روایتی از هجرت حضرت سیدالشهداء در منظومه شهیدان کربلا/پرداختی به قضایای شام
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، "منظومه شهیدان کربلا" از جمله آثار فاخر مرحوم استاد همایون کاشانی، شاعر ارجمند شعر فارسی است که سرودههای ایشان در زمره بهترینهای شعر آئینی است. او فرزند مرحوم آیت الله میر سید نظام الدین آل یاسین، از علمای مشهور زمان مشروطیت و اهل کاشان است.
از نکات برجسته این منظومه تاریخ نگاری آن است که استاد کاشانی به خاطر تسلط بر تاریخ اسلام توانسته است اثر قابل اعتنایی در حوزه تاریخ ارئه دهد. خط سیر اشعار این منظومه از هجرت حضرت سیدالشهدا علیه السلام آغاز میشود و تا قضایای شام ادامه مییابد.
عشق و علاقه خالصانه همایون کاشانی به خاندان رسالت در کودکی و در کنار خانواده دوستدار اهل بیت علیهم السلام و بخصوص پدر عالمشان شکل گرفته است. شاید بدین سبب است که عمده آثار ادبی استاد همایون کاشانی در مدح و منقبت اهل بیت (ع) است.
از نکات برجسته این منظومه تاریخ نگاری آن است که استاد کاشانی به خاطر تسلط بر تاریخ اسلام توانسته است اثر قابل اعتنایی در حوزه تاریخ ارائه دهد. خط سیر اشعار این منظومه از هجرت حضرت سیدالشهدا علیه السلام آغاز می شود و تا قضایای شام ادامه می یابد.
طبع لطیف و دل انگیز شاعر در توصیف و بیان قهرمانی های پیروان و فدائیان امام حسین علیه السلام، خواننده را به خود جذب می کند تا خوانش اشعار را که در قالب مثنوی سروده شده به پایان برد.
در مقدمه این کتاب آمده است: "همایون کاشانی در حماسه «منظومه شهیدان کربلا» رشادتهای این قهرمانان عرصه عشق و ایثار را در قالب ترکیباتی دلنشین، به زبانی موزن و بسیار جذاب بیان کرده است. طبع همایون در تشریح و توصیف قهرمانی عاشقان الله و پیروان سید الشهدا(ع) آن چنان لطیف و دل انگیز است که خواننده را مسحور کرده و بیاختیار بیت به بیت دنبال خود میکشاند."
از دلنشینترین ابیات «منظومه شهیدان کربلا» خطبه حضرت زينب (س) در مجلس يزيد است که لحنی سوزناک و حماسی دارد:
درود از خداوندگار جهان / به پيغمبر و آل او بيكران
خدا گفته زان پس زبانهاي پاك / كه در راه حق رفته بي بيم و باك
بدانسان كه بينند بدكارگان / ز دادار دانا مجازاتشان
كه تكذيب كردند قول خدا / به محشر بگيرند سنگينجزا
چه پندار كردي كنون اي يزيد / كه بستي به ما تنگ راه اميد
كشاندي به هر شهر ما را اسير / زمين تنگ كردي به ما ناگزير
چو پيروز گشتي خدا يار توست! / در اين راه باطل مددكار توست؟
زهي فكر باطل گمان خطا / به بدكارگان يار گردد خدا؟
درانداختي باد در بينيات / فزون كردهاي كبر و خودبينيات
از اين فكر باطل شدي شادمان / كه دنيا به كام تو گشت اين زمان
در انديشه رفتي تو با ملعنت / كه شد از تو اين معنويسلطنت
زهي فكر باطل خيال محال / يزيدا در اين كار بر خود مبال
به خود بازگرد و مپرور خيال / به قرآن خدا از تو گويد مثال
مپندار آنان كه كافر شدند / به بيداد و جور و جفا در شدند
رها كرده بر خويش آنان خدا / كه آلوده گردند بر ناروا
بگيرد خداوندشان سختسخت / شود دوزخي جاودان شوربخت
به كردار ناباب بيند جزا / شود بر عذاب خدا مبتلي
تو گم كردهای از مروّت طريق / چنين عدل داد است يا بن الطليق
كنيزان خود بردهای در حرم / زنان تو در پردهها محترم
نگه داشتي دختران نبی / چنين خوار در ديده اجنبی
به خونخوارگان كردی اينان رها / به چشمان بيگانه و آشنا
به هر شهر و برزن كشاندي به درد / به چنگال ناپاك خونخوارهمرد
به هر سو كشاندي زن و كودكان / به خاك اندر انداخته ياوران
چو مردان اينان بكشتي به كين / زن و كودكان كردهای بیمعين
چنين است وجدان و اسلام تو / عجيب است انديشه خام تو
نبايد از آن داشت چشم اميد / كه خود جدّهاشحمزه در خون كشيد
به دندان جگر پاره كرد از شهيد / وزان پس به صد كينه خونش مكيد
تو را گوشت خون شهيد است و پوست / اميد از تو جستن خطا آرزوست
تو با اهل بيت رسول خدا / به جان دشمني داري اي ناسزا
ز كين آبياري نمودي وجود / كه اين دشمني راه جدّ تو بود
در اين راه رفتي چو درندهگرگ / كه آلوده گشتي به جرمي بزرگ
جنايت نمودي تو اي بيحيا / چو كشتي عزيز رسول خدا
به دندان و لبهاي پور بتول / زني خيزران شرم دار از رسول
به دندان آن كس زني خيزران / كه فرمود پيغمبر مهربان
جوانان اهل بهشت برين / مريدان اويند و مولاست اين
شكافي بدين چوب زخم درون / ز ما گشته جاري از اين زخم خون
چنين است آيين و وجدان تو / بد آيد از اين كار بر جان تو
عزيزان عبدالمطلب تبار / چنان اختران بر جهان آشكار
كشيدي ز بيداد بر دشت كين / عزيزان پيغمبر آخرين
همان خون ذرّيه مصطفي / ز كين ريختي زار در كربلا
كنون جمع كردي شيوخ عرب / كه تبريك گويندت اندر طرب
گمان كردي اينان در اين راه زشت / تو را يار باشند در سرنوشت
نداني كه ناگه عذاب خدا / فرود آيد از آسمانها تو را
در آن روز گويي تو آسيمهسر / كه اي كاش بودم شل و گنگ و كر
نميكردم آن را كه كردم به جان / نميگفتم آن گفتهها با زبان
در اين حال زينب(ع) زن شيردل / كه از غرشش شير گشتي خجل
برآورد ناگاه دست دعا / چنين گفت آن شيرزن با خدا
رئوفا، رحيما، جهانداورا / تو بستان از اين قوم دون داد ما...
سیدرضا آل یاسین متخلص به همایون کاشانی در سال 1307 شمسی در کاشان دیده به جهان گشود.
پدرش آیت الله میر سید نظام الدین ال یاسین از علمای مشهور زمان خود بود که در اولین دوره شورای ملی بعد از مشروطیت نماینده مردم کاشان شد و همان که از طبع و استعداد خدادادی بهرهمند بود مقدمات زبان فارسی و عربی را در محضر پدر دانشمندش فرا گرفت.
همایون به خاندان رسالت خالصانه عشق میورزید و عمده آثار ادبی وی در مدح و منقبت و شرح زندگینامه اهل بیت است. وی در 28 بهمن ماه 1380 دیده از جهان فرو بست.