روایتی از زندگی یک اسیر/"نامهرسان" و پنجره ای جدید به واقعیتهای کمپهای اسرای ایرانی
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ،"نامهرسان" نام کتابی است که ساسان ناطق بر اساس روایت محمود منصوری اسیر آزاد شده ایرانی است که به خاطر نوع داستان و روایت و تجربه متفاوتی که بر این آزاده به خاطر تسلط به زبان عربی گذشتهاست، بسیار جذاب و خواندنی است و پنجره جدیدی را به واقعیتهای کمپهای اسرای ایرانی گشوده است.
محمود منصوری پستچی بود اما به جبهه رفت و اسفند 1366 پس از زخمی شدن در عملیات والفجر 10، به اسارت عراقیها درآمد. قرار بود سالها پیشتر خاطراتش مهمانِ خانه پستچیها و مردم ایران شود؛ فرهاد شاهمرادیان در ایلام با او مصاحبه کرده، خسرو عباسی آن را در کرج به روی کاغذ آورده بود اما انتشار کتاب اتفاق نیفتاد تا اینکه کار اواسط 1393 به دست ساسان ناطق رسید.
ناطق در این اثر از ناگفتههای این آزاده، از کار کردن در بغداد سالهای پیش از جنگ، از خدمت سربازی، از استخدامش در اداره پست ایلام و جابهجاییهایش در ادارات پست موسیان، مهران، صالحآباد؛ از واقعه خانمانسوزی که برای مردم استان ایلام پیش از آغاز رسمی جنگ رقم خورد، و صد البته از اسارت و از جزئیات بیشتر زندگی در اردوگاه دشمن نوشته است.
محمود منصوری سوم خرداد 1323 در روستای امامزاده سید حسن مهران به دنیا آمده است. او جانباز 55 درصدی جنگ تحمیلی و پدر 8 فرزند است.
انتشارات سوره مهر این کتاب را چاپ و به مخاطبان ادبیات دفاع مقدس عرضه کرده است.
نویسنده در معرفی کتاب و ارزش آن در مقدمه مینویسد:
«محمود منصوری پستچی بود اما به جبهه رفت و اسفند 1366 پس از زخمی شدن در عملیات والفجر 10، به اسارت عراقی ها درآمد. قرار بود سال ها پیشتر خاطراتش مهمانِ خانه پستچی ها و مردم ایران شود؛ فرهاد شاهمرادیان در ایلام با او مصاحبه کرده، خسرو عباسی آن را در کرج به روی کاغذ آورده بود اما انتشار کتاب اتفاق نیفتاد تا اینکه کار اواسط 1393 به دستم رسید. برای ارائه تصویری شفاف از زندگی و آنچه بر او گذشته بود، باید با او به گفت وگو می نشستم تا اطلاعات بیشتری به دست آورم. این نیاز باعث شد او یک بار دیگر به گذشته برگردد و در پاسخ به سؤال هایم، به رنجهای سالیان نه چندان دورش ــ در پس سیم خاردارهای اردوگاه دشمن ــ فکر کند. مرور خاطرات گذشته هرچند درد و داغ را تازه می کرد، اما او به صبوری روزها و ماه هایی که در اسارت پشت سر گذاشته بود، در چند دیدار روبهرویم نشست و نه از جنگ، که در مورد انسان های جنگ حرف زدیم؛ انسان هایی که شاید عادی و معمولی بودند اما در ماه ها و سالهای سخت جنگ، آبدیده و بزرگ شدند.
از او خواستم از نگفتههایش از کار کردن در بغداد سال های پیش از جنگ، از خدمت سربازی، از استخدامش در اداره پست ایلام و جابه جایی هایش در ادارات پست موسیان، مهران، صالح آباد؛ از واقعه خانمان سوزی که برای مردم استان ایلام پیش از آغاز رسمی جنگ رقم خورد، و صدالبته از اسارت و از جزئیات بیشتر زندگی در اردوگاه دشمن بگوید؛ او هرآنچه را که باید، گفت اما از یاد رفتههای زیادی هم داشت...