۵۳ دولت در طول ۳۷ سال! / دوران سیاه پهلوی و «حقوق ملتی» که احقاق نشد

10:06 - 14 بهمن 1396
کد خبر: ۳۹۳۱۷۸
در ۳۷ سال دوره سیاه پهلوی، ۵۳ دولت با ریاست ۲۲ نخست‌وزیر، زمام امور را به دست گرفتند؛ البته اقدامات قریب به اتفاق این دولت‌های مستعجل نه در راستای مصالح و منافع مردم، که در راستای مطامع دربار و قدرت‌های خارجی همچون آمریکا وانگلیس بود.

نگاهی به نخست‌وزیران رژیم ستمشاهی / ۵۳ دولت در طول ۳۷ سال! / «چاپلوسی»،«ضدمردمی بودن» و «فساد» ویژگی‌های مشترک ۲۲ نخست وزیر پهلوی دومبه گزارش خبرنگار گروه سیاسی ، با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، مردم به معنای واقعی کلمه به صحنه آمدند و رای‌شان به تعبیر حضرت امام «قدس سره»، «میزان» شد.

در چهار دهه اخیر نیز نمایندگان مردم در مجالس قانونگذاری و قوای اجراییه بواسطه بهره‌مندی از همین پشتوانه مردمی، در نهایت استقلال و اقتدار در راستای منافع و مصالح ملی اقدام کرده‌اند.

اما پیش از انقلاب اسلامی، مقامات حکومتی و مسئولان دولتی تنها چیزی که نداشتند همین استقلال و اقتدار بود و عیار آن‌ها صرفا با میزان تملق‌گویی شخص شاه سنجیده می‌شد نه کارآمدی برای رفع مشکلات بیشمار مردم.

در طول دوران ۳۷ ساله حکومت محمدرضا پهلوی، دولت‌های مستعجل زیادی روی کار آمدند که روسای این دولت‌ها در یک ویژگی اشتراک داشتند و آن «بی‌اختیار بودن» و «متملق بودن» است.

در ۳۷ سال دوره سیاه پهلوی، ۵۳ دولت با ریاست ۲۲ نخست‌وزیر، زمام امور را به دست گرفتند؛ البته اقدامات قریب به اتفاق این دولت‌های مستعجل نه در راستای مصالح و منافع مردم، که در راستای مطامع دربار و قدرت‌های خارجی همچون آمریکا وانگلیس بود.

۵ دولت در ۳ سال ابتدایی روی کار آمدن رژیم ستمشاهی
در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ در حالیکه ایران تحت اشغال قوای بیگانه قرار داشت و در نتیجه بی‌کفایتی‌های رضاخان سیستم دفاعی و معیشتی کشور نابود شده بود، "فروغی" از رجال متنفذ "دربار پهلوی" به دستور انگلیسی‌ها، محمدرضای ۲۲ ساله را به جای پدرش به تخت سلطنت نشاند.

سیاست آن زمان انگلیس در جهتی اتخاذ شده بود که ایران به عنوان پلی برای پیروزی در جنگ جهانی دوم قرار گیرد، لذا "سر ریدر بولارد" سفیر انگلیس در ایران تلاش داشت تا یک شاه جوان، بی‌تجربه و مطیع را در ایران حاکم کند تا از این طریق بتواند سیاست انگلیس در منطقه را پیاده کند.

محمدرضای جوان در ابتدای کار، قدرت چندانی نداشت و نقش یک پادشاه تشریفاتی را ایفا می‌کرد و امور اصلی برعهده فروغی بود.

نخست‌وزیر فراماسونر!
فروغی که از مبلغان فرهنگ غرب و فراماسونری در ایران محسوب می‌شد، پس از امضای "پیمان اتحاد" با دول انگلیس، شوروی و خرج دارایی‌های کشور برای قوای متجاوز، در اسفند ۱۳۲۰ از نخست وزیری استعفا کرد.

پس از استعفای جنجال‌برانگیز فروغی، در حالی که محافل سیاسی و مطبوعاتی کشور، انتظار نخست وزیر شدن "قوام" را داشتند، به یکباره نام "علی سهیلی" به عنوان نخست وزیر مطرح شد. سهیلی در کابینه فروغی عهده دار سمت وزارت خارجه بود.

سهیلی پس از حدود ۶ ماه تکیه بر کرسی نخست وزیری در حالی که از سوالات پی در پی نمایندگان مجلس به ستوه آمده بود، در هشتم مرداد ۱۳۲۱ به مجلس رفت و در نطقی مفصل کناره گیری خود را از نخست وزیری اعلام کرد.

در مرداد ۱۳۲۱ کاخ نخست وزیری ایران شاهد حضور مردی بود که در دوران رضا شاه، مغضوب وی بود. "احمد قوام" پس از ۱۸ سال بار دیگر عهده دار سمت نخست وزیری شد و سومین نخست وزیر پهلوی دوم لقب گرفت.

پس از آنکه در بهمن ۱۳۲۱ قوام به دلیل عدم همکاری مجلس از سمت نخست وزیری استفعا کرد، سهیلی بار دیگر تا بهمن ۱۳۲۲ عهده دار نخست وزیری شد، تا آنکه در فروردین ۱۳۲۳، "محمد ساعد" رئیس الوزرای ایران شد، ساعد که به واسطه دوستی با روس‌ها به کرسی نخست وزیری تکیه زده بود در آبان ۱۳۲۳ به دلیل معطل گذاشتن درخواست شوروی مبنی بر کشف و استخراج نفت در مناطق شمالی ایران، استعفا کرد.

دولت‌هایی با عمر کمتر از ۵ ماه
در آبان ۱۳۲۳ پس از آنکه "مصدق" از برتن کردن خرقه نخست‌وزیری امتناع کرد، خواهرزاده او یعنی "مرتضی قلی بیات" با رای شکننده نمایندگان مجلس به این سمت نائل شد. کابینه "قلی بیات" ۵ ماه بیشتر دوام نیاورد و پس از او "ابراهیم حکیمی" مسئول تشکیل کابینه شد.

خریداری اموال دسته چندم آمریکایی به قیمت گزاف!
حکیمی که از بازماندگان مشروطه بود، حدود یک ماه دولت را چرخاند و سپس در خرداد ۱۳۲۴ جای خود را به "محسن صدر" داد.
سوال نمایندگان مجلس در باب خرید اموال مستعمل ارتش آمریکا به قیمت گزاف موجب شد تا عمر کابینه صدر به چهار ماه هم نرسد و بار دیگر حکیمی مامور تشکیل کابینه شود.

۸ بهمن ۱۳۲۴ تاریخی است که بار دیگر "قوام" به نخست وزیری می‌رسد، بحران آذربایجان شاه جوان را بسیار ترسانده است و تنها سیاستمدار کارکشته‌ای، چون قوام می‌تواند این بحران را فیصله دهد.

مغضوبِ پدر؛ نجات‌دهنده پسر!
رندی قوام در عالم سیاست و اعطای امتیاز نفتی از سوی او به شوروی باعث می‌شود تا غائله پیشه‌وری در آذربایجان فروکش کند و پایه‌های سلطنت پهلوی دوم تثبیت شود.

در خرداد ۱۳۲۷، "عبدالحسین هژیر" که سر در آخور هر دو دولت شوروی و انگلیس داشت، به مقام رئیس الوزرایی رسید. عمر دولت هژیر کمتر از ۵ ماه بود و توقیف مطبوعات، گرانی سرسام‌آور و کمبود اجناس، کار این نخست‌وزیر اقتصاد‌دان را یکسره کرد.

نخست‌وزیر‌رژیم‌ستمشاهی‌که‌به‌ملت‌ایران‌توهین‌کرد
در آبان ۱۳۲۷، بار دیگر"محمد ساعد" بر سریر نخست وزیری جلوس کرد و استرداد اراضی ایران که مورد مداخله دیگران واقع شده بود را در راس برنامه‌هایش قرار داد. پیچ و خم‌های قرارداد نفت، موسوم به "گس- گلشائیان" دولت ساعد را زمین‌گیر کرد و در نتیجه "رجبعلی منصور" جایگزین وی شد. بازگشت آیت‌الله کاشانی از لبنان و نیرومند‌تر شدن مصدق سبب شد تا کابینه منصور هم قربانی قرارداد نفتی منعقد شده با انگلیس شود.

در تیر ۱۳۲۹، "رزم‌آرا" به سمت نخست وزیری نائل شد. وی که تمام نیروی کابینه خود را صرف به سرانجام رساندن قرار داد نفت کرده بود، پس از آنکه در مجلس شورای ملی به ملت ایران توهین کرد، توسط اعضای فدائیان اسلام ترور شد.

در ۲۶ آذر ۱۳۲۹، لایحه الحاقی گگس-گلشاییان" که مربوط به "شرکت نفت" جنوب و متضمن منافع نفتی انگلیس در ایران بود، از سوی نمایندگان مجلس رد شد؛ همین امر سبب شد که "رزم آرا" در قامت نخست وزیری (که البته دست نشانده بیگانگان بود) ملت و مجلس را مورد عتاب قرار دهد و در نطق خود در مجلس بگوید: "ملت ایران قادر به ساختن لولهنگ نیست و یک کارخانه سیمان را نمی‌تواند اداره کند"! سخنی که شاید مهم‌ترین عامل در تحریک "خلیل طهماسبی" برای ترور انقلابی "رزم آرا" در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ بود.

رشوه‌گیری نخست وزیر شاه از آمریکا و آمدن مصدق
در اسفند ۱۳۲۹، "حسین علا" که بعنوان سفیر ایران در آمریکا برای تامین منافع نفتی واشنگتن، رشوه‌های هنگفتی را از سران کاخ سفید دریافت کرده بود، به مقام نخست‌وزیری رسید. دولت "علا" کمتر از یک ماه دوام آورد و " محمد مصدق" هشتاد و سومین کابینه مشروطه را در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۳۰، تشکیل داد. حوادث دوران نخست وزیری مصدق بسیار مفضل و مطول است.

ملی کردن صنعت نفت، اعمال سیاست خلع ید، کاستن از قدرت دربار، طرح دعاوی نفتی ایران و انگلیس در دادگاه لاهه و ابراز تمایل اجباری به آمریکایی‌ها و توده‌ای‌ها تنها سرفصل‌هایی از حوادث دوران مصدق است. مصدق در ۲۷ تیر ۱۳۳۱، پس از استنکاف شاه از سپردن وزارت جنگ به او، از سمت نخست وزیری استعفا کرد، اما پس از قیام سی تیر، پس از سه روز بار دیگر عهده‌دار سمت نخست‌وزیری شد.

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، که دسیسه‌ای طراحی‌شده از سوی سرویس‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس بود، موجبات سقوط دولت مصدق را فراهم آورد.

"فضل الله زاهدی"، "حسین علا"، "منوچهر اقبال" و "جعفر شریف امامی"، رجالی بودند که به ترتیب از مرداد ۱۳۳۲ تا اردیبهشت ۱۳۴۰، عهده دار سمت نخست وزیری بودند.

وقتی نخست وزیر ایران را کاخ سفید انتخاب می‌کرد!
در دومین ماه از سال ۱۳۴۰، علی امینی که یک قاجار‌زاده بود با فشار "کندی" رئیس جمهور آمریکا به شاه ایران تحمیل شد. برنامه‌ها و اصلاحات اقتصادی و ارضی امینی، خواب را از چشمان شاه مستبد ربوده بود. شاه که دیگر طاقت امینی را نداشت به آمریکا رفت و پس از دست‌بوسی کندی، حکم اخراج امینی را گرفت و شادمان به کشور بازگشت.

نخست‌وزیران دست‌بوس
شاه مستبد در تیر ۱۳۴۱، "اسد الله علم" نوکر حلقه به گوش خود را برای اجرای هرچه بهتر اصلاحات آمریکایی پسند به نخست وزیری منصوب کرد. "لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی" و رفراندوم "اصول شش‌گانه" موسوم به "انقلاب سفید" و حمله به مدرسه فیضیه قم و سرکوب قیام مردم تهران در ۱۵ خرداد از جمله اقدامات "علم" در بیش از یک سال نخست وزیری بود.

در آخرین روز‌های سال ۴۲، "حسنعلی منصور" مامور تشکیل کابینه شد. در دولت منصور لایحه ننگین "کاپیتولاسیون" به تصویب رسید و پس از افشاگری‌های امام خمینی (ره) منصور در آبان ۱۳۴۳، دستور حمله به خانه امام خمینی (ره) و تبعید ایشان به ترکیه را صادر کرد. منصور در اول بهمن ۱۳۴۳ در حالیکه عازم بهارستان بود توسط "محمد بخارائی" از پیروان فدائیان اسلام، ترور شد.

نخست وزیری که عضو فرقه ضاله بود!
پس از کشته شدن منصور، باجناق او یعنی " امیر عباس هویدا" بر کرسی نخست وزیری تکیه زد. هویدا فرزند "میرزا رضا" از حواریون "عباس افندی"بود و به فرقه ضاله بهائیت گرایش داشت.

هویدا با دست‌بوسی‌ها و سینه چاکی‌های مکرر خود توانست ۱۳ سال در سمت نخست وزیری باقی بماند و هفت کابینه را تشکیل دهد. برگزای جشن‌های ۲۵۰۰ ساله و تغییر تاریخ رسمی کشور را شاید بتوان مهم‌ترین اتفاقات دوران نخست وزیری هویدا دانست.

نخست‌وزیر ریاکاری که فاجعه ۱۷ شهریور را به بار آورد
درمرداد ۱۳۵۶، شاه با فشار کارتر دموکرات، "جمشید آموزگار" را برای ایجاد فضای باز سیاسی به نخست وزیری رساند. دولت آموزگار، یک سال بیشتر دوام نیاورد و در شهریور ۱۳۵۷، در حالی که مردم طی تظاهرات متعدد، خواستار سرنگونی رژیم پهلوی و برقرار حکومت جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بودند، "شریف امامی" بار دیگر به سمت نخست وزیری رسید.

شریف امامی سعی داشت تا خود را مومن و مذهبی جلوه دهد تا به این ترتیب مسیر انقلاب اسلامی ایران را منحرف کند، اما امام خمینی (ره) با هوشیاری، ضمن تاکید بر نیرنگ بازی رژیم، خواهان ادامه مبارزه تا سرنگونی شاه شدند.

کشتار هزاران نفر از مردم در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، که به جمعه سیاه معروف است، لکه ننگی بر دوران صدارت شریف امامی است.

ناتوانی" شریف امامی" در مهار امواج خروش انقلابی مردم، موجب شد تا شاه، رئیس ستاد کل ارتش یعنی" سپهد ازهاری" را مامور تشکیل کابینه کند.

تظاهرات میلیونی مردم در تاسوعا و عاشورا سال ۵۷، چنان وحشتی دل ازهاری ایجاد کرد که وی نتوانست بیش از دو ماه ردای نخست وزیری را بر تن نگه دارد و در دی ۵۷، جای خود را به "شاپور بختیار" داد.

بختیار، رئیس آخرین دولت غیرقانونی رژیم نامشروع پهلوی
بختیار که از حمایت برخی منتقدان شاه همچون "امینی" و "صدیقی" بهره‌مند بود، تلاش داشت تا به هر ترفندی کشتی به گل نشسته پهلوی را به ساحل آرامش برساند.

امام خمینی (ره) طی سخنانی در پاریس، دولت بختیار را غیرقانونی اعلام می‌کند و همین فرمایش امام (ره) موجب می‌شود تا مردم در شعار‌های خود بختیار را نوکری بی‌اختیار خطاب کنند. فرار شاه خائن در ۲۶ دی و بازگشت شکوهمند امام خمینی (ره) به کشور در ۱۲ بهمن به مثابه آب سردی بر پیکره بی‌جان دولت بختیار بود.

بختیار که خود را مرغ توفان می‌دانست در واپسین روز‌های نخست وزیری‌اش به مجلس سنا رفت و از برقراری مجدد حکومت نظامی سخن گفت، غافل از اینکه چند ساعت بعد، امواج رادیویی، صدای انقلاب اسلامی ایران را به گوش جهانیان رساند. انقلابی که حقوق محقق نشده ملت ایران در دوران سیاه پهلوی را محقق کرد.

انتهای پبام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *