نوید نابودی صهیونیستها
نابودی همه ظالمان جهان که غده سرطانی رژیم صهیونیستی نیز بلاشک در زمره آنها قرار دارد، از وعده های تخلف ناپذیر خداوند در قرآن کریم است و دلایل عقلانی و راهبردی عدیده ای را میتوان برای آن برشمرد.
خبرگزاری میزان -
بر این مبنا، رژیم جعلی اشغالگر قدس با چالشهای «بیرونی» و «درونی» متعددی مواجه است که موجودیتش را به جد به خطر انداخته است، هر چند این رژیم قصد دارد بر این عوامل سرپوش گذاشته و بعضاً فرافکنی کند.
رژیم صهیونیستی، حداقل در دهه گذشته، در چهار نبرد تاریخ ساز با مقاومت اسلامی لبنان و گروههای مقاومت فلسطین شکست خورده است؛ این در حالی است که ارتش این رژیم از یک سو، توسط همپیمانان اروپایی و آمریکایی خود، به پیشرفتهترین و مدرنترین سلاحها تجهیز شده بود و از سوی دیگر، ساز و کار آمریکا اساساً بر برتری دائمی و همه جانبه صهیونیستها استوار است. در جنگهای ۳۳، ۲۲ و ۸ روزه، نیروهای مقاومت، از تسلیحات متناسب و برابر با دشمن صهیونیستی برخوردار نبودند، اما با این وجود، به پیروزی قاطع دست یافتند؛ به ویژه اینکه فرار ارتش اسرائیل از غزه پس از حدود ۴ دهه از اشغال آن در کنار مقاومت گسترده فلسطینیها در مناطق اشغالی علی رغم محاصره شدید نوار غزه، همه از قدرت جریان مقاومت و ناتوانی و ضعف مفرط اشغالگران حکایت دارد.
علاوه بر این، مقاومت لبنان و فلسطین، قدرت موشکی خود را به اندازهای افزایش دادهاند که حتی سامانههای ضدموشکی اسرائیل نیز قادر به مقابله اثربخش با آنها نیستند. توانمندیهای مقاومت در جنگهای الکترونیکی که میراث شهید «حاج رضوان» است، نیز بهصورت روزافزونی افزایش پیدا کرده است که نمونه این برتری، در ساقط کردن جنگنده پیشرفته اف-۱۶ رژیم صهیونیستی در بلندیهای جولان مشاهده شد. به تعبیر سرلشکر سلیمانی، «امروز غزه و لبنان، نقاط تولید اضطراب دائم برای اسرائیل است و هر موشکی که از فلسطین شلیک میشود میتوان اثر انگشت عماد مغنیه را در آن دید.»
از طرفی، در نتیجه اقدامات داعش در سوریه، حضور مقاومت در مرزهای فلسطین اشغالی قویتر از گذشته شده است. حزبالله لبنان، امروز به مدد قدرت مضاعف و تجربهای که از رویارویی با تکفیریها به دست آورده، به نقطه ثقل ثبات سوریه و لبنان را بدل گردیده و جنگ با داعش در نهایت به تقویت جبهه لبنانی با جبهه سوری - عراقی منتهی شده که توسعه و همگرایی بی نظیر آنها را در بلندیهای جولان و جنوب غرب سوریه در پی داشته است. افزون بر اینکه آمریکا، نفوذ خود را در منطقه در حال افول میبیند و زنجیره شکستهای جنگهای نیابتی کاخ سفید و صهیونیستها در غرب آسیا، در حال افزایش است. این تحولات، نگرانی و وحشت روز افزون اسرائیل را رقم زده، زیرا هراندازه که توان نظامی اسرائیل بالا باشد، باز هم همه مناطق و سرزمینهای اشغالی زیر تیررس موشکهای نقطه زن مقاومت خواهند بود. ضمن اینکه کم رنگ شدن و از بین رفتن هراس از ارتش صهیونیستی در میان گروههای مقاومت، کشورهای منطقه و شکل گیری و تقویت این واقعیت که اسرائیل را میتوان به راحتی در جنگها شکست داد، خود مانعی کلیدی در پیشبرد سیاستها و توطئههای این رژیم به شمار میآید.
صهیونیستها، اما فقط از ناحیه عوامل بیرونی تهدید نمیشوند. در خصوص عوامل «درونی» تهدیدکننده حیات این رژیم، «فساد» موجود در میان مقامات برجسته صهیونیستها را باید عاملی مهم برای نابودی اسرائیل به شمار آورد. رژیم صهیونیستی با وجود اینکه مدعی توسعهیافتگی است، اما به لحاظ فساد اداری و میزان کفایت دولت و ثبات سیاسی، جایگاه نازلی را در مقایسه با سایر کشورها به خود اختصاص داده است. طبق گزارش «مرکز دادههای تجاری در اسراییل»، بررسی شرایط کیفی دولت در وضعیت نگران کنندهای قرار گرفته که آن را ناشی از وخامت اوضاع امنیتی، بحران اقتصادی و رواج فسادهای گوناگون در سالهای اخیر عنوان کرده است. به عنوان نمونه، فساد جنجالی «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر صهیونیستی، به زعم بسیاری از ناظران بینالمللی، زمینه شکافهای سیاسی و واگرایی در میان احزاب و گروههای مختلف را فراهم آورده و به قول «موشه یعلون»، وزیر جنگ سابق صهیونیستها، «فساد، بزرگترین خطر برای اسرائیل است».
«مهاجرت معکوس»، عامل اساسی بعدی است که پژوهش حامیان آمریکایی صهیونیستها در این زمینه نیز مؤید آن است. بر اساس تحقیق ۱۶ مؤسسه و نهاد اطلاعاتی آمریکا، وخامت اوضاع اقتصادی، تهدیدهای امنیتی و کاهش احساس تعلق به دین یهود، مهمترین دلایل مهاجرت معکوس ذکر شدهاند که بنا به همین دلایل، به فروپاشی این رژیم تا سال ۲۰۲۵ میانجامد. با وجود آنکه صهیونیستها موفق شدند جمعیت زیادی را در سرزمینهای اشغالی گرد هم بیاورند، اما میزان تقاضا برای سکنی گزیدن در اسرائیل طی سالهای اخیر، به شدت کاهش یافته و در عوض، میل مهاجرت به دیگر کشورها در میان ساکنان شهرها و شهرکهای صهیونیستی، افزایش یافته است.
یکی دیگر از مهمترین فاکتورهایی که در سالهای اخیر جامعه صهیونیستی را به سمت بیثباتی و نارضایتی سوق داده است، «تبعیض قومی- طبقاتی» است. جامعه صهیونیستی از دو گروه عمده «اشکنازی» و «سفاردی» تشکیل میشوند و از منظر اقتصادی، سیاستها به گونهای تدوین شده که منجر به تقویت بنیه اقتصادی اشکنازیها و فقر، بیکاری و ناامیدی سفاردیها شده و در نتیجه، دو طبقه فرودست و فرادست در میان جامعه یهودیان شکل گرفته است. از نظر سیاسی هم راه دستیابی به مناصب حساس برای سفاردیها مسدود و یا حداقل با دشواریهای بسیاری همراه است که آمار مربوط به تعداد سفاردیها در کنست و کابینه، نشان دهنده تبعیض سیاسی حاکم بر این گروه است.
نکته پایانی اینکه وخامت حال صهیونیستها به حدی است که حتی شوک سنگین به رسمیت شناخته شدن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی از سوی سردمدار نظام سلطه نیز نتوانسته آنها را به شرایط عادی باز گرداند و حتی به تضعیف این رژیم، کمک شایانی کرد. ترامپ، با این اقدام سعی داشت که وجهه جدیدی برای اسرائیل در سطح بینالمللی باز کند، اما با برخورد قاطع اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان مواجه و مسئله فلسطین، بار دیگر به صدر اولویتهای جهان اسلام بازگشت. حاصل همه این پارامترها و عوامل، آن است که از طرفی عامل تخریب بیرونی اسرائیل، یعنی تقویت بی سابقه محور مقاومت در منطقه شکل گرفته و از سوی دیگر، عوامل درونی متعددی، رژیم صهیونیستی را به سمت متلاشی شدن سوق داده است که برآیند این شرایط، حذف نقشه منحوس این رژیم جعلی در کمتر از ۲۵ سال آینده را رقم خواهد زد.
به گزارش گروه فضای مجازی ،اصغر زارعی در یادداشت روزنامه حمایت نوشت: نابودی همه ظالمان جهان که غده سرطانی رژیم صهیونیستی نیز بلاشک در زمره آنها قرار دارد، از وعدههای تخلف ناپذیر خداوند در قرآن کریم است و دلایل عقلانی و راهبردی عدیدهای را میتوان برای آن برشمرد. نقاط ضعف و ناپایداری در این رژیم جعلی، آنچنان غیرقابل انکار و روشن است که نه فقط رسانهها و متفکران صهیونیست بلکه مقامات ارشد امنیتی و اطلاعاتی تلآویو نیز نسبت به خطرات روز افزونی که موجودیت اسرائیل را در ابعاد مختلف نشانه رفتهاند، هشدار دادهاند. در این میان، جدیدترین نوید نابودی رژیم صهیونیستی، پنجشنبه هفته گذشته از زبان سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی در مراسم دهمین سالگرد شهادت فرمانده سرافراز حزب الله لبنان، «عماد مغنیه» بیان شد که مؤلفههای نابودگری همچون محاق تمام عوامل بقای جانیان کودک کش صهیونیست، «وحشت» و توطئههای منطقهای آنان را به عنوان «آخرین تلاشهای دشمن» صهیونیستی بر شمردند.
بر این مبنا، رژیم جعلی اشغالگر قدس با چالشهای «بیرونی» و «درونی» متعددی مواجه است که موجودیتش را به جد به خطر انداخته است، هر چند این رژیم قصد دارد بر این عوامل سرپوش گذاشته و بعضاً فرافکنی کند.
رژیم صهیونیستی، حداقل در دهه گذشته، در چهار نبرد تاریخ ساز با مقاومت اسلامی لبنان و گروههای مقاومت فلسطین شکست خورده است؛ این در حالی است که ارتش این رژیم از یک سو، توسط همپیمانان اروپایی و آمریکایی خود، به پیشرفتهترین و مدرنترین سلاحها تجهیز شده بود و از سوی دیگر، ساز و کار آمریکا اساساً بر برتری دائمی و همه جانبه صهیونیستها استوار است. در جنگهای ۳۳، ۲۲ و ۸ روزه، نیروهای مقاومت، از تسلیحات متناسب و برابر با دشمن صهیونیستی برخوردار نبودند، اما با این وجود، به پیروزی قاطع دست یافتند؛ به ویژه اینکه فرار ارتش اسرائیل از غزه پس از حدود ۴ دهه از اشغال آن در کنار مقاومت گسترده فلسطینیها در مناطق اشغالی علی رغم محاصره شدید نوار غزه، همه از قدرت جریان مقاومت و ناتوانی و ضعف مفرط اشغالگران حکایت دارد.
علاوه بر این، مقاومت لبنان و فلسطین، قدرت موشکی خود را به اندازهای افزایش دادهاند که حتی سامانههای ضدموشکی اسرائیل نیز قادر به مقابله اثربخش با آنها نیستند. توانمندیهای مقاومت در جنگهای الکترونیکی که میراث شهید «حاج رضوان» است، نیز بهصورت روزافزونی افزایش پیدا کرده است که نمونه این برتری، در ساقط کردن جنگنده پیشرفته اف-۱۶ رژیم صهیونیستی در بلندیهای جولان مشاهده شد. به تعبیر سرلشکر سلیمانی، «امروز غزه و لبنان، نقاط تولید اضطراب دائم برای اسرائیل است و هر موشکی که از فلسطین شلیک میشود میتوان اثر انگشت عماد مغنیه را در آن دید.»
از طرفی، در نتیجه اقدامات داعش در سوریه، حضور مقاومت در مرزهای فلسطین اشغالی قویتر از گذشته شده است. حزبالله لبنان، امروز به مدد قدرت مضاعف و تجربهای که از رویارویی با تکفیریها به دست آورده، به نقطه ثقل ثبات سوریه و لبنان را بدل گردیده و جنگ با داعش در نهایت به تقویت جبهه لبنانی با جبهه سوری - عراقی منتهی شده که توسعه و همگرایی بی نظیر آنها را در بلندیهای جولان و جنوب غرب سوریه در پی داشته است. افزون بر اینکه آمریکا، نفوذ خود را در منطقه در حال افول میبیند و زنجیره شکستهای جنگهای نیابتی کاخ سفید و صهیونیستها در غرب آسیا، در حال افزایش است. این تحولات، نگرانی و وحشت روز افزون اسرائیل را رقم زده، زیرا هراندازه که توان نظامی اسرائیل بالا باشد، باز هم همه مناطق و سرزمینهای اشغالی زیر تیررس موشکهای نقطه زن مقاومت خواهند بود. ضمن اینکه کم رنگ شدن و از بین رفتن هراس از ارتش صهیونیستی در میان گروههای مقاومت، کشورهای منطقه و شکل گیری و تقویت این واقعیت که اسرائیل را میتوان به راحتی در جنگها شکست داد، خود مانعی کلیدی در پیشبرد سیاستها و توطئههای این رژیم به شمار میآید.
صهیونیستها، اما فقط از ناحیه عوامل بیرونی تهدید نمیشوند. در خصوص عوامل «درونی» تهدیدکننده حیات این رژیم، «فساد» موجود در میان مقامات برجسته صهیونیستها را باید عاملی مهم برای نابودی اسرائیل به شمار آورد. رژیم صهیونیستی با وجود اینکه مدعی توسعهیافتگی است، اما به لحاظ فساد اداری و میزان کفایت دولت و ثبات سیاسی، جایگاه نازلی را در مقایسه با سایر کشورها به خود اختصاص داده است. طبق گزارش «مرکز دادههای تجاری در اسراییل»، بررسی شرایط کیفی دولت در وضعیت نگران کنندهای قرار گرفته که آن را ناشی از وخامت اوضاع امنیتی، بحران اقتصادی و رواج فسادهای گوناگون در سالهای اخیر عنوان کرده است. به عنوان نمونه، فساد جنجالی «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر صهیونیستی، به زعم بسیاری از ناظران بینالمللی، زمینه شکافهای سیاسی و واگرایی در میان احزاب و گروههای مختلف را فراهم آورده و به قول «موشه یعلون»، وزیر جنگ سابق صهیونیستها، «فساد، بزرگترین خطر برای اسرائیل است».
«مهاجرت معکوس»، عامل اساسی بعدی است که پژوهش حامیان آمریکایی صهیونیستها در این زمینه نیز مؤید آن است. بر اساس تحقیق ۱۶ مؤسسه و نهاد اطلاعاتی آمریکا، وخامت اوضاع اقتصادی، تهدیدهای امنیتی و کاهش احساس تعلق به دین یهود، مهمترین دلایل مهاجرت معکوس ذکر شدهاند که بنا به همین دلایل، به فروپاشی این رژیم تا سال ۲۰۲۵ میانجامد. با وجود آنکه صهیونیستها موفق شدند جمعیت زیادی را در سرزمینهای اشغالی گرد هم بیاورند، اما میزان تقاضا برای سکنی گزیدن در اسرائیل طی سالهای اخیر، به شدت کاهش یافته و در عوض، میل مهاجرت به دیگر کشورها در میان ساکنان شهرها و شهرکهای صهیونیستی، افزایش یافته است.
یکی دیگر از مهمترین فاکتورهایی که در سالهای اخیر جامعه صهیونیستی را به سمت بیثباتی و نارضایتی سوق داده است، «تبعیض قومی- طبقاتی» است. جامعه صهیونیستی از دو گروه عمده «اشکنازی» و «سفاردی» تشکیل میشوند و از منظر اقتصادی، سیاستها به گونهای تدوین شده که منجر به تقویت بنیه اقتصادی اشکنازیها و فقر، بیکاری و ناامیدی سفاردیها شده و در نتیجه، دو طبقه فرودست و فرادست در میان جامعه یهودیان شکل گرفته است. از نظر سیاسی هم راه دستیابی به مناصب حساس برای سفاردیها مسدود و یا حداقل با دشواریهای بسیاری همراه است که آمار مربوط به تعداد سفاردیها در کنست و کابینه، نشان دهنده تبعیض سیاسی حاکم بر این گروه است.
نکته پایانی اینکه وخامت حال صهیونیستها به حدی است که حتی شوک سنگین به رسمیت شناخته شدن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی از سوی سردمدار نظام سلطه نیز نتوانسته آنها را به شرایط عادی باز گرداند و حتی به تضعیف این رژیم، کمک شایانی کرد. ترامپ، با این اقدام سعی داشت که وجهه جدیدی برای اسرائیل در سطح بینالمللی باز کند، اما با برخورد قاطع اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان مواجه و مسئله فلسطین، بار دیگر به صدر اولویتهای جهان اسلام بازگشت. حاصل همه این پارامترها و عوامل، آن است که از طرفی عامل تخریب بیرونی اسرائیل، یعنی تقویت بی سابقه محور مقاومت در منطقه شکل گرفته و از سوی دیگر، عوامل درونی متعددی، رژیم صهیونیستی را به سمت متلاشی شدن سوق داده است که برآیند این شرایط، حذف نقشه منحوس این رژیم جعلی در کمتر از ۲۵ سال آینده را رقم خواهد زد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *