انقلاب ادامه دارد/ وظیفه وزارت خارجه در قبال مسلمانان روهینگیا چیست؟ / ۳ تدبیر برای کاهش سود بانکی
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، پرویز سروری در یادداشت روزنامه حمایت نوشته است: انقلاب اسلامی ایران، در کنار خصوصیات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... از ویژگی مهم «سیال بودن» و «بالندگی» برخوردار است که موجب میشود، اندیشه انقلابی در هر برهه و مقطعی به جریان و حیات خود ادامه بدهد. به این معنا که انقلاب اسلامی در ذات خود، از جمود و ایستایی مبراست و متناسب با بزنگاههای مختلف، ارزشها و هنجارهای جدیدی را ارائه میکند. رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر خود با طلاب و فضلای مدارس علوم دینی، درباره این خصیصه غیرقابل تغییر تأکید کردند: «انقلاب، هنجارهای گذشته را به هم میریزد و هنجارهای جدیدی را به وجود میآورد و تداوم انقلاب به معنای حفظ هنجارهای جدید است»، ولی برخی از افراد و جریانها با نگاه بسته و جمودی فکری ناشی از بیگانهپرستی یا تفکرات التقاطی، نظر دیگری دارند. در اوایل انقلاب اسلامی و زمانی که کشور درگیر فتنهها و آشوبها بود، بعضی بهاصطلاح روشنفکران، در مقالات و مصاحبههایی که از آنها منتشر میشد، بهصورت مکرر از گزاره مجعول «پایان انقلاب» سخن به میان میآوردند و استدلال میکردند که ناآرامیها و درگیریها، حاصل پافشاری بر تفکر انقلابی است، درصورتیکه نیاز کشور چیز دیگری است و باید به رتقوفتق امور جامعه بر اساس هنجارهای عرف دنیا – بخوانید ارزشهای غربی – پرداخت. حتی برخی پا را بیش از گلیم خود دراز کرده و عنوان میکردند انقلاب به بنبست رسیده است که با موضعگیری قاطع امام راحل (ره) مواجه شدند. معمار کبیر انقلاب در مواجهه با این افراد و گروهها تصریح میکردند بنبستی که این جماعت از آن یاد میکنند، در حقیقت، بنبست قائلین به این تفکر انحرافی است و اساساً انقلاب اسلامی در بنبست قرار نمیگیرد و برای هر موقعیت و شرایطی، راهکار ارائه میکند.
جهنم شمالی یا بهشت جنوبی؟!
در یادداشت روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی می خوانید: ساختن دوگانههای جعلی و جهتدار یکی از تاکتیکهای قدیمی و همیشگی کار تبلیغاتی و عملیات روانی است. یکی از این نمونههای قابل تامل، دوگانهای است که این روزها در فضای مجازی و حتی رسانههای رسمی و دارای مجوز نیز دیده میشود. میگویند جمهوری اسلامی دو راه بیشتر پیش رو ندارد. یا باید شبیه کره شمالی شود یا شبیه کره جنوبی و ژاپن! در همین زمینه یکی از فتنهگرانی که به یُمن رأفت نظام این روزها برای خود میچرخد و چرند میبافد، نوشته است؛ «دلواپسان با تغییر مدل خود از «ژاپناسلامی» به «کره شمالی اسلامی» درپی تبدیل ایران به پادگانی بزرگاند که موشک و بمب اتم دارد، رفاه و آزادی ندارد». این اولین و آخرین مورد از این عبارتها و دوگانههای جعلی نیست. دو سال پیش نیز مرحوم هاشمی رفسنجانی (البته وی بعداً این موضع را به نوعی تصحیح کرد) گفته بود؛ «اگر میبینید آلمان و ژاپن این روزها محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند، محروم شدند.» روزنامههای زنجیرهای طی هفتههای اخیر در مطالب و تحلیلهای خود مدعی هستند که عدهای دوست دارند ایران، کره شمالی شود و الگوی خود را این کشور میدانند. مبنای این دوگانهسازی غلط و جعلی در این تفکر ریشه دارد که استقلال و پیشرفت اقتصادی را دو موضوع متضاد میدانند و برای داشتن زندگی توأم با رفاه و پیشرفت اقتصادی، چارهای جز دست شستن از استقلال کشور نمیشناسند.
وظیفه وزارت خارجه در قبال مسلمانان روهینگیا چیست؟
محمد اسماعیلی در یادداشت روزنامه جوان نوشته است: فقدان فشارهای سازمانهای بینالمللی و اتحادیههای منطقهای یا بینالمللی منجر به آن شده تا ارتش و افراطیون بودایی میانمار بدون کمترین محدودیت به کشتار غیرانسانی مستمر مسلمانان روهینگیا از جمله در دو مقطع زمانی –دی ماه سال95 و شهریورماه امسال ـ اقدام کنند. حال پرسش اساسی اینجاست؛ در شرایطی که سازمانهای بینالمللی نظیر سازمان ملل یا شورای امنیت و سازمانهایی مانند سازمان همکاری کشورهای اسلامی نسبت به اوضاع تأسفبار مسلمانان روهینگیا سکوت کردهاند، کشورهای مسلمان نظیر جمهوری اسلامی ایران نیز باید رویکردی توأم با سکوت اتخاذ و به صرف پیامهای توئیتی بسنده کند؟ آیا وظایف مصرح در قانون اساسی وزارت امور خارجه با آنچه امروز در قبال کشتار بیرحمانه مسلمانان روهینگیا این وزارتخانه اتخاذ میشود تناسب و همخوانی دارد و نباید انتظار داشت که محمدجواد ظریف موضعی متفاوتتر از آنچه امروز شاهد آن هستیم اتخاذ کند؟
۳ تدبیر برای کاهش سود بانکی
در یادداشت روزنامه جام جم به قلم طهماسب مظاهری می خوانید: در طول دوران پس از انقلاب همواره رابطه تورم و سود بانکی میان سیاستگذاران کلان اقتصادی و نظام پولی و بانکی کشورمان محل مناقشه بوده است که در دولت نهم و دهم این مناقشه منجر به سیاستگذاری دستوری و دیکته نرخ سود بانکی 9 درصدی به نظام بانکی بهرغم نرخ تورم بالای 25 درصد شد. در آن دوره سیاستگذاری دولت برای دستیابی به منابع مالی بانکها برای هزینههای جاری خود بود که طی چند سال گذشته این مسیر تغییر کرد و دولت این نکته را قبول کرد که نرخ سود بانکی و تورم دو شاخصی است که به یکدیگر مرتبط و دارای تعامل است ؛ بنابراین باید سود بانکی متناسب با رونق اقتصاد عددی در حدود نرخ تورم باشد تا اینکه اقتصادی سالم شکل گرفته و رونق ایجاد شود. به هر حال نرخ سود سپردهها به سمت 15 درصد برای انتقال نقدینگی به سرمایهگذاری و تولید اشتغال کاهش یافت در حالی که هنوز هم سه عامل اصلی که میتواند این سیاست را با چالشی جدی مواجه کند، وجود دارد و مسئولان باید برای آن برنامهریزی دقیق داشته باشند تا نتیجه که تولید و اشتغالزایی بوده، حاصل شود. اولین نکته اینجاست که اگر شورای پول و اعتبار به این نتیجه رسیده که باید روش فعلی اصلاح شود نباید از سود سپردهها کار را آغاز کند بلکه لازم است بااستفاده از کاهش نرخ سود تسهیلات به سمت این خواسته حرکت کند. در این بخش شورای پول و اعتبار لازم است به بانکها الزام کند سود تسهیلات باید با رقمی مشخص تعیین شود و در عقود مشارکتی سود و زیان میان طرفین به عنوان شریک مدنظر قرار داشته باشد.
آمریکا و امپراطوری تروریستی عربی
در یادداشت روزنامه جمهوری اسلامی می خوانید: سرانجام وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) پس از چند روز سکوت درباره حملات هوائی ائتلاف در مسیر انتقال تروریستهای داعش از بلندیهای قلمون در خاک لبنان به سوریه، رسماً پذیرفت که پلهای مسیر عبور تروریستهای داعش از لبنان به سوریه را منهدم کرده و تروریستها را به دام انداخته است. اما توضیح روشنی درباره علت و هدف از این عملیات ارائه نکرد. طبعاً این سئوال جدی مطرح است که چرا واشنگتن دست به چنین اقدامی زده و مانع خروج و عقب نشینی تروریستها از لبنان شده است؟ برای یافتن پاسخ این سئوال باید روند تحولات مرتبط با یکه تازی اولیه تروریستها و شکستهای پی در پی آنان در سوریه، عراق و لبنان را مدنظر قرار دهیم. آمریکا ومتحدانش، اساس استراتژی جدید خود را بر مبنای اقدامات تروریستها در منطقه تعریف کرده بودند و کاملاً اطمینان داشتند که منطقه برای دهههای آینده نیز درگیر تروریسم سازماندهی شده از سوی اهداف غربی – عبری - عربی خواهد بود. از این دیدگاه محور شرارت غربی – عبری – عربی در آرزوی روزی بود که داعش و سایر تروریستهای اجارهای بر دمشق – بغداد و حتی بیروت مسلط شوند و زمام قدرت در این کشورها را در اختیار بگیرند.
از کجا سردرآوردیم؟
محمدکاظم انبارلویی در یادداشت روزنامه رسالت می خوانید: نگاه انسان به تاریخ ، هستی و خودش فوق العاده مهم است. این نگاه باید از دریچه عقل صورت گیرد. اینکه ما چه تعریفی از عقل داشته باشیم نیز مهم است. عقل، نور است. با این نور می توان سراغ تاریخ و هستی رفت و همه زوایای آن را دید. عقل، نور است. انسان با چراغ عقل، راه سعادت را از شقاوت می تواند خوب تشخیص دهد. طی سه قرن گذشته در غرب فیلسوفانی ظهور کردهاند که نگاه آنها به عقل و عقلانیت، ابزاری بوده است. آنها جهانی ساخته اند مملو از تناقض، فساد ، تباهی و تبهکاری و ستم. اغلب فیلسوفان غربی مسیری را رفتند که نبایستی می رفتند. اثرات سوء دیدگاههای فلسفی آن ها در کشور ما دو نیروی چپ و راست را تغذیه فکری میکرد و آن ها سوخت فکری و ایدئولوژیک خود را از این جماعت می گرفتند. نیروهای غرب زده با این سوخت فکری، دو نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت را به مسلخ بردند و با نهضت اسلامی امام خمینی (ره) درافتادند. این سوخت فکری میلیونها نفر را در جنگ جهانی اول و دوم به کام مرگ کشاند و پشتوانه تئوریک قتل عام میلیونها انسان بیگناه شد.
وقتی سیاست گذار، معمای نرخ سود را پیچیده تر میکند
در یادداشت روزنامه خراسان به قلم جواد غیاثی می خوانید: بانک مرکزی معتقد است که همه عوامل پایین نیامدن نرخ سود (از اوراق خزانه و رفتارهای خودروسازان تا موسسات غیرمجاز) را رفع کرده و همه چیز برای رعایت نرخ 15 درصدی آماده است. قبلا درباره اما و اگرهای فراهم بودن این زمینهها نوشتم (یادداشت روز خراسان مورخ اول شهریور 96). آن جا از پیچیدگی شرایط نوشتم اما با گذشت دو هفته رفتاری از بانکها و گفتاری از رئیس کل بانک مرکزی دیدم که شرایط را پیچیده تر و نگرانیها را درباره آینده اقتصاد کلان، اعتبار بانک مرکزی و اصلاح واقعی نرخ سود بیشتر میکند. در این دو هفته بانکها هر کاری کردند تا منابع بیشتر جذب کنند حتی با نرخهای 23 و بعضا 26 درصد. این در حالی بود که بانک مرکزی اعلام کرده بود اضافه برداشت بانکها از بانک مرکزی – که در حالت معمولی با نرخ 34 درصدی پای بانکها نوشته میشود- به خطوط اعتباری با نرخ 18 درصد تبدیل خواهد شد. اما بانکها دل به این وعده شیرین بانک مرکزی خوش نکردند و تا توانستند منابع و سپردههای مردم را با نرخهای بیش از 20 درصد جذب کردند. یعنی جذب منابع نقد با نرخ سود 26 درصد را به وعده نسیه اما 18 درصدی بانک مرکزی ترجیح دادند. البته ظاهرا تبدیل اضافه برداشت بانکها به خطوط اعتباری 18 درصدی، مشروط به انضباط بانکها ست. حتی با این فرض که این شروط جدی است و فقط بانکهای منضبط از نرخهای 18 درصدی بهره خواهند برد، رفتار بانکها عجیب است. این رفتار بانکها به آن معناست که یا به بانک مرکزی اعتماد ندارند یا دوست ندارند منضبط باشند! یا این که آن قدر عطش نقدینگی دارند که با اضافه برداشت و تبدیل آن به خط اعتباری مشکل شان حل نخواهد شد! در تمام این شرایط بانک مرکزی باید به رفتارهای اخیر بانکها در جذب سپردههای بیست و چند درصدی واکنش نشان میداد یا حداقل با یک تذکر لسانی، ظاهر امر را آبرومندانه حفظ میکرد. اما سیف از محاسن این رفتارها گفت و گذشت.
بیبرنامه در جهت نظم حاکم جهانی!
امیر استکی در یادداشت روزنامه وطن امروز نوشت: «از این ستون به آن ستون فرج است» و بگذارید این چند روز و چند ماه را از سر بگذرانیم بعد دوباره تصمیمی درخور شرایط خواهیم گرفت. این جز در یک مورد استثنایی که در ادامه توضیح خواهیم داد، مهمترین خطمشی و راهبرد دولت جناب روحانی است. دولتی که حتی زحمت نوشتن برنامه ششم توسعه را به خود نداده است و در این زمینه یک گام از دولتهای پیشتر از خود نیز عقبتر رفته است. دولتهای قبل برنامهای را که خود ننوشته بودند به اکراه عملیاتی میکردند و همه کم و کیف ایدههایشان را در برنامهای که در دوران خودشان تنظیم میشد وارد میکردند ولی دولت جناب روحانی حتی به این هم معتقد نیست و گویی مدیریت کشور را در جزیرههای خودمختار و بعضا متناقض از هم تعریف میکند. دولت تدبیر و امید در 4 سال گذشته نشان داد سقف نگاه آن برای طرحریزی، در نهایت یکساله خواهد بود. دولتی که در سالهای ابتدای کارش به انقباض بودجههای حمایتی روی آورده بود؛ به یکباره و در یک چرخش آشکار در آستانه انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم، بودجههای حمایتیاش را افزایش میدهد و در حالی که در سالهای پیش از پرداخت یارانه به ملت، ناراحت و نالان و به دنبال حذف یارانهبگیران بود، در سال منتهی به انتخابات یارانه اقشار تحت حمایت ارگانهای حمایتی کشور را 3 برابر و یارانههای سابقا قطع شده را وصل کرد. دولت تدبیر و امید بر خلاف تمام ژستهایی که نخبگان حاضر در آن میگیرند دولتی با نگاه بسیار دقیق به اقتضائات آنی و تبهای سیاسی و اجتماعی است.
لغتنامه را ببینید!
بهزاد صابری کارشناس مسائل حقوقی و بینالمللی در یادداشت روزنامه ایران نوشت: در فروردین ماه امسال، برخی سایتها و شبکههای اجتماعی بریدهای از یک سخنرانی خانم شرمن مذاکره کننده ارشد سابق امریکا را پوشش دادند و با استناد به آن سخنان، مدعی شدند که تیم ایرانی به معنای کلمه انگلیسی «lift» آگاهی نداشته و در حالی که این کلمه، معنای «تعلیق» میدهد، تیم ایرانی فریب خورده و تصور کرده که این کلمه معنای «خاتمه» میدهد. این مسأله دستمایه فشارها و توهینهای عجیبی نسبت به تیم مذاکره کننده کشورمان شد. همان زمان، بسیاری از کارشناسان درخصوص این موضوع توضیحات کافی دادند؛ هم اشتباه و شیطنت شرمن در سخنانش، هم ترجمه غلطی که از همان اظهارات نادرست شرمن شده بود و هم جنبههای حقوقی مربوط به این مسأله را تبیین کردند. مع الوصف، در دو سه روز اخیر آن بخش از سخنان شرمن با همان ترجمه نادرست و این بار با توهینهایی تندتر باز هم در شبکههای اجتماعی و برخی سایتها در حال چرخیدن است. همین ابتدای مطلب باید روشن کنیم که به گواه لغتنامههای حقوقی و حتی لغتنامههای غیرحقوقی و عادی، برخلاف آنچه ادعا شده، کلمه lift زمانی که در ارتباط با محدودیتها، ممنوعیتهای قانونی و تحریمها به کار میرود، دقیقاً به معنای خاتمه، ابطال، پایان و رفع آنها است و لذا این کلمه از قضا کاملاً با منظور و خواست طرف ایرانی انطباق دارد جالب اینکه اغلب لغتنامه ها از قبیل آکسفورد، کمبریج، میریام وبستر و بقیه، در توضیح این معنا از کلمه lift که مترادف با پایان دادن و خاتمه بخشیدن است، اتفاقا پایان بخشیدن به تحریم ها و ممنوعیت ها را مثال زده اند. البته از خانم شرمن تعجبی نیست که برای حفظ وجهه طرف خودی، دست به قلب معانی کلمات نیز بزند و ثابت کند که برخلاف آنچه در زمان مذاکرات به طرف ایرانی نسبت میدادند، نادرستی و کژی «بخشی از دیانای» خودشان است. اما گذشته از این توضیح کوتاه، بدیهی و ساده که با یک مراجعه سریع به هر لغتنامه تخصصی و غیرتخصصی قابل مشاهده است، در چند جمله کوتاه، مروری میکنیم بر اینکه موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال تحریمها چه بود و این موضع چگونه در متن برجام منعکس شد. نهایت سادهانگاری است که کسی تصور کند تعیین تکلیف لغو این مجموعه گسترده و مملو از جزئیات فنی و حقوقی، صرفاً با یک کلمه میتوانست صورت بگیرد.
پیشامد مبارک
محمد احصایی نقاش و گرافیست در یادداشت روزنامه شرق نوشته است: تأثیر اصلی حراج تهران، نه بر اقتصاد هنر که بر رونقبخشیدن به دادوستدهای هنری است. دادوستدهایی که نهایتا فعالشدن بازار خریدوفروش آثار هنرمندان را در پی دارد. این حراج سبب میشود افراد جامعه به هنر توجه کنند. عدهای که در فراغت مالی زندگی میکنند و توجه به هنر و زیبایی هم دارند و هنر در زندگی عادیشان دخالت میکند، به واسطه حراج میتوانند به آثار هنری دسترسی داشته باشند. افراد پس از مدتی با عرضه آثار هنری یا با دادوستد آنها، متوجه لزوم زیبایی در زندگی میشوند. اگرچه من گمان میکنم در رویدادهایی مثل حراج تهران، نیاز فرهنگی اندکی بر بُعد دادوستد سایه انداخته است. درهرحال این حراج، پیشامد مبارکی است، حتی اگر سهمش در ترویج فرهنگ، اندک باشد.
دو بدفهمی قیمتی
در یادداشت روزنامه دنیای اقتصاد می خوانید: با همه تبهاي تند و فرود و فرازها، بالاخره كابينه دوازدهم شكل گرفت و البته، آهنگ اصلي اين تيم بهنظر ميرسد حل مشكلات اقتصادي است. هم رئيسجمهور و هم معاونان ايشان، اشتغال، رشد و بهبود معيشت مردم را از مهمترين اولويتهاي دولت جدید برشمردهاند. البته نگاهي به آنچه در تيم اقتصادي چيده شده است نیز نشان از آن دارد که تلاشها بر رفع نگراني و حركت در مسير بهبود اوضاع اقتصادی متمرکز است. اندكي تامل در مشكلات اقتصادي كنوني، حداقل به باور اين قلم، از بدفهمي يا كجفهمي مفهوم قيمت در اقتصاد ايران خبر ميدهد. چنانكه يكي از صاحبنظران برجسته بينالمللي اقتصاد در بعد از ديدار از ايران يادآور شد كه ايرانيان (سياستگذاران) با مفهوم مقدار آشنايند اما با مفهوم قيمت بيگانه. کژي و بدفهمي در قيمتگذاري متغيرهاي كليدي، كار اقتصاد ايران را به حرکت در لبه باريكي بر روی سقف بلندي از مشكلات رسانده و البته دولت، بيشترين انحراف را در قيمتگذاري داشته است. اگر مشكلات امروزي اقتصاد كلان كشور در موج عظيم بيكاري خلاصه ميشود، درمان مشكلات در پيگيري اصلاح قيمتها و چند اصلاح ساختاري چندان آسان نیست. خبر بد این که وضعیت کنونی دوامی ندارد و خبر خوب اينكه همچنان فرصت براي اصلاح باقي ولي بهسرعت در حال اتمام است.