راهبرد شکستخورده آمریکا
به گزارش گروه فضای مجازی ، محمدحسن قدیریابیانه در یادداشت روزنامه حمایت نوشت: سیاست تغییر و براندازی نظامهای مخالف با هژمونی نظام سلطه به رهبری آمریکا، که در دوران جنگ سرد بهصورت مخفیانه دنبال میشد، اکنون به یکی از راهبردهای آشکار و قطعی آمریکا تبدیلشده و هر کشوری که بنای مخالفت داشته باشد، لاجرم در لیست سیاه سیاستمداران کاخ سفید قرار میگیرد. ایران اسلامی بهعنوان کشوری قدرتمند و ذینفوذ در سطح منطقهای و بینالمللی، یکی از آن دست کشورهایی است که همیشه در معرض توطئههای آمریکا قرار داشته است؛ لذا همیشه شاهد بودهایم که مقامات آمریکایی در رؤیای براندازی نظام اسلامی، سخن رانده و گزافه گفتهاند.
جدیدترین سیاست خصمانه کاخ سفید علیه ایران، مربوط به اظهارنظر علنی «رکس تیلرسون»، وزیر امورخارجه آمریکاست که در خردادماه سال جاری به صراحت اعلام کرد: «سیاست ما در قبال ایران تغییر مسالمتآمیز قدرت است.» ازاینرو، سرنگونی جمهوری اسلامی در صدر اهداف مسلم همه دولتهای آمریکا اعم از دموکرات و جمهوریخواه بوده و هیچگاه دست از توطئه برنداشتهاند. حتی تحریک و حمایت آنها از صدام در جنگ هشتساله، حمایت از منافقین برای بمبگذاری در ۷ تیر و ۸ شهریور، تلاش برای به ثمر رسیدن کودتای نوژه، پشتیبانی از گروههای تجزیهطلب و ... در امتداد تحقق رؤیای ناکام سرنگونی نظام اسلامی بوده است که کماکان به روشهای گوناگون ادامه دارد.
تفاوت دولت ترامپ با دولتهای قبلی آمریکا در این است که این اهداف را با صراحت بیشتری اعلام میکند، ولی نکته اینجاست که سیاست اخیر کاخ سفید با رویکرد تغییر نظام سیاسی ایران، در چارچوب یک «هدف میانی» طراحیشده، نه هدف نهایی. آمریکاییها به این میاندیشند که با عبور از پل تغییر نظام، ایران را به قطعات پراکنده و جزیرهوار تجزیه کرده و برای جبران بخشی از بدهیهای هنگفت خود، نفت و گاز و سایر منابع کشورمان را تصاحب کنند. ازآنجاکه ترامپ، فردی تاجر مسلک است و برای هر مقولهای در عالم سیاست چرتکه میاندازد، بنابراین، سیاست اعلامی آمریکا در قبال ایران هم عمدتاً در همین چارچوب قرار میگیرد؛ هرچند که بنا به گفته وزیر خارجه آمریکا، ابعاد منطقهای، امنیتی و نظامی نیز بر آن مترتب است.
علت اتخاذ چنین راهبردی این است که آمریکا در حال حاضر، ۲۰ هزار میلیارد دلار بدهی دارد که حدوداً معادل ۵۰۰ سال درآمد نفتی ایران است و هرسال، ۲ هزار میلیارد دلار به بدهی این کشور اضافه میشود، یعنی برابر با ۵۰ سال درآمد نفتی کشورمان. این رقم، غیر از بدهی شرکتها به مردم آمریکاست، افزون بر اینکه دلارهای موجود در کشورهای دیگر نیز جزو بدهیهای آمریکا محسوب میشود که جمعاً به ۷۵ هزار میلیارد دلار میرسد و بهاینترتیب، هر آمریکایی تازه به دنیا آمده را یک میلیارد تومان بدهکار میکند.
در همین راستا باید توجه داشت که جهان به سمت چندقطبی شدن بهپیش میرود و کشورهایی مانند چین، هند، ژاپن، روسیه، آفریقایی جنوبی و برزیل، دیگر آمریکا را بهعنوان ابر قدرت نمیشناسند که این امر به مفهوم از دست رفتن منافع کلان اقتصادی و پایان پدرخواندگی این کشور در دنیاست؛ لذا آمریکاییها برای جلوگیری از افول خود نیازمند تصاحب منافع نفتی در حوزه خلیجفارس، شمال آفریقا، دریای خزر و آمریکای لاتین هستند و منابع جمهوری اسلامی هم بهتنهایی خسارتهای فعلی آمریکا را جبران نمیکند. جنگهای نیابتی منطقهای، دقیقاً با همین دلیل و باهدف تجزیه کشورهای غرب آسیا آغاز شده و کاخ سفید امید دارد که توطئه غارت منابع منطقه را به سرانجام برساند. اگر آمریکا به فرض محال موفق شود که کنترل نفت و گاز منطقه را در دست بگیرد، درنتیجه قادر خواهد بود که وابستگی قدرتهای نوظهور اقتصادی – سیاسی به خود را تضمین کرده و همچنان به تکتازی ادامه دهد.
اما آیا آمریکا حق دارد به هر دلیلی به دنبال تغییر نظام و تصمیمگیری برای نظام اسلامی باشد؟ طبیعتاً از نظر حقوق بینالملل چنین حقی نه برای آمریکا و نه برای سایر کشورها متصور نیست. اعلام رسمی این موضع دولت آمریکا، میتواند تبعات حقوقی برای این کشور داشته باشد، زیرا بر اساس بند دوم «عهدنامه ۱۹۸۱ الجزایر»، آمریکا متعهد شده بود که در امور داخلی ایران (چه ازلحاظ سیاسی و چه نظامی) مداخله نکند. واشنگتن نهتنها حق ندارد بلکه ضعیفتر از آن است که دست به این اقدام بزند، چراکه اگر قادر بود کاری صورت دهد در ۳۸ سال گذشته موفق شده بود.
با توجه به اینکه در رأس نظام جمهوری اسلامی ایران، ولایتفقیه قرار دارد و ملت ایران، ملتی مؤمن و ایثارگر بوده و سلطه بیگانگان را نمیپذیرد، از استحکام و اقتدار بالایی برخوردار بوده و این مؤلفه در کنار توان روزافزون دفاعی – تهاجمی نیروهای مسلح کشورمان، مانع حمله مستقیم نظامی آمریکا به ایران اسلامی شده است.
مراکز پژوهشی نظامی آمریکا با برگزاری رزمایش «چالش هزاره» (Millennium Challenge) در سال ۲۰۰۲ در خلیجفارس به این نتیجه رسیدند که اگر به ایران حمله کنند، در روز اول درگیری، نیروی دریایی آمریکا مغلوب شده و ۱۶ ناو جنگی این کشور غرق خواهند شد. علاوه بر اینکه برآوردهای بعدازاین رزمایش نشان داد که در صورت وقوع واقعی این رویارویی، بیش از ۲۰ هزار نظامی آمریکایی در روز نخست جنگ با ایران کشته خواهند شد. اما اهمیت ژئوپولتیک ایران آنچنان بالاست که دولتمردان آمریکایی نمیتوانند از هدف نامشروع سرنگونی نظام دست بردارند و هر چند میگویند که به روشهای مسالمتآمیز متوسل میشوند، ولی قرارداد تسلیحاتی ۴۰۰ میلیارد دلاری با عربستان و تجهیز رژیم صهیونیستی به سلاحهای پیشرفته، از تداوم سیاست جنگ نیابتی علیه ایران اسلامی حکایت دارد.
با توجه به شیوه تحرکات شکستخورده مخملی سالهای ۷۸ و ۸۸ که آمریکا در گذشته علیه جمهوری اسلامی بکار گرفته است، انتظار میرود که از عناصر معاند داخلی با شدت و حدت بیشتری حمایت کند، پروژه نفوذ در مراکز تصمیمگیر و تصمیمساز را گسترش دهد و از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی تلاش کند تا از این طریق بر افکار عمومی کشور باهدف القای ناکارآمدی نظام و قرار دادن مردم در مقابل مسئولین، تأثیر بگذارد. افزون بر اینکه به راه انداختن جنگ اقتصادی از نظر آمریکاییها، در زمره ابزارهای بهاصطلاح تغییر مسالمتآمیز نظام کشور قرار دارد که از ابتدای پیروزی انقلاب تابهحال، لحظهای متوقف نشده و با آدرسهای غلطی که برخی در داخل میدهند، ابعاد بیسابقهای به خود گرفته است؛ و بالاخره باید گفت که علیرغم صرف هزینهها و شکست توطئههای پیاپی آمریکا، مسئولین این کشور، تجارب گذشته را به فراموشی سپرده و به دنبال تجربه شکست دیگری هستند. حتی عقلای این کشور هم به تحقق سیاستهای ضدایرانی به دلیل خطای محاسباتی امیدوار نیستند و معتقدند که حتی اگر نظامهای مورد آمریکا براندازی شوند، رهبران پسا تغییر نظام، لزوماً نمیتوانند منافع آمریکا را دنبال کنند. اما سیاستمداران غفلتزده آمریکا باید بدانند که نظام قدرتمند جمهوری اسلامی از پشتوانه آحاد ملتی برخوردار است که همیشه با بصیرت و هوشیاری در بزنگاهها حاضرشده و اجازه نخواهند داد که رؤیای آشفته آنها تعبیر شود، چه رسد به اینکه احتمالات پسا تغییر را بررسی کنند.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.