گفتگو با «قاچاقچی لاکچری» موادمخدر + عکس
خانه اش منطقه یک است؛ شمیران؛ محله ۲ ولنجک؛ خودش میگوید ۳.۵ کیلو ماریجوانای کشف شده از او، محصول دسترنج خودش است؛ محصول گلخانه شخصی اش؛ گلخانهای اختصاصی...
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فضای مجازی ، ترکیب موهای از ته تراشیده با ریش پرپشت و بلندش، تیپ و قیافه اش، حالت صورتش، نحوه نشستن و حتی طرز نگاه کردنش داد میزند که شبیه خرده فروشهای پاپتی معمولی نیست؛ ۳۰ _. ۳۵ ساله است؛ دستبند فلزی، دست راستش را به دست چپ نفر بغل دستی اش چسبانده؛ او هم ریش بلندی دارد؛ آنکادر و مرتب؛ مثل رفیق کناری اش، از قماش خرده فروشهای بی سر و پایی که ۱۰ - ۱۲ گرم مواد داشته اند و همگی در یک صف نشسته اند نیست؛ با این که لابه لای خرده پاهای مُفنگی غرغرو نشسته اند که یا دائم ناله میکنند و «ننه من غریبم» بازی در میآورند یا لودگی شان گل کرده و تکههای بی مزه حواله همدیگر میکنند، لام تا کام حرف نمیزنند؛ فقط هر از گاهی در گوش هم پچ پچی میکنند و تمام تلاششان را میکنند تا با هیچکدام از خرده فروشهایی که برای یک بطری آب التماس میکنند گرم نگیرند؛ همگی روی سنگ فرشهای میدان امام حسین نشسته اند؛ با لباسهای کرم تیره و آبی آسمانی. اکثرشان شب گذشته و نهایتاً چند ساعت قبل دستگیر شدند؛ در مرحله جدید دستگیری خرده فروشان مواد مخدر تهران.
یکی از مامورها هر دوشان را نشان میدهد و میگوید: «بچه بالان؛ اسلحه هم داشتن؛ پرونده شون حسابی سنگینه...»
با اینکه چندان خوش اخلاق نیست، ولی سوالها را بی جواب نمیگذارد و سعی میکند با چند کلمه، سر و ته جواب را هم بیاورد. وقتی از اسلحه اش میپرسم میگوید: «اسلحه برای یکی از اقوامه؛ نظامی زمان طاغوت بود؛ بعد از انقلاب هم این اسلحه دست ما امانت موند؛ اون بنده خدا هم وقتی به رحمت خدا رفت ما ترسیدم که اسلحه اش رو تحویل بدیم»
- تا حالا از اسلحه استفاده کردی؟
نه اصلا استفاده نکردم.
- خب افسر پرونده ات میگه اسلحه رو توی کشو پیدا کردن؛ درست دم دستت بوده.
اینم از بد شانسی ما بود دیگه؛ از سهل انگاری خودم...
(با تعجب نگاهش میکنم و ادامه میدهد) حقیقتش اسلحه رو داده بودم یکی از دوستام نگه داره؛ همین چند وقت پیش اثاث کشی داشت؛ برای همین هم اسلحه رو به من برگردوند؛ منم از سر سهل انگاری فرصت نکردم جابجاش کنم؛ توی همون کشو مونده بود که مامورا پیداش کردن.
- افسر پرونده ات میگه ۳ کیلو و نیم مواد ازت گرفتن.
نه؛ ۳ کیلو و ۴۰۰ گرم با لفافه.
_. چه ماده ای؟ ماریجوانا؟
گل.
_. از کجا تهیه کرده بودی؟
خودم کاشتم.
خودت؟ کجا؟
آره. شهرستان؛ اطراف اراک کشت کردم.
چقدر درآمد داشتی؟ قیمت فروش چقدر بود؟
من تو کار تهیه و توزیع نیستیم. این مواد، مصرف شخصی خودمه.
۳ کیلو و نیم مصرف شخصی خودت؟
(لحنش را جدیتر میکند) آره؛ خب حقیقتش از وقتی گل گرون شد دیگه خریدش نمیصرفید؛ برای همین خودم شروع کردم به کشت گل.
مگه قیمتش چنده؟
الان از ۲۰ تومن هست به بالا.
قبلا سابقه داشتی؟
هیچی.
رفیق بغل دستی اش هم که با او دستگیر شده آرام است؛ انگار نه انگار؛ حالت چهره اش طوری است که انگار از خودش مطمئن است، میگوید: من حتی ماریجوانا هم مصرف نمیکنم، چه برسه به خرید و فروش؛ مشکل من فقط این بود که توی حساسترین لحظه، بدترین جای ممکن بودم...
یکی از مامورها هر دوشان را نشان میدهد و میگوید: «بچه بالان؛ اسلحه هم داشتن؛ پرونده شون حسابی سنگینه...»
با اینکه چندان خوش اخلاق نیست، ولی سوالها را بی جواب نمیگذارد و سعی میکند با چند کلمه، سر و ته جواب را هم بیاورد. وقتی از اسلحه اش میپرسم میگوید: «اسلحه برای یکی از اقوامه؛ نظامی زمان طاغوت بود؛ بعد از انقلاب هم این اسلحه دست ما امانت موند؛ اون بنده خدا هم وقتی به رحمت خدا رفت ما ترسیدم که اسلحه اش رو تحویل بدیم»
- تا حالا از اسلحه استفاده کردی؟
نه اصلا استفاده نکردم.
- خب افسر پرونده ات میگه اسلحه رو توی کشو پیدا کردن؛ درست دم دستت بوده.
اینم از بد شانسی ما بود دیگه؛ از سهل انگاری خودم...
(با تعجب نگاهش میکنم و ادامه میدهد) حقیقتش اسلحه رو داده بودم یکی از دوستام نگه داره؛ همین چند وقت پیش اثاث کشی داشت؛ برای همین هم اسلحه رو به من برگردوند؛ منم از سر سهل انگاری فرصت نکردم جابجاش کنم؛ توی همون کشو مونده بود که مامورا پیداش کردن.
- افسر پرونده ات میگه ۳ کیلو و نیم مواد ازت گرفتن.
نه؛ ۳ کیلو و ۴۰۰ گرم با لفافه.
_. چه ماده ای؟ ماریجوانا؟
گل.
_. از کجا تهیه کرده بودی؟
خودم کاشتم.
خودت؟ کجا؟
آره. شهرستان؛ اطراف اراک کشت کردم.
چقدر درآمد داشتی؟ قیمت فروش چقدر بود؟
من تو کار تهیه و توزیع نیستیم. این مواد، مصرف شخصی خودمه.
۳ کیلو و نیم مصرف شخصی خودت؟
(لحنش را جدیتر میکند) آره؛ خب حقیقتش از وقتی گل گرون شد دیگه خریدش نمیصرفید؛ برای همین خودم شروع کردم به کشت گل.
مگه قیمتش چنده؟
الان از ۲۰ تومن هست به بالا.
قبلا سابقه داشتی؟
هیچی.
رفیق بغل دستی اش هم که با او دستگیر شده آرام است؛ انگار نه انگار؛ حالت چهره اش طوری است که انگار از خودش مطمئن است، میگوید: من حتی ماریجوانا هم مصرف نمیکنم، چه برسه به خرید و فروش؛ مشکل من فقط این بود که توی حساسترین لحظه، بدترین جای ممکن بودم...
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *