ائتلافهای ناپایدار و سیاست مهار
انتشار «سند راهبرد دفاعی جدید آمریکا» که مجموعهای از استراتژیهای کلان برای دفاع از منافع این کشور در خارج از مرزهاست، نشان میدهد که جمهوری اسلامی کما فی السابق در صدر لیست تهدیدات آمریکا قرار دارد؛ به نحوی که در خلاصه ۱۱ صفحهای این سند، ۶ بار به ایران و موضوعات مرتبط با کشورمان از جمله «نفوذ منطقه ای»، «توان موشکی» و «حمایت از جبهه مقاومت» اشاره شده است.
خبرگزاری میزان -
«کاشتن بذر خشونت» و «بی ثبات سازی» منطقه از طریق حمایت از به اصطلاح تروریسم، از جمله اولین اتهاماتی است که علیه کشورمان در سند راهبردی دفاعی اخیر آمریکا به آنها تصریح شده است. برای روشن شدن این مطلب که چه کشوری عامل خشونت و ناامنی منطقه بوده و کدام دولت از تروریستها حمایت میکند باید به این واقعیت اشاره کرد که اساس آشوبهای منطقه، در ناکامی آمریکا در مقابله با جمهوری اسلامی ریشه دارد. واشنگتن پس از آزمون و خطای بسیار و شکستهای پی در پی، چاره محدود کردن حضور و نفوذ منطقهای انقلاب اسلامی را در ایجاد هستههای تروریستی در کشورهای همسایه دید و گروههایی مانند طالبان، القاعده و داعش را پدید آورد. اتهام زنی آمریکا به ایران اسلامی در حالی است که اسناد و مدارک بسیار متقن و دقیقی درباره حمایت آمریکا و عربستان از گروههای تروریستی و تسهیل تحرکات و عملیاتهای آنان در کشورهای منطقه وجود دارد که غرض آنها از این توطئه ها، زمینه سازی برخوردهای تحریمی و تحدید فرهنگ انقلابی است.
به عنوان تنها یک نمونه از چالشهای امنیتی که آمریکاییها در منطقه شکل دادهاند، میتوان به بخشهایی از اظهارات افشا شده «هیلاری کلینتون»، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در یکی از جلسات کنگره اشاره کرد که وی به صراحت به نقش آمریکا در ایجاد سازمان تروریستی القاعده اذعان میکند. کلینتون در جمع قانونگذاران آمریکایی میگوید: «ما گذشته مشترکی با سازمان القاعده داریم. کسانی را که امروز با آنها در افغانستان و پاکستان میجنگیم ۲۰ سال پیش خودمان به وجود آوردیم، زیرا در جنگ علیه شوروی سابق از آنها استفاده میکردیم ... القاعده را به وجود آوردیم، زیرا نمیخواستیم شوروی سابق بر آسیای مرکزی چیره شود و ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا با مشارکت کنگره به زعامت دموکراتها از طرح ایجاد القاعده جهت مقابله با اتحاد جماهیر شوروی استقبال کرد.» این سیاست در قبال طالبان نیز بکار گرفته شد، اما پس از اینکه تاریخ مصرف این دو گروه در بخش عملیاتی به پایان رسید، واشنگتن به پلن بعدی رفت و از فاز به اصطلاح مبارزه با آنها بهره برداری کرد.
سخنان ترامپ در تبلیغات انتخاباتی نیز از میدان داری اوباما و کلینتون در ایجاد داعش در عراق و سوریه پرده برداشت؛ توطئهای که بی سابقهترین چالش امنیتی و خشونت را پس از جنگ جهانی دوم در منطقه به بار آورد. از این رو، یکی از اهداف اصلی «کاشت بذر خشونت» در منطقه از نوع آمریکایی!، ایران اسلامی است، ولی علیرغم همه ظرفیتها و هزینههایی که آمریکا و متحدانش در این خصوص بکار بستهاند، نه تنها از بسط قدرت ایران اسلامی درماندهاند، بلکه با بسترهایی که این ماجرا فراهم کرد، جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت موفق شدهاند در ابعاد و گستره بیشتری به عمق توانمندیهای خود بیفزایند.
وزارت دفاع آمریکا همچنین از توانایی موشکی ایران در بخش دیگری از سند راهبردی جدید خود، ابراز نگرانی کرده، اما واقعیت آن است که توان نظامی جمهوری اسلامی از جمله قدرت موشکی، جنبه دفاعی داشته و در صورت عملی شدن تهدیدات دشمنان، به حالت تهاجمی در خواهد آمد. از سوی دیگر، برد موشکهای بالستیک و نقطه زن کشورمان، بر حسب شعاع تهدیدات رژیم صهیونیستی تعریف شده و از همه مهمتر – برخلاف آنچه در سند اخیر دفاعی آمریکا آمده است – توانمندی ایران اسلامی در تولید موشکها، بومی و داخلی است. یکی از دلایل مخالفت آمریکا و غرب با برنامه موشکی کشورمان نیز خودکفا بودن این صنعت پیشرفته است. طنز ماجرا اینجاست؛ کشوری که جمهوری اسلامی را به صادرات سلاح به یمن متهم میکند، تحریمها را در همه موارد اثرگذار میداند الا در صادرات و خرید و فروش موشک!
از سوی دیگر، آمریکا ادعا کرده «به تلاشهای خود برای مهار کشورهایی مانند ایران»، ادامه خواهد داد. خب، سؤال اینجاست که نتیجه به اصطلاح «سیاست مهار» این کشور در قبال ایران چه بوده جز تثبیت فرهنگ مقاومت و امتداد مرزهای ژئوپولتیکی انقلاب اسلامی تا دریای مدیترانه؟ آن زمان که آمریکا به خیال کشورگشایی به عراق حمله کرد، فاتحه امپراتوری خود را خواند و کاخ سفید با سودای موهوم «قرن جدید آمریکایی» و «رویای سیادت بر غرب آسیا»، حماقت را به جایی رساند که حتی «سعود الفیصل»، وزیر خارجه رژیم سابق سعودی هم زبان به شماتت گشود و گفت: «آمریکا، عراق را در سینی طلایی گذاشت و تقدیم ایران کرد.» امروز سوریه نیز با تدابیر پیشدستانه ایران اسلامی و البته به لطف ندانم کاری یانکیها، دست برتر را در مقابل تروریستها در اختیار دارد که این امر موجب شده تا کشورمان به عنوان قدرت برتر منطقهای مطرح شده و مرزهای جغرافیایی و امنیتی کشورمان، بیش از هر زمان دیگری از استحکام مثال زدنی برخوردار باشد.
در بخش دیگری از این سند، از ایجاد «ائتلافهای ماندگار» برای حفظ دستاوردهای آمریکا در عراق، افغانستان و سوریه سخن به میان آمده و بر مقابله با موازنه مدنظر ایران تاکید شده است. بنا به گفته «رکس تیلرسون»، وزیر خارجه آمریکا در دانشگاه «استنفورد»، منظور از این ائتلاف در سوریه در قالب «نیروهای دموکراتیک سوریه»، دور نگه داشتن ایران از مرزهای رژیم صهیونیستی است. این در حالی است که بخشهای وسیعی از خاک سوریه در اختیار ارتش این کشور و متحدانش قرار دارد، در عراق، دولت متحد ایران بر سرکار است و برخلاف میل آمریکا، نیروهای حشدالشعبی در کنار ارتش، تروریستهای داعش را از این کشور بیرون راندهاند؛ بنابراین، اولاً ائتلافهای ایران، حرف اول را در این دو کشور میزنند ثانیاً، دستاوردهای واشنگتن در عراق، افغانستان و سوریه در بیش از یک دهه گذشته مگر چیزی جز فلاکت و جنگ و ناامنی بوده که برای حفظ آن، راهبرد دفاعی آمریکا را پس از ۳ سال تغییر دادهاند؟!
از طرفی، موازنهای که دکترین دفاعی ایران در غرب آسیا ایجاد کرده و باعث تأثیرگذاری شگرف بر معادلات منطقهای شده، هر روز بیش از روز گذشته بر سیاستهای مخرب آمریکا در خاورمیانه سایه میاندازد، به نحوی که مقامات این کشور، «مقابله مستقیم نظامی» را به «جنگ نیابتی» با ایران تغییر دادهاند و برای رویارویی با جمهوری اسلامی، دست به دامان ارتجاع منطقه شدهاند. بنابراین، تغییر راهبرد دفاعی آمریکا یا عدم تغییر آن، خدشهای بر اقتدار و نفوذ روز افزون ایران اسلامی وارد نکرده و خللی در چرخش تحولات منطقه به نفع جبهه مقاومت ایجاد نخواهد کرد.
به گزارش گروه فضای مجازی ،اصغر زارعی در یادداشت روزنامه حمایت نوشت: انتشار «سند راهبرد دفاعی جدید آمریکا» که مجموعهای از استراتژیهای کلان برای دفاع از منافع این کشور در خارج از مرزهاست، نشان میدهد که جمهوری اسلامی کما فی السابق در صدر لیست تهدیدات آمریکا قرار دارد؛ به نحوی که در خلاصه ۱۱ صفحهای این سند، ۶ بار به ایران و موضوعات مرتبط با کشورمان از جمله «نفوذ منطقه ای»، «توان موشکی» و «حمایت از جبهه مقاومت» اشاره شده است.
«کاشتن بذر خشونت» و «بی ثبات سازی» منطقه از طریق حمایت از به اصطلاح تروریسم، از جمله اولین اتهاماتی است که علیه کشورمان در سند راهبردی دفاعی اخیر آمریکا به آنها تصریح شده است. برای روشن شدن این مطلب که چه کشوری عامل خشونت و ناامنی منطقه بوده و کدام دولت از تروریستها حمایت میکند باید به این واقعیت اشاره کرد که اساس آشوبهای منطقه، در ناکامی آمریکا در مقابله با جمهوری اسلامی ریشه دارد. واشنگتن پس از آزمون و خطای بسیار و شکستهای پی در پی، چاره محدود کردن حضور و نفوذ منطقهای انقلاب اسلامی را در ایجاد هستههای تروریستی در کشورهای همسایه دید و گروههایی مانند طالبان، القاعده و داعش را پدید آورد. اتهام زنی آمریکا به ایران اسلامی در حالی است که اسناد و مدارک بسیار متقن و دقیقی درباره حمایت آمریکا و عربستان از گروههای تروریستی و تسهیل تحرکات و عملیاتهای آنان در کشورهای منطقه وجود دارد که غرض آنها از این توطئه ها، زمینه سازی برخوردهای تحریمی و تحدید فرهنگ انقلابی است.
به عنوان تنها یک نمونه از چالشهای امنیتی که آمریکاییها در منطقه شکل دادهاند، میتوان به بخشهایی از اظهارات افشا شده «هیلاری کلینتون»، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در یکی از جلسات کنگره اشاره کرد که وی به صراحت به نقش آمریکا در ایجاد سازمان تروریستی القاعده اذعان میکند. کلینتون در جمع قانونگذاران آمریکایی میگوید: «ما گذشته مشترکی با سازمان القاعده داریم. کسانی را که امروز با آنها در افغانستان و پاکستان میجنگیم ۲۰ سال پیش خودمان به وجود آوردیم، زیرا در جنگ علیه شوروی سابق از آنها استفاده میکردیم ... القاعده را به وجود آوردیم، زیرا نمیخواستیم شوروی سابق بر آسیای مرکزی چیره شود و ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا با مشارکت کنگره به زعامت دموکراتها از طرح ایجاد القاعده جهت مقابله با اتحاد جماهیر شوروی استقبال کرد.» این سیاست در قبال طالبان نیز بکار گرفته شد، اما پس از اینکه تاریخ مصرف این دو گروه در بخش عملیاتی به پایان رسید، واشنگتن به پلن بعدی رفت و از فاز به اصطلاح مبارزه با آنها بهره برداری کرد.
سخنان ترامپ در تبلیغات انتخاباتی نیز از میدان داری اوباما و کلینتون در ایجاد داعش در عراق و سوریه پرده برداشت؛ توطئهای که بی سابقهترین چالش امنیتی و خشونت را پس از جنگ جهانی دوم در منطقه به بار آورد. از این رو، یکی از اهداف اصلی «کاشت بذر خشونت» در منطقه از نوع آمریکایی!، ایران اسلامی است، ولی علیرغم همه ظرفیتها و هزینههایی که آمریکا و متحدانش در این خصوص بکار بستهاند، نه تنها از بسط قدرت ایران اسلامی درماندهاند، بلکه با بسترهایی که این ماجرا فراهم کرد، جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت موفق شدهاند در ابعاد و گستره بیشتری به عمق توانمندیهای خود بیفزایند.
وزارت دفاع آمریکا همچنین از توانایی موشکی ایران در بخش دیگری از سند راهبردی جدید خود، ابراز نگرانی کرده، اما واقعیت آن است که توان نظامی جمهوری اسلامی از جمله قدرت موشکی، جنبه دفاعی داشته و در صورت عملی شدن تهدیدات دشمنان، به حالت تهاجمی در خواهد آمد. از سوی دیگر، برد موشکهای بالستیک و نقطه زن کشورمان، بر حسب شعاع تهدیدات رژیم صهیونیستی تعریف شده و از همه مهمتر – برخلاف آنچه در سند اخیر دفاعی آمریکا آمده است – توانمندی ایران اسلامی در تولید موشکها، بومی و داخلی است. یکی از دلایل مخالفت آمریکا و غرب با برنامه موشکی کشورمان نیز خودکفا بودن این صنعت پیشرفته است. طنز ماجرا اینجاست؛ کشوری که جمهوری اسلامی را به صادرات سلاح به یمن متهم میکند، تحریمها را در همه موارد اثرگذار میداند الا در صادرات و خرید و فروش موشک!
از سوی دیگر، آمریکا ادعا کرده «به تلاشهای خود برای مهار کشورهایی مانند ایران»، ادامه خواهد داد. خب، سؤال اینجاست که نتیجه به اصطلاح «سیاست مهار» این کشور در قبال ایران چه بوده جز تثبیت فرهنگ مقاومت و امتداد مرزهای ژئوپولتیکی انقلاب اسلامی تا دریای مدیترانه؟ آن زمان که آمریکا به خیال کشورگشایی به عراق حمله کرد، فاتحه امپراتوری خود را خواند و کاخ سفید با سودای موهوم «قرن جدید آمریکایی» و «رویای سیادت بر غرب آسیا»، حماقت را به جایی رساند که حتی «سعود الفیصل»، وزیر خارجه رژیم سابق سعودی هم زبان به شماتت گشود و گفت: «آمریکا، عراق را در سینی طلایی گذاشت و تقدیم ایران کرد.» امروز سوریه نیز با تدابیر پیشدستانه ایران اسلامی و البته به لطف ندانم کاری یانکیها، دست برتر را در مقابل تروریستها در اختیار دارد که این امر موجب شده تا کشورمان به عنوان قدرت برتر منطقهای مطرح شده و مرزهای جغرافیایی و امنیتی کشورمان، بیش از هر زمان دیگری از استحکام مثال زدنی برخوردار باشد.
در بخش دیگری از این سند، از ایجاد «ائتلافهای ماندگار» برای حفظ دستاوردهای آمریکا در عراق، افغانستان و سوریه سخن به میان آمده و بر مقابله با موازنه مدنظر ایران تاکید شده است. بنا به گفته «رکس تیلرسون»، وزیر خارجه آمریکا در دانشگاه «استنفورد»، منظور از این ائتلاف در سوریه در قالب «نیروهای دموکراتیک سوریه»، دور نگه داشتن ایران از مرزهای رژیم صهیونیستی است. این در حالی است که بخشهای وسیعی از خاک سوریه در اختیار ارتش این کشور و متحدانش قرار دارد، در عراق، دولت متحد ایران بر سرکار است و برخلاف میل آمریکا، نیروهای حشدالشعبی در کنار ارتش، تروریستهای داعش را از این کشور بیرون راندهاند؛ بنابراین، اولاً ائتلافهای ایران، حرف اول را در این دو کشور میزنند ثانیاً، دستاوردهای واشنگتن در عراق، افغانستان و سوریه در بیش از یک دهه گذشته مگر چیزی جز فلاکت و جنگ و ناامنی بوده که برای حفظ آن، راهبرد دفاعی آمریکا را پس از ۳ سال تغییر دادهاند؟!
از طرفی، موازنهای که دکترین دفاعی ایران در غرب آسیا ایجاد کرده و باعث تأثیرگذاری شگرف بر معادلات منطقهای شده، هر روز بیش از روز گذشته بر سیاستهای مخرب آمریکا در خاورمیانه سایه میاندازد، به نحوی که مقامات این کشور، «مقابله مستقیم نظامی» را به «جنگ نیابتی» با ایران تغییر دادهاند و برای رویارویی با جمهوری اسلامی، دست به دامان ارتجاع منطقه شدهاند. بنابراین، تغییر راهبرد دفاعی آمریکا یا عدم تغییر آن، خدشهای بر اقتدار و نفوذ روز افزون ایران اسلامی وارد نکرده و خللی در چرخش تحولات منطقه به نفع جبهه مقاومت ایجاد نخواهد کرد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *