تئوریهای شکست خورده
به گزارش گروه فضای مجازی ،جواد منصوری در یادداشت روزنامه حمایت نوشت:چندی پیش، «هنری کسینجر»، وزیر خارجه اسبق آمریکا، در نشست «چالشهای جهانی و راهبرد امنیت ملی آمریکا» که در کمیته نیروهای مسلح سنا برگزار شد، مدعی شده بود «ایران به بزرگترین چالش کلیدی معاصر خاورمیانه تبدیل شده» و برای مقابله با این به اصطلاح چالش، پیشنهاد کرده بود که «باید راهبردهایی مشابه زمان جنگ سرد اتخاذ شود.»
کیسینجر که از او به عنوان مغز متفکر دیپلماسی آمریکا در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی یاد میکنند، همان کسی است که در مرداد ماه سال جاری طی یادداشتی برای خبرگزاری «کپ ایکس»، زمانی که صدای خرد شدن استخوانهای تروریستیهای اجارهای داعش به گوش میرسید، به کاخ سفید و غرب هشدار داد که «داعش را برای مقابله با ایران حفظ کنید»! چرا؟ چون معتقد بود با شکست تکفیریها، ایران در منطقه، «امپراتوری» تشکیل خواهد داد!
ولی حالا که تروریستهای دست پرورده آمریکا تار و مار شدهاند، از پلن دوم طرح خود رونمایی و به سناتورها توصیه کرده «برای مقابله با توسعه طلبی هژمونیک ایران، ایالات متحده و متحدانش باید مشابه نقشی که آمریکا در پایان دادن به جنگ سرد ایفا کرد را دنبال کنند.» وی در ادامه به راهکاری به اصطلاح کلیدی اشاره کرده و میگوید: «پس از جنگ دوم جهانی، تحت رهبری آمریکا، ائتلافی شکل گرفت که مرزهای محدوده توسعه قابل تحمل نفوذ شوروی را ترسیم کرد. این راهبرد نهایتاً به مهار و پایان مسالمت آمیز جنگ سرد منجر شد.»
اولین نتیجهای که میتوان از دیدگاه کیسینجر به نمایندگی از دولت آمریکا برداشت کرد، حساسیت فوقالعادهای است که واشنگتن نسبت به «نفوذ منطقه ای» ایران دارد و به تبع آن، خطری است که از قبل آن، برای توسعه طلبی این کشور در غرب آسیا ایجاد شده است.
تعبیر دیگر اظهارات کیسینجر آن است که آمریکا با هدف غلبه بر اقتدار منطقهای ایران، داعش را ایجاد و حفظ کرد و اکنون که نسخه داعش پیچیده شده، باید به سراغ شیوههایی بروند که ابرقدرت آن زمان، یعنی شوروی را زمین گیر کرد. بنابراین، اغراق نیست که بگوییم آمریکاییها، قدرت جمهوری اسلامی ایران را برابر با اتحاد جماهیر شوروی میدانند و خود را برای رویارویی با کشورمان در این عرصه، آماده میکنند؛ چراکه از شیوههای گذشته از قبیل، جنگ تحمیلی، توطئه، اختلاف افکنی فرقه ای، جنگ اقتصادی، تهاجم فرهنگی و ... طرفی نبستهاند و ناچارند آخرین شانس خود را در قامت کارزار جنگ سرد محک بزنند. اما به چند دلیل، این شیوه تقابل نیز سرنوشتی جز شکست نخواهد داشت.
۱. کیسینجر در سخنان اخیرش اذعان کرده که ایران اسلامی، با قدرت انقلابی، «نظم موجود جهانی» را مورد تهاجم قرار داده است. منظور از نظم نوین جهانی، ساز و کاری به کدخدایی آمریکاست که هیچکس حق تخطی از آن را ندارد. آمریکا با استفاده از این سیاست، شوروی را مخل نظم جهانی معرفی کرد و از طریق «دکترین ترومن»، کشورهای رقیب را «غیر دموکراتیک» جلوه میداد. این سمپاشیها تا زمانی که «میخائیل گورباچف»، به رهبری شوروی رسید، ادامه داشت، اما پس از آن بود که ویروس غربگرایی در میان جامعه شوروی شیوع پیدا کرد. یکی از اشکالاتی که منتقدین قلم به مزد شوروی مطرح میکردند، حرکت کرملین برخلاف جریان جهانی بود که از نظر آنها مغایر با موازین دموکراسی و نظم نوین جهانی به شمار میآمد. از این رو، به گورباچف کمک کردند تا رویکردی دوگانه برای همکاری با غرب (پرسترویکا و گلاسنوست) را اتخاذ کند. همین رویکرد، زمینه فروپاشی شوروی را فراهم کرد، در حالی که جمهوری اسلامی نظم فعلی جهان استکباری را اساساً به رسمیت نمیشناسد تا به تبعات آن تن دهد.
سیاست انقلاب اسلامی در این حوزه، تابع راهبردهای تهاجمی نظام در جنگ نرم است و همین مسئله باعث جذابیت گفتمان انقلاب در میان کشورهای منطقه شده است. به بیان دیگر، تمام مؤلفههای نرم افزاری جمهوری اسلامی اعم از فرهنگ، اقتصاد و ... برگرفته از دیدگاههای مترقی اسلام سیاسی و عدم سلطه پذیری است و برخلاف آمریکا که به هر جا وارد شده، با نفرت ملتها روبه رو شده، ورود جمهوری اسلامی به تحولات منطقه، با استقبال گرم کشورهای منطقه مواجه بوده است. از این رو، آمریکا به شدت از روند تصاعدی و رو به رشد مقبولیت ایران اسلامی، احساس خطر کرده و برای مهار کشورمان، توطئه «نفوذ» و «ایران هراسی» را به صورت موازی در دستور کار خود قرار داده است که این توطئهها نه تنها تاکنون نتیجهای در بر نداشته، بلکه نظم مورد نظر آمریکا را به چالش کشیده و به توسعه بیشتر حوزه نفوذ معنوی جمهوری اسلامی منجر شده است.
۲. همه رؤسای جمهور آمریکا برای مهار تسلیحاتی شوروی، برنامههای مدونی داشتند و همان برنامهها اکنون از زبان کیسینجر در ایجاد محدودیت برای توان نظامی ایران به منظور «تحول در ساختار بازدارندگی» شنیده میشود. آمریکا در حالی به دنبال تصویب تحریمهای جدید در حوزه موشکی است که بیسابقهترین قرارداد فروش سلاح به عربستان و متحدانش را به امضاء رسانده و تقریباً در همه کشورهای اطراف ما، پایگاههای نظامی دایر کرده است. مذاکره شوروی درباره توان دفاعی خود، بی تردید یکی از برگهای برنده آمریکا در برابر کاخ کرملین بود که نهایتاً به پیروزی کاخ سفید منجر شد، ولی این قاعده درباره جمهوری اسلامی کاملاً متفاوت است. مقامات کشورمان به کرات اعلام کردهاند که حوزه دفاعی – موشکی، خط قرمز نظام محسوب شده و حاضر به مذاکره در این بخش و یا کسب اجازه از قدرتهای سلطه گر برای ارتقاء توانمندیهای خود نیستند. نتیجه این سیاست مدبرانه آن شده است که قدرت بازدارندگی ایران اسلامی، به اذعان فرماندهان نظامی آمریکا، حرف اول را در منطقه بزند و هر متجاوزی را با پاسخی سخت و پشیمان کننده، تنبیه کند.
۳. حقوق بشر دستآویزی بود که آمریکا پس از کنفرانس «هلسینکی» برای تحت فشار قرار دادن شوروی از آن استفاده میکرد و هنوز هم بر ادامه این رویه در قبال کشورهای غیر همسو اصرار دارد. کاخ سفید چند هفته پیش به بهانه حمایت از اغتشاشگران، تحریمهای به اصطلاح حقوق بشری علیه ایران اسلامی وضع کرد و پیش از آن نیز، همواره کشورمان را به نقض گسترده حقوق بشر متهم کرده بود. از طرفی، گزارشهای متعددی از نقض حقوق رنگین پوستان و اقلیتها در آمریکا وجود دارد و از این رو، این کشور، خود یکی از بزرگترین ناقضان حقوق انسانهاست. با توجه به اینکه حقوق بشر در کشورمان، با آموزههای اسلامی ممزوج است، تلاش برای جایگزین کردن حقوق بشر غربی به این بهانه، قطعاً راه به جایی نخواهد برد و مردم ایران ثابت کردهاند که حاضر نیستند ذرهای از ارزشهای ایرانی – اسلامی عدول کنند، کما اینکه تجربه ۴۰ ساله انقلاب نیز آن را ثابت کرده است.
نکته پایانی اینکه ورود آمریکا به فاز جنگ سرد، به مثابه بالا بردن دستها در برابر قدرت سخت ایران است و طولی نخواهد کشید که ضرب شست انقلاب اسلامی را در حوزه جنگ سرد نیز خواهند چشید.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.