ارتقای فرهنگی، گامی در جهت امنیت اجتماعی
جامعه ما به شدت نیازمند ارتقای فرهنگی، افزایش همدلی و هم زبانیاست. ما در دوران دفاع مقدس برادری را به خوبی تجربه کردیم و امروز هم میتوانیم دوباره آن دوران را تکرار کنیم و آسیبهای اجتماعی را از چهره جامعه خویش بزدائیم.
خبرگزاری میزان -
اولین قدم برای درمان، از سکتهی مغزی گرفته تا اعتیاد و اختلال شخصیت و ناهنجاریهای اجتماعی، پذیرش بیماری و تلاش برای مداواست و تا علت اصلی بیماری مشخص نشود، هیچ درمانی کارساز نیست. واقعیت این است که ارکان حکومت با همراهی مردم توانسته اند در طولانیترین جنگ کلاسیک تاریخ معاصر و نبرد ۸ ساله با متجاوزان پیروز شوند و علیرغم فشارهای نظام سلطه، به بالاترین استانداردهای دفاعی و امنیتی برسند، اما در حوزهی امنیت اجتماعی با مشکلات جدی مواجه هستیم. البته این مشکلات اختصاص به منطقه جغرافیایی یا نژاد و قومیت خاصی هم ندارند، اما از این واقعیت نیز نمیتوان به سادگی گذشت که ضریب ناهنجاریهای اجتماعی در مناطق مختلف به یک نسبت نیستند.
دستیابی به چرایی و علل اصلی مشکلات، به مفهوم آغاز پروسهی ساماندهی و بهبود اوضاع است. وقتی ضریب خشونت، نزاعهای فردی، گروهی و قتل در یک منطقه جغرافیایی از حد متعارف بالاتر میرود، فرهیختگان جامعه و متولیان امور فرهنگی و آنان که قصد خیرخواهی دارند، باید به فکر بیفتند، باید چاره اندیشی کنند، پاک کردن صورت مساله، همانند نادیده گرفتن و کتمان بیماریست. وقتی ضریب آستانهی تحمل افرادی در یک منطقه به اندازهای پایین میآید که به خاطر اختلاف بر سر یک پرچین دست به اسلحه میبرند و سه نفر کشته میشوند، وقتی یک فرد پس از شنیدن خبر منفی خواستگاری مرتکب قتل دو خواهر میشود، وقتی یک جوان در جلسهی مصالحه و آشتیکنان طایفهای باشلیک یک گلوله در خون خود میغلطد و یک کودک معلول ۵ ساله را تا پایان عمر تنها میگذارد، اگر دردمند باشیم باید غصه دار و نگران شویم و مهمتر از آن باید چاره اندیشی کنیم و با این رویکرد حرکت نمائیم که "چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار و الا ناممان را نشاید نهند آدمی! "
ما وقتی با تروریستها مواجه هستیم میدانیم چه گونه باید با آنها برخورد کنیم. اما وقتی با افرادی مواجه هستیم که در برابر مسائل و مشکلات بسیار سادهای مانند اختلافات ملکی و اختلاف دستمزد، اختلافات خانوادگی و اختلاف بر سر ارث، حضانت و ... دست به خشونت میزنند و مرتکب قتل و جرح میشوند، باید اصحاب فرهنگی و متولیان سلامت جامعه به میدان بیایند، باید از ظرفیت مردم برای اصلاح این رفتارها استفاده کنند. چنین جرائمی گر چه تبعات امنیتی دارند، اما دارای ماهیت و ریشههای فرهنگی اجتماعی هستند. اگر مردم بدانند که مشکل چیست و درکجاست، اگر مردم احساس مسئولیت کنند، میتوانند کمک کنند.
این مردم همانهایی هستند که انقلاب اسلامی را به ثمر رسانده اند. ۸ سال در برابر تهاجم بیگانگان مقاومت نموده و از وطن خویش با جان و دل دفاع نموده اند و قریب ۴ دهه در برابر انواع فشارهای نظام سلطه ایستادگی کرده اند. اگر این مردم در جریان اصلاحات اجتماعی به حرکت درآیند، میتوان امیدوار به حل مشکلات بود و نقش نهادهای فرهنگی این است که زمینهی مشارکت مردم را فراهم سازند و ساز وکارمناسب را برای افزایش آگاهیهای عمومی، افزایش مهارتهای زندگی، کنترل خشم و عصبانیت، مهار رفتارهای هیجانی و حاکمیت هر چه بیشتر اخلاق و معنویت مهیا نمایند و از موانع پیش رو و جنجالها نهراسند.
جامعه ما به شدت نیازمند ارتقای فرهنگی، افزایش همدلی و هم زبانیست. ما در دوران دفاع مقدس برادری را به خوبی تجربه کردیم و امروز هم میتوانیم دوباره آن دوران را تکرار کنیم و آسیبهای اجتماعی را از چهرهی جامعهی خویش بزدائیم. دفاع مقدس گنجیست که میتواند ایران اسلامی را تا قرنها بیمه کند و در تمام زمینهها میتوان از آن الگو بهره گرفت.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی ، خلیل هماییراد، مدیرکل امنیتی و انتظامی استانداری کرمان طی یادداشتی که در اخیتار قرار داد، نوشت: مشکلات اجتماعی را از یک جهت، میتوان به بیماریهای روحی روانی تشبیه کرد. وقتی یک فرد دچار بیماری جسمی مانند بیماری دیابت یا ناراحتی قلبی میشود به راحتی بیماری خود را میپذیرد، اگر همین فرد دچار اختلال دو قطبی یا اختلالات وسواسی باشد، عموما از پذیرش بیماری خود امتناع و آن را انکار میکند و حتی گاهی اوقات، اطلاق بیماری را توهین و تحقیر به شمار میآورد و عکس العمل نشان میدهد.
بسیاری از افراد از این که گفته شود دچار مشکلات اقتصادی هستند، هیچ ابایی ندارند. گاهی حتی به داشتن مشکلات اقتصادی نیز تظاهر میکنند و خود را فقیرتر از آن چه هستند جلوه میدهند، اما اگر با مشکلات فرهنگی و ناهنجاریهای اجتماعی مواجه باشند واکنش مثبتی ندارند و آن را نمیپذیرند.
اولین قدم برای درمان، از سکتهی مغزی گرفته تا اعتیاد و اختلال شخصیت و ناهنجاریهای اجتماعی، پذیرش بیماری و تلاش برای مداواست و تا علت اصلی بیماری مشخص نشود، هیچ درمانی کارساز نیست. واقعیت این است که ارکان حکومت با همراهی مردم توانسته اند در طولانیترین جنگ کلاسیک تاریخ معاصر و نبرد ۸ ساله با متجاوزان پیروز شوند و علیرغم فشارهای نظام سلطه، به بالاترین استانداردهای دفاعی و امنیتی برسند، اما در حوزهی امنیت اجتماعی با مشکلات جدی مواجه هستیم. البته این مشکلات اختصاص به منطقه جغرافیایی یا نژاد و قومیت خاصی هم ندارند، اما از این واقعیت نیز نمیتوان به سادگی گذشت که ضریب ناهنجاریهای اجتماعی در مناطق مختلف به یک نسبت نیستند.
دستیابی به چرایی و علل اصلی مشکلات، به مفهوم آغاز پروسهی ساماندهی و بهبود اوضاع است. وقتی ضریب خشونت، نزاعهای فردی، گروهی و قتل در یک منطقه جغرافیایی از حد متعارف بالاتر میرود، فرهیختگان جامعه و متولیان امور فرهنگی و آنان که قصد خیرخواهی دارند، باید به فکر بیفتند، باید چاره اندیشی کنند، پاک کردن صورت مساله، همانند نادیده گرفتن و کتمان بیماریست. وقتی ضریب آستانهی تحمل افرادی در یک منطقه به اندازهای پایین میآید که به خاطر اختلاف بر سر یک پرچین دست به اسلحه میبرند و سه نفر کشته میشوند، وقتی یک فرد پس از شنیدن خبر منفی خواستگاری مرتکب قتل دو خواهر میشود، وقتی یک جوان در جلسهی مصالحه و آشتیکنان طایفهای باشلیک یک گلوله در خون خود میغلطد و یک کودک معلول ۵ ساله را تا پایان عمر تنها میگذارد، اگر دردمند باشیم باید غصه دار و نگران شویم و مهمتر از آن باید چاره اندیشی کنیم و با این رویکرد حرکت نمائیم که "چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار و الا ناممان را نشاید نهند آدمی! "
ما وقتی با تروریستها مواجه هستیم میدانیم چه گونه باید با آنها برخورد کنیم. اما وقتی با افرادی مواجه هستیم که در برابر مسائل و مشکلات بسیار سادهای مانند اختلافات ملکی و اختلاف دستمزد، اختلافات خانوادگی و اختلاف بر سر ارث، حضانت و ... دست به خشونت میزنند و مرتکب قتل و جرح میشوند، باید اصحاب فرهنگی و متولیان سلامت جامعه به میدان بیایند، باید از ظرفیت مردم برای اصلاح این رفتارها استفاده کنند. چنین جرائمی گر چه تبعات امنیتی دارند، اما دارای ماهیت و ریشههای فرهنگی اجتماعی هستند. اگر مردم بدانند که مشکل چیست و درکجاست، اگر مردم احساس مسئولیت کنند، میتوانند کمک کنند.
این مردم همانهایی هستند که انقلاب اسلامی را به ثمر رسانده اند. ۸ سال در برابر تهاجم بیگانگان مقاومت نموده و از وطن خویش با جان و دل دفاع نموده اند و قریب ۴ دهه در برابر انواع فشارهای نظام سلطه ایستادگی کرده اند. اگر این مردم در جریان اصلاحات اجتماعی به حرکت درآیند، میتوان امیدوار به حل مشکلات بود و نقش نهادهای فرهنگی این است که زمینهی مشارکت مردم را فراهم سازند و ساز وکارمناسب را برای افزایش آگاهیهای عمومی، افزایش مهارتهای زندگی، کنترل خشم و عصبانیت، مهار رفتارهای هیجانی و حاکمیت هر چه بیشتر اخلاق و معنویت مهیا نمایند و از موانع پیش رو و جنجالها نهراسند.
جامعه ما به شدت نیازمند ارتقای فرهنگی، افزایش همدلی و هم زبانیست. ما در دوران دفاع مقدس برادری را به خوبی تجربه کردیم و امروز هم میتوانیم دوباره آن دوران را تکرار کنیم و آسیبهای اجتماعی را از چهرهی جامعهی خویش بزدائیم. دفاع مقدس گنجیست که میتواند ایران اسلامی را تا قرنها بیمه کند و در تمام زمینهها میتوان از آن الگو بهره گرفت.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *