پروژه ناامنسازی جهان اسلام! / هفت تأمل برای بهبود نقشه راه حوزههای علمیه/ شکستن قفل ارز
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، حسین شیخالاسلام در یادداشت روزنامه حمایت نوشت: پیام راهبردی رهبر معظم انقلاب به کنگره عظیم حج امسال، شامل نکات بسیار مهمی است که در صورت التزام مسلمانان و نخبگان به آن، میتواند سرآغاز تحولی نوین در جهان اسلام باشد. در این پیام علاوه بر تبیین اولویتهای جهان اسلام، به سرفصل اصلی برنامه قدرتهای بزرگ برای مسلمانان اشارهشده است که عبارت است از پروژه «ناامنسازی» در دو حوزه «اخلاقی و معنوی» و «سیاسی». اگر نیمنگاهی به چند سده اخیر در تاریخ معاصر جهان و منطقه داشته باشیم، درمییابیم که جوهره و اساس تمام توطئههای غرب علیه اسلام، بر ناامنسازی در این دو حوزه استوار بوده است. نظریههای حکومتی نظام سلطه که در اندیشههای مادیگرایی ریشه دارد، به طور طبیعی حاکمیت اسلام بر مبنای آموزههای معنوی را خطری بزرگ برای امنیت خود میداند؛ به همین دلیل، از بیش از دو قرن پیش تاکنون، برنامههای گستردهای را برای برهم زدن امنیت اخلاقی و سیاسی جهان اسلام تدارک دیدند که از میان انبوه آنها، اجرای دو برنامه بیش از هر چیزی برای آنها حیاتی بود و متأسفانه هر خسارتی که به مسلمانان وارد آمده، از ناحیه این دو توطئه شوم بوده است. اولین برنامه، ایجاد رژیم قرونوسطایی عربستان سعودی توسط استعمار پیر انگلستان بود که در حقیقت، سرمنشأ و ریشه تمام مصائب جهان اسلام به شمار میآید. فلسفه تشکیل حکومت قبیلهای سعودیها، معرفی یک نسخه جعلی از اسلام برای ایجاد شکاف در میان جهان اسلام بود؛ اسلامی که هیچیک از فرق اسلامی آن را در ابتدای امر، به عنوان «مذهب»، به رسمیت نمیشناختند. اسلام وهابی، بهترین گزینه غرب برای ایجاد اختلاف در امت اسلامی بود چراکه در سایه اختلاف، قدرت یکپارچه جهان اسلام در مواجهه با توطئهها از بین رفته و مقدمه انواع و اقسام نفوذ و هجمه فراهم میآید. از زمانی که عربستان سعودی در یک فرایند استعماری شکل گرفته است، مسلمانان به جای پرداختن به معضلاتی که در حوزههای مختلف گریبانگیر آنهاست، اولویتهای خویش را فراموش کرده و از این رهگذر، فرصت چپاول برای بیگانگان فراهم شده است.
آمانو زنگ خطر را به صدا در آورد
در یادداشت روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری می خوانید: هشدار منتقدان درباره تبعات خسارتبار و خطرناک برجام یک به یک خود را نمایان و درستی نظر آنان را اثبات میکنند. هشدارهایی که نه تنها از سوی «انتقادشوندگان» جدی گرفته نشد بلکه در مقابل، «انتقادکنندگان» حسود و بیسواد خوانده شده و به جهنم حواله میشدند. این انتقادها و هشدارها اما رفته رفته درستی خود را نشان میدهند. مدتی است، خبرهای ناخوشایندی از راه میرسد. خبرهایی که میطلبد، از هم اکنون فکری برای آن ها کرد. گزارش کمیسیون امنیتملی مجلس که هفته گذشته با 7 ماه تاخیر! منتشر و از سوی مدعیان «شفافیت» و «دانستن حق مردم است» سانسور شد، با همه تلاشهایی که شده بود تا برای برجام چند دستاورد دست و پا کند، به بخش مهمی از این انتقادات مهر تایید زد و گفت که تحریمها فقط روی کاغذ برداشته شدهاند. این گزارش از سوی مجلسی تهیه شده که دولت آن را «حرفهای» میداند. «عدم وجود اراده جدی در دولت آمریکا برای رفع تمام موانع بانکی و بهرهگیری از ابزارهای مختلف برای تحت فشار قرار دادن شبکه بانکی جمهوری اسلامی ایران» و «تداوم نگرانی و تردید بانکهای بزرگ برای همکاری با ایران به دلیل ترس از وضع جریمههای سنگین از سوی آمریکا» از جمله بندهایی است که در این گزارش به آن ها اشاره شده است.
سهم نخبگان در فرو نشاندن ستیزهگریهای مذهبی
بهروز بیهقی در یادداشت روزنامه خراسان نوشته است: بخش مهمی از پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به حجاج بیتالله الحرام ناظر به وظایف و رسالتهای روسای کشورهای اسلامی و نیز نخبگان سیاسی و فرهنگی در این برهه خطیر و حساس است. شاید بتوان ادعا کرد با رویهای که برخی از سران کشورهای اسلامی در پیش گرفته و مع الاسف برخی نخبگان سیاسی در این کشورها نیز از آن تبعیت کردهاند، حال، مأموریتی بس عظیم متوجه نخبگان دینی و فرهنگی است تا با بهرهگیری از کانالهای غیررسمی، آرمان «امت واحده» را به مرحله تحقق نزدیک و نزدیک تر کنند. به طور قاطع میتوان گفت که در سالهای اخیر جمهوری اسلامی ایران پرچمدار همگرایی اسلامی در پرتو مشترکات فراوان امت اسلامی بوده، اما متأسفانه به دلیل تمرکز صرف بر کانالها و مجاری رسمی و شانه خالی کردن نخبگان فرهنگی از انتقال پیامهای وحدت آفرین ایران، هم اینک در بخشهایی از جهان اسلام آن چنان که باید و شاید، رویکرد ایران نسبت به رفع معضلات جهان اسلام شناسانده نشده است.
پیروزی بزرگ مقاومت و نالههای اسرائیلی آمریکایی
هادی محمدی در یادداشت روزنامه جوان نوشته است: پاکسازی داعش و النصره از بلندیهای مرزی لبنان و سوریه که از ویژگیهای پیچیده نظامی و انسانی برخوردار بود و انتقال آن ها، پس از تلفات سنگین به دیرالزور که به لحاظ نظامی آن ها را در یک منطقه دشت و هموار قرار میداد و مزیتهای بهرهمندی از مناطق کوهستانی را از آن ها سلب کرد، قبل از همه حامیان تروریسم منطقهای، اسرائیل را به تکاپو انداخت. ظرفیت هزاران نفری تروریستها در این منطقه، در خدمت برنامه انحصاری امریکا و اسرائیل به لحاظ لجستیک از مناطق سعد حریری و ارتباط دریایی با اسرائیل، اساساً برای کارکرد دوگانه در به چالش کشیدن مقاومت اسلامی لبنان و برای انرژی بخشیدن به تروریستهای شکست خورده در داخل سوریه، طراحی شده بود. آزادسازی این منطقه به جز به شکست کشاندن این طرح، پتانسیل نظامی حزبالله و ارتش سوریه را آزاد و در مناطق ضروریتر، متمرکز و یکپارچهسازی مناطق جغرافیایی حضور تروریستها و متراکم کردن آن ها در نقاطی که با روشهای سادهتر و کمهزینهتر میتوان پرونده آن ها را مختومه کرد، قرار داد.
هفت تأمل برای بهبود نقشه راه حوزههای علمیه
حامد حاجیحیدری در یادداشت روزنامه رسالت نوشته است: هیچ هدفی بدون نقشه راه، دستیافتنی نخواهد بود؛ و به همان نسبت که اهداف، بزرگتر و پیچیدهتر میشوند، رسیدن به آنها به نقشه و تأمل بیشتر احتیاج خواهد داشت. هفته گذشته، شماری از طلاب تهران، با کوهی از آرمانها به محضر مقام معظم رهبری رسیدند و ضمن بیان دیدگاههای خود شنیدند که حفظ انقلاب، بیش از تحقق آغازین مسیر انقلاب، نیاز به مجاهده دارد. فی الحال و به پایمردی انقلابیون پنجاه و هفت، مسیری گشوده شده و طلاب تازه نفس و آرمانخواه امروز در این فضای مساعد به مجاهده فراخوانده شدهاند. قدردانی از این فرصت تاریخی، یک شرط مهم و اساسی دارد؛ این که باید برنامه داشت، برنامه را مرحلهبندی کرد، با یک نگاه عملیاتی، امکانات محدود را برای رسیدن به حداکثر ممکن از اهداف، مدیریت و «اوستا برسون» نمود، و برای آینده نیز ریل گذاری فراهم آورد. اینها، اصول آن وظیفهای است که طلاب جوان برای آن فرا خوانده شدهاند. «نگاه فرآیندی به وظیفه»، آن چیزی است که ما علاوه بر حساس بودن و گوشزد نمودن آرمانها باید به آن حساس باشیم. هدف «نگاه فرآیندی به وظیفه»، خودکارسازی فرآیندهای ساختار یافته برای رسیدن به منظورهای متعالی است، طوری که شرایط دشوار پیش رو تأثیر قابل کنترلی بر نتایج بر جای گذارند. برنامهریزی این فرآیندها، نیاز به یک «مشارکت مستمر آگاهانه» از سوی همه مجاهدان دارد، و انتظار و کنارهگیری، برای آن که دیگران انجام بدهند کفایت نخواهد کرد. حتی صرف اطمینان از این که برخی این کار را انجام میدهند، از سایرین اسقاط تکلیف نمیکند. همه باید در جریان «مداخله مستمر آگاهانه»، با بهرهگیری از آمیزهای از انواع مختلف تحلیلها، شامل آیندهنگری، درستیسنجی، فرآیندکاوی، سناریوسازی و شبیهسازی، این دم و دستگاه آموزشی را برای تکالیف آینده تاریخی خویش مجهز سازند.
بازی در زمین ترامپ
در یادداشت روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی می خوانید: روند سیاستگذاری درباره ایران در دولت ترامپ اگر از ادبیات تحلیل اطلاعات استفاده کنیم بیشتر یک ابهام است تا یک معما. ابهامها سوالهایی است که حتی طرف اصلی منازعه هم پاسخ آن را نمیداند، بر خلاف معماها که پاسخهای اطلاعاتی دقیق دارد. اگر همین حالا ترامپ را بنشانید و از او بازجویی کنید، جواب این پرسش را که «با ایران میخواهی چه کنی؟» به شما نخواهد داد. خود او هم نمیداند. در واقع هیچکس نمیداند. روند سیاستگذاری درباره ایران در آمریکا، در حال شکل گرفتن است و میتوان گفت ترامپ هنوز درباره ایران در دوره یادگیری قرار دارد. اینکه این سیاست در نهایت چه خواهد بود، مشخصا وابسته به 3 عامل است: روندهای سیاست داخلی آمریکا که به عقیده من از هر عامل دیگری مهمتر است. همچنانکه در ایران هم سیاستگذاری درباره آمریکا بیش از هر چیز تابع تغییرات سیاست داخلی است، تحلیلی که ترامپ و تیم او از واکنشها، نیات و تواناییهای ایران پیدا میکنند.
قانون مداری و ریسک پذیری
در یادداشت روزنامه صبح نو می خوانید: یکی از موضوعاتی که رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای هیأت دولت مورد تاکید قرار دادند، داشتن روحیه خطر پذیری وشجاعت در تصمیمگیریها و اقدام، با درنظرگرفتن اسناد بالادستی و سند چشمانداز و قوانین مصوب مجلس است. در این باره چند نکته حائز اهمیت است؛ اولاً حرکت در چارچوب قوانین و مقررات مهمترین اصل و نکتهای است که دولت و دولتمردان را از انحراف و خودکامگی مصون میدارد. در دولت قبل و اکنون، بعضاً زمزمهها و رفتارهایی شنیده و دیده میشوند که حاکی از زیربارنرفتن مسوولان اجرایی نسبت به برنامههای کشور و قوانین مجلس است. طبیعتاً این چنین جهت گیریهایی، هم کشور را از اهداف و برنامههای خود دور میکند و هم گرفتاریهای قانون گریزی و بروز فساد را در پی خواهد داشت. رئیس جمهور مدعی حقوقدانی و دولت مدعی قانون مداری، ملزماند بیش از دیگران به قوانین و مقررات احترام بگذارند و از قانون تخطی نکنند. نکته دوم اینکه در چارچوب قوانین، لازم است وزیران اهل خطر و ریسک باشند. اجرای طرحهای نو و خرق عادتها ممکن است بعضاً با مشکلات یاحتی ناموفقیت هایی همراه باشد و مدیران اجرایی نگران گیر و گرفتارهای بعدی آن باشند و همین از قدرت اجرایی آن ها بکاهد و آن ها کمتر اهل ریسک باشند؛ اما طبیعتاً اگر طرحها با مطالعه و در نظر گرفتن ملاحظات لازم باشد و به تعبیر رهبری توأم با «برنامه دقیق و مدون و علمی» باشد احتمال عدم موفقیت را به شدت کاهش خواهد داد. از همه مهمتر آنکه اگر در اجرای این برنامهها روحیه جهادی و مشارکت دادن مردم دیده و گنجانده شود، یقیناً توفیقات دولتمردان را دوچندان خواهد کرد.
مخمصه ترامپ
کوروش احمدی کارشناس روابط بینالملل در یادداشت روزنامه شرق نوشت: همانطور که انتظار میرفت، آژانس بینالمللی انرژی اتمی در آخرین گزارش خود بهروشنی نشان داده که ایران در همه موارد به همه تعهداتش ذیل برجام عمل کرده است. مطابق این گزارش، موجودی آبسنگین و اورانیوم غنیشده زیر حد مجاز است. غنیسازی با شمار سانتریفیوژهای مجاز و در سطح مجاز انجام میشود. ساخت نیروگاه آبسنگین مطابق طرح اولیه متوقف شده. فعالیتها در فردو طبق برجام انجام میشود. تحقیق و توسعه سانتریفیوژهای پیشرفته مطابق برجام صورت میگیرد و... البته تعبیر آژانس در این گزارش مبنی بر «ادامه ارزیابیها برای اطمینان از نبود فعالیتها و مواد اعلامنشده» نیز برخلاف برخی تفسیرها در آمریکا تازگی ندارد و در گزارشهای مشابه گفته میشود. ضمنا قابل توجه است که هم ایران (از زبان نمایندهاش نزد آژانس) و هم آمریکا (از طریق یک مقام وزارت خارجه آمریکا) از «کار حرفهای و بیطرفانه» آژانس تمجید کردهاند. بهاینترتیب، آژانس که تنها مرجع بازرسی و راستیآزمایی درباره برجام است، همه ادعاهای پیشین جریانهای تندرو در آمریکا درباره نقض برجام از سوی ایران را بیاعتبار کرده است. این ادعاها به منسجمترین شکل در نامه چهار سناتور آمریکایی (کاتن، روبیو، کروز و پردیو) به وزیر خارجه آمریکا در ١١ جولای مطرح و درخواست شده بود که پایبندی ایران تأیید نشود.
شکستن قفل ارز
در یادداشت روزنامه دنیای اقتصاد می خوانید: برخلاف تصور رایجی که وجود دارد، نظام ارزی قفل شده (Peg) یا اصطلاحا نرخ ارز ثابت، از نظام ارزی شناور، بیثباتتر است. چرا؟ وقتی سیاستگذار نرخ ارز را به یک سطح اسمی یا حتی واقعی قفل میکند، مردم همگی میدانند که این سطح دیر یا زود از دست میرود. مساله فقط بهطور قطع زمان است و از دست رفتن آن. از همین رو آنان آمادهاند تا هر شانسی را برای از دست رفتن سطح قفل شده آزمون کنند. آنان میدانند که هیچ وضعیت اقتصادی ثابت نیست و نرخ ارز که در کانون همه بازارهای کالا و سرمایه است، باید تغییر کند و سطح قفل شده، نمیتواند تا ابد دوام آورد؛ زیرا حراج ذخایر برای یک سیاستگذار نامعقول نیز حد و اندازهای دارد. آنان مترصد هستند تا با نشانهای وارد صف خرید شوند و حملات بورسبازانه است که رخ میدهد. آری، ذات نظام ارزی قفل شده، شکلگیری حملات بورسبازانه است. جالب اما آنجاست که وقتی حملات آغاز میشود و سیاستگذار بهدنبال علل میگردد، میتواند لیست انبوهی از سایتها، کانالها، معاملهگران، معاملات آتی و... را معرفی کند که موجب خلل در بازار ارز شدهاند؛ در حالی که خود با انتخاب نظام ارزی قفل شده در اول لیست متهمان حمله سوداگرانه است.