جنگ بیصدا و تکلیف جبهه مؤمن انقلابی/ افغانستان در مسیر بحران جدید منطقه ای/ چرا وقت تغییر واحد پولی رسیده بود؟
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، در یادداشت روزنامه حمایت به قلم محمدحسن قدیری ابیانه میخوانید: انتشار بیانیه اخیر سراسر موهن کاخ سفید با چاشنی تهدیدات توخالی علیه ایران که پس از محکومیت یک جاسوس آمریکایی و به بهانه حمایت از آزادی زندانیان مجرم این کشور صورت گرفت، بیش از آنکه وقاحت دولتمردان آمریکایی را در حمله به یک قوه مستقل و مقتدر در کشورمان نشان دهد، رسواکننده ژست دروغین یانکیها در دفاع از حقوق انسان و فضاحت آنها در احترام به قوانین جاری کشورهاست. آمریکاییها سیاهترین پرونده را در جهان از منظر حقوق بشری دارا هستند و مصادیق فراوانی در این خصوص موجود است. به عنوان نمونه، نقض حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی در داخل آمریکا و کشتار سیاهپوستان و صدور احکام ناعادلانه درباره عاملان قتل آنها، حق به جانب دانستن خود در حمله و تجاوز نظامی به کشورهای دیگر نظیر آنچه در هیروشیما و ناکازاکی ژاپن اتفاق افتاد، حمایت بیپرده از سازمانهای تروریستی نظیر داعش و منافقین، حمایت از تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی و پشتیبانی از جنایات عربستان در یمن و ... تنها گوشهای از پرونده قطور جنایتهای دولت استکباری آمریکاست. سیاستمداران آمریکایی به این دلیل که خود را سردمدار و رهبر دنیا میپندارند، به خود اجازه میدهند از هر روشی و با هر وسیلهای، منافع نامشروع خود را تأمین و تضمین کنند که آموزش و اعزام جاسوس به سراسر دنیا، بخشی از این روشها و ابزارها به شمار میآیند. آمریکاییها با تربیت جاسوس و با توسل به ترور، آدمربایی، ارعاب، سرقت اطلاعات و تهدید امنیت ملی کشورها، مستقیماً حقوق کشورها را نقض کرده و در عین حال، مدعی حقوق بشر هم هستند. جالب اینجاست که جاسوسان آمریکایی از هر طریقی حتی در کسوت دیپلمات میکوشند که به اهداف خود برسند و اسناد لانه جاسوسی نیز این حقیقت را تائید میکنند. به همین دلیل، اگر بنا باشد که کشوری داعیهدار دفاع از حقوق بشر باشد، یقیناً آمریکا صلاحیت این کار را ندارد.
جنگ بیصدا و تکلیف جبهه مؤمن انقلابی
محمد ایمانی در یادداشت روزنامه کیهان نوشت: نه دلواپسی حکیمانه، با وسواس و ترس مترادف است و نه اطمینان قلب، با بیاحتیاطی و غفلت یکی است. پیامبر و ائمه معصومین علیهمالسلام، نفس مطمئنه و اسوه شجاعت بودند و در عین حال دلواپسیهای بزرگی برای سرنوشت امت و انقلاب نوپای اسلام داشتند. دلمشغولی سرنوشت کشور و انقلاب را داشتن، عین شرافت است. وقتی طمع دشمن به برخی روحیات مدیریتی معارض با فرهنگ انقلاب اسلامی را میبینیم، طبیعی است که دغدغه پیدا کنیم یا منزجر شویم؛ اگر که واجد علائم حیات انسانی و دینی باشیم. وگرنه انسانی که کمترین ارادهای برای نفی منکرات و صیانت از معروفها نداشته باشد، به شهادت امیرمومنان «میت الاحیاء» و «میّت بین الاحیاء» است. اتفاقا علامت حیات و ممات یک جامعه و نخبگانش این است که آیا دارای حساسیت بر سر اصول و اقدام و عمل مبتنی بر آن هستند یا خیر؟ شان نزول «اصولگرایی» راستین و «اصلاحطلبی» واقعی همین جاست. در عرف و ادبیات سیاسی رایج، اصولگرایی و اصلاحطلبی دو قطب متضاد همند، همانگونه که زمانی چپ و راست این گونه بود. اما صرف نظر از تابلوهای سیاسی، واقعیت این است که اصلاحطلبی و اصولگرایی دو روی یک سکه اند. مگر میشود انسان به مفهوم واقعی قائل به اصول و آرمانهای مطلوب (به دست نیامده) باشد و معتقد به اصلاح و بهبود امور نباشد؟ یا از آن طرف، مگر ممکن است کسی بگوید من اصلاحطلب هستم، اما اصول و آرمانهای ثابتی نداشته باشد؟! واقعیت این است که بخش عمدهای از دل مشغولی عوام و خواص ما در طول سالیان، مصروف کشوقوس چپ و راست و سپس، دوقطبی گمراهکننده «اصلاح طلب/اصولگرا» شد؛ و در همین حیص و بیص، محافل اشرافی تجدید نظر طلب به تدریج فرصت پیدا کردند به واسطه دو قطبیسازیهای سرگرمکننده خود را در حوزه قدرت و ثروت فربه کنند و با برخی ارکان نظام جهانی سلطه پیوند بخورند و پروژههای مشترک تعریف کنند.
صورت مسئله چیست و حل آن کدام است؟
محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی برای روزنامه رسالت نوشت: دیروز بخشی از پاسخ آیت الله موسوی خوئینیها در مورد علل به حاشیه رانده شدن برخی گروهها و شخصیتها را نقد کردیم. امروز ادامه نقد این پاسخ را پی میگیریم. آقای خوئینیها در بخش دوم پاسخ خود به حاشیه راندن جناح چپ از مرکز قدرت پس از رحلت امام (ره) اشاره کرده و از برخوردها با هاشمی رفسنجانی یاد میکند و علت اصلی به حاشیه راندن این افراد و گروهها از کانون قدرت را در زاویه داشتن با، ولی فقیه جستجو میکند. وی میگوید؛ تفسیر رایج این است که؛ «شهروندان نباید بر خلاف نظر، ولی فقیه سخنی بگویند یا سخن او را نقد کنند.» لذا اگر پای در این وادی بنهند محکوم به حاشیه رانده شدن از کانون قدرت خواهند بود. اما در برابر این تفسیر رایج و حاکم، فقیهانی وجود دارند که نقد، ولی فقیه را حرام و خلاف شرع نمیدانند. وی با قبول فرض اول، که این کار نه بر خلاف شرع و نه بر خلاف قانون اساسی است این سوال را مطرح میکند که آیا این کار مطلوب است و از آن مهمتر این رویکرد آیا نشانه سلامت نظام است؟ این اتفاقات آیا از نشانههای پایداری و استواری نظام است؟ وی با طرح سوال بعدی میگوید چرا روسای جمهور پس از اینکه از تایید شورای نگهبان گذشته اند در دوران مسئولیت یا پس از آن با، ولی فقیه زاویه پیدا میکنند؟ پس یا باید این پست و مسئولیت را در سازوکار نظام علاج کرد و اگر مشکل سومی است آن را باید جستجو کرد. بعد پیشنهاد میکند جمعی از نخبگان سیاسی و فرهنگی بنشینند و آسیبشناسی کرده و برای حفظ سلامت نظام چارهجویی کنند.
افغانستان در مسیر بحران جدید منطقهای
پیرمحمد ملازهی در یادداشتی برای روزنامه خراسان نوشته است تحولات افغانستان از یکطرف در مسیر تشدید تنش بین دولت وحدت ملی و طالبان و از طرف دیگر گسترش شکاف و اختلافات در بین جناحهای سیاسی حاکم در ساختار قدرت حرکت میکند. انفجار یک خودروی بمبگذاری شده توسط طالبان در کابل که دیروز در نزدیکی منزل محمد محقق معاون دوم ریاست اجراییه اتفاق افتاد به قیمت جان ۳۵ نفر تمام شد. این دهمین حمله در کابل در سال جاری بود. همزمان، ادارات دولتی در دو شهرستان ولایتهای «غور» و «فاریاب» به دست نیروهای طالبان افتاده است. چند روزپیش هم «عبدور رحمان» پسر ۲۳ ساله «هبتا... آخوندزاده»، سرکرده طالبان در هلمند افغانستان حملهای انتحاری انجام داد که در نوع خود بی سابقه بود و تحول بزرگی در معادلات به شمار میرود، چراکه تاکنون فردی از نزدیکان سران طالبان حمله انتحاری انجام نداده بود، اما وقتی هبتا... فرزندش را برای حمله انتحاری روانه میکند بدین معناست که طالبان تمام پلها را پشت سر خود خراب کرده است. واقعیت این است که طالبان را نمیشود در معادلات افغانستان نادیده گرفت. طالبان، توانسته خود را بازسازی و احیا کند و از همین رو نیرویش چند برابر شده است و با دریافت سلاح و کمکهای تجهیزاتی و حمایتهای سیاسی – اقتصادی از حامیان منطقهای و فرامنطقهای خود، در مجموع در شرایطی قرار دارد که از ۳۴ ولایت افغانستان توانسته است در ۲۴ ولایت حضور موثر خود را تثبیت کند و در بستر این شرایط متاسفانه باید گفت که طالبان امروز در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد خاک افغانستان را در اشغال خود دارد و تنها در شهرهای مهم و راهبردی حضور خود را نتوانسته پررنگ کند. ازطرفی دقیق نیست که بگوییم توافق صلح در افغانستان که با پذیرش آن توسط حکمتیار انجام شده است، طالبان هم به روند صلح بپیوندد.
تله انفجاری بازار مالی ایران
در یادداشت روزنامه وطن امروز میخوانید: برای داشتن درآمد خالص ماهانه یک میلیون تومان چه راههایی در اقتصاد ایران وجود دارد؟ انتخاب رقم یک میلیون تومان از آن رو است که تقریبا عایدی خالص یک کارگر برای ۸ ساعت کار مفید، هماکنون چنین رقمی است. البته مبناهای دیگری برای انتخاب رقم نیز میتوان داشت، مثل اینکه حداقل درآمد لازم برای یک ماه زندگی در شهر تهران با کیفیت معمولی چقدر است؟ یا اینکه درآمد لازم برای قرار گرفتن بالای خط فقر چه رقمی است؟ اما آنچه ما در این متن به دنبال سخن گفتن از آن هستیم ما را به انتخاب رقم یک میلیون تومان هدایت میکند. ما میخواهیم بدانیم برای کسب یک میلیون تومان در ماه چه راههایی در اقتصاد ایران وجود دارد و یک میلیون تومان را هم براساس عایدی یک کارگر ساده متاهل بدون فرزند که مشمول قانون کار است محاسبه کردهایم. دم دستترین کارها یکی همین کارگری و دیگری سپردهگذاری بانکی است. در اصل اگر نرخ سپرده بانکی یکساله را همان ۱۵ درصدی که از طرف بانک مرکزی اعلام شده است در نظر بگیریم- حال آنکه بانکهای زیادی هستند که رقمهای بالاتری را پرداخت میکنند- برای داشتن ۱۲ میلیون سود سالانه که معادل ماهانه یک میلیون تومان باشد باید رقمی برابر با ۸۰ میلیون تومان را در یکی از بانکهای کشور سپردهگذاری کنیم. نکته جالب اینجاست که کارشناسان هزینه ایجاد یک شغل پایدار در کشور را ارقامی در بازه ۱۰۰ میلیون تومان تا حتی ۲ میلیارد در بخشهایی مانند پتروشیمی ذکر میکنند.
انزوای همه جانبه ترامپ
در یادداشت روزنامه جمهوری اسلامی میخوانید: بعد از آنکه شان اسپایسر، سخنگوی کاخ سفید و مدیر ارتباطات ریاست جمهوری از سمت خود استعفا داد، خبر احتمال استعفای تیلرسون وزیر خارجه ترامپ هم از دیروز به رسانهها راه یافته است. اسپایسر گفته است به نشانه اعتراض به رفتار ترامپ در جایگزینی فرد دیگری به عنوان مدیر ارتباطات کاخ سفید بدون اطلاع به وی کنار رفته است، ولی تیلرسون بعد از بررسی مسائل بحران خاورمیانه به این نتیجه رسیده که با توجه به مواضع ترامپ، نمیتواند به همکاری با وی ادامه دهد. این روزها ترامپ به خاطر عملکرد خاص خود عملاً دوره انزوای زجردهندهای را تجربه میکند که حتی هم حزبیها و اطرافیانش هم ترجیح میدهند از او فاصله بگیرند و به خاطر همراهی و حمایت از وی، بعدها دچار مسئله و مشکل نشوند. ترامپ اکنون از هر سو در زیر ذره بین قرار گرفته و بسیاری از همکاران و نزدیکانش برای بازجوئی و شهادت به کنگره و دادستانی احضار شده یا میشوند. ماجرای ارتباطات رمزآلود نزدیکان ترامپ و دستیارانش با سفارت روسیه در واشنگتن، جدیترین تردیدهای نزدیک به یقین را درباره نقش روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ایجاد کرده است.
عقلایی یا آشوبناک
یادداشت روزنامه صبح نو به دیدار فرماندهان سپاه با رئیس جمهور پرداخته است و نوشت: ملاقات دیروز فرماندهان سپاه پاسداران با رئیسجمهور از دو منظر قابل تحلیل است؛ اول اینکه به اعتقاد برخی از صاحب نظران، رئیس جمهور در آستانه تشکیل دولت جدید و حسب نیازی که به آرامش دارد، در حال تعدیل مواضع گذشته خود است و از همینرو انگیزه اصلی او از این دیدار، پس از موضع تندی که به عنوان «دولت با تفنگ» گرفته بود، دنبال جلب رضایت و همکاری این نهاد نظامی برای افزایش همکاریها در سطوح ملی و فراملی است. در مقابل، اما نظر دیگری وجود دارد که رفتارهای آقای روحانی را براساس تئوری آشوب و توام با سرگردانی ارزیابی میکند. نشانههای این رفتار آشوبناک را در ایام انتخابات یا اتفاقات و مواضع بعد از انتخابات میتوان یافت. این روزها در مساله چینش کابینه، اصلاح طلبان که خود را متحد اصلی رئیس جمهور و عامل اصلی پیروزی وی میدانند، علنی و غیرعلنی سهم خود را از کابینه میجویند، ولی مواضع و رفتارهای آقای روحانی به کلی آنها را گیج کرده است و نمیدانند که بازیگر و بازیگردانند یا بازی رفتارهای چند لایه رئیس جمهور را خوردهاند. نشانههای دیگر، رفتارهای متشتت را میتوان در پیامهای توئیتری که مشاور او منتشر میکند، جستجو کرد؛ پیامهایی که منتشر و سپس حذف میشوند یا در پیامی از دوست داشتنی مثل «سگ» میگوید و دنبالکردنی مانند اسب و باور کردنی شبیه گاو و... که معلوم نیست چه کسی را مخاطب میداند و با چه کسی تسویه میکند! با چنین نشانههایی رفتارهای رئیس دولت را چگونه باید تحلیل و ارزیابی کرد؛ عقلایی و حسابگر یا آشوبناک وسرگردان؟!؟
چرا وقت تغییر واحد پولی رسیده بود؟
در یادداشت روزنامه ایران به قلم یک کارشناس پولی و بانکی میخوانید: اقتصاد ما به دلیل مواجهه با یک دوره طولانی از تورم لجام گسیخته و بعد هم رسیدن به رکود، با شرایط ویژهای مواجه شده است. در ابتدای انقلاب میزان نقدینگی ۳۵۰۰ میلیارد تومان در کل کشور بود و الان به هزار هزار و دویست میلیارد تومان رسیده است. در این مدت، بهدلیل اینکه مصرف عمومی و سطح قیمتها افزایش شدیدی داشته، محاسبات مبادلات پولی و نگهداری حسابها و فهم اعداد و ارقام برای اقشار متوسط مشکل شد. در چنین شرایطی معمولاً اقدام کشورها این است که بعضی از صفرها را حذف میکنند. حذف صفرها محاسبات را ساده میکند. در چنین شرایطی، تغییر واحد پولی خوب است، ولی باید مطمئن باشیم که اقتصاد به شرایط رونق کامل برسد. حتی بعضی کشورهای بزرگ مثل روسیه، تا حذف ۵ صفر نیز اقدام کردند.
کابینه ابرچالشها
در یادداشت روزنامه دنیای اقتصاد میخوانید: ناظران و تحلیلگران درباره مهمترین ابرچالشهای اقتصاد ایران اتفاق نظر دارند. ممکناست درباره شیوه حل ابرچالشها یا تقدم و تاخر آنها اختلافنظر وجود داشته باشد؛ اما تقریبا همه متفقالقول هستند که اقتصاد ایران ۶ تا ۱۰ ابرچالش جدی دارد که ظرفیت بحرانسازی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارند. ناظران اقتصادی همینطور بر این باورند که به تعویق انداختن حلوفصل مشکلات اقتصادی، بسیار زیانبار خواهد بود. به این دلیل که ابرچالشهای اقتصادی از نقطهای به بعد دیگر راهحل اقتصادی ندارند و تبدیل به مشکلات اجتماعی، سیاسی و امنیتی میشوند. همه افرادی که در انتخابات اخیر ریاستجمهوری مشارکت کردند، از دولت انتظار حلوفصل مشکلات اقتصادی را دارند و ممکن است برای آنها که انتخابات ریاستجمهوری را به مثابه یک فرصت مهم برای بهبود اوضاع کشور میدانند، واگرایی و تشدید دعواهای سیاسی در این شرایط حساس، به سرخوردگی اجتماعی و سیاسی تبدیل شود. شواهد، اما نشان میدهد در آستانه معرفی کابینه به مجلس، تنشهای سیاسی در اثر سهمخواهی جریانهای پیدا و پنهان به اوج رسیده و پیامهای امیدوارکنندهای به گوش نمیرسد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.