مرگ ذره ذره
به گزارش خبرنگار گروه جامعه ، مرد جوان حدوداً ۳۵ سال داشت با چهرهای افسرده و ناراحت و سر و روئی آشفته و لباسهای مندرس وارد اتاق مشاوره شد و بعد روی صندلی نشست و گفت: من دیگر کارم تمام است فقط این جا آمدم کمی درد و دل کنم تا آرام شوم.
در حالی که سرش را پائین انداخته بود و انگشتانش را به هم میفشرد گفت: من روزگاری برای خودم کسی بودم و برای یکی از چاپخانههای مشهور کار تعمیر دستگاههای چاپ را میکردم، حقوق خوبی هم میگرفتم تا اینکه حدود ۸ سال پیش توسط یکی از دوستانم که به صورت قرار دادی در آنجا کار میکرد با مواد مخدر آشنا شدم، من که تا به آن روز حتی لب به سیگار هم نزده بودم یک روز که به منزلش رفته بودم با تعارف و اصرار او شروع به کشیدن تریاک کردم، او برای اینکه من با او همراه شوم میگفت با یک بار کشیدن کسی معتاد نمیشود، تازه تریاک که دیگر یک مسکن و آرامبخش است و همه جا از آن استفاده میکنند و با این حرفها مرا خام کرد.
کم کم پای من به محلهای مصرف موادمخدر باز شد و شروع به مصرف مواد از تریاک و حشیش گرفته تا شیشه کردم.اعتیادم به جائی رسید که از محل کارم اخراج شدم و به یک آدم بیکار تبدیل شدم، اما باز هم از اعتیاد دست برنداشتم، زندگیم نابود شده بود. همسرم از من طلاق گرفت و پدر و مادرم هم مرا دیگر به منزل راه نمیدادند، تنها جای من حضور در پاتوقهای مصرف مواد بود.
دریکی از همین جاها بود که با زنی به نام محبوبه که او هم به مواد مخدر اعتیاد داشت آشنا شدم و چند وقتی با او در ارتباط بودم تا اینکه یک روز که برای شنا به استخر رفته بودم سنگینی عجیبی در خود حس کردم، انگار که داشتم خفه میشدم ناگهان از هوش رفتم و توسط اورژانس به بیمارستان منتقل شدم.
آنجا بود که پزشک بیمارستان پس از انجام آزمایشات متعدد به من گفت که مبتلا به هپاتیت c. شدم، فهمیدم هرچه هست زیر سر محبوبه بوده و رابطه با او مرا به اینجا کشانده است.
فوری به گوشیش زنگ زدم، خاموش بود به محل همیشگی اش رفتم، اما ناگهان با دیدن اعلامیهای که بر دیوار چسبیده بود خشکم زد. محبوبه یک هفته پیش بر اثر بیماری فوت کرده بود. نمیدانستم چه کنم دیگر کاری از من بر نمیآمد، او که بیماریش را به من منتقل کرده بود و من هم در حال حاضر بر اثر این بیماری دستم قطع شده و چند سالی بیشتر زنده نیستم.
ذره ذره دارم مرگ را در مقابل چشمانم میبینم و کاری هم نمیتوانم انجام دهم. ای کاش فریب آن دوست معتادم را نخورده بودم و پایم هرگز به محلهای مصرف مواد کشیده نمیشد و این چنین زندگیم را از هم نمیپاشید، چه نقشهها و چه برنامههایی برای آینده خودم و همسرم داشتم، اما حالا باید شاهد مرگ تدریجی خودم باشم.
اقدامات مشاوره ای
با توجه به ضربه روحی و روانی سختی که در اثر وقوع این اتفاق به مرد جوان وارد شده، و وی در شرایط بحرانی به سر میبرد احتمال اینکه وی اقدام به خودکشی کند وجود دارد بنابر این ضمن همدردی از وی خواسته شد تا احساسات خودرا بصورت صادقانه بیان وخود را از نظرهیجانی تخلیه کند.
ایجاد انگیزه در وی برای ادامه زندگی و پیگیری روند درمان بیماری که بدان گرفتار شده و همچنین معرفی به مراکز حمایتی ازقبیل بهزیستی و اورژانس اجتماعی جهت پیگیری مباحث درمانی بیماری خود از دیگر اقدامات صورت گرفته برای فرد مراجعه کننده بود.
کارشناس ارشد مشاوره آرامش در خصوص این پرونده گفت: ارتباط با دوست خوب یا بد به حدی در زندگی و آینده انسان موثر است که باید گفت: در اصل شقاوت و سعادت انسان در همین ارتباطها رقم میخورد.
وی افزود: بررسیهای صورت گرفته از زندگی افرادی که به سعادت رسیده اند نشان میدهد که آنها با افراد متقی، عالم و سالم حشر و نشر داشته اند و به همین علت از کشیده شدن به ورطه نابودی و هلاکت در امان مانده اند.
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی اظهار داشت: براساس یک ضرب المثل قدیمی که میگوید دوست دانا بلندت میکند و بر زمینت میزند دوست نادان همان طور که در داستان زندگی این مرد نیز ملاحظه کردید وی از طریق رابطه با دوست ناباب گرفتار بلای خانمان برانداز اعتیاد میشود و در اثر رفتار مخاطره آمیز خود نه تنها شغل، مال و آبرو و همسرش را از دست میدهد بلکه سلامتیش را نیز بر باد میدهد.
فقدان مهارتهای اجتماعی بویژه مهارت " نه گفتن" در جامعه
وی با بیان اینکه متاسفانه با فقدان مهارتهای اجتماعی به ویژه مهارت نه گفتن در جامعه مواجه هستیم گفت: توصیه ما به خانوادهها این است که از کودکی به فرزندانشان مهارت نه گفتن را یاد بدهند تا بتوانند در شرایط خاص در مقابل تعارفها و اصرارهای نابجای دوستان خود بهترین تصمیم را گرفته و خود را از گرفتار شدن به آسیبهای اجتماعی مصون نگهدارند.
براساس پرونده های معاونت اجتماعی پلیس اصفهان