مزیت نسبی چیست؟
به گزارش خبرنگار گروه اقتصاد ، آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل (۱۷۷۶) برای نخستین بار از برتری و مزیت یاد کرد؛ ولی درآغاز قرن نوزدهم دیوید ریکاردو، اقتصاددان بزرگ انگلیسی مفهوم مزیت نسبی را شرح و بسط داد.
دیوید ریکاردو این گونه نتیجه می گیرد که نفع هر کشوری در این است که به تخصصی شدن در تولید و ارائه کالاها و خدماتی بپردازد که در آن بهترین است و با مبادله مازاد آن با کشور های دیگر، نیاز خود به کالاها و خدمات دیگر را تامین کند (که آنها نیز در تولید و ارائه آنها بهترین اند).
مللی که سعی می کنند خودکفا باشند در واقع به نوعی، فقر را میان مردم خود گسترش می دهند، چرا که با تولید کالاهایی که در تولید آنها بهترین نیستند، آن کالا را با قیمتی بالاتر از قیمتی که کشورهای دیگر می توانستند ارائه کنند به مردم خود می فروشند.
در حالی که می توانستند با آزاد گذاشتن مردم برای تولید کالاهایی که در تولید آنها بهترین اند، نهایت بهره وری و سود را از آن ایشان کنند.
مزیت نسبی می گوید اگر یک کشور می تواند در تولید دو کالا مثلا پنبه و کاکائو از یک شریک تجاری بهتر باشد، ولی باز هم برای آن کشور بهتر است در تولید کالایی تخصصی شود که نسبت به شریک تجاری و کالای دیگر، بهتر آن را تولید می کند و این جایی است که واژه نسبی در عبارت مزیت نسبی موجودیت می یابد.
به این ترتیب هر کشوری با تخصصی شدن در تولید کالایی که نسبتا مزیت بیشتری در تولید آن دارد، می تواند دیگر کالاهای مورد نیاز خود را با مبادله مازاد تولید خود با مازاد تولید دیگر کشورها تامین کند. همین منطق برای شرکای تجاری بیشتر نیز صادق است. تجارت آزاد در میان ملت ها باعث افزایش رفاه تمامی طرفین تجاری می شود.
به عقیده ریکاردو، تولید بامزیت نسبی همچنین باعث افزایش آرامش و صلح جویی در روابط انسان ها می شود. وقتی افراد تخصصی می شوند و به مبادله می پردازند، به یکدیگر وابسته می شوند. برای مثال من برای تامین بخشی از مواد غذایی خود به بقال سر کوچه وابسته ام.
این شیوه از همکاری اجتماعی انگیزه افراد برای آسیب رساندن به شرکای تجاری خود را کاهش می دهد، چرا که آنها برای تامین نیازهای مختلف خود به یکدیگر وابسته اند.
در اینجا نیز آنچه برای افراد صدق می کند در مورد کشورها نیز صادق است. کشور هایی که با تجارت آزاد با یکدیگر به یکدیگر وابسته شوند، بسیار کمتر مایلند با هم وارد جنگ شوند.