«سوراخ سوزن» رئیسجمهور شده بود، اما بدیهی بود که هنوز هم... ترامپ است. اتفاقاً به نظر میرسید خود ترامپ هم به اندازه دیگران از اینکه خودش را در کاخ سفید میدید، گیج شده است؛ حتی تلاش کرد تا بهرغم اعتراضهای «سرویس مخفی»، راه ورود به اتاق خوابش را با نصب قفلی که خودش تهیه کرده بود، سَد کند.
بعضاً تلاش میشد تا قدرتهای جادویی به ترامپ نسبت بدهند. بنن همان اوایل در یکی از صحبتهای (نیمی طنزآمیز و نیمی ناامیدانه) خود، سعی کرد او را دارای نوع خاصی از استعداد «یونگی» توصیف کند. در این رویکرد، ترامپ، که بدیهی بود آثار [کارل]یونگ [روانپزشک سوئیسی و بنیانگذار روانشناسی تحلیلی]را نخوانده، به نوعی به «ناخودآگاه جمعی» نیمه دیگر مردم کشور [غیر از حامیانش]دسترسی، و همچنین استعدادی داشت که به موجب آن «آرکتایپ» [یا کهنالگو: تجسم افراد با تصویرسازی]اختراع میکرد: «مارکو»ی کوچک [«مارکو روبیو» سناتور جمهوریخواه و رقیب انتخاباتی ترامپ]... «جب» کمانرژی [«جب بوش» فرماندار سابق فلوریدا و رقیب انتخاباتی ترامپ]... نیویورکتایمزِ در حال سقوط. «سم نانبرگ» مشاور قدیمی ترامپ علناً گفت: «ترامپ صرفاً یک الدنگ عوضی است.»
همه افراد در بال غربی، با مقداری استیصال، تلاش میکردند [حرفها و رفتارهای]ترامپ را توضیح بدهند، و همچنین گوسفندوار [نشانه از خجالتزدگی]دلیل حضور خودشان در آنجا را بیان کنند. [میگفتند: شیوه ریاستجمهوریِ]او ذاتی است؛ او [به خاطر نوعی استعداد، شرایط را]درک میکند؛ او یک ارتباط ذهنی با حامیانش دارد. با این حال، تسکین ملموسی از نوع «لباس جدید امپراتور»، وقتی ایجاد شد که «سم نانبرگ» مشاور قدیمی ترامپ (که طی رقابتهای انتخاباتی توسط ترامپ اخراج شد، اما او را فردی میدانند که بیش از هر کس دیگری ترامپ را میشناسد) دوباره به گروه برگشت و به شکل عمومی گفت: «ترامپ صرفاً یک الدنگ عوضی است [۴].» دفاع بچهگانه ترامپ از هوشش؛ به نظر میرسد تیم خود او هم نمیتوانند جلوی خندهشان را بگیرند.
**جنون در کاخ سفید؛ از جیغ و جیغکشی تا جادوی سیاه**
۳۰ مارس [۲۰۱۷]، پس از شکست لایحه خدمات درمانی، «کیتی والش» ۳۲ ساله، معاون رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید، عملاً رئیس بال غربی، یک سیاستمدار خبره و کارکشته، و نمونهای درخشان از هنر حکومتداری، استعفا کرد. اندکی بیش از دو ماه از پیوستنش [به دولت ترامپ]، کنارهگیری کرد. دیگر نمیتوانست تحمل کند. دیوانه [شده بود]. از دست دادن معاون رئیس ستاد کارکنان در ابتدای کار، برای هر دولت دیگری میتوانست نشانه یک بحران باشد، اما در دولتی به وضوح در حال انفجار، کمتر کسی اصلاً توجهی به این مسئله کرد.
اگرچه ممکن است یک حرکت ملی ترسناک ترامپگرا وجود داشته باشد، اما واقعیت درون کاخ سفید، از چنین حرکتی هم عجیبتر بود: جرد و ایوانکا دموکرات بودند؛ پریبس یک جمهوریخواه جریان اصلی بود؛ و بنن هم وجود داشت، که ادعای معقول او درباره نمایندگی جنبش ترامپیسم آنقدر ترامپ را عصبانی میکرد که ترامپ ماه آوریل او را به حاشیه راند و ناامید کرد. ترامپ با عصبانیت زیر لب گفت: «فکر میکنید استیو بنن چهقدر روی من نفوذ دارد؟ صفر! صفر!»
رقابت برای به دست گرفتن امور، به جای تلاش برای رهبری کشور، تبدیل به جنگی جناحی و خشونتآمیز شده بود.
اگر بگوییم هیچکس مسئول اداره امور نبود، هیچ اصل و قاعدهای در کار نبود، و حتی یک نمودار سازمانی کارآمد هم وجود نداشت، باز هم حق مطلب را ادا نکردهایم. تقریباً همه از همه میپرسیدند: «اینها چه کار میکنند؟» رقابت برای به دست گرفتن امور، از آنجایی که هر یک از طرفها موضع خصمانهای نسبت به طرفهای دیگر داشت، دیگر خیلی تلاش برای رهبری [کشور]نبود، بلکه تبدیل به جنگی جناحی و تقریباً خشونتآمیز شده بود.
ترامپ در واکنش به «آتش و خشم»: «وقتی بنن اخراج شد، فقط کارش را از دست نداد، بلکه عقلش را هم از دست داد»
جنگهای مرگبار در درون کاخ سفید شامل دعوا و جیغ و جیغکشی در راهروها و در دفتر بیضی، مقابل ترامپ میشد؛ البته زمانی که ترامپ خودش جیغ نمیکشید.
جرد و ایوانکا علیه پریبس و بنن بودند و تلاش میکردند هر دوی آنها را [از عرصه رقابت و بلکه از دولت ترامپ]بیرون کنند. بنن علیه جرد و ایوانکا و پریبس بود و اقداماتی علیه آنها انجام میداد که همه معتقد بودند «هنر [جادوی]سیاه» است. پریبس، کیسهبکس همه، فقط سعی میکرد یک روز دیگر دوام بیاورد. اواخر بهار، دیگر به نظر میرسید چشمانداز بزرگتر سیاسی تقریباً بیاهمیت شده است، و همه روی جنگهای مرگبار در درون کاخ سفید تمرکز کرده بودند. این جنگها شامل دعوا و جیغ و جیغکشی در راهروها و در دفتر بیضی، مقابل ترامپِ حیرتزده میشد (زمانی که خودش جیغ نمیکشید)، همراه با افشای اطلاعات درباره اینکه رقبایتان ممکن است با کدام عوامل روس در حال مذاکره باشند.
بالای سر همه اینها، ترامپ بود، یک معما، یک رمز و یک اخلالگر. چگونه باید با ترامپ کنار میآمدند، فردی که میان نوعی لذت نشئگی بر اثر حضور در دفتر بیضی و سرخوردگی عمیق و بچگانهای گرفتار شده بود که از ناتوانی در به دست آوردن آنچه که میخواست داشته باشد پدید میآمد؟ در اینجا مردی وجود داشت که منحصراً روی نیازهای خود به لذت آنی تمرکز کرده بود، خواه این لذت، یک همبرگر باشد، خواه [حضور یا مصاحبه در]بخشی از «فاکس و دوستان» [برنامه شبکه فاکسنیوز]یا عکس گرفتن در دفتر بیضی. ترامپ مدام اینگونه رجزخوانی میکرد: «من پیروزی میخواهم. من پیروزی میخواهم. پیروزی من کجاست؟» وی همانطوری بود که تقریباً همه کارمندان ارشد کاخ سفید بارها در موقعیتهای مختلف میگفتند: «مانند یک بچه.»
ایوانکا، «همسر واقعی» و عامل سقوط ترامپ
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *