نابغهای که باید او را شناخت +عکس
کوین، یک بازیکن همهکاره است. او بینظیر است چرا که حاضر است برای تیم ۱۰۰ کیلومتر بدود. او طی دو فصل اخیر عالی کار کرده و در هر جای زمین که لازم باشد دیده میشود.
خبرگزاری میزان -
در تصویر ۲، پشیمان شده و به عقب برمیگردد:
در تصویر ۴، دی بروینه ۹۰ درجه به راست میچرخد و خودش را برای شوت زدن، پاس در عمق، و یا پاس عرضی آماده میکند. سانه دوباره خود را به سمت جلو و برای نفوذ میکشاند. دی بروینه او را نمیبیند چرا که سانه در مسیر و زاویه کور قرار گرفته است.
نکته مورد بحث ما این است که زمانی که سانه در زاویه کور بهوجود آمده توسط دو بازیکن حریف قرار داشت، سر دی بروینه به سمت پایین بود و به طور منطقی اصلا قادر به دیدن سانه نبود؛ اما چطور چنین پاس سرنوشت ساز و دقیقی برای او فرستاد؟ محاسبات او چگونه بود و این سطح از بازیخوانی آیا نشان دیگری غیر از نبوغ او دارد؟
این معما، سه احتمال و تئوری در خود دارد:
تئوری پنیسیلین
همه میدانیم که در سال ۱۹۲۸ وقتی که «الکساندر فلمینگ» داشت سس سالاد درست میکرد و غرق تفکر بود، به فرمول پنیسیلین رسید و تا سالها هم از اثر آن خبر نداشت. ممکن است دی بروینه هم در همین وضعیت بوده باشد. به قصد ارسال برای خسوس و یا سیلوا توپ را ارسال کرده و بطور خیلی اتفاقی توپ به سانه رسیده است.
تئوری گویزنی
«مایکل اترتون» -بیسبال باز شهیر انگلیسی- دو دهه پیش در کتاب خودش با عنوان «کریکت را امتحان کن» در مورد فن و راز دویدن بین دریچهها توضیح داد. برای آنهایی که با کریکت آشنا نیستند باید گفت که در این بازی، یکی از دو کریکتباز در یک تیم، در زمانی که لازم بداند فریاد خواهد زد «بله» بدین معنا که همتیمیاش بدود و اگر لازم نداند فریاد میزند «نه». اترتون، در آن کتاب میگوید که او و دوستاناش پس از چند سال به جایگاهی رسیدند که دیگر نیاز به صدا کردن نبود بلکه فقط با یک ایما و اشاره صورت منظور را میگرفتند.
در مورد فوتبال، این تعبیر سختتر است. سانه، پاس داد، اما منتظر بازگشتاش نبود و اشاره نکرد که دی بروین دوباره در نقطه خاصی به او پاس بدهد. ارسال آن پاس خاص فقط و فقط میتواند نتیجه جلسات متعدد تمرین با هم و ماهها شناخت از بازی هم باشد. درست همانطور که یاران اترتون در زمین کریکت عمل میکردند. شاید قرار است که این دو نفر، «اندی کول» و «دوآیت یورک» دیگری باشند آنچنان که آنها در آن سالهای منچستر یونایتد همکاری نابشان را به رخ دیگران کشیدند.
باید برای «پپ گواردیولا» این اعتبار را در نظر گرفت که با تمرینهای خاصی که به بازیکناناش میدهد، آنها در چنان سطحی آماده میسازد که در فضاهای کور اینچنینی، چنین اتفاقاتی را رقم میزنند. اترتون، در کتاباش گفت که در تمامی آن سالها فقط با سه بازیکن چنین ارتباط تلهپاتیکی (دور آگاهی، دو هم اندیشی) داشت.
تئوری دکتر منهتن
اما تئوری سوم، ربطی به پپ یا سانه ندارد. آن تئوری است که بیش از همه در مورد بازیکن بلژیکی قابل لمس است. بدین معنا که به واقع میتوان دی بروینه را یک نابغه تمامعیار دانست. این تئوری، برگرفته از قصه کمیک شخصیت دکتر منهتن است که پس از یک انفجار اتمی، دچار علم رویت گذشته و آینده میشود. آن روایت، به ادبیات علمی-تخیلی ربط داشت و در حالت نمادین و مقیاس کوچکتر، در زمین فوتبال و عالم ورزش شکلی در کالبد بازی دی بروینه دارد.
دی بروینه را میتوان از نسل بازیکنانی، چون لیونل مسی، آندرس اینیستا، و لوکا موردیچ دانست که هر آینه نبوغی در شکافتن فضاهای کور و تنگ از خود خرج میکنند و پاسهای تاریخساز میدهند. شاید برای بسیاری از شما، تحلیل یک پاس در یک بازی تا این حد معنایی نداشته باشد، اما فوتبالشناسان متوجه میشوند که عقبه و پشتوانه آن پاس چیست. باید به پاس دی بروینه به عنوان نماینده تواناییها و نبوغ او نگاه کرد. فوتبال، ورزش اندیشه و تاکتیک و درک توانایی نوابغ است. آن پاس، در ظاهر فقط یک پاس، اما در باطن اجرای یک ادراک و برونداد یک نبوغ بود. پس، اگر بخواهیم ببینیم که آن پاس چگونه صادر شد، باید متوجه شده باشیم که استعداد درونی، و درک بسیار زیاد از زمان و مکان و احتمال موجب خلق آن شد.
روزنامه ایندپندنت در گزارش خود به گفتگو با گوآردیولا در مورد کوین دی بروینه پرداخت و از قول پپ آورد: کوین، یک بازیکن همهکاره است. او بینظیر است چرا که حاضر است برای تیم ۱۰۰ کیلومتر بدود. او طی دو فصل اخیر عالی کار کرده و در هر جای زمین که لازم باشد دیده میشود. تاثیرگذاری او برای تیم من بسیار زیاد است و با وجود همه اینها، بسیار متواضع و خجالتی است. معمولا بازیکنان مستعد و نابغه، خیلی نمیدوند، اما کوین یک بار به من گفت که اگر لازم باشد، ۱۰۰ کیلومتر هم برای تیم میدود. همین تواضع کوین باعث شده که تمامی بازیکنان در زمین با او راحت باشند. ایندپندنت در ادامه به اظهارنظر «آنتونیو کونته» مربی چلسی در مورد دی بروینه که او را «یک بازیکن کامل» خوانده بود پرداخت.
بگذارید قضاوتمان تند نباشند. به نظاره مینشینیم و آینده دی بروینه را زیر ذرهبین کند و کاومان میگیریم تا ببینیم که آیا تئوری سوم که بیش از همه قائل بر آن هستیم، تا چه حد تعبیر مییابد. کارنامه عملکرد این بازیکن طی ۲ سال اخیر در منچستر سیتی که تئوری سوم را تقریبا تثبیت میکند، اما باز هم باید صبور بود و برای قضاوت اصلی زمان را در نظر گرفت.
به گزارش گروه فضای مجازی ، کوین دی بروینه هافبک تهاجمی ۲۶ ساله بلژیکی را باید مرد این روزهای باشگاه منچستر سیتی و یکی از بهترینهای حال حاضر جهان فوتبال دانست. عملکرد او از سال ۲۰۱۵ که از تیم آلمانی وولفسبورگ به منچستر سیتی آمد، پیوسته خوب بوده، اما نمایش خیرهکننده و جهش چشمگیر او در دوران «پپ گوآردیولا»، شگفتی تحلیلگران را به دنبال داشته است. گزارش حاضر، تحلیلی است اجمالی بر این روزهای این نابغه بلژیکی.
بهتر است که سخن را با پاس ناب «دی بروینه» به «لروی سانه» در بازی مقابل استوک آغاز کنیم. کارزاری که با نتیجه ۷ بر ۲ به نفع آبیهای شهر منچستر تمام شد. گل دومی که مرهون «پاسی برای پاسی برای گل» بود. هنرنمایی محض و شایسته نابغه بلژیکی. آن گل توسط «رحیم استرلینگ» به ثمر رسید، اما چشمها خیره به هنرنمایی دی بروینه بود. آن پاس فقط یک پاس بود، اما برای فهم کامل چیزی فراتر از آن پاس، به سراغ تحلیل بصری آن میرویم:
در تصویر یک، منچستر سیتی در منطقه جریمه حریف، توپ را توسط سانه در اختیار دارد. سانه تصمیم به ارسال دارد:
بهتر است که سخن را با پاس ناب «دی بروینه» به «لروی سانه» در بازی مقابل استوک آغاز کنیم. کارزاری که با نتیجه ۷ بر ۲ به نفع آبیهای شهر منچستر تمام شد. گل دومی که مرهون «پاسی برای پاسی برای گل» بود. هنرنمایی محض و شایسته نابغه بلژیکی. آن گل توسط «رحیم استرلینگ» به ثمر رسید، اما چشمها خیره به هنرنمایی دی بروینه بود. آن پاس فقط یک پاس بود، اما برای فهم کامل چیزی فراتر از آن پاس، به سراغ تحلیل بصری آن میرویم:
در تصویر یک، منچستر سیتی در منطقه جریمه حریف، توپ را توسط سانه در اختیار دارد. سانه تصمیم به ارسال دارد:
در تصویر ۲، پشیمان شده و به عقب برمیگردد:
در تصویر ۳، دی بروینه در منطقه سمت چپ خط پنالتی قرار دارد و بدناش مایل به سمت جلو و سانه است در حالی که سانه پاس رو به عقب را به سمت او ارسال کرده است. این آخرین باری است که سانه را در این زاویه میبیند. به خاطر داشته باشید که مهم است:
در تصویر ۴، دی بروینه ۹۰ درجه به راست میچرخد و خودش را برای شوت زدن، پاس در عمق، و یا پاس عرضی آماده میکند. سانه دوباره خود را به سمت جلو و برای نفوذ میکشاند. دی بروینه او را نمیبیند چرا که سانه در مسیر و زاویه کور قرار گرفته است.
نکته مورد بحث ما این است که زمانی که سانه در زاویه کور بهوجود آمده توسط دو بازیکن حریف قرار داشت، سر دی بروینه به سمت پایین بود و به طور منطقی اصلا قادر به دیدن سانه نبود؛ اما چطور چنین پاس سرنوشت ساز و دقیقی برای او فرستاد؟ محاسبات او چگونه بود و این سطح از بازیخوانی آیا نشان دیگری غیر از نبوغ او دارد؟
این معما، سه احتمال و تئوری در خود دارد:
تئوری پنیسیلین
همه میدانیم که در سال ۱۹۲۸ وقتی که «الکساندر فلمینگ» داشت سس سالاد درست میکرد و غرق تفکر بود، به فرمول پنیسیلین رسید و تا سالها هم از اثر آن خبر نداشت. ممکن است دی بروینه هم در همین وضعیت بوده باشد. به قصد ارسال برای خسوس و یا سیلوا توپ را ارسال کرده و بطور خیلی اتفاقی توپ به سانه رسیده است.
تئوری گویزنی
«مایکل اترتون» -بیسبال باز شهیر انگلیسی- دو دهه پیش در کتاب خودش با عنوان «کریکت را امتحان کن» در مورد فن و راز دویدن بین دریچهها توضیح داد. برای آنهایی که با کریکت آشنا نیستند باید گفت که در این بازی، یکی از دو کریکتباز در یک تیم، در زمانی که لازم بداند فریاد خواهد زد «بله» بدین معنا که همتیمیاش بدود و اگر لازم نداند فریاد میزند «نه». اترتون، در آن کتاب میگوید که او و دوستاناش پس از چند سال به جایگاهی رسیدند که دیگر نیاز به صدا کردن نبود بلکه فقط با یک ایما و اشاره صورت منظور را میگرفتند.
در مورد فوتبال، این تعبیر سختتر است. سانه، پاس داد، اما منتظر بازگشتاش نبود و اشاره نکرد که دی بروین دوباره در نقطه خاصی به او پاس بدهد. ارسال آن پاس خاص فقط و فقط میتواند نتیجه جلسات متعدد تمرین با هم و ماهها شناخت از بازی هم باشد. درست همانطور که یاران اترتون در زمین کریکت عمل میکردند. شاید قرار است که این دو نفر، «اندی کول» و «دوآیت یورک» دیگری باشند آنچنان که آنها در آن سالهای منچستر یونایتد همکاری نابشان را به رخ دیگران کشیدند.
باید برای «پپ گواردیولا» این اعتبار را در نظر گرفت که با تمرینهای خاصی که به بازیکناناش میدهد، آنها در چنان سطحی آماده میسازد که در فضاهای کور اینچنینی، چنین اتفاقاتی را رقم میزنند. اترتون، در کتاباش گفت که در تمامی آن سالها فقط با سه بازیکن چنین ارتباط تلهپاتیکی (دور آگاهی، دو هم اندیشی) داشت.
تئوری دکتر منهتن
اما تئوری سوم، ربطی به پپ یا سانه ندارد. آن تئوری است که بیش از همه در مورد بازیکن بلژیکی قابل لمس است. بدین معنا که به واقع میتوان دی بروینه را یک نابغه تمامعیار دانست. این تئوری، برگرفته از قصه کمیک شخصیت دکتر منهتن است که پس از یک انفجار اتمی، دچار علم رویت گذشته و آینده میشود. آن روایت، به ادبیات علمی-تخیلی ربط داشت و در حالت نمادین و مقیاس کوچکتر، در زمین فوتبال و عالم ورزش شکلی در کالبد بازی دی بروینه دارد.
دی بروینه را میتوان از نسل بازیکنانی، چون لیونل مسی، آندرس اینیستا، و لوکا موردیچ دانست که هر آینه نبوغی در شکافتن فضاهای کور و تنگ از خود خرج میکنند و پاسهای تاریخساز میدهند. شاید برای بسیاری از شما، تحلیل یک پاس در یک بازی تا این حد معنایی نداشته باشد، اما فوتبالشناسان متوجه میشوند که عقبه و پشتوانه آن پاس چیست. باید به پاس دی بروینه به عنوان نماینده تواناییها و نبوغ او نگاه کرد. فوتبال، ورزش اندیشه و تاکتیک و درک توانایی نوابغ است. آن پاس، در ظاهر فقط یک پاس، اما در باطن اجرای یک ادراک و برونداد یک نبوغ بود. پس، اگر بخواهیم ببینیم که آن پاس چگونه صادر شد، باید متوجه شده باشیم که استعداد درونی، و درک بسیار زیاد از زمان و مکان و احتمال موجب خلق آن شد.
روزنامه ایندپندنت در گزارش خود به گفتگو با گوآردیولا در مورد کوین دی بروینه پرداخت و از قول پپ آورد: کوین، یک بازیکن همهکاره است. او بینظیر است چرا که حاضر است برای تیم ۱۰۰ کیلومتر بدود. او طی دو فصل اخیر عالی کار کرده و در هر جای زمین که لازم باشد دیده میشود. تاثیرگذاری او برای تیم من بسیار زیاد است و با وجود همه اینها، بسیار متواضع و خجالتی است. معمولا بازیکنان مستعد و نابغه، خیلی نمیدوند، اما کوین یک بار به من گفت که اگر لازم باشد، ۱۰۰ کیلومتر هم برای تیم میدود. همین تواضع کوین باعث شده که تمامی بازیکنان در زمین با او راحت باشند. ایندپندنت در ادامه به اظهارنظر «آنتونیو کونته» مربی چلسی در مورد دی بروینه که او را «یک بازیکن کامل» خوانده بود پرداخت.
بگذارید قضاوتمان تند نباشند. به نظاره مینشینیم و آینده دی بروینه را زیر ذرهبین کند و کاومان میگیریم تا ببینیم که آیا تئوری سوم که بیش از همه قائل بر آن هستیم، تا چه حد تعبیر مییابد. کارنامه عملکرد این بازیکن طی ۲ سال اخیر در منچستر سیتی که تئوری سوم را تقریبا تثبیت میکند، اما باز هم باید صبور بود و برای قضاوت اصلی زمان را در نظر گرفت.
منبع:مشرق
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *