«سرهنگی» از موضوعی میگوید که دنیا برایش حساب باز نکرده بود؛ ما ناگهان سرباز شدیم!
به گزارش گروه فضای مجازی ، رییس دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری معتقد است که تمام محاسبات دنیا برای شروع جنگ با ما درست بود به جز اینکه آنها روی به یکباره سرباز شدن مردم ما برای دفاع از خودشان حساب باز نکرده بودند.
مراسم اکران و رونمایی از مستند «مظنه» کاری از مرکز مستند سوره حوزه هنری روز گذشته با حضور چهرههایی مانند آقایان مرتضی سرهنگی، پرویز شیخطادی، محمد خزاعی و جمعی از خانوادههای شهدا و جانبازان برگزار شد. به گزارش خبرنگار صبحنو، مرتضی سرهنگی که یکی از سخنرانان این جلسه بود، در بخشهایی از این مراسم با انتقاد از بیتوجهی به سربازان جنگ گفت: من در این سالها متوجه شدم که در هیچجای دنیا به سربازان زمان جنگ بیاحترامی نمیکنند جز ایران! من یک سفر به روسیه رفتم. سر تا پای رییس اتحادیه نویسندگانشان مدال بود! خودش نویسنده بود. وقتی تعجب ما را دید که بعد از نیم قرن و این همه سال هنوز به این سربازان احترام میگذارند، به ما گفت روسیه بدون ادبیات جنگ صرفاً یک خاک پهناور است. ببینید این کشور یکی از ابرقدرتهای جهان است ولی هویتش را چنین چیزی تعریف کرده است.
رییس دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری با اشاره به کارکرد ادبیات و آثار جنگ گفت: روسها در جنگ جهانی دوم حدود 25 میلیون قربانی دادند. اینها رخ جنگ را به مردم نشان میدهند. من با دیدن این مصائب و مشکلات پی میبرم که روی زمینی که راه میروم و چراغی که بالای سرم روشن است، بهای سنگینی برایشان پرداخت شده است.
نوبل بردنِ ادبیات ویرانهها
وی با ذکر نمونه دیگری از یک کشور گفت: ادبیات آلمانها معروف به ادبیات ویرانههاست. این را خودشان هم میگویند. این عنوانِ ادبیات ویرانهها را داخل پرانتز جلوی عنوان ادبیات جنگ میگذارند. با این همه این ادبیات تلخ و ناراحتکننده تا الان سه جایزه نوبل برده است. سربازانی که از جنگ آمده و گرسنه بودند و لابهلای ویرانهها و خرابهها سوت میزدند با خاطراتشان سه جایزه نوبل بردند. ولی با تمام این حرفها در انتهای کار یک روزنه امید را نگاه داشتند و همین امید، آلمانِ امروز را ساخته است. قیمت جنگ را اینگونه برای مردم نشان میدهند.
آتش کینه از ایرانیان را خاموش کردم
سرهنگی در ادامه با اشاره به کماطلاعی و بیاطلاعی از هزینههای مادی و معنوی جنگ گفت: تا این قیمت جنگ مشخص نشود، ما نمیدانیم قضیه چه بوده است. سال 62 در یکی از اردوگاههای اسرای عراقی بودم. آنجا با یکی از اسرای عراقی آشنا شدم که سابقاً معلم بود. او را از سر کلاس برداشته و به جنگ آورده بودند. به من گفت زمانی که ارتش ما وارد خرمشهر شد به منازل و خانهها سرک میکشیدیم. وارد خانهای شدیم که در یکی از اتاقهایش جنازه یک زن جوان افتاده بود. فرمانده ما را بیرون کرد و بعد از مدتی از خانه بیرون آمد درحالیکه داشت لباسش را مرتب میکرد. ما فهمیدیم فرمانده با جنازه آن زن چه کرده است و او هم فهمید که ما متوجه عمل او شدهایم. رو به ما کرد و گفت فکر نکنید که آتش شهوت را خاموش کردم. این آتش کینه از ایرانیان بود!
هیتلر را بیشتر از صدام میشناسیم
سرهنگی با تاکید بر اینکه ما هنوز نمیدانیم چه کسانی در زمان جنگ روبهروی ما ایستاده بودند و چه تفکرات و عقایدی داشتند، افزود: الان هیتلر را بیشتر از صدام میشناسیم! حتی نمیرویم ببینیم تیر و طایفه اینها که بوده است. دایی صدام حسین از آن سیاسیکاران قدیمی بود و با یک فرمول وارد حزب بعث شد. تنها کسی که در فامیل صدام دستش به دهانش میرسید، همین دایی صدام بود. میگفت من از خدا تعجب میکنم که چرا مگس و یهودی و ایرانی را خلق کرده است. این تفکر را ببینید! عین این عبارت در جزوه حزب بعث هم آمده بود. ما بیخبر بودیم و نمیدانستیم با چه کسی میجنگیم! الان هم نمیدانیم!
روی ناگهان سرباز شدن مردم حساب نکرده بودند
رییس دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به واکنش مردم ایران در برابر تجاوز دشمن گفت: ما ناگهان سرباز شدیم! تمام محاسباتی که دنیا کرده بود درست بود. نه ارتش داشتیم، نه سپاه، نه فرمانده و نه ساز و برگ نظامی. هیچچیز نداشتیم با همه اینها اما روی یک چیز حساب باز نکرده بودند و آن هم ناگهان سرباز شدن ما و مردم ما بود. مردم ما ناگهان سرباز شدند تا از آنچه دوست دارند دفاع کنند. حالا ما بدهکار این مردمی هستیم که ناگهان سرباز شدند و دفاع کردند. خدا رحمت کند شهید آوینی را! میگفت این مستندهای روایت فتح که پنجشنبهها پخش میشود، قسطِ آن بدهی است که من به این بچهها و رزمندگان دارم. اینجوری به قضیه نگاه میکرد. اینکه بدهکار این بچهها بودیم. باید این قیمت تمام شده جنگ را در بیاوریم تا مردم متوجه شوند چه کسانی ایستادند و دفاع کردند. سرهنگی همچنین با اشاره به نقش زنان و مادران در جنگ گفت: مقاومت مردان در میدانهای نبرد، بستگی به استقامت زنان در پشت جبهه دارد. زنان اگر مانع شوند و رزمندگان را به زندگی فرا بخوانند، مردان باز خواهند گشت و خط مقدم را رها میکنند. ما در جنگ 36هزار شهیدِ نوجوانِ زیر 20 سال داریم. این سن یعنی سنین دانشآموزی! خب ساکهای این شهدا را چه کسی بسته و راهی جبهه کرده است؟ مادرانشان! این مادر بوده است که اجازه داده و گذاشته است که این رزمنده به جبهه برود وگرنه پسر 16، 17 ساله چیزی نیست که یک مادر نتواند او را سر جایش بنشاند، ولی زنان و مادران ایرانی این کار را نکردند. او با تاکید بر اینکه این خصوصیت محدود به ما نبوده و در جنگهای دفاعیِ دنیا هم چنین نمونههایی داریم، افزود: جنس جنگ ما دفاعی بود. به همین علت هم هست که ادبیات جنگِ ما، ادبیات دفاعی است. ما ادبیات ضدجنگ نداریم! ادبیات متجاوز مغلوب نمیتواند ادبیات ضدجنگ داشته باشد.
منبع: صبح نو
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.