نیمروزی با فرزندان طلاق در مرکز مهر خانواده تبریز، کودکانی بلاتکلیف میان آنالار آتالار

14:33 - 13 آذر 1396
کد خبر: ۳۷۳۹۲۶
دسته بندی: حقوق و قضا ، قضایی
صبح جمعه پاییزی اولین بار است که به بوستان «آنالار آتالار» آمده ام. «آنا» در زبان آذری به معنای مادر و «آتا» به معنای پدر است. سلنا یکی از آن فرزندان طلاقی است که با مادرش زندگی می کند. اولین بار است که برای ملاقات با پدرش به مرکز مهر خانواده آمده...

نیمروزی با فرزندان طلاق در مرکز مهر خانواده تبریز ؛کودکانی بلاتکلیف میان آنالار آتالاربه گزارش خبرنگار گروه حقوقی و قضایی ، صبح جمعه پاییزی اولین بار است که به بوستان «آنالار آتالار» آمده ام. «آنا» در زبان آذری به معنای مادر و «آتا» به معنای پدر است. «لار» پسوند جمع است: «مادران پدران»؛ از میان ماشین هایی که جلوی بوستان پارک شده، ماشینی دنده عقب از پارک خارج می شود. از خنده های راننده جوان و دختربچه ای که کنارش نشسته حدس می زنم پدر و دختر باشند. کمربند ایمنی شان را نبسته اند. دستی برایشان تکان داده و می گویم: کمربند، کمربند. وارد بوستان می شوم. از نگهبان ورودی بوستان جای مرکز مهر خانواده را می پرسم. جواب می دهد: مستقیم سمت چپ.


تابلوی مرکز از دور پیداست، وارد مرکز شدم، سمت راست اتاقی است که چند زن و کودک، دو مرد و یک مأمور نیروی انتظامی نشسته اند. وارد اتاق دیگری می شوم. دو مرد پشت میزشان نشسته اند. روی تابلو پشت سرشان نوشته: نماینده دادگاه خانواده. بعد از سلام و احوالپرسی از کارشان می پرسم: پدر یا مادری که به دلیل طلاق یا اختلاف با همسر خود، حضانت فرزندش را بر عهده دارد بنابر حکم دادگاه خانواده باید فرزند را برای ملاقات به این مرکز بیاورد.


«سلنا» یکی از آن فرزندان طلاقی است که با مادرش زندگی می کند. اولین بار است که برای ملاقات با پدرش به مرکز آمده. به گفته مادرش قبل از این چند بار در کلانتری با پدرش ملاقات کرده، آنهم با دعوا و مرافعه. مادر با چهره ای نگران در کنار دخترش نشسته و منتظر است. پدرش سروقت آمده و پس از صحبت خانم مددکار نماینده اداره بهزیستی با سلنا، دخترش را تحویل می‌گیرد تا ساعاتی بعد در همین مرکز به مادرش تحویل دهد. سلنا که دست در دست پدر دارد در حال ترک مرکز، برگشته و نگاهش به دنبال مادرش است. مادر تاب نیاورده و به طرفشان می رود که با لحن تند پدر مواجه می شود. او هم با لحنی تند سلنا را از رفتن با پدر باز می دارد و گریه سلنا بلند می شود. پدر هم که تحمل گریه دخترش را ندارد از ملاقات با سلنا منصرف می شود.


مادر دیگری که با دوقلوهایش در حال ملاقات و ابراز عشق و محبت است به آذری می گوید: «پدر سلنا لولوخورخوره شده است. همسر سابق من نیز مرا در نظر فرزندانم لولوخورخوره کرده است.» آریا و آرینا هردو شش ساله اند. آریا دو دقیقه از خواهرش بزرگتر است. با پدرشان زندگی می کنند و عمه هایشان به آنها می رسند. یک ساعت است که پدرشان آنها را برای ملاقات آورده و ساعتی دیگر باز خواهد گشت.


«لولوخورخوره» را در گوگل جستجو می کنم: لولو خورخوره یا لولو موجودی خیالی است ساخته و پرداخته پندار افراد برای ترساندن کودکان بازیگوش. مادران و پدران معمولاً برای کنترل رفتار کودک کوچک، به ویژه برای اطمینان از اینکه کودک غذای خود را بخورد به او تلقین می‌کنند که در صورت بدرفتاری یا نخوردن غذا، لولو آنها را خواهد خورد. شکل و ریخت خاصی برای لولوخورخوره تعریف نشده ‌است.


پدری با فرزندانش از راه می رسد. آیلین 9 سال دارد و آرتین پنج ساله است. مادر که منتظر رسیدن فرزندان است پسرش را در آغوش می کشد و نوازش می کند. حضانت آیلین و آرتین با پدر است و نامادری از آنها نگهداری می کند. آیلین از لحظه ای که مادرش را دیده گریه می کند و نمی خواهد با او ملاقات کند. خانم مددکار به روشهای مختلف تشویقش می کند اما آیلین به برگشت با پدر اصرار دارد و می گوید: «نمی خواهم. پدرم برای من همه چیز می خرد». مادر دوقلوها با شنیدن این حرف می گوید: «دیدید گفتم. لولوخورخوره».


با دیدن گریه آیلین به یاد خنده دختربچه داخل ماشین می افتم که صبح جلوی بوستان دیدم! آیا او با پدرش برای دیدن لولوخورخوره آمده بود؟


رضا مسعودی فر معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری آذربایجان شرقی می گوید: محاکم خانواده تمام سعی و تلاش خود را به عمل می آورند تا تبعات منفی ناشی از طلاق را کاهش دهند و محیطی آرام و با نشاط برای ملاقات فرزندان طلاق با والدین خود فراهم نمایند ولی تبلیغات منفی تعدادی از والدین نسبت به همدیگر در نزد طفل، موجب بدبینی طفل به والدین می شود. ای کاش اگر زوجین امکان زندگی مشترک ندارند، حداقل بعد از جدایی، بفکر آرامش روانی فرزندان خود باشند و بیش از پیش موجبات مشکلات روانی و فکری وی را فراهم نیاورند.


کرامتی سرپرست دادگاههای خانواده تبریز خطاب به والدین اطفالی که به هر دلیل جدا از هم زندگی می کنند؛ در یک منزل سکونت ندارند و یا طلاق گرفته اند می گوید:


-بچه ها خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنید بزرگ و از حضانت شما خارج می شوند. با لج و لجبازی، قهر و کینه و کشمکش بر سر حضانت یا ملاقات طفل، خود و فرزندتان را آزار ندهید.


فرزندتان هر دوی شما را بعنوان پدر و مادرش، با هم می خواهد نه یکی از شما را. اگر در کنار طفل مشترک نیستید، در مقابل همدیگر نیز نباشید. باور کنید کسی که در این وضعیت، صدمه جبران ناپذیر می بیند همان طفلی است که به بهانه وی در صدد آزار و اذیت یکدیگرید و یا تصور می کنید شمائید که می توانید طفل را بهتر حضانت نمائید.


 پرورش و تربیت سالم و صالح طفل و مصلحتش باید هدف شما باشد نه صرف حضانت وی. سعی کنید برای تربیت طفل به همدیگر کمک و معاضدت نمائید.


با رفتار و کردار خویش بر سر حضانت طفل، کاری نکنید فرزندتان برای یک عمر، از شما بیزار شود. به محض شنیدن کلمه پدر و مادر و سؤال در مورد والدینش، بگوید: چه پدری؟، چه مادری؟، کدام پدر؟، کدام مادر؟!


اگر حضانت طفل بر عهده شماست، حق طرف دیگر را برای ملاقات با فرزند، محترم شمارید و اگر به هر علتی در موعد مقرر امکان ملاقات فراهم نباشد و یا انجام آن با تأخیر مقدور گردد به طریق مقتضی (تماس تلفنی، ارسال پیامک، اطلاع از طریق خویشاوندان و دوستان معتمد، مرجع ذیربط و ...) موضوع را خبر داده و هماهنگی لازم را بعمل آورید تا موجب نگرانی و یا بهانه ای برای آزار و اذیت نشود. در عمل به فرزندتان رعایت حق را بیاموزید.


 زمان، مکان، و کم و کیف ملاقات طفل را با لحاظ شرایط و اوضاع و احوال یکدیگر و مصلحت طفل هماهنگ کنید.

بچه‌ها وجه المصالحه نیستند بلکه موهبتی الهی اند. با رفتار و گفتار ناشایست، در برابر این موهبت الهی، ناسپاسی نکنید و برای خوب تربیت کردن فرزندتان از خداوند توفیق و یاری بطلبید.


برای داشتن زندگی سالم با فرزندی صالح، که سلامتی، نشاط و شادابی امروزش، ضامن سلامت و خوشبختی آینده اوست، از اختلاف بپرهیزید و «با هم بسازید» که صلح و سازش بهتر است.


بهزاد شالچی روانشناس و استادیار دانشگاه شهید مدنی آذربایجان شرقی معتقد است: پدران و مادرانی که از یکدیگر جدا شده اند باید سعی کنند حال که نتوانسته اند تجربه لذت از وجود پدر و مادر را زیر یک سقف برای کودک معصوم خود فراهم کنند، حداقل مواظب تصورات و باورهای آنها از مفهوم والدین باشند. هیچ مادری نمی تواند با پاک کردن چهره یک پدر و هیچ پدری نمی تواند با مخدوش کردن چهره یک مادر ذهن فرزند را از داشتن آنها بی نیاز کند. حق هر کودکی است که باور کند پدر و مادر او هر دو خوبند و این قوی ترین منبع احساس امنیت برای فرزند محسوب می شود.

کودک مانند گنجی است که توسط پدر و مادر محافظ می شود، هر کدام از این محافظان نقش خود را از دست دهند، سلامت گنج رو به تزلزل می گذارد. پس در شرایط پس از طلاق و حتی هنگام مشاجره ها باید مراقب تصویر ذهنی کودکان از داشتن پدر و مادر خوب اما جدای از یکدیگر بوده و همواره سعی در تقویت آن داشت.


 گزارش از سعید پاشایی



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *