بازگشت عاشقانه در نبرد برای اقامه نماز اول وقت/‌شوق بی‌پایان شهید هاشمی برای رسیدن به معبود‌

15:12 - 15 مرداد 1396
کد خبر: ۳۳۶۰۹۹
شهید محمود هاشمی یکی دیگر از شهدای مدافع حرم است که شهادت عاشقانه را به‌جای زندگی در دنیای پرزرق‌وبرق و فانی برگزید، تا با نثار جانش در راه دوست، بندگی خویش را به بنده‌نواز هستی به اثبات برساند.
بازگشت عاشقانه در نبرد برای اقامه نماز اول وقت/‌شوق بی‌پایان شهید هاشمی برای رسیدن به معبود‌به گزارش گروه فضای مجازی از قم، بندگی و بنده‌نوازی دو مقوله‌ای است که آفرینش هستی در گرو آن قرار دارد، بندگی بندگان خاصی که تابش انوار حقانیت را با چشم جان دیده و درک کرده‌اند و در بند بندگی بودن را با جان و دل پذیرا شدند، تا معامله‌ای پرسود با بنده‌نواز هستی خویش داشته باشند. شهدای مدافع حرم آن بندگان دربند و پایبند بندگی چه زیبا با بخشش زندگی و حیات دنیایی خویش و گذشتن از همه تعلقات آن، جان خود را نثار کردند تا با ملاقات بنده‌نواز هستی به حیاتی ابدی دست یابند.

شهید محمود هاشمی یکی دیگر از شهدای مدافع حرم است که شهادت عاشقانه را به‌جای زندگی در دنیای پرزرق‌وبرق و فانی برگزید، تا با نثار جانش در راه دوست، بندگی خویش را به بنده‌نواز هستی به اثبات برساند.

به همین بهانه با همسر شهید مدافع حرم حاج محمود هاشمی به گفت‌وگو پرداختیم.

بتول محمدی، بابیان آغاز زندگی مشترک خود با شهید اظهار داشت: ارتباط با خواهر شهید و معرفی و وساطت ایشان سرآغاز زندگی با آقا محمود در ۱۵ بهمن‌ماه سال ۷۱ شد. آقا محمود از همان دوران نوجوانی و باوجود سن کم، در لباس بسیجی در جبهه‌های جنگ تحمیلی حضور داشته و در آن مدت چندین بار هم مجروح شده و از عشق به خدمت، بعد از بهبودی دوباره راهی جبهه‌ها شدند. ایشان از همان ابتدای آشنایی از شغل سخت خود و مأموریت‌های طولانی‌مدت که یک نظامی با عنوان پاسدار متحمل می‌شود، برایم گفته بود و من هم می‌دانستم که با یک مجاهد خستگی‌ناپذیر ازدواج می‌کنم که جهاد برایش حکم یک تکلیف را داشت نه یک حرفه و شغل.

آرزوی دختر شهید از دل‌تنگی‌ها و دیدار پدر در قالب انشا

همسر شهید مدافع حرم فرزندان خود را یادگاران شهید دانست و تصریح کرد: حاصل ۲۳ سال زندگی عاشقانه دو فرزند دختر به نام‌های هانیه و فاطمه خانم ۲۳ و ۱۳ ساله است، که علاقه و ارتباط عاطفی بسیار زیادی به پدرشان داشته و دارند، چرا که دختر کوچکم در زمانی که پدرش عازم سوریه شده بود از سر دل‌تنگی انشایی با موضوع بیان آرزوی خود می‌نویسد و در آن از سختی و ملال دوری از پدرش می‌گوید، تا دل بی‌تابش از این آشوب دل‌تنگی قرار یابد. فرزندانم به دلیل سنی که داشتند محبت‌های پدر را با گوشت و پوست خود احساس کرده و هرگز فراموش نمی‌کنند.

وی با اشاره به دل نوشته‌ها و مناجات همسرش، که نگرانی‌های خود را از عاقبت‌به‌خیری فرزندانمان این‌گونه ابراز می‌دارد: (خدایا با اینکه به علم تو به رحم تو و به لطف و عنایت تو آگاهم، اما ته قلبم دلم برای عاقبت فرزندانم شور می‌زند و این شور دل نمی‌دانم طبیعی است یا غیر طبیعی، اما لطفی به این بنده حقیرت بکن تا آینده‌ای شفاف، روشن توأم با خیروبرکت، انشا الله عاقبت‌به‌خیری قسمت و روزی زندگی‌شان شود.)

رفتارهایش گویای محیا شدن برای سفر ابدی بود

وی با اشاره به خدمت‌های عاشقانه همسر شهیدش در سپاه پاسداران عنوان کرد: روحیه آقا محمود به‌گونه‌ای بود که با وجوداینکه در طول مدت خدمت خود در سپاه عاشقانه خدمت می‌کرد، حتی بعد از بازنشستگی هم برای خدمت آرام و قرار نداشته و سر از پا نمی‌شناخت و در زمان‌های مختلف به آموزش بسیجیان، برگزاری اردو‌های راهیان نور و آموزش تخصصی سلاح و ... می‌پرداخت. در زمینه ورزشی هم با همکاری با سپاه و بسیج در رشته‌های مختلف به‌عنوان یکی از بهترین بازیکنان تیم بازنشستگان نیرو‌های مسلح استان قم برگزیده و شناخته‌شده بودند.

همسر شهید حاج محمود هاشمی بابیان ویژگی‌های همسر خویش ادامه داد: یکی از ویژگی‌های بارز حاج محمود که به آن توجه بسیار ویژه‌ای داشتند نماز اول وقت بود و در خاطره‌ای که از دست‌نوشته‌های ایشان در هنگام مأموریت خواندم، زمانی را که در حال نبرد به سر می‌برده متوجه می‌شود، نماز اول وقتش را به‌جا نیاورده و اگر الآن به شهادت برسد بی‌نماز شهید شده، از این رو به عقب برگشته و در حال دویدن نمازشان را زبانی خوانده و بعد از انجام مأموریت، فریضه را مجدداً به‌جا می‌آورند. حاج محمود علاوه بر رزمنده‌ای شجاع و نترس بسیار اهل صله ارحام و مردم‌داری و گره‌گشای مشکلات و تکیه‌گاه محکمی برای دوستان و بستگان و مردم بود، گویی با رفتارهایش همیشه آماده و محیای سفر ابدی بود.

بیان آرزوی شهادت، در دل نوشته‌های شهید

همسر شهید مدافع حرم از زبان خود شهید از آرزوی شهادتش می‌گوید: همسرم آرزوی شهادت داشت، چرا که در دل نوشته‌های خود نیز بر آن مهم اذعان دارد، که (یا عظیم، روزگاری به دنیا آمدیم، روزگار‌هایی زیستیم و روزگاری از دنیا خواهیم رفت تو را به بزرگی و عظمتت قسم مرگ ما را در راه خودت و توفیق شهادت قرار بده در هر سن و سالی که خودت صلاح می‌دانی و این توفیق را از این حقیر نگیر، من از مرگ غیر از راه تو می‌ترسم و ترس دارم که در راه و جایی که غیر راه تو باشد از دنیا بروم این ترس را از بنده حقیر بگیر و نور امیدی را که در قلبم روشن‌شده خاموش نکن. یا ستارالعیوب ممنونم که عیوبم را پوشاندی ممنونم که پرده‌ای برای پوشش خطاهایم قرار دادی ممنونم که مرا در جمع بندگان رو سفیدت قرار دادی.)

وی با اشاره به زمان اعزام همسر شهیدش افزود: حاج محمود با وجود بازنشستگی برای اعزام به سوریه ثبت‌نام کرده بود و علیرغم مخالفت‌های مسئولان با اصرار زیاد توانست آن‌ها را متقاعد کند. بار اولی که برای اعزام با او تماس گرفتند و آمادگی حاج محمود را برای اعزام به سوریه جویا شدند، او با ذوق و شوقی وصف‌نشدنی این خواسته را اجابت کرد. مرتبه اول اعزام ایشان در شهریورماه و بازگشتشان در اواخر مهرماه صورت گرفت و بار دوم اعزامشان در تاریخ ۲۹ آذرماه، که در نهایت در ۱۶ بهمن‌ماه ۹۴ در آزادسازی نبل و الزهرا به شهادت رسیدند.

شیرینی تولدی که به خیرات و شیرینی شهادت ختم شد

بانو محمدی اهداف همسر خود را برای اعزام به سوریه برشمرد و خاطرنشان کرد: وقتی به ایشان و به اهدافشان بزرگشان فکر می‌کردم، به نیاز حضورشان در آنجا ایمان پیدا می‌کردم و وقتی شوق حضور ایشان و رضایت از این هجرت و جهاد را می‌دیدم، من هم به رضایت ایشان رضا می‌شدم. همسرم باهدف راهش را انتخاب کرد و برای این هجرت و دفاع سه هدف داشتند. اول اینکه از تسلط داعش و حمله به ایران جلوگیری شود، دوم دفاع از حرم اهل‌بیت (ع) و سوم آزاد‌سازی شهر‌های شیعه‌نشین محاصره‌شده در دست تکفیری‌ها... اهدافی بسیار مقدس، که من نیز ایشان را همراهی کردم.

همسر شهید به نقل از یکی از همرزمان همسرش افزود: حاج محمود به شیرینی تولد علاقه داشتند و قبل از عملیات با پرداخت وجهی از من خواستند شیرینی تهیه کنم و در صورت حضورش به ایشان بدهم و یا در نبود ایشان برایش خیرات کنم. حاج محمود در آن عملیات شهید شده و شیرینی شب تولدش به خیرات شیرینی شهادتش ختم شد. این در حالی بود که هنگام پخش شیرینی بغض گلوی همرزمانش را می‌فشرد که او در آخر، در شب تولدش به شهادت رسید.

فرازی از دل نوشته‌های شهید حاج محمود هاشمی

شبی در خوابم دیدم که مادرم مرا به ذکر مداوم سبحان‌الله می‌خواند و می‌گوید: این ذکر را مدام بگو و گفتم و خواهم گفت: تو را به سبحان‌الله ات قسم این فرصت را از من نگیر و مرا از سجده کنندگان خودت قرار بده.


 

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.

 
منبع: تسنیم


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *