ورود استراتژیک انصارالله/ اگر ترامپ عاقل بود/ سیاست اقتصادی آمریکا در خاورمیانه
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، حسن هانیزاده در یادداشت روزنامه حمایت نوشت: اعلام آمادگی انصارالله یمن برای همکاری با ملت فلسطین در راستای آزادسازی بیتالمقدس در حالی صورت میگیرد که عربستان سعودی و برخی کشورهای عرب منطقه گامهای عملی برای برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی برداشتهاند. شرایط منطقه پس از پروژه داعش و تکفیریها در بحران اخیر سوریه و درگیر ساختن حزب الله لبنان در بحران نفسگیر سوریه حاشیه کاملاً امنی برای رژیم کودک کش اسرائیل را دنبال کرده است. بیش از ۱۳۰ گروهک تروریستی در طول ۶ سال گذشته به نیابت از آمریکا و رژیم صهیونیستی و با هزینه مالی عربستان درصدد ضربه زدن به محور مقاومت و ایجاد یک امنیت پایدار برای رژیم اسرائیل برآمدهاند. بحران ۶ ساله سوریه موجب شد که رژیم صهیونیستی با استفاده از فضای منطقهای و ضعف کشورهای عرب منطقه و تمایل برخی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای همکاری با این رژیم، نفوذ خود را گسترش دهد. همچنین سناریوی پیش رو برای تأمین امنیت کامل رژیم صهیونیستی و تقابل با محور مقاومت در جریان سفر اخیر «دونالد ترامپ»، رئیس جمهوری آمریکا به ریاض تعریف شد. به موجب این سناریو در بخش سیاسی قرار است یک جبهه عبری- عربی علیه ایران و محور مقاومت با مدیریت و کارگردانی عربستان سعودی تشکیل شود و مناقشه «اعراب و اسرائیل» به مناقشه «اعراب و ایران» تبدیل شود. در گام بعدی، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس باید رابطه خود را با ایران به شدت کاهش دهند و زمینه را برای گشایش سفارتخانههای رژیم صهیونیستی در پایتختهای ۶ کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس فراهم سازند.
فاجعه برجام نتیجه بیتوجهی به توصیههای رهبری
در یادداشت روزنامه کیهان به قلم محمدحسین محترم میخوانید: تیم مذاکرهکننده هستهای و برجامیان، آن روز که جیک جیک مستانشان بود و تذکرات و انتقادهای دلسوزان نظام و کشور را با عناوینی، چون دلواپسان و بیشناسنامهها و ترسوها و بزدلها جواب میدادند، و هر دستاوردی در کشور را –حتی موشکهایی که خود مورد حملات سیاسی و رسانهای قرار میدهند- به برجام ربط میدادند و آن را جزء افتخارات برجامی خود تلقی و دیگران را از صدر تا ذیل نظام متهم به مانع تراشی در مسیر توسعه کشور و حل مشکلات مردم میکردند، حالا که زمستان برجام فرا رسیده و در قافیه آن ماندهاند و هر روز باتحریم و تهدید جدیدی روبرو میشوند، برای فرار از پاسخگویی در محضر ملت، به فرافکنی و تناقضگویی روآوردهاند و ادعا میکنند «کشور متولی دارد»!. اکنون در دوسالگی برجام که ناقصالخلقه بودن آن آشکارتر شده، رئیسجمهور در جلسه هفته گذشته هیئت دولت مجددا تاکید کرد «برجام با رهنمودهای مقام معظم رهبری حاصل شده است». رئیسسازمان انرژی اتمی هم که در مجلس برای تصویب بیست دقیقهای برجام قسم جلاله خورده بود، برای رفع مسئولیت خود و همکارانش در تیم مذاکرهکننده، هفته گذشته در همایش اساتید و دانشجویان ایرانی خارج از کشور در مشهد خطاب به منتقدان برجام، ادعا کرده «مگر کشور متولی و مسئول نداشته که فکر میکنید تیم مذاکره کننده شخصاً مذاکرات را تعیین تکلیف میکردند؟». حسن قشقاوی معاون وزارت امور خارجه هم در همان همایش در تایید این ادعا گفته «نفر اول مملکت رهبرمعظم انقلاب، ساختار و عملکرد نظام به ویژه برجام را تعیین کردند». هرچند این ادعا، ادعای جدیدی نیست، اما قابل تامل و سؤال برانگیز است و باید نسبت به تلاش دستگاه تبلیغاتی دولت برای جریان سازی درباره این ادعا هشدار داد، که ممکن است در ماههای آینده بر شدت این جریان سازی نیز افزوده شود.
بیانیههای ضدایرانی آمریکا را پاسخ دهید
محمد اسماعیلی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: ایالات متحده امریکا در هفته گذشته دو بیانیه ضد ایرانی منتشر کرد. در بیانیه نخست وزارت خارجه این کشور در گزارش سالانه وضعیت تروریسم در جهان، بار دیگر ایران را دولت اصلی حامی تروریسم توصیف کرد و مدعی شد ایران، سوریه، یمن، عراق، بحرین و دیگر مناطق خاورمیانه را بیثبات کرده است: «در سال ۲۰۱۶، ایران همچنان دولت پیشتاز در حمایت از تروریسم باقی ماند.» دربیانیه دیگر، آزادی فوری تمامی امریکاییهایی را که به صورت ظالمانه در ایران بازداشت شدهاند، میخواهد: «نظام ایران همچنان به بازداشت شهروندان امریکایی و خارجی به دلایل امنیت ملی ادامه میدهد.» این کشور در یک روال تثبیت شده در چند سال اخیر خواهان آزادی سران غائله سال ۸۸ میشود و درشرایطی که یکی از رفتارهای ثابت دستگاه سیاست خارجه امریکا حداقل طی چهار سال اخیر، انتشار بیانیه ضد ایرانی با محوریت «تروریسم» و «حقوق بشری» است، تاامروز از سوی وزارت امور خارجه کشورمان باپاسخ درخور و متناسبی همراه نبوده است. هدف امریکا از صدور اینگونه بیانیهها را میتوان با استناد به اصول ومبانی حقوق بینالملل مورد مداقه قرار داد و به چگونگی ضرورت پاسخدهی مناسب دستگاه دیپلماسی کشورمان پرداخت.
مانده باز حسابهای 10 ساله!
غلامرضا انبارلویی در یادداشت روزنامه رسالت نوشت: چندی پیش رئیس محترم دیوان محاسبات در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان از بلاتکلیفی ۲۶ هزار میلیارد تومان در حسابهای باز شرکت ملی نفت ایران خبر داد که فرازهای این خبردهی به شرح زیر است: مراتب زیر با وظایف و اختیارات ذاتی دیوان به شرح مفاد آتیالذکر همخوانی ندارد. ۱- دیوان باید به حسابهای باز رسیدگی کند و موارد نقض قانون را به کمیسیون بودجه ارائه دهد. ۲-از سال ۸۷ تا کنون این حسابها بازمانده و رقم تسویه نشده ۲۶ هزار میلیارد تومان است. ۳-مبلغ ۲۳ هزار میلیارد تومان آن مربوط به واردات بنزین است که بیش از مصوبه مجلس است. ۴-مبلغ ۳ هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان مابهالتفاوت فرآوردههای نفتی است که به اشتباه به حساب بدهی دولت گذاشته شده است. ۵-همه بدانند در اینجا پولی خورده و برده نشده و این ۲۶ هزار میلیارد تومان در حساب بیتالمال قرار دارد. ۶-دیوان درگزارش اول بعد محاسباتی پرونده عدهای را توبیخ و به عدهای حکم انفصال داد و در گزارش دوم که نمایندگان مجلس هم در آن همکاری میکنند ابعاد حقوقی پرونده را مشخص میکند. ۷- دیوان کار خود را انجام داده، اما برخی از دستگاهها که باید حساب و کتاب میکردند موضوع را بلاتکلیف گذاشتند. ۸- علت اصلی عدم تسویه، اختلاف بین خزانه، شرکت نفت و وزارت نفت بوده است.
باجدهی اقتصادی؛ تظلمخواهی نیویورکی
در یادداشت روزنامه وطن امروز میخوانید: سفر نیویورکی محمدجواد ظریف در شرایطی به پایان رسید که بر پیشانی همه مذاکرات و دیدارهای برگزار شده، گلهگذاری از نقض برجام توسط آمریکا میدرخشید. از گفتوگو با رسانههای آمریکایی تا مذاکره با شورای روابط خارجی آمریکا و دیدارهای یواشکی احتمالی که ما از چند و، چون آن بیخبریم، اما مفادش بیارتباط با پیگیری قولهای گذشته برجامی نمیتواند باشد. به هر حال رسانههای آمریکایی گفتند و نوشتند که دومین اعتراض رسمی ایران در طول یک ماه اخیر به مقامات آمریکایی به علت نقض برجام ارائه شد. این در حالی است که ایران برای بار دوم تصمیم گرفت به نقض توافق برجام در نشست کمیسیون مشترک اعتراض نکند! توافقی که بنا بود به قول آقای رئیسجمهور به فروپاشی ساختار تحریمها و تبدیل ایران به کشوری عادی در حوزه اقتصاد بینالملل منجر شود، اما اکنون با سازوکاری ترمیم شده، پیشرفته و حرفهایتر از قبل به اضافه مجموعهای از تحریمهای هوشمند فزاینده، مقابل کشورمان سر برافراشته است! تحریمهایی که مطابق برنامهریزی اندیشکده نفوذی نایاک و تیمی از محققان وزارت خارجه، خزانهداری و دفاع آمریکا برنامه انتقال تحریمها به داخل ایران را در دوره ریاستجمهوری باراک اوباما، با معاونت چهرههای ایرانی همچون سیامک نمازی، بیژن خواجهپورخویی، پری نمازی و رضا مرعشی سرپرستی کرد و اکنون در دوره ریاست دونالد ترامپ به مرحله اجرا رسیده است.
رویکردمان را عوض کنیم
سرتیپ دوم علیرضا جهانگیری جانشین معاون آموزش ناجا و معاون پیشین فنی و مهندسی پلیس راهور در یادداشت روزنامه جام جم نوشت: هرچند قانونگذار مکلف کرده است تمامی وسایل موتوری متحرک معاینه فنی داشته و از ایمنی و سلامت برخوردار باشند و پلیس هم به این امر باور دارد و در اجرای قانون نهایت تلاشش را به خرج میدهد اما به نظر میرسد رویکرد اصلی ما به جای تکلیف مالکان خودرو و رانندگان به عنوان مصرفکنندگان باید تکلیف و تولیدکنندگان به ارائه محصولات استاندارد و نظارت شدیدتر روی تولیدات آنها باشد. بیتردید پلیس در اجرای قانون لحظهای درنگ نمیکند؛ حتی زمانی که نویسنده این سطور معاونت فنی و مهندسی پلیس راهور را عهدهدار بود، پلیس به فک پلاک خودروهای فاقد ایمنی و آلاینده مبادرت میکرد و با ارائه پلاک موقت تنها اجازه تردد به نزدیکترین تعمیرگاه را به خودروها و رانندگان متخلف میداد. با این همه، آیا تمام اهداف معاینه فنی، از قبیل کنترل ایمنی و زیستمحیطی ترافیک سالم و هوای سالم محقق شده است؟ آیا ما به وضعیت مطلوب رسیدهایم؟ در سالهای اخیر، سامانه سیمفا (سامانه یکپارچه معاینه فنی خودرو) تلاشی برای دستیابی به این اهداف بود. اما به نظر میرسد مشکل اصلی و اساسی این است که هم اکنون دارندگان وسایل نقلیه رویکرد مثبتی به معاینه فنی ندارند. آنها معاینه فنی را راهی برای درآمدزایی دولت تلقی میکنند و تا زمانیکه چنین دیدگاهی بر مردم حاکم باشد، ارتقای ایمنی خودرو از نظر ساختاری دچار مشکل است و معاینه فنی تأثیر چندانی در کاهش آلودگی نخواهد داشت. اگر تولیدکنندگان و واردکنندگان مسئولیتپذیر باشند و محصول استاندارد به بازار ارائه کنند در آن صورت میتوان از مالکان وسایل نقلیه انتظار رعایت اصول معاینه فنی را داشت تا در این شرایط قانون را رعایت کنند.
اگر ترامپ عاقل بود
در یادداشت روزنامه جمهوری میخوانید: دونالد ترامپ در یک اظهارنظر ناشیانه ضمن هشدار به ایران برای آزادی برخی اتباع آمریکائی که گفته میشود در ایران به سر میبرند، اخطار کرد که درصورت عدم آزادی آنها، پیامدهائی در انتظار ایران است. این برای نخستین بار نیست که دارودسته ترامپ با استفاده از ادبیات ناشیانهای به شیوه خود به مسائلی درباره ایران میپردازند. پیش از این هم ترامپ، توافق برجام را «توافقی بد» نامیده بود که آمریکا آنرا پاره میکند. علاوه بر این رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا نیز خواستار تغییر نظام در ایران شده و حتی پا را فراتر گذاشته که آمریکا نفرات مورد نظر برای تحقق این خواسته را در ایران دارد. ماجرای اتباع آمریکائی پیچیدگیهای خاص خود را دارد، نام فردی مطرح است که گفته میشود سالها پیش به ایران آمده، ولی تحقیقات ایران حتی ورود چنین شخصی به ایران را ثابت نمیکند و معلوم نیست واشنگتن با تکرار این ادعا به دنبال چیست و پشت این ادعا چه چیزی قرار دارد. علاوه بر این فردی مطرح است که در پوشش تحقیق به ایران آمده و به جاسوسی پرداخته که روند خاص خود را دارد. اینکه ناگهان از آنسو رئیسجمهور آمریکا با چنین ادبیات غیرمعمول بخواهد فشاری بر ایران وارد کند، به کلی و از اساس مردود و غیرقابل پذیرش است. قبل از هر چیز، دارودسته ترامپ باید ادبیات لازم برای طرح و پیگیری مسائل را یاد بگیرند و مهمتر اینکه بیاموزند با ایران چگونه سخن بگویند. ظاهراً ترامپ و دستیارانش ایران را با برخی شیوخ منطقه و رژیمهای دست چندم خاورمیانه اشتباه گرفتهاند که میتواند با یک تهدید همه چیز را یکباره تغییر دهد و در مسیر تازهای قرار دهد.
پازل پیچیده دور جدید تنش در مسجدالاقصی
در یادداشت روزنامه خراسان به قلم سید رضا قزوینی غرابی میخوانید: حادثه هفته گذشته در صحن مبارک مسجد الاقصی و کشته شدن تعدادی از نظامیان صهیونیست، موضوع فلسطین و مسجدالاقصی را پس از شش سال آشفتگی در سراسر جهان اسلام که حاصل انقلابهای عربی، کشمکش ساختگی سنی – شیعی و اکنون بحران عربی – عربی بود بار دیگر به صحنه آورد تا مشخص شود موضوع فلسطین و مسجد الاقصی همچنان تنها عامل در تحریک روح امت در گرد آمدن پیرامون یک دغدغه و نگرانی مشترک است. عملیات اخیرسه جوان شهادت طلب فلسطینی که منجر به شهادت آنها و هلاکت دو پلیس رژیم صهیونیستی در صحن مقدس مسجد الاقصی شد و تشدید تدابیر امنیتی اسرائیل در ورود نمازگزاران به مسجد الاقصی از طریق نصب گیتهای الکترونیکی بازرسی، فضای ۲ روز گذشته بیت المقدس و بخش شرقی آن را که جمعه خشم نام گذاری شده بود کاملا امنیتی کرده بود. پس از اصرار نتانیاهو بر نصب گیتها برای بازرسی نمازگزاران، کنترل اوضاع از دست صهیونیستها خارج میشود و در درگیریها سه نفر از نمازگزاران به شهادت میرسند و تعدادی دیگر مجروح میشوند. همان شب نیز یک شهروند کرانه باختری با عبور از همه دوربینها و موانع امنیتی، سه شهرک نشین را به قتل میرساند تا عملا موضوع فلسطین پس از شش سال بی توجهی در سراسر جهان اسلام و جهان عرب، بار دیگر تبدیل به موضوع شماره یک شود.
ایران؛ معمای دیپلماسی ترامپ
مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه در یادداشت روزنامه ایران نوشت: روز گذشته و بعد از نشست کمیسیون مشترک برجام در وین - که اروپاییها بر اجرای کامل توافق هستهای تأکید کردند - توئیتی از «رکس تیلرسون» وزیر خارجه امریکا در فضای مجازی منتشر شد. او نوشته بود: «خلاصه برجام این است، مرگ بر امریکا مرگ بر اسرائیل» شاید هیچ جملهای مواضع تیم «پست نئومحافظهکاران» کنونی کاخ سفید در باب برجام را این گونه آشکارا عریان نکرده باشد.
ترامپ در چارچوب پارادایم «آشوب» نقش
«بازیگر دیوانه» هنری کسینجر را بازی میکند. ترامپ بر آن است که رهبری امنیت امریکا بر جهان را تحکیم بخشد. رهبری امریکا بر جهان در گرو تسلط بر بخشهای مهم «هارتلند بزرگ» است. هارتلند منطقهای از شمال آفریقا تا تبت را دربر میگیرد. تونل قدرت در هارتلند بزرگ «نئو هارتلند» یعنی فلات ایران و حد فاصل میان خلیج فارس و خلیج عدن است؛ بنابراین ایران در چشمانداز آینده تسلط بر «هارتلند»، تونل عبور امریکا از غرب به شرق و پل پیروزی برای استمرار ابرقدرتی امریکا در آینده نظام بینالملل است. از این رو امریکا ایران را رها نخواهد کرد. اما آنچه امروز کاخ سفید را در برابر ایران با چالش مواجه کرده است، بیش از شعارهای مرگ بر امریکا و فریادهای انقلابی بر سر امریکا، کنش انقلابی دولت یازدهم با هدایت رهبری ایران در کدگذاری این حرکت با نام «نرمش قهرمانانه» است. امریکا تلاش داشت بر اساس تئوری جنگهای «نامتعادل» به بزرگنمایی قدرت ایران در قالب تهدید بینالمللی و کنشگر آشوبساز منطقهای نائل آید. از این رو اسلامهراسی را در بعد بینالمللی و ایرانهراسی را در بعد منطقهای دنبال کرد. برجام، اما تئوری جنگ نامتعادل را با چالش روبهرو کرد به گونهای که پست نئو محافظهکارها با روی کارآمدن ترامپ در برابر برجام با بحران روبهرو شدند. یکی از وعدههای انتخاباتی ترامپ پاره کردن برجام بود که طیفهای تندرو بدان دل خوش کرده بودند، اما با روی کار آمدن او، استحکام برجام در چارچوب تعهد بینالمللی مشخص شد و رئیس جمهوری امریکا دریافت که ایجاد اجماع علیه ایران بسیار مشکل شده است. از این رو تمام تلاش خود را به خرج داد تا زمینه پرور ایجاد تحریمهای جدید علیه تهران شود. او همچنین بی میل نبود که یک دولت رادیکال در تهران بر سر کار آید تا برهم زننده برجام شود. اما انتخاب مردم تداوم دولت یازدهم در ۴ سال آینده بود که این خود موجب ناخرسندی بیشتر ترامپ شد. بر همین اساس آنها تلاش کردند تا با عوامل آشکار و پنهان زمینه واگرایی کشورهای اروپایی از این معاهده را به وجود آورند. تلاشهایی که البته شواهد و قرائن موجود حکایت از ناکامی آنها دارد. امضای قراردادهای بزرگ ایران با شرکتهای بینالمللی و بخصوص اروپایی همچون توتال، سفر موفقیتآمیز ظریف به اروپا و مواضع روشنگرانه او در ایالات متحده امریکا بیانگر آن است که با وجود تلاشهای ترامپ و تیم همراه او برای فاصله انداختن بین ایران و اروپا منجر به نتایج رضایتبخش نشده است. اروپاییها امروز با صراحت بیشتری از برجام دفاع میکنند چنانکه در بیانیه پایانی نشست کمیسیون مشترک یک بار دیگر بر اجرای کامل این معاهده بینالمللی تأکید کردند و در چنین فضایی به نظر میرسد ایران به معمای دیپلماسی ترامپ تبدیل شده است.
سیاست اقتصادی آمریکا در خاورمیانه
در یادداشت روزنامه دنیای اقتصاد میخوانید: در هفتههای اخیر با بالا گرفتن مناقشه بین قطر و چهار کشور عربی به رهبری عربستان، تصور ابتدایی بسیاری از ناظران و تحلیلگران سیاسی بر این بود که دولت آمریکا در این مناقشه طرف عربستان را خواهد گرفت. سفر ترامپ به منطقه و صحبتهای وی در ریاض نیز بهعنوان شاهد این مدعا مطرح شد و حتی بسیاری از کارشناسان پیشبینی میکردند که بهزودی در ساختار حکومت قطر تغییراتی رخ خواهد داد. برخی دیگر نیز احتمال وقوع جنگ و درگیری نظامی بین قطر و همسایگانش را کاملا محتمل میدانستند. اگرچه اختلاف قطر با عربستان کاملا واقعی و ایدئولوژیک است، اما بر خلاف تصور همگان سفر اخیر وزیر خارجه آمریکا به قطر و اعلام حمایت وی از مواضع این کشور و امضای تفاهمنامه مبارزه با تروریسم بین آمریکا و قطر بیانگر این است که اختلاف آمریکا و قطر اصطلاحا یک جنگ زرگری است و آمریکا هدف دیگری را در منطقه دنبال میکند. برای درک اهمیت قطر برای آمریکا لازم است نگاهی به وضعیت سرمایهگذاریهای آمریکا در قطر داشته باشیم. شرکت اکسونموبیل یکی از بزرگترین شرکتهای نفتی دنیا از سه دهه پیش اصلیترین سرمایهگذار و شریک شرکت نفت قطر بهشمار میرود. فعالیت این شرکت در قطر به سال ۱۹۳۵ پیش از دوران استقلال قطر بازمیگردد. طی سه دهه گذشته این شرکت در بزرگترین میدان گازی دنیا یعنی پارس جنوبی دهها میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده است. علاوهبر این قطر بهعنوان بزرگترین صادرکننده گاز مایع LNG در دنیا طی سالهای اخیر اقدام به تاسیس شرکتهای مشترک برای انتقال، بازاریابی و فروش گاز مایع کرده است که در این شرکتها اکسونموبیل مهمترین شریک قطریها بهشمار میرود. یکی از افراد کلیدی در این قراردادهای تجاری رکس تیلرسون، مدیرعامل شرکت اکسونموبیل بوده است که هماکنون سکان سیاست خارجی آمریکا را در دست دارد.