حقوق های نجومی و مطالبات بر زمین مانده/ آوار بر سر اجارهنشینها/ نسخهای برای کنترل مصرف بنزین
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، محمدصادق کوشکی در روزنامه حمایت نوشت: نظام جمهوری اسلامی از بدو آغاز حیات خود، بر مبانی و اصولی مبرهن و روشنی تکیه داشته و دارد که هر کدام از آنها زیربنای دلایلی دیگر برای پویایی انقلاب اسلامی به شمار میآید، اما برپایی، تأسیس و تداوم انقلاب، مرهون چهار نعمت «جوانان»، «محبت مردم به نظام اسلامی»، «جمهوری اسلامی» و «قوه قضائیه» است؛ نعمتهایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با مسئولان ارشد قوه قضائیه و رؤسای کل دادگستریهای سراسر کشور، حراست و قدرشناسی از آنها را به دستاندرکاران نظام اسلامی توصیه کردند. در واکاوی نعمت «جوانان» و «محبت مردم به نظام اسلامی» که ثمره آن در نعمت «جمهوری اسلامی» تجلی یافته است، همین بس که از شور و شوق و فداکاری آحاد مردم به خصوص جوانان، به منظور تشکیل جامعهای اسلامی و تحقق جمهوریت برای مشارکت مردم در قالب آموزههای اسلام سیاسی یاد کنیم. تورق تاریخ نیمقرن گذشته، حاکی از آن است که همه مردم، از پیر و جوان و زن و مرد، هر آنچه داشتند برای به ثمر رسیدن نهضت اسلامی در طبق اخلاص قرار داده و بعد از استقرار حاکمیت، با حضور در عرصهها و بزنگاهها سینه خود را در برابر مشکلات سپر کرده و از چارچوبهای اعتقادی کشور با تمام وجود حراست کردند. به بیان دیگر، همه مجاهدتهایی که نسل جوان کشور در دهه 50 و 60 و پس از آن انجام دادند، به شکلگیری شاکله با عظمتی به نام جمهوری اسلامی منجر شد که برخاسته از اندیشه سیاسی اسلام و تشیع و نمایانگر اراده مردم در ذیل و چارچوب احکام الهی است. از سوی دیگر، نباید از این واقعیت غفلت کرد که جمهوری اسلامی مانند هر ساختار دیگری که به دست بشر تأسیس شده و تداوم پیدا کرده است، ممکن است دچار آفاتی شده و با خطراتی آسیبزا مواجه شود. از این رو، استقرار ساز و کارهایی به منظور حراست و پاسداری از آفتهای نظام اسلامی برآمده از تلاشها و مجاهدتهای همه اقشار جامعه، ضرورت پیدا میکند، چراکه این شاکله پربرکت، ثمره خون 300 هزار شهید دفاع مقدس، صدها هزار جانباز و مفقود و داغدار شدن خانوادههای بسیاری است و باید با همه قوا از این پدیده مبارک، محافظت کرد.
فرجام بیحاصل برجام!
در یادداشت روزنامه کیهان می خوانید: عصر روز سهشنبه گذشته یعنی 28 تیرماه سال 96 خبر رسمی دور تازهای از تحریمهای آمریکا، این بار علیه 18 شرکت و فرد ایرانی مرتبط با توانمندیهای موشکی کشورمان با عنوان «مقابله با تروریسم»! منتشر شد. قبل از اعلام رسمی این خبر، پایگاه «واشنگتن فری بیکن» به نحوی، از جزئیات این تحریمها خبردار شده و آن را رسانهای کرده بود، لذا اعمال تحریمهای تازه پسابرجامی علیه کشورمان برای همه تقریبا مسجل شده و فقط منتظر اعلام «رسمی» این خبر بودند. این تحریمها در سنای آمریکا تصویب شده اما برای اجرایی شدن به تصویب مجلس نمایندگان آمریکا نیز نیاز دارد که با توجه به ترکیب مجلس نمایندگان آمریکا، احتمال تصویب آن بسیار بالاست. آقای ظریف، وزیر خارجه محترم کشورمان نیز احتمالا با شنیدن همین خبر غیر رسمی، طی گفتوگویی که با «نشنال اینترست» داشت، ساعاتی قبل از اعلام رسمی خبر، آمریکاییها را به خروج از برجام در صورت اعمال تحریمهای تازه تهدید کرده بود. ظریف گفته بود: «اگر نقض عمدهای حادث شود که در برجام به آن ناکارایی قابلتوجه اطلاق میشود، آنگاه ایران گزینههای دیگر در دسترس دارد از جمله بیرون آمدن از توافق (هستهای).» ماجرا از این قرار بود که دولت ترامپ، «همزمان» با اعلام دور تازه تحریمها، برای دومین بار پایبندی ایران به برجام را تایید کرد! به عبارت دیگر، همزمان با تایید پایبندی ایران به برجام، تحریمهای تازهای علیه کشورمان در حوزه موشکی و تروریسم اعمال کردند! این پایان ماجرا نبود. چند ساعت بعد، خبر معنیدار دیگری از راه رسید؛ آمریکا در گزارش سالانه وضعیت تروریسم در جهان، بار دیگر ایران را اصلیترین دولت حامی تروریسم در جهان معرفی کرد!
مقابل آمریکا میایستیم
در یادداشت روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی می خوانید: اوایل انقلاب اوج بدمستیهای آمریکا در ایران وقتی لیبرالها هنوز سر کار بودند، امام(ره) آنها را نصیحت کرد و فرمود: «شما تصور کنید که اینها [آمریکا] برای ما و صلاح ما یک قدم بردارند. هر که این تصور را بکند این جاهل است. اگر ما میتوانستیم که به کلی منقطع بشویم از اینها به صلاحمان بود. خیال نکنید روابط ما با آمریکا یک صلاحی برای ما دارد. این مثل رابطه بره با گرگ است. اینها میخواهند از ما بدوشند. اینها نمیخواهند چیزی به ما بدهند... اگر بیدار نشویم، طعمه آنها خواهیم بود... این افکاری که همه چیز باید از آنجا بیاید، همه چیز ما باید وابسته به آنجا باشد، مملکت ما را دارد به تباهی میکشد. من به شما مژده میدهم که ما پیروز هستیم... همه بدانیم اگر پناه به اسلام ببریم همه کارهایمان درست میشود». اگر دولت موقت به این نصایح گوش میکرد عمرش کوتاه نبود. اگر نهضت آزادی ولایت امام(ره) را به ولایت آمریکاییها ترجیح میداد، میتوانستیم آسیبهایی که به انقلاب وارد شد را به میزان قابل ملاحظهای کاهش دهیم، اما آنها به لحاظ تئوری و نظری با موازین انقلابی و اسلامی سر سازگاری نداشتند. انقلاب با قامتی استوار در برابر شرارت غرب بهویژه آمریکاییها ایستاد و در تمامی عرصههای نبرد نرم و سخت پوزه آمریکاییها را به خاک مالید. از میان آتش و خون این نبرد، ناگهان یک نظریه خودی پیدا شد که میتوان یک بار دیگر آمریکاییها را تست کرد. این تست حکایت از این داشت که میشود دیوار بیاعتمادی را برداشت. اینکه آمریکاییها مدام علیه ما مشغول توطئه و برنامهریزی هستند، یک توهم است. میشود مسیرهای تازهای را با آنها تجربه کرد. لذا در نگاه به امنیت ملی و دیپلماسی هستهای دیدگاهی متفاوت را اینگونه مطرح کردند: «همیشه در ذهن برخی از مسئولان گویی نوعی اضطراب وجود دارد که دشمنان قویپنجه مشغول توطئه و برنامهریزی علیه نظام اسلامی هستند و همواره برای بقای نظام احساس خطر میکنند. گویی همواره درخصوص ثبات و استحکام نظام شک و تردید وجود دارد و این تردیدها باعث میشود اقداماتی که انجام میگیرد گاهی به حد کافی مناسب و دقیق نباشد.»
خدمت بزرگ روحانی به نظام و انقلاب اسلامی
عبدالله گنجی در یادداشت روزنامه جوان نوشت: سفر ظریف به نیویورک و اعلام اینکه: «امریکا روح و متن برجام را نقض» کرده است چه آوردهای باید برای نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی داشته باشد؟ و اینکه او اعلام میکند «خروج از برجام از جمله گزینههای روی میز ماست» از چه منظری برای معتقدین واقعی انقلاب اسلامی قابل بهرهبرداری است؟ به نظر میرسد نیروهای انقلاب از منظری بیفایده به موضوع میپردازند و تلاش حداکثری آنان برای اثبات درستی حرف خویش در بدو مذاکرات است. آنان در قبال این جمله ظریف که روح و متن برجام نقض شده است از عبارت «دیدید ما درست میگفتیم» استفاده میکنند و در قبال عبارت خروج از برجام ظریف، عبارت «ما که همون اول گفتیم خارج شویم» را استفاده میکنند که هر دو آن اشتباه است و تنها دستاورد این مواجهه، درونی کردن منازعه و سیاسی شدن صحنه داخلی کشور است. روی دیگر سکه همانی است که امریکاییها میخواهند، یعنی علاوه بر دستاورد «تقریباً هیچ»، به تراشیدن همدیگر نیز مشغول میشویم. اما نیروهای انقلاب در معرض فرصت ذیقیمتی هستند که نباید از آن غفلت کنند یا آن را وارونه درک نمایند. چرا؟ اگرچه از اول مذاکرات هستهای به نتیجه آن بدبین بودیم اما ابتدا به ساکن طرح این بدبینی ادعایی بیش نبود و قدرت اقناعگری در آن وجود نداشت. ما واقعاً به این مذاکره نیاز داشتیم و اگر آن مذاکره نبود حجم اتهامات علیه نظام بیشتر میشد. اگر در همان ابتدا میگفتیم از برجام خارج شویم نیز حرف درستی نبود، چرا که ممکن بود مخالفان مذاکره همان «کاسبان تحریم» معرفی شوند (که بعضاً نیز اینگونه معرفی شدند) اما امروز فضا به گونه دیگری است.
آوار بر سر اجارهنشینها
مسعود فروغی در روزنامه وطن امروز نوشت: چند سال پیش در جمعی نشسته بودم که یکی از دوستان خبر خانهدار شدنش را با ذوق خاصی تعریف کرد؛ یکی از حضار که از قضا آموزگار ادبیات دبیرستان بود، گفت: «مسکن از کلمه سکن به معنای آرام گرفتن بعد از حرکت و در واقع اسم مفعول ساکن به معنای جایی برای آرام گرفتن است»؛ در نهایت هم با لبخند بزرگمنشانهای آرزو کرد خانهای که خریداری شده است، به جای بهانهای برای فشار فکری سررسید وام یا مشکل با همسایگان یا...، محلی برای آرامش صاحبخانه باشد. املاک و مستغلات یکی از بخشهای مهم هر اقتصادی است. در ایران نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر، بخش املاک و مستغلات از وزن و اهمیت بالاتری برای اقتصاد کشور، مردم و دولت برخوردار است؛ به همین خاطر، 2 بخش مسکن و خوراک، با سهم 28 درصدی در محاسبه تورم، بیشترین ضریب اهمیت را در محاسبه تورم دارند. علاوه بر آن بازار مسکن جزو صنایعی است که بیش از 100 صنعت دیگر را مستقیم و غیرمستقیم فعال میکند و تحرک آن به تحرک صنعت کشور بسیار کمک میکند لذا جذابیت خبری املاک و مستغلات چه در سطح سیاستگذاری و چه در سطح مردم بسیار بالاست و تحولات آن توسط تمام مردم و فعالان اقتصادی به صورت پیوسته رصد میشود. در این بین یکی از محرکهای اصلی بخش املاک و مستغلات، بخش مسکن است. وضعیت اجارهبها و تحولات آن، برای کسانی که سرمایه لازم برای حضور در بخش خرید و ساخت املاک و مستغلات را ندارند، اهمیت دارد. تابستان به دلیل تعطیلی مدارس و مسائل مشابه بهعنوان فصل نقلوانتقالات اجارهنشینها به حساب میآید و مسالهای که هر سال در فصل تابستان دغدغه ذهنی بخش بزرگی از جامعه ایرانی میشود پیدا کردن مسکنی با اجارهبهای کمتر است. یکی از مهمترین روندهایی که در بازار مسکن ایران قابل مشاهده است، افزایش سهم مسکن استیجاری است. در حالی که بنا بر دادههای رسمی منتشر شده توسط مرکز آمار ایران در سال 65 تنها 12 درصد مردم در مسکنهای استیجاری زندگی میکردند، سال 90 این میزان به 27 درصد رسیده است و البته تازهترین نتایج سرشماری در سال 95 نشان میدهد 8/30 درصد از مسکن مورد استفاده در کشور، استیجاری است؛ یعنی تقریبا از میان هر 3 خانواده ایرانی، یک خانواده در مسکن استیجاری زندگی میکند.
نسخهای برای کنترل مصرف بنزین
هدایتالله خادمی نایبرئیس کمیسیون انرژی مجلس در روزنامه جامجم و با پرداختن به موضوع مصرف بالای بنزین نوشت: درگذشته یکی از معضلات کشور بنزین یارانهای بود که بخشی از آن به دلیل ارزان بودن این فرآورده نفتی قاچاق میشد و میزان مصرف، واقعی نبود اما با پیادهسازی سامانه کارت سوخت، مصرف کشور شفاف شد. تا قبل از پیادهسازی سامانه کارت سوخت قاچاقچیان و واردکنندگان سود میبردند، اما با اجرای این سامانه کشور سود برد و آنها متضرر شدند و حذف کارت سوخت باعث شد دوباره به همان شرایط بازگردیم. اکنون نیز از ظرفیت کارت سوخت استفاده نمیشود و همین موضوع باعث شده دوباره در سیکل قاچاق و افزایش مصرف قرار بگیریم. اگر دولت از سامانه کارت سوخت استفاده نکند حتما از ابزارهای قانونی در مجلس بهره خواهیم برد تا این سامانه دوباره راهاندازی و بهکارگیری شود. در کنار احیای کارت سوخت باید پروژه ستاره خلیجفارس با جدیت بیشتری دنبال شود تا خودکفایی در بنزین که یک کالای استراتژیک به حساب میآید، محقق شود.
انسجام، زیرساخت توسعه فرهنگی
سیدرضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در یادداشت روزنامه ایران نوشت: تغییرات پرشتاب اجتماعی و تحولات ناشی از پیشرفتهای اطلاعاتی و ارتباطی، فرهنگ جوامع مختلف را با مخاطره مواجه کرده است. در چنین شرایطی اگر درک درستی از واقعیت نداشته و فاقد چشمانداز روشن و راهبرد مناسب در عرصه فرهنگ باشیم، بیتردید در مقابل تهدیدات فرهنگی و نفوذ فرهنگ بیگانه تسلیم خواهیم شد؛ امری که رهبر معظم انقلاب بارها بر آن تأکید نمودهاند و هشدارهای لازم را در این باره به مسئولان فرهنگی دادهاند. واقعیت آن است که گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی که برگرفته از مکتب اسلام و آموزههای دینی ماست، برای آنکه بتواند از مرجعیت و تسلط کافی در سطح جامعه برخوردار باشد، نیازمند داشتن برنامه کلاننگر، راهبردی، درازمدت و آیندهنگر است. لازمه دست یافتن به چنین برنامهای، داشتن شناخت کافی از وضعیت موجود و تبیین آن نزد کارگزاران فرهنگی نظام است. بدون شناسایی وضع فعلی و آسیبشناسی آن تصویر روشنی از آینده نخواهیم داشت. با مطالعاتی که در دو دهه اخیر در حوزه فرهنگ داشتهام و ارتباطی که با نسل جوان کشور در دانشگاه دارم، معتقدم که جامعه امروز از یک شکاف فرهنگی رنج میبرد.حتی بر این باورم که ریشه شکافهای دیگر اعم از اقتصادی، سیاسی،اجتماعی و... نشأت گرفته از شکاف فرهنگی است. شکاف فرهنگی منجر به بروز نحلههای فرهنگی جدید میشود و تأخر فرهنگی را در پی خواهد داشت. عدم توجه به این مسأله موجب ناهمگونی و اغتشاش فرهنگی میشود.بنابراین گام نخست در تبیین برنامه جامع فرهنگی، علتشناسی و ماهیتشناسی شکاف موجود و تلاش برای کاهش این فاصله است.
توصیهای به ترامپ
در یادداشت روزنامه جمهوری اسلامی می خوانید: آمریکای ترامپ، حتی شش ماه بعد از به قدرت رسیدن جمهوری خواهان هنوز هم در توهم بسر میبرد! متهم کردن جمهوری اسلامی ایران به تروریسم و حمایت از تروریستها، از اتهاماتی است که شنیدن آن حتی زنان تازه فرزند مرده را نیز به خنده وا میدارد. دولت ترامپ میگوید ایران به دلیل حمایت از حزبالله لبنان و مردم فلسطین و کمک به دولتهای سوریه و عراق و حمایت از مردم یمن، حامی تروریست هاست. این، تازهترین کشف آمریکای ترامپ است و نشان میدهد که ساکنان جدید کاخ سفید چون چیزی در چنته ندارند که علیه جمهوری اسلامی ایران رو کنند به این اتهامات متوسل شدهاند. این درست است که جمهوری اسلامی ایران به حزبالله لبنان کمک میکند، حامی مردم فلسطین در مبارزه علیه رژیم اشغالگر قدس است، به دولتهای سوریه و عراق برای سرکوب داعش کمک میکند و از مردم یمن نیز حمایت مینماید ولی این اقدامات نه تنها حمایت از تروریسم نیستند بلکه مبارزه با تروریسم هستند. حزبالله لبنان یک نیروی جهادی ضد تروریسم است که با رژیم اشغالگر صهیونیستی مبارزه میکند و در جهان عرب بیشترین طرفدار را دارد. کارنامه حزبالله لبنان پر است از برگهای زرین مبارزه علیه تروریستهای تکفیری و تروریسم دولتی که خود آمریکا یکی از آنهاست و رژیم صهیونیستی در راس آن قرار دارد. اگر حزبالله نبود، امروز کشور لبنان جولانگاه تفنگداران آمریکایی و اشغالگران صهیونیست بود.
حقوق های نجومی و مطالبات بر زمین مانده
در یادداشت روزنامه خراسان به قلم جواد غیاثی می خوانید: مصوبات اخیر دولت درباره ضوابط پرداخت حقوق به کارکنان، ابهاماتی ایجاد کرد که طرح این ابهامات توسط رسانه ها، واکنش سریع و توضیحات دبیرخانه شورای اطلاع رسانی دولت و بعد از آن سخنگو و سایر مقامات دولتی را در پی داشت. فارغ از کم و کیف این توضیحات، ارائه اطلاعات به مردم و تلاش برای شفاف سازی موضوع، به خودی خود، قابل تقدیر و تشکر است. این سرعت وحجم پاسخگویی در این مورد، امیدی در دلمان ایجاد کرد که شاید دولت محترم درباره چندین مطالبه یا ابهام دیگر- که مدت هاست چشم انتظار گزارش دهی هستیم- نیز توضیحی ارائه کند. در ادامه برخی ابهامات و مطالباتی را که نیاز به گزارش و توضیح دارد دوباره مطرح می کنیم. از جمله مطالبات، موضوع اصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری است. مسئله ای که نه تنها منشاء مسئله اخیر بلکه منشاء بسیاری از بی عدالتی ها و ابهامات در نظام پرداخت کشور است. قانونی که چند سال است منقضی شده اما دولت به جای ارائه لایحه اصلاحی، هرساله همان قانون تاریخ گذشته را تمدید می کند. جالب است که سال گذشته و در بحبوحه موضوع حقوق های نجومی، مجلس دست به کار شد تا خودش جور دولت را بکشد و این قانون را اصلاح کند. اما رئیس محترم سازمان برنامه به سرعت واکنش نشان می دهد و از مجلس می خواهد که دست نگه دارد. این ماجرا مربوط به تیرماه سال گذشته است، یعنی دقیقا یک سال قبل. آن موقع نوبخت سخنگوی دولت به رئیس مرکز پژوهش های مجلس قول می دهد که ظرف دو هفته اصلاحیه قانون مذکور را ارائه کند!.
گشت ارشاد و سرگشتگی مسئولان
در یادداشت روزنامه صبح نو می خوانید: گشت ارشاد از آن دسته سوژهها و موضوعات درازدامنی است که در عرصه مسائل فرهنگی و اجتماعی، چندین دهه محل نظرات و قضاوتهای گوناگون قرار گرفته است. از اظهارنظر چهرههای سیاسی در جناحهای مختلف گرفته تا فیلمسازی هنرمندان و بحثها و کنایههای مردم کوچه و خیابان. موضوع، هم مدافعانی دارد و هم منتقدانی و چه بسا منتقدان بیش از مدافعان و آنها که مدافعاند، خود نیز معترفند که برخوردهای سلبی و قهری نه به عنوان یک راه حل، بلکه به عنوان ابزاری موقتی است برای پیشگیری از هرج ومرج و تداوم بی قانونی. در مقابل اما آنها که وظیفه کار فرهنگی و ایجابی برعهده دارند، کارنامهای روشن و قابل عرضه نداشته یا حداقل موضعی واحد و منسجم برای مهار بی بندوباری ها و هنجارشکنی ناشی از بدحجابی و بدپوششی ندارند و شاید به همین علت عمر یک طرح موقت، به علت ناکارآمدی و نابلدی سایر دستگاهها و سایر راه حلها، دهههاست که ادامه یافته است. درهمین باره به تازگی معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده برخورد گشت ارشادی با بدحجابی را غیرموثر دانسته و با تاکید بر روشهای اقناعی و ایجابی در گسترش فرهنگ عفاف و حجاب گفته، اگر این روش مؤثر بود امروز شاهد چنین وضعیتی نبودیم.
کویت و حافظه تاریخی
حسن هانیزاده در یادداشت روزنامه آرمان نوشت: سال 1990 زمانی که صدام حسین دیکتاتور سابق عراق از اتاق عملیات جنگ ارتش این کشور در منطقه ابوالخصیب در جنوب بصره فرمان حمله به کویت را صادر کرد، امیر وقت کویت در پی یافتن راهی برای فرار از کویت بود. شیخ جابر الاحمدالصباح به اتفاق راننده و ماساژور بلغاری خود راه صحرای عربستان در مرز مشترک کویت و عربستان را بیهدف در پیش گرفت، درحالی که همسران و دختران وی در کاخ الدسمان کویت در انتظار سرنوشت تلخی بودند. ارتش عراق با دریافت رمز عملیات از اتاق جنگ، در کمتر از 8 ساعت توانست سراسر کویت را اشغال کند و بر تاسیسات زیربنایی این کشور مسلط شود. وحشت سراسر کویت بهویژه ساکنان کاخ امیری الدسمان را فرا گرفت و بیش از یکصد زن و دختر از وابستگان امیر و وابستگان امیر کویت درپی یافتن راه فراری برای خروج از کویت بودند. اکثر کارکنان سفارتخانههای کشورهای خارجی تقریبا کویت را ترک کرده بودند زیرا از مدتها قبل خبرهایی مبنی بر احتمال حمله ارتش عراق به کویت دریافت کرده بودند. سفارت جمهوری اسلامی ایران در کویت همزمان با حمله ارتش عراق پیام رمزی از سوی وزارت خارجه ایران دریافت کرد مبنی بر اینکه از هیچ کمکی به ملت و دولت کویت دریغ نکند. این در حالی بود که کویت در طول 8 سال جنگ تحمیلی صدام علیه ایران علاوه بر کمک مالی گسترده تمام پایانههای دریایی خود را برای تخلیه و ارسال سلاحهای پیشرفته غربی به ارتش صدام، در اختیار عراق قرار داده بود. سفارت جمهوری اسلامی ایران از یک منظر کاملا اسلامی و انسانی در نخستین گام کلیه همسران و دختران امیر و وابستگان امیر کویت را در منطقه امنی اسکان داد و سپس با گذرنامههای ایرانی آنان را به مرز شلمچه و از آنجا به خرمشهر منتقل کرد. این حرکت انسانی دیپلماتهای وقت سفارت جمهوری اسلامی در کویت که یکی از ماندگارترین اقدامات تاریخی یک سفارتخانه خارجی تلقی میشود، موجب شد تا همسران و دختران امرای کویت از تعرض سربازان ارتش صدام مصون بمانند. امروز رهبران کویت که ظاهرا دوران سخت اشغال کشور خود را در سالهای 1990 تا 1991 فراموش کردهاند تحت تاثیر فضای منطقهای و جهانی اتهامزنیهایی را علیه سفارت جمهوری اسلامی در کویت آغاز کردهاند.
یکی برسر شاخ، بن میبرید...
در یادداشت روزنامه دنیای اقتصاد می خوانید: در همایش سالانه سیاستهای پولی و ارزی که در هفته دوم تیرماه برگزار شد، وزیر امور اقتصادی و دارایی در سخنرانی افتتاحیه خود اعلام کرد که «میانگین سالانه رشد اقتصادی ایران در نزدیک به چهار دهه گذشته، حدود 3/ 2 درصد بوده است.» به احتمال زیاد، بازه زمانی مورد نظر ایشان دوره 37 ساله بعد از انقلاب اسلامی بوده است. این نرخ رشد البته ناامیدکننده است. به گفته وزیر اقتصاد «چنین رشدی بههیچ عنوان نمیتواند نیازهای جامعه را تامین و زمینه را برای بهبود زندگی عامه مردم فراهم کند و زمینهساز فقر و ناداری در اقتصاد ایران میشود». اما شاخصی که تغییر در شرایط زندگی مادی شهروندان ما را بهتر نشان میدهد، رشد تولید ناخالص داخلی سرانه، یعنی میانگین سهم هر شهروند از «کیک اقتصادی» کشور است. (از نابرابری توزیع درآمدها میگذریم). با توجه به رشد سالانه 1/ 2 درصدی جمعیت کشور در همین دوره 37 ساله، رشد تولید ناخالص داخلی سرانه در بازه زمانی مورد بحث به 2/ 0 درصد در سال میرسد که عملا به معنای درجا زدن سطح زندگی مادی مردم کشور ما در «نزدیک به چهار دهه گذشته» است. این نرخ کند رشد تولید ناخالص داخلی سرانه، در کنار نرخهای بسیار سریعتر رشد این متغیر در بسیاری از کشورهای دیگر، موجب شده که کشورهایی نظیر کره جنوبی، ترکیه، مالزی، برزیل، چین و... که در آغاز دوره مورد بحث بسیار عقبماندهتر از کشور ما بودند، امروز سروری کنند و شانهبهشانه کشورهای پیشرفته بسایند. آمار صندوق بینالمللی پول (براساس محاسبات دلاری) نشان میدهد در سال ١٩٧٧ (١٣٥٦-١٣٥٥) تولید ناخالص داخلی سرانه در کره جنوبی تقریبا نصف ایران بود (دقیقا 53 درصد ایران). در سال 1395، تولید ناخالص داخلی سرانه در کره جنوبی به 6/ 5 برابر ایران رسیده بود. به بیان دیگر، میانگین سهم یک شهروند کرهای از «کیک اقتصادی» کشورش که «نزدیک به چهار دهه پیش» تقریبا نصف سهم یک شهروند ایرانی بود، اکنون به بیش از 5/ 5 برابر سهم آن ایرانی رسیده است، یعنی در این بازه زمانی اقتصاد کره جنوبی عملکردی تقریبا ١١ برابر بهتر از اقتصاد ما داشته است. در همین بازه زمانی و با همین شیوه محاسبه، درمییابیم که عملکرد اقتصاد ترکیه 9/ 2 برابر، مالزی 8/ 3 برابر، برزیل 4/ 2 برابر و چین 20 برابر بهتر از عملکرد اقتصاد ما بوده است.