اندیشکدههای آمریکایی درباره قدس به ترامپ اخطار می دهند + عکس
نتیجه این اقدام بسیار ناپخته ترامپ، به ضرر منافع آمریکا و متحدیناش در منطقه تمام خواهد شد و مشکلاتی جدی برای آنها به وجود خواهد آورد.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فضای مجازی ، ترامپ -رییس جمهور آمریکا- در روز ۶ دسامبر رسما اعلام کرد که آمریکا از این پس «قدس» را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی قبول دارد و سفارت آمریکا از تل آویو به این شهر پر اهمیت مذهبی و فرهنگی برای مسلمانان و مسیحیان جهان انتقال خواهد یافت. در پی این اقدام ترامپ، سیل اعتراضات از سوی کشورهای مختلف متوجه وی شد و اندیشکدههای مطرح جهان نسبت به این اقدام که آن را بسیار خطرناک دانستهاند، به او اخطار دادهاند. گزارش حاضر، تحلیل اندیشکدههای مطرح آمریکایی از اقدام اخیر ترامپ را ارائه میدهد.
********
مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل (CSIS)
«آنتونی اچ. کوردزمن» نوشت: به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل از سوی پرزیدنت ترامپ در روز ۶ دسامبر و تصمیم به انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به این شهر، میتواند شدیدا به منافع استراتژیک آمریکا و اسراییل ضربه بزند. این آسیب استراتژیک میتواند با تحریک جهان عرب گسترده شود و به دشمنان و مخالفان آمریکا فرصت مانور بیشتری بدهد. در حال حاضر -با توجه به این حرکت اشتباه- تنها کار ترامپ این است که نگذارد تندروهای اسراییلی با بیانات تندشان، شرایط را وخیمتر کنند. جهان عرب به شدت تحریک شده و با تشدید وخامت اوضاع، میتوان انتظار تنشی در ابعاد بزرگ را داشت. از سال ۱۹۶۷، اسراییلیها به تدریج، دایره وسعت اورشلیم را از یک سو به سمت کرانه باختری و از سوی دیگر به سمت دره رود اردن بسط داد.
اقدام ترامپ، نه تنها مورد رضایت اکثر کشورهای جهان عرب نبود که حامیان صلح و راه حل دو دولتی را به اعتراض شدید وا داشت. این اقدام اشتباه، تنها فرصت موجود برای بازگشت به مرزهای آتشبس سال ۱۹۶۷ و هر گونه راه حل صلح را از بین برد. یکی از اصلیترین دلایل وجود شکاف بین اعراب و منفعل شدن آنها در مقابل اسراییل را باید در ایرانهراسی و وحشت عربستان از ایران دانست. استراتژی اتخاذی سعودیها در این چند سال اخیر در قبال ایران اشتباه بوده و از وجاهت و ریش سفیدی عربستان در نزد اعراب کاسته است. موضعگیری منفعلانه جهان عرب در مقابل اسراییل، موجب شده که امروزه بخش اعظم اورشلیم در اختیار یهودیان باشد و آنقدر تعلل صورت گرفت که ترامپ به خود اجازه داد که دست به این اقدام بزند. به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل از سوی ترامپ، ممکن است که اکنون در حد یک نام باشد اما با توجه به تسری نفوذ یهودیان در طی چند سال اخیر به غالب بخشهای این شهر، ضربه آخر بر پیکره حضور مسلمانان فلسطین در این شهر خواهد بود و اگر تدبیری اندیشه نشود، کار اورشلیم که به عنوان «قدس» برای مسلمانان بسیار حائز اهمیت است، برای آنها تمام خواهد بود.
اقدام ترامپ، اشتباهی بزرگ بود. چرا که بهانه را به دست ایران، روسیه، سوریه، و حزبالله لبنان داد. نتانیاهو و همپالگیهای تندرویش اکنون سرمست این اتفاق هستند اما حقیقت این است که آنها نه تنها به خود اسراییل ضربه میزنند که به طور روز افزون تبدیل به تهدیدی بسیار بزرگ برای جهان عرب خواهند شد و با توجه به آن رویکرد منفعلانه اعراب، اسراییل آنها را خواهند بلعید. از سوی دیگر، دشمنان اسراییل از پا نخواهند نشست. این اقدام عجولانه و پر سر و صدای ترامپ، قطعا به اسراییل ضربه خواهد زد. نتیجه این اقدام بسیار ناپخته ترامپ به ضرر متحدین ما در منطقه هم تمام خواهد شد و مشکلاتی جدی برای آنها به وجود خواهد آورد. تصویر آمریکا در منطقه و شمال آفریقا هم تضعیف و تخریب شد. این حجم بزرگ از مخالفتها و از سوی حتی شرکای ما در اروپا، تردیدهای جدی جدیدی را بر علیه رهبری آمریکا در بین آنها ایجاد کرده و این نیز بر مشکلات آمریکا میافزاید.
شورای روابط خارجی (CFR)
«زاکاری لاب» نوشت: اقدام ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل، خدمتی بزرگ بود به اوانجلیستهای آمریکایی و گروههای یهودی. اما درست خنجری بود بر پشت چیزی به نام صلح بین اسراییل و فلسطینیها که خود او پیشتر آن را یک «توافق تمامعیار» خوانده بود. اقدامی که میتواند بسیار تنشزا و مشکلزا باشد و صلح محتمل بین طرفین را به شدت به خطر بیاندازد. یقینا، از این پس شاهد اعتراضات شدید بیشتر در داخل اراضی فلسطین و کشورهای مسلمان هستیم و دیپلماسی آمریکا و اسراییل در اقصی نقاط جهان با مشکلات پیچیدهای روبرو خواهد شد.
شهر اورشلیم به خاطر مشخصه بیهمتای مذهبی و فرهنگیاش، برای مسلمانان و مسیحیان از اهمیت ویژهای برخوردار است و اختصاص آن به یهودیان میتواند برای آنها هزینهساز باشد. در سال ۱۹۴۷ در طی تقسیم اراضی تحت قیمومیت بریتانیا، اورشلیم به عنوان بخشی مجزا و تحت تولیت سازمان ملل شناخته شد. اما سال بعد از آن، با اعلام استقلال و تشکیل دولت از سوی اسراییلیها، سازمان ملل هم به آنها چراغ سبز داد و بتدریج تا به امروز دامنه نفوذ و حاکمیت خود در شهر را افزایش دادند. اسراییل تا قبل از ۱۹۶۷، در نیمه غربی شهر نفوذ کرده بود اما پس از جنگ ۱۹۶۷، به نیمه شرقی هم چنگ انداخت. گرچه در سال ۱۹۸۰، «کنست» -مجلس نمایندگان اسراییل- طرح اعلام اورشلیم به عنوان پایتخت را تصویب کرد اما طبق «توافقات اُسلو» در سال ۱۹۹۳ بین اسراییل و سازمان آزادیبخش فلسطین، هر گونه تغییر در وضع این شهر، نیازمند توافق و رضایت دو طرف است. یعنی، اکنون ترامپ و اسراییل صراحتا زیر میز توافقات اسلو زده و آن را نقض کردهاند.
مخالفان طرح به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت، بر این اعتقادند که تغییر پایتخت یک الزام امنیت ملی نبود و میتواند با توجه به حساسیت موضوع و مواضع روشن فلسطینیان و بسیاری از کشورهای جهان اسلام، هزینه سنگینی را برای اسراییل و آمریکا در پی داشته باشد. «مارتین ایندیک» و «دانیل شاپیرو» به عنوان دو سفیر سابق آمریکا در اسراییل -با توجه به شناخت و تجربهای که از شرایط موجود دارند- نسبت به خطر اقدام ترامپ اخطار جدی داده و آن را یک اشتباه بزرگ خواندهاند.
باید در این رابطه به فلسطینیان و حامیان آنها حق داد. به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل یعنی دست گذاشتن بر روی مکانی که میتوانست نقطه ثقل مذاکرات صلح باشد و عملا تایید ادعاهای غیرمشروع اسراییل در غیاب مذاکرات. اکنون، محمود عباس نیز مورد شماتت و نقد فلسطینیان قرار گرفته و لذا، در کنار حماس، خواستار تظاهرات ۳ روزه شد و در ضمن اعلام کرده که در صورت عقبنشینی آمریکا از موضعاش، از شروع انتفاضه سوم چشمپوشی خواهد کرد. اما عباس و یاراناش اگر میخواهند خود را به فلسطینیان ثابت کنند، اکنون باید لغو به رسمیت شناختن اسراییل را به عنوان تهدید اعلام نمایند. همچنین، فلسطینیها، در غیاب مذاکرات، ممکن است به سمت عضویت در نهادهای مختلف سازمان ملل برود و عکسالعمل احتمالی آمریکا هم این است که با رشوه و تبانی و تهدید، سازمان ملل را مجبور به عدم پذیرش عضویت کامل فلسطین به عنوان یک کشور نماید که البته در این زمینه هم همچون سازمان تجارت جهانی و شورای انرژی هستهای، دارای یک صدا خواهد بود و همراهی چندانی با این کشور نخواهد شد.
در بعد خارجی، واکنش کشورهای مختلف جهان هم حائز اهمیت است. ترکیه اعلام کرده که به رابطهاش با اسراییل پایان خواهد داد؛ اردن که حامی «بنیاد اسلامی وقف» در اورشلیم است، اعلام کرده که اقدام ترامپ هر گونه طرح صلح در آینده را به مخاطره خواهد انداخت و غالب کشورهای جهان عرب هم میزان نگرانی خود از این اقدام را اعلام کردهاند. اکنون شرایط به شدت به ضرر عربستان که طی چند سال اخیر بسیار به اسراییل نزدیک شده بود شده و در نقطه مقابل، ایران از این شرایط سود میبرد اما ایران اعلام کرده که این مشکل، یک مشکل مشترک برای همه مسلمانان است. قاطبه رهبران اروپایی نیز نسبت به اقدام رییس جمهور آمریکا اعتراض کرده و هشدار دادهاند. پیداست که آنها میدانند که در صورت همراه شدن با ترامپ، باید منتظر فرصتطلبی گروههای تروریستی همچون القاعده و داعش باشند که به اسم مسلمانان، سفارتهای آنان را هدف حملات قرار دهند.
اورشلیم، شهریست با یک میلیون نفر جمعیت. در نیمه غربی، ۳۳۰ هزار نفر زندگی میکنند که اکثریت قریب به یقینشان، یهودی هستند و در نیمه شرقی ۳۲۰ هزار مسلمان و ۲۱۲ هزار یهودی شهرکنشین زندگی میکنند. از آنجایی که اکثر فلسطینیان اورشلیم، حضور اسراییلیها در این شهر را به رسمیت نشناختهاند، از هیچ حقوق شهروندی برخوردار نیستند. آنها به شدت مورد تبعیض واقع میشوند و از انواع امکانات و خدمات زیرساختی گرفته تا دسترسی به مکانهای مقدس شهر محروماند.
موسسه کارنگی
«مارک لینچ» نوشت: اقدام رادیکال ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل، اقدامی بود که شاید اسراییلیها را خرسند ساخت اما جهان عرب و حتی اروپا را هم در مقابل ما قرار داد. او، به خوبی میدانست که مسئله اورشلیم چیزی است که با از طریق مذاکره حل شود اما دست به این اشتباه بزرگ زد و صلح را به خطر انداخت. در اینجا، برای فهم بهتر قماری به نام اورشلیم در سپهر سیاست منطقهای ترامپ، به سه مورد اشاره میکنم:
۱. اصلا فرایند صلحی وجود ندارد که بخواهد خراب شود
ترامپ اشتباه کرد. آمریکا میتوانست با زیرکی، از کارت اورشلیم برای امتیاز دادن به فلسطینیان به این صورت که اسراییل به شهرکسازیها پایان بدهد و اجازه بازگشت آوارگان فلسطینی را بدهد، برای پایان دادن به این مناقشه و خصومت چندین دههای استفاده کند که نکرد. او، مفت و مسلّم به اسراییل امتیاز داد و عملا حق فلسطینیان را نادیده گرفت و این یعنی دست گذاشتن بر روی حساسیت آنها. اگر بخواهیم نگاهی منطقی داشته باشیم باید بگوییم که از همان زمان «کمپ دیوید» و شکست دولت کلینتون در تحقق صلح، عملا هیچ فرایند صلحی وجود نداشته و پیوسته اسراییل به شهرکسازیهای خود ادامه داده است. پس اینکه بگوییم صلح به خطر میافتد بیجاست چرا که در واقع صلحی به نفع فلسطینیان وجود ندارد.
۲. به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل، برای استراتژی منطقهای آمریکا بسیار اهمیت دارد
در مورد وجود فرایند صلح که در مورد اول گفته شد؛ پس، فرایندی با این نام وجود ندارد اما آمریکا پیوسته با پوششی به این نام، همواره شرکای عرب خود را فریب داده و آنها را در قبال مسئله فلسطین آرام کرده است. اعراب، به راستی باور کردهاند که فرایندی به نام صلح فلسطین و اسراییل وجود دارد. پیوسته، تمامی دولتهای آمریکا در ادوار مختلف همواره تلاش کردهاند که تحت نام فرایند صلح، اتحاد خود با اسراییل و متحدین عرب خود را حفظ کنند. به معماری منطقهای آمریکا نگاه کنید: پیمانهای متعددی که با مصر و اردن و در راس همه با عربستان منعقد کرده است. بگذارید شفاف گفته شود که دولت ترامپ میخواهد که با این قمار، در غیاب فرایند صلح، اتحاد بین اعراب و اسراییل علیه ایران در شرایط اجبار محقق شود.
۳. سیاستهای منطقهای مشخص خواهد کرد که آیا قمار ترامپ پیروز خواهد بود یا نه
عربستان و متحدانش بارها به صراحت اعلام کردهاند که مهمترین سیاستکنونیشان مقابله با ایران است و در عین حال، اکنون شاهد دودستگی و قطبیشدن در سیاستهای جهان عرب هستیم که از آن دست میتوان به تحریم عربستان و امارات علیه قطر که الان ۶ ماه است که در جریان است اشاره کرد. سیاستهای دولتهای عرب در طی چند سال اخیر نشان میدهد که از موضوع فلسطین دور شدهاند. آنها انرژی اصلی خود را بر سوریه و یمن گذاشته و در عین حال با مسائل داخلی خود که شامل اعتراضات هم میشده، درگیر بودهاند. میل امروز کشورهای عربی متحد آمریکا در محکوم کردن اقدام ترامپ که در رسانههایشان به چشم میخورد، برخاسته از این است که نمیخواهند زمین بازی همانطور که به دست ایران افتاد، به دست قطر بیافتد. آنها نمیخواهند عنان به دست جنبشهای مردمی و شبکههایی چون الجزیره که اکنون نقش بسیاری در اعتراضات فلسطین بازی میکند بیافتد. عربستان و دوستاناش یک ترس دیگر هم دارند و آن این است که اگر با سایر کشورهایی که اقدام آمریکا را محکوم کردند همراه نشوند، آن وقت شاهد اعتراضات در داخل و چه بسا تداوم اعتراضات مردمی در خاک خود باشند. به احتمال بسیار زیاد، عربستان و کشورهای همفکرش تا مدتی به شکل صوری از فلسطین دفاع خواهند کرد اما قطعا خود را برای فلسطین هزینه نکرده و بر سر راه بسیج کردن فلسطینیها مقابل اسراییلیها موانعی ایجاد میکنند. ظاهرا حق با دولت ترامپ است. او میداند که آنها نهایتا به سمت همراهی با آمریکا و اسراییل بر علیه ایران که هدفی مهم است میروند که چرا مسئله فلسطین برای آنها دغدغه و دردسر اضافی دارد و از هدفشان دور میشوند.
ویلسون سنتر
این اندیشکده به نقل از «آرون دیوید میلر» نوشت: بارها در تحلیلها و مطالبام به وزرای خارجه مختلف آمریکا گوشزد کردم که در قبال موضوع مناقشه فلسطین و اسراییل، دست بر روی موضوعات حساس نگذارند. دولت ترامپ با اقدام اخیر خود، دست بر روی یکی از حساسترین موضوعات سیاسی روز گذاشت. به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل، یعنی دامن زدن به مذاکرات صلح آتی. احتمال دارد که در روزهای آتی، ترامپ با توجه به بازخورد شدید دیگر کشورها نسبت به اقداماش و خطراتی که برای منافعاش وجود دارد، این اقدام را در حد یک بیانیه حفظ کند و به سمت تغییر مکان سفارت از تلآویو به اورشلیم نرود. تجربیات سال ۱۹۹۰، ۱۹۹۶، ۲۰۰۰، و همین ۲۰۱۷ نشان داده که هر گونه تغییری در وضعیت دو دولتی، میتواند موجب خشونت شود. من به عنوان یکی از افراد تیم مذاکرهکننده در نشست کمپ دیوید در سال ۱۹۹۶، به این نتیجه رسیدهام که از آن سال به بعد، هیچکدام از دولتهای آمریکا رویکرد درستی را در قبال موضوع اسراییل و فلسطین اتخاذ نکردهاند و پیوسته هزینهسازی کردهاند.
این قماری که رییس جمهور آمریکا کرد، هزینههای بسیاری را در بر خواهد داشت. کمااینکه دولت خودگران فلسطین اعلام کرده که از مذاکرات صلح بیرون میآید و پادشاه اردن به عنوان رییس اتحادیه عرب نیز نسبت به خطر بزرگی که در پی این اقدام میتواند متوجه منطقه شود به آمریکا اخطار داده است. به رفتار مرموز عربستان توجه کنید: در این روزها، اعتراض کمرنگی نسبت به اقدام ترامپ داشت. در ایام آینده خواهید دید که چگونه در خدمت اهداف اسراییل بر علیه ایران قرار میگیرد و این درست، همان خواسته دولت ترامپ است.
گروه بحران (Crisis Group)
«اوفن زالزبرگ» و «ناتان درال» نوشتند: ترامپ بر اساس قانون «انتقال سفارت به اورشلیم» مصوبه ۲۳ اکتبر ۱۹۹۵، تصمیم به این اقدام گرفت اما هیچگاه مشخص نکرده که شرق اورشلیم هم جزو پایتخت اسراییل محسوب میگردد و اینکه آیا سفارت در کدامین نیمه شهر مستقر میشود. همچنین، اعلام کرد که آمریکا در مورد مرزهای مورد اختلاف شهر بین مسلمانان و یهودیان نظری ندارد و بدین شکل، فرار رو جلو کرد. وی، به اهمیت قدس و بیتالمقدس برای مسلمانان واقف است و با این رویکرد نشان داد که پی به تبعات شدیدتر اقداماش در صورت پیشروی بیشتر برده است.
قضیه اورشلیم، از حساسیت بسیار زیادی برخوردار است و دولتهای پیشین آمریکا پیوسته -با توجه به این حساسیت- سعی کردهاند که از مرزهای توافقی صلح ۱۹۴۹ فراتر نروند. ترامپ که امروز این اقدام را صورت داد، آیا متوجه هست که فردا اگر به دیدار نخستوزیر اسراییل در اورشلیم برود، یا ویزای شهروندان آمریکایی از شرق اورشلیم صادر شود، یا هیئتهای دیپلماتیک آمریکایی در دیدار با همتایان اسراییلی خود به غرب و شرق اورشلیم بروند، و یا نیروهای نظامی آمریکا در دیدار با همتایان نظامی خود به منطقه اشغالشده «نفیه یعقوب» در شرق اورشلیم بروند، چه حجمی از اعتراضات و دردرسر را ایجاد خواهد کرد؟ آیا متوجه است که چه آتشی بر خرمن اختلاف بالقوه بین فلسطین و اسراییل انداخته؟ اقدام کنونی ترامپ و آمریکا، نقض مشخص قطعنامه ۲۳۳۴ سازمان ملل است و وی هیچ اجازهای ندارد که خاک فلسطینیها را جزو «دولت اسراییل» بداند. نکته قابل توجه این است که علاوه بر اروپا و جهان اسلام، حتی برخی سیاستمداران اسراییلی هم اقدام ترامپ را به شدت اشتباه خواندهاند.
رفتار به شدت تبعیضآمیز ترامپ عملا پشت کردن به اصل میانجیگری در حقوق بینالملل است و حقیقتا تمامی فرصتهای صلح احتمالی بین دو طرف را از بین میبرد. فراتر از آن، اینکه اکنون آمریکا یک منطقه اشغالی را رسما متعلق به طرف اشغالگر میداند، این برداشت را به فلسطینیان القا میکند که امروز اگر شرق اورشلیم را میخواهند از آنها بگیرند، فردا به سراغ ضمیمهکردن دیگر اراضی اشغالی به اسراییل خواهند رفت.
امروز، نتانیاهو و یاراناش، اقدام ترامپ را یک پیروزی دیپلماتیک برای خودشان میدانند و سرمست آن هستند اما فردا اینگونه نخواهد بود. قطعا ترکشهای این اقدام عجولانه و اشتباه، شامل حالشان میشود. از این پس، این احتمالات در صورت عدم عقبنشینی ترامپ از موضع خود بسیار قریب مینماید: مذاکرات صلح که به کام بسیاری از سیاستمداران اسراییلی خوشایند بود و حداقل همین یک قلم دستاویز را هم برای خودشان داشتند، به زمین میخورد؛ بسیاری از کشورها به سمت به رسمیت شناختن «دولت فلسطین» و اورشلیم شرقی به عنوان پایتختاش خواهند رفت؛ تخطی اسراییل از قوانین بینالملل به شدت در نظر کشورها پررنگ شده و حتی حامیان اسراییل را یارای دفاع بیشتر از آن نخواهد بود؛ بسیاری از کشورها، به سمت تحریم شرکتهای اسراییلی خواهند رفت؛ فلسطینیان حقانیت بیشتری در جامعه بینالملل پیدا میکنند؛ و مشروعیت «محمود عباس» به عنوان بهترین ابزار اسراییل جهت ثبات خویش قویا زیر سوال خواهد رفت.
تنها شانسی که مشاوران ترامپ برای وی باقی گذاشتهاند، آن دوپهلویی بیانیه وی است. هنوز او مشخص نکرده که شرق اورشلیم هم منظور نظرش هست یا نه. بدین ترتیب، فضا را برای عقبنشینی احتمالی باز گذاشته. وی، به بررسی بازخورد اقداماش نشسته و با توجه به واکنشهای فعلی، اگر اتخاذ موضع جدیدی نسبت به موضع اخیرش نکند، هم منافع آمریکا در منطقه را به خطر انداخته و هم با از بین بردن فرصت مذاکرات صلح، موجب بیثباتی منطقه میشود.
********
مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل (CSIS)
«آنتونی اچ. کوردزمن» نوشت: به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل از سوی پرزیدنت ترامپ در روز ۶ دسامبر و تصمیم به انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به این شهر، میتواند شدیدا به منافع استراتژیک آمریکا و اسراییل ضربه بزند. این آسیب استراتژیک میتواند با تحریک جهان عرب گسترده شود و به دشمنان و مخالفان آمریکا فرصت مانور بیشتری بدهد. در حال حاضر -با توجه به این حرکت اشتباه- تنها کار ترامپ این است که نگذارد تندروهای اسراییلی با بیانات تندشان، شرایط را وخیمتر کنند. جهان عرب به شدت تحریک شده و با تشدید وخامت اوضاع، میتوان انتظار تنشی در ابعاد بزرگ را داشت. از سال ۱۹۶۷، اسراییلیها به تدریج، دایره وسعت اورشلیم را از یک سو به سمت کرانه باختری و از سوی دیگر به سمت دره رود اردن بسط داد.
اقدام ترامپ، نه تنها مورد رضایت اکثر کشورهای جهان عرب نبود که حامیان صلح و راه حل دو دولتی را به اعتراض شدید وا داشت. این اقدام اشتباه، تنها فرصت موجود برای بازگشت به مرزهای آتشبس سال ۱۹۶۷ و هر گونه راه حل صلح را از بین برد. یکی از اصلیترین دلایل وجود شکاف بین اعراب و منفعل شدن آنها در مقابل اسراییل را باید در ایرانهراسی و وحشت عربستان از ایران دانست. استراتژی اتخاذی سعودیها در این چند سال اخیر در قبال ایران اشتباه بوده و از وجاهت و ریش سفیدی عربستان در نزد اعراب کاسته است. موضعگیری منفعلانه جهان عرب در مقابل اسراییل، موجب شده که امروزه بخش اعظم اورشلیم در اختیار یهودیان باشد و آنقدر تعلل صورت گرفت که ترامپ به خود اجازه داد که دست به این اقدام بزند. به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل از سوی ترامپ، ممکن است که اکنون در حد یک نام باشد اما با توجه به تسری نفوذ یهودیان در طی چند سال اخیر به غالب بخشهای این شهر، ضربه آخر بر پیکره حضور مسلمانان فلسطین در این شهر خواهد بود و اگر تدبیری اندیشه نشود، کار اورشلیم که به عنوان «قدس» برای مسلمانان بسیار حائز اهمیت است، برای آنها تمام خواهد بود.
اقدام ترامپ، اشتباهی بزرگ بود. چرا که بهانه را به دست ایران، روسیه، سوریه، و حزبالله لبنان داد. نتانیاهو و همپالگیهای تندرویش اکنون سرمست این اتفاق هستند اما حقیقت این است که آنها نه تنها به خود اسراییل ضربه میزنند که به طور روز افزون تبدیل به تهدیدی بسیار بزرگ برای جهان عرب خواهند شد و با توجه به آن رویکرد منفعلانه اعراب، اسراییل آنها را خواهند بلعید. از سوی دیگر، دشمنان اسراییل از پا نخواهند نشست. این اقدام عجولانه و پر سر و صدای ترامپ، قطعا به اسراییل ضربه خواهد زد. نتیجه این اقدام بسیار ناپخته ترامپ به ضرر متحدین ما در منطقه هم تمام خواهد شد و مشکلاتی جدی برای آنها به وجود خواهد آورد. تصویر آمریکا در منطقه و شمال آفریقا هم تضعیف و تخریب شد. این حجم بزرگ از مخالفتها و از سوی حتی شرکای ما در اروپا، تردیدهای جدی جدیدی را بر علیه رهبری آمریکا در بین آنها ایجاد کرده و این نیز بر مشکلات آمریکا میافزاید.
شورای روابط خارجی (CFR)
«زاکاری لاب» نوشت: اقدام ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل، خدمتی بزرگ بود به اوانجلیستهای آمریکایی و گروههای یهودی. اما درست خنجری بود بر پشت چیزی به نام صلح بین اسراییل و فلسطینیها که خود او پیشتر آن را یک «توافق تمامعیار» خوانده بود. اقدامی که میتواند بسیار تنشزا و مشکلزا باشد و صلح محتمل بین طرفین را به شدت به خطر بیاندازد. یقینا، از این پس شاهد اعتراضات شدید بیشتر در داخل اراضی فلسطین و کشورهای مسلمان هستیم و دیپلماسی آمریکا و اسراییل در اقصی نقاط جهان با مشکلات پیچیدهای روبرو خواهد شد.
شهر اورشلیم به خاطر مشخصه بیهمتای مذهبی و فرهنگیاش، برای مسلمانان و مسیحیان از اهمیت ویژهای برخوردار است و اختصاص آن به یهودیان میتواند برای آنها هزینهساز باشد. در سال ۱۹۴۷ در طی تقسیم اراضی تحت قیمومیت بریتانیا، اورشلیم به عنوان بخشی مجزا و تحت تولیت سازمان ملل شناخته شد. اما سال بعد از آن، با اعلام استقلال و تشکیل دولت از سوی اسراییلیها، سازمان ملل هم به آنها چراغ سبز داد و بتدریج تا به امروز دامنه نفوذ و حاکمیت خود در شهر را افزایش دادند. اسراییل تا قبل از ۱۹۶۷، در نیمه غربی شهر نفوذ کرده بود اما پس از جنگ ۱۹۶۷، به نیمه شرقی هم چنگ انداخت. گرچه در سال ۱۹۸۰، «کنست» -مجلس نمایندگان اسراییل- طرح اعلام اورشلیم به عنوان پایتخت را تصویب کرد اما طبق «توافقات اُسلو» در سال ۱۹۹۳ بین اسراییل و سازمان آزادیبخش فلسطین، هر گونه تغییر در وضع این شهر، نیازمند توافق و رضایت دو طرف است. یعنی، اکنون ترامپ و اسراییل صراحتا زیر میز توافقات اسلو زده و آن را نقض کردهاند.
مخالفان طرح به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت، بر این اعتقادند که تغییر پایتخت یک الزام امنیت ملی نبود و میتواند با توجه به حساسیت موضوع و مواضع روشن فلسطینیان و بسیاری از کشورهای جهان اسلام، هزینه سنگینی را برای اسراییل و آمریکا در پی داشته باشد. «مارتین ایندیک» و «دانیل شاپیرو» به عنوان دو سفیر سابق آمریکا در اسراییل -با توجه به شناخت و تجربهای که از شرایط موجود دارند- نسبت به خطر اقدام ترامپ اخطار جدی داده و آن را یک اشتباه بزرگ خواندهاند.
باید در این رابطه به فلسطینیان و حامیان آنها حق داد. به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل یعنی دست گذاشتن بر روی مکانی که میتوانست نقطه ثقل مذاکرات صلح باشد و عملا تایید ادعاهای غیرمشروع اسراییل در غیاب مذاکرات. اکنون، محمود عباس نیز مورد شماتت و نقد فلسطینیان قرار گرفته و لذا، در کنار حماس، خواستار تظاهرات ۳ روزه شد و در ضمن اعلام کرده که در صورت عقبنشینی آمریکا از موضعاش، از شروع انتفاضه سوم چشمپوشی خواهد کرد. اما عباس و یاراناش اگر میخواهند خود را به فلسطینیان ثابت کنند، اکنون باید لغو به رسمیت شناختن اسراییل را به عنوان تهدید اعلام نمایند. همچنین، فلسطینیها، در غیاب مذاکرات، ممکن است به سمت عضویت در نهادهای مختلف سازمان ملل برود و عکسالعمل احتمالی آمریکا هم این است که با رشوه و تبانی و تهدید، سازمان ملل را مجبور به عدم پذیرش عضویت کامل فلسطین به عنوان یک کشور نماید که البته در این زمینه هم همچون سازمان تجارت جهانی و شورای انرژی هستهای، دارای یک صدا خواهد بود و همراهی چندانی با این کشور نخواهد شد.
در بعد خارجی، واکنش کشورهای مختلف جهان هم حائز اهمیت است. ترکیه اعلام کرده که به رابطهاش با اسراییل پایان خواهد داد؛ اردن که حامی «بنیاد اسلامی وقف» در اورشلیم است، اعلام کرده که اقدام ترامپ هر گونه طرح صلح در آینده را به مخاطره خواهد انداخت و غالب کشورهای جهان عرب هم میزان نگرانی خود از این اقدام را اعلام کردهاند. اکنون شرایط به شدت به ضرر عربستان که طی چند سال اخیر بسیار به اسراییل نزدیک شده بود شده و در نقطه مقابل، ایران از این شرایط سود میبرد اما ایران اعلام کرده که این مشکل، یک مشکل مشترک برای همه مسلمانان است. قاطبه رهبران اروپایی نیز نسبت به اقدام رییس جمهور آمریکا اعتراض کرده و هشدار دادهاند. پیداست که آنها میدانند که در صورت همراه شدن با ترامپ، باید منتظر فرصتطلبی گروههای تروریستی همچون القاعده و داعش باشند که به اسم مسلمانان، سفارتهای آنان را هدف حملات قرار دهند.
اورشلیم، شهریست با یک میلیون نفر جمعیت. در نیمه غربی، ۳۳۰ هزار نفر زندگی میکنند که اکثریت قریب به یقینشان، یهودی هستند و در نیمه شرقی ۳۲۰ هزار مسلمان و ۲۱۲ هزار یهودی شهرکنشین زندگی میکنند. از آنجایی که اکثر فلسطینیان اورشلیم، حضور اسراییلیها در این شهر را به رسمیت نشناختهاند، از هیچ حقوق شهروندی برخوردار نیستند. آنها به شدت مورد تبعیض واقع میشوند و از انواع امکانات و خدمات زیرساختی گرفته تا دسترسی به مکانهای مقدس شهر محروماند.
موسسه کارنگی
«مارک لینچ» نوشت: اقدام رادیکال ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل، اقدامی بود که شاید اسراییلیها را خرسند ساخت اما جهان عرب و حتی اروپا را هم در مقابل ما قرار داد. او، به خوبی میدانست که مسئله اورشلیم چیزی است که با از طریق مذاکره حل شود اما دست به این اشتباه بزرگ زد و صلح را به خطر انداخت. در اینجا، برای فهم بهتر قماری به نام اورشلیم در سپهر سیاست منطقهای ترامپ، به سه مورد اشاره میکنم:
۱. اصلا فرایند صلحی وجود ندارد که بخواهد خراب شود
ترامپ اشتباه کرد. آمریکا میتوانست با زیرکی، از کارت اورشلیم برای امتیاز دادن به فلسطینیان به این صورت که اسراییل به شهرکسازیها پایان بدهد و اجازه بازگشت آوارگان فلسطینی را بدهد، برای پایان دادن به این مناقشه و خصومت چندین دههای استفاده کند که نکرد. او، مفت و مسلّم به اسراییل امتیاز داد و عملا حق فلسطینیان را نادیده گرفت و این یعنی دست گذاشتن بر روی حساسیت آنها. اگر بخواهیم نگاهی منطقی داشته باشیم باید بگوییم که از همان زمان «کمپ دیوید» و شکست دولت کلینتون در تحقق صلح، عملا هیچ فرایند صلحی وجود نداشته و پیوسته اسراییل به شهرکسازیهای خود ادامه داده است. پس اینکه بگوییم صلح به خطر میافتد بیجاست چرا که در واقع صلحی به نفع فلسطینیان وجود ندارد.
۲. به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل، برای استراتژی منطقهای آمریکا بسیار اهمیت دارد
در مورد وجود فرایند صلح که در مورد اول گفته شد؛ پس، فرایندی با این نام وجود ندارد اما آمریکا پیوسته با پوششی به این نام، همواره شرکای عرب خود را فریب داده و آنها را در قبال مسئله فلسطین آرام کرده است. اعراب، به راستی باور کردهاند که فرایندی به نام صلح فلسطین و اسراییل وجود دارد. پیوسته، تمامی دولتهای آمریکا در ادوار مختلف همواره تلاش کردهاند که تحت نام فرایند صلح، اتحاد خود با اسراییل و متحدین عرب خود را حفظ کنند. به معماری منطقهای آمریکا نگاه کنید: پیمانهای متعددی که با مصر و اردن و در راس همه با عربستان منعقد کرده است. بگذارید شفاف گفته شود که دولت ترامپ میخواهد که با این قمار، در غیاب فرایند صلح، اتحاد بین اعراب و اسراییل علیه ایران در شرایط اجبار محقق شود.
۳. سیاستهای منطقهای مشخص خواهد کرد که آیا قمار ترامپ پیروز خواهد بود یا نه
عربستان و متحدانش بارها به صراحت اعلام کردهاند که مهمترین سیاستکنونیشان مقابله با ایران است و در عین حال، اکنون شاهد دودستگی و قطبیشدن در سیاستهای جهان عرب هستیم که از آن دست میتوان به تحریم عربستان و امارات علیه قطر که الان ۶ ماه است که در جریان است اشاره کرد. سیاستهای دولتهای عرب در طی چند سال اخیر نشان میدهد که از موضوع فلسطین دور شدهاند. آنها انرژی اصلی خود را بر سوریه و یمن گذاشته و در عین حال با مسائل داخلی خود که شامل اعتراضات هم میشده، درگیر بودهاند. میل امروز کشورهای عربی متحد آمریکا در محکوم کردن اقدام ترامپ که در رسانههایشان به چشم میخورد، برخاسته از این است که نمیخواهند زمین بازی همانطور که به دست ایران افتاد، به دست قطر بیافتد. آنها نمیخواهند عنان به دست جنبشهای مردمی و شبکههایی چون الجزیره که اکنون نقش بسیاری در اعتراضات فلسطین بازی میکند بیافتد. عربستان و دوستاناش یک ترس دیگر هم دارند و آن این است که اگر با سایر کشورهایی که اقدام آمریکا را محکوم کردند همراه نشوند، آن وقت شاهد اعتراضات در داخل و چه بسا تداوم اعتراضات مردمی در خاک خود باشند. به احتمال بسیار زیاد، عربستان و کشورهای همفکرش تا مدتی به شکل صوری از فلسطین دفاع خواهند کرد اما قطعا خود را برای فلسطین هزینه نکرده و بر سر راه بسیج کردن فلسطینیها مقابل اسراییلیها موانعی ایجاد میکنند. ظاهرا حق با دولت ترامپ است. او میداند که آنها نهایتا به سمت همراهی با آمریکا و اسراییل بر علیه ایران که هدفی مهم است میروند که چرا مسئله فلسطین برای آنها دغدغه و دردسر اضافی دارد و از هدفشان دور میشوند.
ویلسون سنتر
این اندیشکده به نقل از «آرون دیوید میلر» نوشت: بارها در تحلیلها و مطالبام به وزرای خارجه مختلف آمریکا گوشزد کردم که در قبال موضوع مناقشه فلسطین و اسراییل، دست بر روی موضوعات حساس نگذارند. دولت ترامپ با اقدام اخیر خود، دست بر روی یکی از حساسترین موضوعات سیاسی روز گذاشت. به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسراییل، یعنی دامن زدن به مذاکرات صلح آتی. احتمال دارد که در روزهای آتی، ترامپ با توجه به بازخورد شدید دیگر کشورها نسبت به اقداماش و خطراتی که برای منافعاش وجود دارد، این اقدام را در حد یک بیانیه حفظ کند و به سمت تغییر مکان سفارت از تلآویو به اورشلیم نرود. تجربیات سال ۱۹۹۰، ۱۹۹۶، ۲۰۰۰، و همین ۲۰۱۷ نشان داده که هر گونه تغییری در وضعیت دو دولتی، میتواند موجب خشونت شود. من به عنوان یکی از افراد تیم مذاکرهکننده در نشست کمپ دیوید در سال ۱۹۹۶، به این نتیجه رسیدهام که از آن سال به بعد، هیچکدام از دولتهای آمریکا رویکرد درستی را در قبال موضوع اسراییل و فلسطین اتخاذ نکردهاند و پیوسته هزینهسازی کردهاند.
این قماری که رییس جمهور آمریکا کرد، هزینههای بسیاری را در بر خواهد داشت. کمااینکه دولت خودگران فلسطین اعلام کرده که از مذاکرات صلح بیرون میآید و پادشاه اردن به عنوان رییس اتحادیه عرب نیز نسبت به خطر بزرگی که در پی این اقدام میتواند متوجه منطقه شود به آمریکا اخطار داده است. به رفتار مرموز عربستان توجه کنید: در این روزها، اعتراض کمرنگی نسبت به اقدام ترامپ داشت. در ایام آینده خواهید دید که چگونه در خدمت اهداف اسراییل بر علیه ایران قرار میگیرد و این درست، همان خواسته دولت ترامپ است.
گروه بحران (Crisis Group)
«اوفن زالزبرگ» و «ناتان درال» نوشتند: ترامپ بر اساس قانون «انتقال سفارت به اورشلیم» مصوبه ۲۳ اکتبر ۱۹۹۵، تصمیم به این اقدام گرفت اما هیچگاه مشخص نکرده که شرق اورشلیم هم جزو پایتخت اسراییل محسوب میگردد و اینکه آیا سفارت در کدامین نیمه شهر مستقر میشود. همچنین، اعلام کرد که آمریکا در مورد مرزهای مورد اختلاف شهر بین مسلمانان و یهودیان نظری ندارد و بدین شکل، فرار رو جلو کرد. وی، به اهمیت قدس و بیتالمقدس برای مسلمانان واقف است و با این رویکرد نشان داد که پی به تبعات شدیدتر اقداماش در صورت پیشروی بیشتر برده است.
قضیه اورشلیم، از حساسیت بسیار زیادی برخوردار است و دولتهای پیشین آمریکا پیوسته -با توجه به این حساسیت- سعی کردهاند که از مرزهای توافقی صلح ۱۹۴۹ فراتر نروند. ترامپ که امروز این اقدام را صورت داد، آیا متوجه هست که فردا اگر به دیدار نخستوزیر اسراییل در اورشلیم برود، یا ویزای شهروندان آمریکایی از شرق اورشلیم صادر شود، یا هیئتهای دیپلماتیک آمریکایی در دیدار با همتایان اسراییلی خود به غرب و شرق اورشلیم بروند، و یا نیروهای نظامی آمریکا در دیدار با همتایان نظامی خود به منطقه اشغالشده «نفیه یعقوب» در شرق اورشلیم بروند، چه حجمی از اعتراضات و دردرسر را ایجاد خواهد کرد؟ آیا متوجه است که چه آتشی بر خرمن اختلاف بالقوه بین فلسطین و اسراییل انداخته؟ اقدام کنونی ترامپ و آمریکا، نقض مشخص قطعنامه ۲۳۳۴ سازمان ملل است و وی هیچ اجازهای ندارد که خاک فلسطینیها را جزو «دولت اسراییل» بداند. نکته قابل توجه این است که علاوه بر اروپا و جهان اسلام، حتی برخی سیاستمداران اسراییلی هم اقدام ترامپ را به شدت اشتباه خواندهاند.
رفتار به شدت تبعیضآمیز ترامپ عملا پشت کردن به اصل میانجیگری در حقوق بینالملل است و حقیقتا تمامی فرصتهای صلح احتمالی بین دو طرف را از بین میبرد. فراتر از آن، اینکه اکنون آمریکا یک منطقه اشغالی را رسما متعلق به طرف اشغالگر میداند، این برداشت را به فلسطینیان القا میکند که امروز اگر شرق اورشلیم را میخواهند از آنها بگیرند، فردا به سراغ ضمیمهکردن دیگر اراضی اشغالی به اسراییل خواهند رفت.
امروز، نتانیاهو و یاراناش، اقدام ترامپ را یک پیروزی دیپلماتیک برای خودشان میدانند و سرمست آن هستند اما فردا اینگونه نخواهد بود. قطعا ترکشهای این اقدام عجولانه و اشتباه، شامل حالشان میشود. از این پس، این احتمالات در صورت عدم عقبنشینی ترامپ از موضع خود بسیار قریب مینماید: مذاکرات صلح که به کام بسیاری از سیاستمداران اسراییلی خوشایند بود و حداقل همین یک قلم دستاویز را هم برای خودشان داشتند، به زمین میخورد؛ بسیاری از کشورها به سمت به رسمیت شناختن «دولت فلسطین» و اورشلیم شرقی به عنوان پایتختاش خواهند رفت؛ تخطی اسراییل از قوانین بینالملل به شدت در نظر کشورها پررنگ شده و حتی حامیان اسراییل را یارای دفاع بیشتر از آن نخواهد بود؛ بسیاری از کشورها، به سمت تحریم شرکتهای اسراییلی خواهند رفت؛ فلسطینیان حقانیت بیشتری در جامعه بینالملل پیدا میکنند؛ و مشروعیت «محمود عباس» به عنوان بهترین ابزار اسراییل جهت ثبات خویش قویا زیر سوال خواهد رفت.
تنها شانسی که مشاوران ترامپ برای وی باقی گذاشتهاند، آن دوپهلویی بیانیه وی است. هنوز او مشخص نکرده که شرق اورشلیم هم منظور نظرش هست یا نه. بدین ترتیب، فضا را برای عقبنشینی احتمالی باز گذاشته. وی، به بررسی بازخورد اقداماش نشسته و با توجه به واکنشهای فعلی، اگر اتخاذ موضع جدیدی نسبت به موضع اخیرش نکند، هم منافع آمریکا در منطقه را به خطر انداخته و هم با از بین بردن فرصت مذاکرات صلح، موجب بیثباتی منطقه میشود.
منبع:مشرق
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *