قتل عام خانواده شادگانی توسط فرزند ناتنی/ اعتراف کسی که خواستگار همسرش را کشت/ جنازه دلالان عتیقه از ته چاه بیرون آمد
به گزارش گروه فضای مجازی ، در بسته اخبار حوادث امشب اخباری از ماجرای قتل عامل خانواده شادگانی توسط فرزند ناتنی، اعتراف کسی که خواستگار همسرش را کشت و یافت شدن جنازه دلالان عتیقه در ته چاه می خوانیم.
برادر ناتنی چهار عضو خانواده اش را کشت
میزان نوشت: مرد جوانی نامادری و سه فرزند او را در شادگان با شلیک گلوله به قتل رساند.
صبح امروز فردی در تماس با پلیس شادگان از مرگ 4 عضو خانواده اش خبر داد و مدعی شد انها به قتل رسیده اند. با حضور ماموران در محل جنایت انها با جسد مادر خانواده و سه فزندش روبرو شدند. پزشک قانونی پس از معاینه اجساد اعلام کرد مقتولان به علت اصابت گلوله شکاری جان خود را از دست داده اند.
در ادامه ماموران متوجه شدند مقتولان با برادر ناتنی خود دچار اختلافات شدید بودند. با به دست امدن این سرنخ ساعتی بعد تحقیقات برای دستگیری مظنون اصلی جنایت آغاز شد. ساعتی بعد ماموران در تحقیقات خود از خانه برادر ناتنی مقتولان موفق شدند یک اسلحه شکاری را کشف کنند. بررسی بیشتر نشد داد که مقتولان با این اسلحه به قتل رسیده اند.
سرهنگ سعیدی نیا رئیس پلیس شادگان با اعلام اینکه تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه دارد، تاکید کرد: تلاش می کنیم هرچه زودتر متهم را شناسایی و دستگیر کنیم.
قتل بخاطر خاستگاری از همسر
خراسان نوشت: فردی که 10 سال قبل و در روز روشن، جوانی را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود، با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در مشهد دستگیر شد اما با ادعاهای وی، همچنان روزنه های تاریکی در این پرونده جنایی باقی ماند.
دوم فروردین سال 1386، ناگهان صدای شلیک گلوله در بولوار معلم شهرستان بم، اهالی را از منازلشان بیرون کشید.
جوان 27 ساله ای غرق در خون وسط خیابان افتاده بود که خودروهای اورژانس آژیرکشان به محل حادثه رسیدند اما «هادی- ح» بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست داد.
با پیدا شدن سلاح کلاشینکف در محل ارتکاب جرم، مشخص شد که عامل جنایت با استفاده از سلاح کشف شده، اقدام به شلیک کرده و از محل متواری شده است.
در همین حال پرونده ای در این شهرستان تشکیل شد و ماجرای این جنایت با توجه به شناسایی متهم، مورد رسیدگی قرار گرفت ولی متهم به قتل به مکان نامعلومی گریخته بود و تلاش ها برای دستگیری وی بی نتیجه ماند.
در عین حال دستگاه قضایی به صورت غیابی وارد رسیدگی شد ومتهم فراری را به قصاص نفس محکوم کرد. گزارش خراسان حاکی است، بعد از گذشت بیش از 10 سال از ماجرای این جنایت هولناک، سرنخ هایی به دست آمد که نشان می داد، محکوم فراری به صورت مخفیانه در مشهد زندگی می کند.
بنابراین دستور نیابت قضایی از بم برای شناسایی و دستگیری محکوم فراری به پلیس آگاهی خراسان رضوی رسید. بررسی ها بیانگر آن بود که مجرم فراری در منطقه خواجهربیع مشهد سکونت دارد و به شغل لوله کشی ساختمان مشغول است بنابراین کارآگاهان صبح روز گذشته محل اختفای وی را در خیابان شهید یوسفزاده به محاصره درآوردند و در یک عملیات هماهنگ و غافلگیرانه، او را به دام انداختند.
این محکوم به قصاص که هم اکنون 38 سال سن دارد پس از انتقال به پلیس آگاهی مورد بازجویی قرار گرفت و ادعاهایی را مطرح کرد که روزنه های تاریکی را در این پرونده جنایی باقی گذاشت. او مدعی شد هادی (مقتول) مدتی بود تلاش می کرد تا همسرم از من طلاق بگیرد و با او ازدواج کند. به همین خاطر من کینه او را به دل گرفتم تا این که روز حادثه به یک مراسم عروسی دعوت شدیم.
من همسرم را به آرایشگاه بردم و قرار بود ساعتی بعد دنبالش بروم اما در همین هنگام درحالی با هادی روبهرو شدم که او یک قبضه سلاح کلاشینکف در دست داشت. من هم بلافاصله اسلحه را از دست او گرفتم و به سویش شلیک کردم. وقتی او روی زمین افتاد. سلاح را در همان جا انداختم و به اتفاق خانواده ام به مشهد گریختم. در این جا هم خانه ای خریدم، دخترم را عروس کردم و به کسب و کار مشغول شدم. دیگر آب ها از آسیاب افتاده بود و فکر نمی کردم که هنوز آن پرونده در جریان باشد.
اشکهای دختر ۷ ساله پای چوبه دار
ایران نوشت: مرد جوان که درجریان نزاع خیابانی، ناخواسته دوست جوانش را به قتل رسانده بود، سحرگاه دیروز و پس از آخرین وداع با خانوادهاش پای چوبه دار رفت .
مظاهر- 30 ساله- مرد متأهلی است که سوم شهریور 93 در جریان درگیری خیابانی در یکی از محلههای کرج پسر جوانی به نام سعید را با ضربه چاقو از پای درآورده بود.
عامل قتل پس از دستگیری تحت بازجویی قرارگرفت و گفت که در دفاع از خود و ناخواسته مرتکب قتل شده است. اما با توجه بهحضور مأموران یگان گشت نیروی انتظامی در محل وقوع درگیری ادعای وی دفاع مشروع شناخته نشد و او به قصاص نفس محکوم شد.
پرونده این ماجرا پس از تأیید نهایی دیوانعالی کشور و استیذان ریاست قوه قضائیه، برای اجرا به دادگستری استان البرز ارسال شد. این درحالی بود که تلاشهای طولانی مردم محل و مسئولان واحد صلح و سازش، برای جلب رضایت اولیای دم بینتیجه مانده بود.
سرانجام صبح دیروز مرد جوان پس از طی تشریفات قانونی لازم، پای چوبه دار برده شد اما لحظاتی قبل از بهدار آویخته شدن، دخترهفت سالهاش که شاهد این صحنه بود با گریه و التماس از اولیای دم درخواست کرد پدرش را بهخاطر خدا و او ببخشند. سرانجام در حالی که همه حاضران درمحوطه اجرای حکم با شنیدن حرفهای دختربچه متأثرشده بودند ناگهان پدرمقتول دراقدامی خداپسندانه و بدون هیچ چشمداشتی اعلام کرد طناب دار را ازگردن مرد اعدامی بازکنند. اوگفت: «به خاطرخدا واشکهای دخترش از قصاص گذشتیم.»
تنها مددکار اجتماعی ندامتگاه مرکزی کرج در این باره گفت: طی این مدت خیلی تلاش شد تا بتوانیم رضایت اولیای دم را جلب کنیم، اما آنها به هیچ عنوان حاضر به رضایت و گذشت نبودند و فقط خواهان حکم قصاص بودند.
محکوم در این مدت بسیار نادم ناراحت بود و هر وقت وی را میدیدیم یا سر نماز بود یا قرآن بهدست داشت. بچههای سالن هم دوستش داشتند. او ساعتها بهخاطردختر ۷سالهاش گریه میکرد و میگفت: «دخترم بدون پدر چکار کند؟! به خدا از روی عمد نبود. یک لحظه غفلت باعث این حادثه شد.»
سرانجام دراوج شکوه انسانی و ناباوری همگان، اولیای دم ازقصاص قاتل فرزندشان گذشتند.
وی درپایان گفت: این نخستین پرونده امسال ندامتگاه ما بشمار میرود که اولیای دم بدون دریافت هیچ مبلغی رضایت دادند و من بهعنوان یک مددکار اجتماعی قدردان این همه بزرگی و بخشش آنها هستم.
مرد نجات یافته که با چشمان اشکبار از بالای چوبه دار پایین آمده بود درحالی که از اولیای دم قدردانی میکرد، دخترکوچولویش را درآغوش کشید و او را غرق بوسه کرد.
او گفت: من و سعید دوستان صمیمی بودیم. آنروز شوم سعید با دوستاش در پارک بود که به طرفش رفتم تا خبری به او بدهم که ناگهان بیدلیل درگیر شدیم .
مصاحبه با اعدامی نجات یافته از اعدام
این مدت در زندان چطور گذشت؟
خیلی سخت، ولی قرآن، نماز، دعا و یاد خدا آرامم میکرد. حتی حافظ یک جزء قرآن شدم. از دوهفته قبل هم خبر داشتم اعدام خواهم شد. با این حال فقط زیارت عاشورا، نماز و قرآن خواندم و توکل به خدا و ائمه کردم.
الان چه حالی داری؟
به خدا شرمنده خانواده دوستم هستم و پایشان را میبوسم .ممنون آنها هستم که نگذاشتند دخترم بدون پدر، بزرگ شود و به من هم عمردوبارهای دادند.
بوی کباب دست سارقان را رو کرد
میزان نوشت: رئیس پلیس شاهرود گفت: درست کردن کباب از گوسفندان سرقتی، راز سرقت های احشام را فاش کرد.
سرهنگ سید مجتبی اشرفی فرمانده انتظامی شهرستان شاهرود از دستگیری سارقان احشام توسط ماموران کلانتری ۱۲ بسیج خبر داد و گفت:پس از سرقت ۵ رأس گوسفند از حوزه کلانتری ۱۲ بسیج اکیپی از ماموران این کلانتری به سر اکیپی رئیس کلانتری در سطح حوزه مشغول بررسی و کشف سرنخهای احتمالی در خصوص این سرقت شدند
اشرفی با اشاره به گشت زنیهای مستمر در سطح حوزه گفت:در نهایت در ساعات پایانی شب اکیپ اعزامی دریافتند از منزلی که محل اسکان فردی سابقه دار در زمینه سرقت است دود و بوی کباب زیادی می آید که در بررسی تکمیلی مشخص شد فرد سابقه دار به همراه دو نفر از دوستانش در محل حضور دارد.
فرمانده انتظامی شهرستان شاهرود با اعلام این مطلب که ماموران با شناسایی افراد دریافتند هر ۳ نفر در زمینه سرقت دارای سابقه هستند،گفت:در پرسشهای ماموران بصورت انفرادی از افراد حاضر هرکدام برای تهیه گوشت و مقدار آن تناقض گوییهای داشتند که در نهایت مشخص شداین افراد سارقان احشام شب گذشته هستند.
سرهنگ اشرفی به اعترافات این افراد اشاره داشت و گفت:پس از اعتراف سارقان به سرقت ۵ رأس احشام ، متهمان برای بررسیهای تکمیلی و احتمالی سایر سرقتها به پلیس آگاهی تحویل شدند.
راز مفقودی دلالان عتیقه در ته چاه کشف شد
باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: عامل دو جنایت پس از گذشت ۱۴ ماه مجبور به اعتراف شد.
در آخرین روز آبان ماه سال گذشته (۱۳۹۵) فردی با مراجعه به دادسرای ناحیه ۲۷ تهران عنوان داشت که پدرش به نام یحیی (۵۵ ساله) در مورخه 95/08/26 از خانه اش در خیابان ۱۷ شهریور خارج شده و دیگر مراجعتی به منزل نداشته و پس از آن نیز پاسخگوی تماسها آنها نبوده است.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع فقدان افراد و به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
با آغاز رسیدگی به پرونده، کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ به محل سکونت فقدانی رفته و در بررسی تصاویر بدست آمده از دوربینهای مداربسته داخل پارکینگ موفق به شناسایی یک دستگاه خودرو سواری پژو پرشیا سفید رنگی شدند که فقدانی به همراه فرد دیگری (مالک خودرو) سوار آن شده و در ساعت ۱۴:۴۵ مورخه 95/08/26 از داخل ساختمان خارج شده بودند.
با شناسایی هویت مالک خودرو به نام حسین (۶۵ ساله) کارآگاهان اداره یازدهم اقدام به شناسایی محل سکونت وی در شهرستان ارومیه کرده؛ در ادامه اطلاع پیدا کردند که همزمان با طرح شکایت فقدانی یحیی در دادسرای ناحیه ۲۷ تهران، پرونده فقدانی حسین نیز در پلیس آگاهی شهرستان ارومیه تشکیل و در حال رسیدگی است.
خانواده حسین در شکایت خود عنوان داشته بودند که حسین برای ملاقات با یکی از دوستانش از خانه خارج و به تهران رفته، اما پس از آن دیگر تماسی با آنها نداشته و پاسخگوی تماس هایشان نیز نبوده است؛ همچنین کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی در ادامه تحقیقات اطلاع پیدا کردند که هر دو فقدانی در زمینه خرید و فروش دلار و ارز و همچنین عتیقه جات فعالیت دارند.
کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در ادامه رسیدگی به پرونده، اقدام به ثبت دستور شناسایی و توقیف خودرو پژو پرشیا متعلق به حسین در سیستم جامع پلیس کرده و پس از گذشت چند روز از پلیس آگاهی شهرستان قزوین به آنها اطلاع داده شد که خودرو پرشیای مورد نظر آنها، به صورت کاملا سوخته در مناطق کوهستانی این شهرستان، در حوالی روستای اردلان کشف شده است.
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان پلیس آگاهی موفق به شناسایی یکی از افراد مرتبط با یحیی به نام "تقی. ص" (۵۰ ساله) شدند؛ بنا بر اطلاع بدست آمده قرار بود تا تقی جهت ملاقات با یحیی و حسین، از محل سکونتش در شهرستان ابهر به تهران مراجعه کند و طبق تحقیقات پلیسی، در مورخه 95/08/26 نیز به تهران آمده است.
"تقی. ص" توسط کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی دستگیر و به تهران منتقل شد؛ وی در تحقیقات منکر هرگونه اطلاع از موضوع فقدان یحیی و حسین شد و عنوان کرد که در مورخه 95/08/26 میدان آزادی با حسین و یحیی ملاقات کرده و پس از آن نیز به شهرستان محل سکونتش مراجعت کرده است.
"تقی. ص" در اظهاراتش به کارآگاهان عنوان داشت: "چون هر دو فقدانی در زمینه خرید و فروش عتیقه فعالیت دارند، احتمالا از کشور خارج شدند " و در ادامه با ارائه یک فقره چک چند میلیارد تومانی متعلق به حسین مدعی شد که از حسین طلب مالی یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومانی دارد و این چک را نیز بابت طلب خود، به واسطه خرید و فروش دلار دریافت کرده است.
با توجه به همزمانی هر دو فقدانی و در ادامه کشف خودرو سوخته شده پرشیا متعلق به یکی از فقدانیها و همچنین اطلاع از این موضوع که حسین و یحیی آخرین بار در زمان خارج شدن از ساختمان با یکدیگر مشاهده شدند، احتمال وقوع جنایت در پرونده هر دو فقدانی افزایش پیدا کرد؛ لذا پرونده جهت ادامه رسیدگی به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ ارجاع داده شد و در اختیار کارآگاهان ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
در شرایطی که "تقی. ص" همچنان منکر هرگونه اطلاع خود از سرنوشت یحیی و حسین شده بود، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در مسیر دیگری از تحقیقات پلیسی موفق به شناسایی یکی از همشهریان تقی به نام "جعفر. ش" (متولد ۱۳۶۰) در شهرستان ابهر شدند که بنا بر تحقیقات پلیسی، اطمینان داشتند که وی همزمان با فقدانی "یحیی" و "حسین" و همچنین حضور "تقی" در تهران جهت ملاقات با فقدانیهای پرونده، به همراه "تقی" در تهران حضور داشته است.
"جعفر. ش" روز چهارشنبه مورخه 96/09/20در شهرستان ابهر دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل شد؛ وی در اظهارات اولیه منکر مراجعت خود به تهران و همچنین هرگونه آشنایی خود با تقی. ص. شد، اما در ادامهی تحقیقات پلیسی لب به اعتراف گشوده و به قتل هر دو فقدانی توسط "تقی. ص" اعتراف میکند.
"جعفر" در شرایطی که در تحقیقات اولیه، خود را بی اطلاع از ماجرای فقدانیها نشان داده بود، سرانجام پس از گذشت یک هفته از زمان دستگیری لب به اعتراف گشود و به کارآگاهان گفت: " قرار بود تا تقی در ازای یک روز همراهی با وی، مبلغ ۵ میلیون تومان به من پرداخت کند؛ تقی گفته بود که قصد دارد تا جهت دریافت طلب مالی اش به تهران برود و به همین علت نیاز دارد تا یک نفر او را همراهی کند. ساعت ۱۱:۰۰ مورخه 95/08/26، تقی به در مغازهی من آمد و دو نفری، با خودرو سمند تقی به تهران آمدیم؛ تقی در میدان آزادی با دو نفر (فقدانی ها) قرار گذاشته بود. در ادامه، تقی به بهانه نشان دادن و معامله [احتمالا عتیقه]فقدانیها را به شهرستان اسلامشهر کشاند. پس از رسیدن به شهرستان اسلامشهر، تقی به داخل ماشین پرشیا رفت و یحیی به داخل ماشین سمند آمد؛ تقی به بهانه نشان دادن جنس، به همراه حسین و با خودرو پرشیا از محل خارج شد و پس از گذشت یک ساعت، با پرشیا برگشت، اما از حسین خبری نبود؟!؛ در حالی که یحیی در صندلی سرنشین جلوی سمند نشسته بود، تقی درب عقب ماشین را باز کرد و دقیقا پشت سر یحیی قرار گرفت و ناگهان با شوکر چند ضربه به یحیی زد. یحیی بیهوش شد؛ وقتی که علت این کار را از تقی جویا شدم، او عنوان داشت که حسین را نیز کشته و جنازه حسین در صندوق عقب پرشیا قرار دارد؛ از اسلامشهر به سمت ابهر حرکت کردیم و با راهنمایی تقی، در بیابانهای منطقه هیدج دقیقا به بالای چاهی رفتیم که گویا چندی پیش یحیی و دوستانش آنرا برای پیدا کردن عتیقه ایجاد کرده بودند؛ جنازهها را به داخل گودال انداخته و روی آنرا پوشاندیم ".
جعفر در خصوص آتش زدن خودرو پرشیا متعلق به حسین نیز به کارآگاهان گفت: "خودرو پرشیا را نیز به حوالی روستای اردلان برده و در آنجا به آتش کشیدیم؛ پس از آن هر دو نفرمان به ابهر مراجعه کردیم ".
با اعتراف صریح جعفر به وقوع دو جنایت و انتقال اجساد به منطقه کوهستانی شهرستان قزوین، هماهنگیهای لازم با پلیس آگاهی شهرستان قزوین انجام شد و تیم تشخیص هویت و اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ با همراهی تیمی از کاراگاهان پلیس آگاهی این شهرستان به محل دفن اجسادِ دو فقدانی رفته و نهایتا اجساد هر دو فقدانی (مقتول) در ساعت ۱۶:۰۰ روز سه شنبه مورخه 96/10/26 از داخل چاه بیرون کشیده شده و در همان محل کشف اجساد، مورد شناسایی قرار گرفتند.
در شرایطی که تقی همچنان مدعی بی گناهی بود، بار دیگر تحقیقات از وی در مورخه 96/10/27 در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت و در حالی که از از دستگیری جعفر و کشف اجساد فقدانیها هیچگونه اطلاعی نداشت، پس از روبرو شدن با جعفر و همچنین فیلم صحنه خارج نمودن اجساد از داخل چاه به ناچار لب به اعتراف گشود و به ارتکاب جنایت اعتراف کرد.
سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اشاره به این موضوع که پس از کشف جنایت، تحقیقات از متهمان به ویژه متهم اصلی پرونده در مراحل ابتدایی قرار دارد، در پایان اعلام این خبر گفت: "با توجه به کشف اجساد و اعتراف اولیه متهمان به ارتکاب جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر و متهمان جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند ".