"از من دور نشو" سفارش مادرم بود
به گزارش گروه ماه محرم ، قسمت هایی از کتاب "بینظیر بوتو، دختر شرق" به نوشته علیرضا عیاری صفحه ۷۲ را در ادامه خبر می خوانید:...." اما مادرم بود که آداب نماز را به من آموخت. او بسیار متدین بود. مهم نبود که در کجای دنیاست. یا مشغول انجام چه کاری است، پنج بار در روز پیشانی به خاک میسایید و نماز بهجای میآورد. ..بیسر و صدا به اتاق من میآمد و به من در خواندن نماز صبح کمک میکرد. با هم وضو میگرفتیم و آماده میشدیم تا در محضر خداوند متعال حاضر شویم، و سپس رو به سوی مکه پیشانی به خاک میساییدیم.
مادرم مثل بیشتر ایرانیها شیعه بود، در حالی که بقیهٔ اعضای خانواده سنی بودند، اما هرگز مشکلی وجود نداشت. شیعه و سنی بیش از صدها سال در کنار یکدیگر زیسته و با هم ازدواج کرده بودند. اختلافات ما در مقابل نقاط مشترکمان بسیار ناچیز بود. مهم همهٔ مسلمانان بودند، بدون در نظر گرفتن فرقههایشان، تسلیم خدا بودن و معتقد به این که خدایی جز الله وجود ندارد و حضرت محمد "ص" اخرین فرستادهٔ اوست. این تعریف قرآنی یک مسلمان است و در خانوادهٔ ما بسیار اهمیت داشت.
هنگام محرم، ماه گرامی داشتن خاطرهٔ شهادت امام حسین "ع" نوهٔ گرامی پیامبر اسلام "ص" در کربلا، عراق، گاهی سرتاپا سیاه میپوشیدم و همراه مادر میرفتم تا در مراسم اهل تشیع شرکت کنم. «از من دور نشو» سفارش مادرم بود. چون مراسم اهل تشیع مفصلتر از مراسم اهل تسنن بود. هرگز چشم از سخنران که به طرزی شگفتآور مصیبت رخ داده برای امام حسین"ع" و یاران اندکش را در سرزمین کربلا بازسازی میکرد بر نمیداشتم، وقتی در مورد سرزمینی که در آن به دام انداخته شدند و وحشیانه توسط سپاه یزیدِ غاصب قتلعام شدند، سخن میگفت."