روایت آزادی حاج کریم با گذشت ۲ میلیاردی و ۹۰۰ میلیون تومانی شاکی
حاج کریم اهل خوردن مال مردم نبود، روی این حساب تمام دار و ندارش را فروخت تا بتواند بدهی هایش را با طلبکارها صاف کند. خیلی تلاش کرد، اما نشد که نشد و پولها جوابگوی بدهی اش در بازار نبود.
خبرگزاری میزان -
آنچه خواندید بخشی از اظهارات حاج کریم ۵۵ ساله است که همه بازار روی حساب و کتابش قسم میخوردند؛ اما چک هایش بر اثر نوسانات بازار و اعتماد نابجا به مشتریها یکی پس از دیگری برگشت خورد و همه هستی اش را به یکباره از دست داد.
به گزارش خبرنگار گروه حقوقی و قضایی ، «شغل پدر را در پیش گرفتم، ۱۷ ساله بودم که وارد بازار شدم، در کار پخش مواد غذایی بودم بازار رونق داشت حتی به کشورهای همسایه هم مواد غذایی پخش میکردیم، پس از سالها کار توانستم بازار را دست بگیرم، مغازهای خریدم و کاسبی برای خودم راه انداختم.
حسابی توی بازار سرشناس شده بودم، بیش از ۴۰ سال بود که در بازار کار میکردم، اسم حاج کریم هرکجا میآوردی کارت را راه میانداختن، هرکسی بارش میفتاد و ورشکسته میشد نشانی مغازه ام را میدادند تا دستش را بگیرم، همه چیز بروفق مراد بود، پول، ماشین و زندگی، خیلیها حسرت زندگی ام را میخوردند، اما بخت یارم نبود...»
آنچه خواندید بخشی از اظهارات حاج کریم ۵۵ ساله است که همه بازار روی حساب و کتابش قسم میخوردند؛ اما چک هایش بر اثر نوسانات بازار و اعتماد نابجا به مشتریها یکی پس از دیگری برگشت خورد و همه هستی اش را به یکباره از دست داد.
حاج کریم اهل خوردن مال مردم نبود روی این حساب تمام دار و ندارش را فروخت تا بتواند بدهی هایش را با طلبکارها صاف کند. خیلی تلاش کرد، اما نشد که نشد و پولها جوابگوی بدهی اش در بازار نبود لذا برادرهایش تصمیم گرفتند مغازه پدریشان را در بازار بفروشند. او سهم الارث پدری را هم به طلبکارها داد؛ اما باز هم حسابش صاف نشد و او به خاطر بدهی سه میلیارد تومانی به مرد میانسال که از کسبه سرشناس بازار بود، راهی زندان شد.
حاج کریم روزها و شبها را با غصه و خیال پشت میلههای زندان میگذراند، خانواده پرجمعیتش که با سیلی صورتشان را سرخ نگه میداشتند بدنبال جلب رضایت شاکی بودند. حساب یک قرون و دوزار نبود پولی که شاکی از حاج کریم میخواست سه میلیارد تومان بود که در صورت پرداخت از زندان آزاد میشد.
حاج کریم روزها و شبها را با غصه و خیال پشت میلههای زندان میگذراند، خانواده پرجمعیتش که با سیلی صورتشان را سرخ نگه میداشتند بدنبال جلب رضایت شاکی بودند. حساب یک قرون و دوزار نبود پولی که شاکی از حاج کریم میخواست سه میلیارد تومان بود که در صورت پرداخت از زندان آزاد میشد.
روزها و شبها از پی هم میگذشتند، اما هنوز روزنههای امید در دل پیرمرد سوسو میکرد.
مددکاران ستاددیه استان تهران در راستای حمایت از حاج کریم بدنبال رضایت از مرد بازاری بودند؛ اما شاکی هم روزگار خوبی نداشت بیماری دیابت یک پایش را هم از او گرفت، ولی دلش بزرگتر از آن بود که درباره کریم انصاف را رعایت نکند. همیشه میگفت: کریم اهل خوردن مال مردم نیست بدبیاری آورده.
با همکاری مددکاران ستاددیه استان تهران مردشاکی چندین نوبت به ستاددیه دعوت شد و در جریان وضعیت زندگی حاج کریم قرار گرفت که سرانجام به همت ستاددیه استان تهران و خیرین مرد شاکی از طلب سه میلیارد تومانی خود به ازای دریافت صد میلیون تومان گذشت کرد و کریم با رضایت او از زندان آزاد و به آغوش خانواده بازگشت.
مددکاران ستاددیه استان تهران در راستای حمایت از حاج کریم بدنبال رضایت از مرد بازاری بودند؛ اما شاکی هم روزگار خوبی نداشت بیماری دیابت یک پایش را هم از او گرفت، ولی دلش بزرگتر از آن بود که درباره کریم انصاف را رعایت نکند. همیشه میگفت: کریم اهل خوردن مال مردم نیست بدبیاری آورده.
با همکاری مددکاران ستاددیه استان تهران مردشاکی چندین نوبت به ستاددیه دعوت شد و در جریان وضعیت زندگی حاج کریم قرار گرفت که سرانجام به همت ستاددیه استان تهران و خیرین مرد شاکی از طلب سه میلیارد تومانی خود به ازای دریافت صد میلیون تومان گذشت کرد و کریم با رضایت او از زندان آزاد و به آغوش خانواده بازگشت.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *