«خوانِ بیخوان» مهمان مشهدیها شد
به گزارش گروه فرهنگی به نقل از روابط عمومی فیلم، هادی معصومدوست درباره ایده اصلی « خوان بیخوان» گفت: من در 15 سالگی فیلم کوتاهی درباره رابطه مادربزرگم با مادرساخته بودم که از راشهای آن فیلم در«خوان بیخوان» استفاده کردهام. اینکه مادربزرگم خودش نمیتوانست از پَس خودش بربیاید و باید از مادرِ مریضش هم نگهداری کند . چالش احساسی که بین اینها بود و اینکه گاهی مادربزرگم آنقدر خسته میشد که نمیتوانست از خودش مراقبت کند، برایم جالب بود.
وی با بیان اینکه در گذشته فیلم هایی نظیر«پیرپسر» نیز با همین موضوع ساخته شده، افزود: امروز دیگر قبح این موضوعات ریخته شده و فیلم های این چنینی راحت تر ساخته میشوند. من از دل ادبیات میآیم و دنبال این بودم تا پازلی که در ذهنم داشتم را پیاده کنم. فکر کردم میتوانم فضایی بسازم که به من نزدیک است و آنرا بسط دهم. من به این اثر به چشم یک سوژه نگاه کردم همچنان که به سایر کارهایم هم به همین شکل است.
معصومدوست درباره واکنش مخاطبان نسبت به فیلم نیز گفت: بالاخره در یک گوشه ذهنم فکر میکردم که مخاطب چه واکنشی به موضوع نشان می دهد اما به نظرم در وهله اول باید سازنده از فیلمش لذت ببرد. همان زمانی که داشتم فیلم را جلو میبردم به خصوص در لحظه تدوین، خیلی لذت میبردم و نگرانی ام تنها برای اولین نمایش بود نه قبلش.
وی در پاسخ به اینکه آیا کاراکترهای فیلم نسبت به نمایش تصاویر و گفتگوهایشان رضایت داشتند ؟ پاسخ داد: بعد از اینکه فیلم دیده شد تعداد زیادی فیلمهای خانوادگی برای تدوین به من سفارش داده شد. موضوع این بود که فکر میکردند هر حرف خاله زنکی که در خانه رد و بدل میشود توانایی تبدیل شدن به فیلم را دارد! زمانیکه داشتم این فیلم را میساختم داستان را بهشان توضیح دادم از چهره هایشان مشخص بود که به خوبی متوجه داستان شده اند. اما من اصلا انتظار نداشتم صحبتها اینقدر صریح گفته شود؛ فکر میکردم باید از لا به لای صحبتهای آنها کار را جلو ببرم.
معصوم دوست ادامه داد: از آنجایی که مدت زیادی بود ندیده بودمشان خودم هم جاهایی شوکه میشدم که اینقدر صریح با هم حرف میزنند و البته بگویم که از یک بخشی از راشها استفاده نکردم! اینکه چطور جلوی دوربین آنها اینقدرصریح صحبت می کردند، برمیگردد به اینکه با من راحت بودند.
وی درباره رابطه خودش و برادرش که در فیلم به آن پرداخته شده بود، گفت: اینکه میگویم «خوان بی خان» داستان چند نسل است به همین دلیل بود؛ من به عنوان نسل یکی مانده به آخر اگر برادرزادههایمان را نسل آخر در نظر بگیرم، تلاش کردم این سیکل باطل را بشکنم؛ و این همان برقرار کردن ارتباط است. اینکه از سطح حرفهایی که همهاش در ذهنمان است و بیشترش از عدم مفاهمه و دلایل بیهودهای که در فیلم دربارهاش صحبت میشود، خارج شویم و این سیکل را بشکنیم. دلایل پرداختن به رابطه خودم و برادرم همین بود. این را هم بگویم که شاه پیرنگ این فیلم، مردسالاری است که در هر دورهای به شکلی بروز پیدا میکند ولی مهمترین نکته همان عدم مفاهمه و اینکه ما بلد نیستیم با هم حرف بزنیم، چون یادمان ندادند.
در ادامه محسن استادعلی تهیه کننده اثرنیز در ادامه گفت: زمانه تغییر کرده و خجل بودن نسبت به دوربین کمی از بین رفته و به دلیل اینکه در این قصه خانواده هادی یک طرف ماجرا بود ،کار کمی راحتتر بود و از طرف دیگر من سعی کردم به عنوان تهیه کننده به جای اینکه مسئله ایجاد کنم راه را برای دیده شدن هموارکنم.
وی با بیان اینکه کارگردانی فیلم را خیلی دوست دارد، افزود: اینکه چیزی در حدود چهل و چند دقیقه فیلم در یک نقطه اتفاق میافتد و آن هم در یک لوکشین ثابت ، یعنی کارگردان توانسته میزانسن درستی بچیند و درست ببیند و این ایستایی دوربین که به حس حضور مادربزرگ کمک کرده، به نظرم نقطه اوج کارگردانی هادی است.