خبرنگاری که قربانی«سی ۱۳۰» شد

16:34 - 18 آذر 1396
کد خبر: ۳۷۵۲۴۲
نوشتن از ماجرای سقوط هواپیمایی که ۱۲سال پیش مسافر آن بودم، هنوز هم برایم سخت و آزار‌دهنده است، نه به این دلیل که نوشتن تلخی‌ها مذاق آدمی را ناخوش می‌کند و خوانندگان مطلب را نیز؛ بلکه از آن رو که یکی از بهترین دوستانم را که قرار بود با وی باشم و بارها با هم ماموریت رفته بودیم، از دست دادم.

خبرنگاری که قربانی«سی ۱۳۰» شدبه گزارش گروه فضای مجازی ، با وجود این به سفارش دوستان عزیزم که وانمود می‌کنند بد نیست با این خاطره یاد دوست شهیدمان محمد کربلایی‌احمد دیگر بار زنده شود، روایت آن را مکتوب می‌کنم.

عصردوشنبه ۱۴آذر بود از دفتر مدیریت روزنامه همشهری تماس گرفتند و گفتند فردا با یک عکاس عازم بندرعباس شوید تا در مانور عاشقان ولایت ارتش که قرار است روز جمعه بر‌گزار شود، حضور داشته باشید.

به سرویس عکس رفتم و از دبیر سرویس خواستم هرکدام از همکاران عکاس که نوبتشان است را مشخص بفرمایید که فردا قرار است برای پوشش خبری و تصویری مانور ارتش عازم بندرعباس شویم. هنوز محمد کربلایی‌احمد که در شیفت صبح کار می‌کرد، روزنامه را ترک نکرده بود و دبیر سرویس عکس با انگشت اشاره یاد‌آور شد که نوبت کربلایی‌احمد است. شهید کربلایی‌احمد از لحظه‌ای که شنید در ماموریت فردا باید حاضر شود، دست به کار شد و درپی تهیه برگه ماموریت برای سفر شد، تا جایی که روند تأیید و آماده‌شدن برگه ماموریت تا ساعت 6عصر طول کشید.

وقتی مراحل اداری کارها دنبال می‌شد، به سردبیری گفتم:«من به دلایلی نمی‌توانم فردا ایشان را همراهی کنم و پنجشنبه می‌توانم به ایشان ملحق شوم.» در پاسخ گفتند: «مانور روز جمعه است و شما پنجشنبه بروی ایرادی ندارد، اما ما دیگر نیاز نمی‌بینیم به روابط عمومی ارتش این را اعلام کنیم. شما اگر توانستی فردا برو، اگر هم مقدور نیست، پنجشنبه با پرواز تهران - چابهار به دوستان خبرنگار ملحق شو.» ساعت ۱۰شب روزنامه را ترک کردم. در راه به خانه کربلایی‌احمد زنگ زدم و گفتم همانطور که قبلا گفتم تصمیم من جدی است و نمی‌توانم فردا همراه شما باشم و موافقت سردبیری را هم گرفته‌ام، اما پنجشنبه خواهم آمد. از او خداحافظی کردم و به خانه رفتم.

سه‌شنبه ظهر به روزنامه آمدم و در کتابخانه به‌دنبال تهیه مطلبی و یادداشتی برای روز دانشجو بودم که جمشید پوراسکندر، از همکاران تحریریه هراسان به کتابخانه وارد شد و گفت: «هواپیمای حامل خبرنگاران که تو قرار بود در آن باشی سقوط کرده و به‌‌نظر می‌رسد همه سرنشینان آن هواپیما جان باخته‌اند.» آه از نهادم بلند شد و خود را در خلسه میان مرگ و زندگی یافتم.

تا ساعاتی گیج و مبهوت بودم. ولوله‌ای در تحریریه به پاشد و دوستان از طرفی ناراحت و اندوهگین که دوست عزیز و همکارمان کربلایی احمد در این پرواز جان خود را از دست داده است و البته از سویی خوشحال که دست‌کم یکی از 2مسافر این پرواز جامانده. اغلب دوستان مرا بغل کرده و اظهار لطف می‌کردند. خبرهایی که از خروجی خبرگزاری‌ها منتشر می‌شد، اسم مرا هم به‌عنوان خبرنگار همشهری درمیان لیست شهدا قرار داده بود.

فردای آن روز به اتفاق دوستان و همکاران روزنامه به رسانه‌های خبرنگاران شهید سقوط هواپیما رفتیم و دوستان با اشاره به من می‌گفتند که ایشان از سرنشینان هواپیماست که جامانده است. در آن محافل برخی لقب شهید زنده به من می‌دادند که هنوز هم با مطایبه برخی دوستان این عبارت را برزبان می‌آورند. آن روزها گذشت و ما یکی از بهترین همکاران روزنامه را همراه با ۸۴خبرنگار شهید از دست دادیم اما همچنان یاد و نام عزیزان خبرنگار در ذهن و فکر همه دوستان باقی مانده است. یاد شهدای خبرنگار پانزدهم آذر جاودان باد.

منبع:ایران آنلاین

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *