اهدا کلام‌الله مجید از سوی رهبر انقلاب اسلامی به زوج کتابدار/ داغ مسافران شماره ۶۵۵ بر دل شاعران

16:28 - 12 تير 1396
کد خبر: ۳۲۵۱۲۱
اهدا کلام‌الله مجید از سوی رهبر انقلاب اسلامی به زوج کتابدار، داغ مسافران شماره ۶۵۵ بر دل شاعران و ... را در بسته فرهنگی امروز بخوانید.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، اهدا کلام‌الله مجید از سوی رهبر انقلاب اسلامی به زوج کتابدار، داغ مسافران شماره ۶۵۵ بر دل شاعران و ... را در بسته فرهنگی امروز بخوانید.
 
اهداء کلام الله مجید از سوی رهبر انقلاب اسلامی به زوج کتابدار
 
فارس: زوج کتابداری که جشن ازدواج خود را در کتابخانه روستای سردوش کردستان برگزار و هزینه جشن عروسی خود را صرف امور خیریه کردند در هفته جارى یک جلد کلام الله مجید از حضرت آیت الله خامنه اى رهبر انقلاب اسلامى هدیه گرفته اند.
 
در صفحه اول این قرآن کریم این جمله به قلم ایشان نوشته شده:
 
بسمه تعالی
اهداء به زوج عزیز کتابدوست.
مبارک باشد انشاء الله
سیدعلی خامنه‌ای
محمد تواناحسینی و خانم جهانی اسامی این زوج است که زندگی مشترک خود را در ۵ خرداد ۹۶ آغاز کردند.

اهدا کلام‌الله مجید از سوی رهبر انقلاب اسلامی به زوج کتابدار/ داغ مسافران شماره ۶۵۵ بر دل شاعران 
 
داغ مسافران شماره ۶۵۵ بر دل شاعران: به کدام منطق حقوق بشر واسه کشتن مدال می‌گیرن؟
 
تسنیم: شعر فارسی بعد از مشروطه از کنج عزلت شاعران خارج و با پرداختن به مسائل و مشکلات اجتماعی همراه با مردم شد. شعر در این مقطع از فرد و دغدغه‌های شخصی خارج و دغدغه‌مند شد. این جریان بعد از انقلاب اسلامی و به ویژه در زمان جنگ تحمیلی محسوس‌تر شد. شاعران دیگر جزوی از مردم بودند که درد‌ها و دغدغه‌های آن‌ها را به زبان نظم بیان می‌کردند. از این جهت شعر انقلاب، تاریخ منظوم این سرزمین است که تلاش دارد تا همراه با مردم و در کنار آن‌ها حوادث را رصد کرده و نسبت به آن واکنش نشان دهد. یکی از موضوعاتی که در حوزه شعر انقلاب به آن پرداخته شده، ماجرای شهادت جمعی از هموطنان در انفجار هواپیمای مسافربری با موشک آمریکایی است.
شهادت هموطنان در ایرباس ۶۵۵ در شعر شاعران نیز بازتاب داشته است. با وجود اینکه ۲۹ سال از این ماجرا می‌گذرد، اما هنوز سروده‌هایی به مسافران این پرواز اهدا می‌شود. سروده‌های ذیل، نمونه‌ای از مرثیه‌ای است که شاعران به مسافران بی‌بازگشت این پرواز تقدیم کرده‌اند:
 
علی فرودسی
«جرم پرواز»
داشت بابا به دخترش می‌گفت:

دو سه روزه به خونه برگشته
غافل از اینکه این بلیط سفر
یه بلیط بدون برگشته
دل نمی‌کنه دختر از بابا
چاره، اما نبود و دور افتاد
آسمون پر شد از یه دود سیاه
دل ساحل عجیب شور افتاد
تو کجای مرام آزادی
آدمای بی‌گناه می‌میرن؟
به کدام منطق حقوق بشر
واسه کشتن مدال می‌گیرن؟
«سیاوش امیری»
چه تلخ و جانگداز است قصّه‌ای دوست
چه گویم از دَد و از دَدمنش‌ها
چه گویم از خبیثان، بدمنش‌ها
چه گویم از پَلیدی از شقاوت
چه سان گویم از آن اوج جنایت
چه تلخ و جانگدازست قصّه‌ای دوست
بسوزد سینه‌ها را غُصّه‌ای دوست
و نیرنگ خبیثان ِ. بَد آهنگ
در آخر روزهای مانده از جنگ
به شکلی ناجوانمردانه رُخ داد
جنایت کِی رَوَد از خاطر و یاد
هُمای آهنین با سیصد و چند
نفر انسان به لب گُل‌های لبخند
به ناگه شد شکار موشک انداز
و شد صد تکه در پایان پرواز
یه فرمان پَلیدی آدمی سان
به یغما رفت عمر و جان آنان
و شصت و شش نهال تازه رَسته
و مردان و زنانی دسته دسته
به ناگه زندگی شان گشت نابود
میان شعله‌های آتش و دود
چه بودی جرم آنان بیش یا کم
تو‌ای حیوان که نامت گشته آدم
تو‌ای فرمانده بی دین و وجدان
شجاعت می‌شود کشتار انسان؟!
چرا آن تیزبال آسمان‌ها
فرو افتاد در پهنای دریا
چرا شد سرنگون آن کوه آهن
و آیا زنده‌ای جا ماند یک تن
چرا آن بی گناهان کُشته گشتند
به خون سرخ خود آغشته گشتند؟!

***
«فرزانه فرخی‌نژاد»
نگاه کن بغض دریا رو که انگار
هنوزم سخت و سردِ، سخت و سردِ
بخون هم بغض باورهای غمگین
سفر این بار فصل مرگ برگِ
لالایی لالالا صد گل گلِ یاس
گل صدپاره تو آغوش دریاس
لالایی قصه‌ی آتیش و لبخند
لالایی بال کفترمونده دربند
لالالا گل سوخته تو دریاس
گل سوخته گل پرپر گل یاس
 کدوم کینه کدوم آتیش کدوم باد
کدوم تیر از کمان ظلم و بیداد
پر از شب شد که پروازو نبینه
تونس از آسمون کفتر بچینه
سفرتو آسمون با شوق پرواز.
ولی لرزید دل با غم هم آواز
سفر این بار معناشو عوض کرد
 زمین فریاد زد برگرد برگرد
 به پای حادثه تب کرد خورشید
سیاه پوشیده بود از درد خورشید
یه شلیک ِ. پر از نامردی و درد
عزای آسمون با هق هقی سرد
و پروازی که خاکسترنشین شد
نشونِ شیون این سرزمین شد
تو دریایی که هم پرواز گم شد
صدای آخرین آواز گم شد
و از اون بغض نفرت مونده در ما
تنفر از شبِ تاریک دنیا
ستاره روی پرچم، ننگ بر تو
و شرم نام آدم ننگ بر تو
بترسین آن اگه بی تاب خون شه
بترسین قوم اگه خونخواه خون شه
 هنوز این مردم این دریا خروشان
و خون بی گناهان گرم و جوشان
هنوزم ما درختی ریشه داریم
هنوزم سربداریم سربداریم

***
تیر نمرود
«رضا شیبانی»
نمرود روزگار نمرود روزگار
این بارهم نشانه گرفتی
خدای را.
اما تیرتو بازهم خطا رفت
مردان جنگی ات، مردان جنگی ات
تن‌ها مثل همیشه از پس طفلان برآمدند
جنگ آوران تو اکنون
به پاس کشتن طفلان بی گناه
از دست تو نشان شجاعت گرفته اند
 اینجا، ولی از آتش جنازه هر طفل سوخته
ققنوس
این پرنده بشکوه پارسی
پرواز می‌کند
اینجا خلیج فارس
نامی است حک شده با خون پارسی
***
«حسین گلزار»
با شانه‌های خالی شهری که
چشم انتظار پرچم ایران‌اند
با موج‌های آبی دریایی
که از آنچه دیده‌اند گریزان‌اند
در گوشِ گوش ماهی ساحل هم
لازم به شعر گفتن و خواندن نیست
وقتی مدام شعر شما را در
گوش جهان به زمزمه می‌خوانند
حالا که سنگ قبر نداری و
هر پنج شنبه جای تو خالی است
باید جواب این همه گل را داد
این‌ها که ردی از تو نمی‌دانند
حتی خلیج وسعت دریا را
تابوت کرده است و پرچم‌ها
آماده‌اند تا که بر این تابوت
یک شعر ناب و تازه بپوشانند

***
چگونه رهایت کنم؟
«محمدحسین نعمتی»
چگونه رهایت کنم
مگر تو ر‌ها کردی دست عروسکت را
وقتی به میهمانی عروس‌های دریایی می‌رفت
آنقدر کودکی
که هنوز هم فکر می‌کنی
سقوط هواپیما
به خاطر دعوای تو
با برادر کوچکت
بر سر نشستن کنار پنجره هواپیماست
چه کسی می‌تواند تو را به دنیای ما برگرداند
جز من که شاعرم‌
می‌توانم
تو را از پله‌های برقی فرودگاه برگردانم‌
می‌توانم
هواپیما را به فرودگاه برگردانم‌
می‌توانم
موشک را به ناو
و ناو را به امریکا برگردانم‌
می‌توانم
دود را به چپق سرخپوستان برگردانم
من حتی می‌توانم
فلسطینی‌ها را به خانه‌هاشان برگردانم
و
یهودی‌ها را هم به خانه‌هاشان برگردانم
من خدا نیستم عزیزم.
اما شاعرم
و خدا شهیدان را به شاعران سپرده است‌
می‌توانم بر مرگ تو مرثیه‌ای بسرایم‌
می‌توانم
نامت را به روزنامه‌ها
و پرونده‌ات را به میز کار سیاست‌مداران برگردانم‌
می‌توانم کودکی‌ات را در بازی گوشی دلفین‌ها جستجو کنم
و داغت را در خودکشی نهنگ‌ها
چرا که
مرگ تو باشکوه‌ترین بود
مرگی در آتش
مرگی در اوج
و تشییعی بر موج
چگونه رهایت کنم
مگر تو ر‌ها کردی دست عروسکت را
وقتی به میهمانی عروس‌های دریایی می‌رفت
 
رفتاری که مالکان بناهای تاریخی را می‌ترساند
 
ایسنا: به دنبال انتشار خبر فراخوان مزایده بنای تاریخی «پسر مظفرالدین شاه» از سوی صندوق بازنشستگی کشوری در یکی از روزنامه‌های کثیرالانتشار و اعلام مبلغ پایه ۱۰ میلیارد و دویست میلیون تومان برای فروش این بنای تاریخی، واکنش‌های متفاوتی از سوی دوستداران میراث فرهنگی و مسئولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری منتشر شد، واکنش‌هایی که از بی‌اطلاعی اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران و سازمان میراث فرهنگی خبر می‌داد، حتی روز گذشته یک‌شنبه ۱۱ تیرماه اداره‌کل روابط عمومی و امور بین‌الملل صندوق بازنشستگی کشوری نیز در بیانیه‌ای اعلام کرد: «همانطور که همه مراحل مرمت و احیای عمارت تاریخی ناصرالدین میرزا با نظارت کارشناسان میراث فرهنگی انجام شده، مراحل فروش و انتقال این بنا نیز با نظارت این سازمان صورت می‌گیرد تا این میراث تاریخی در قلب پایتخت، دستخوش سوءاستفاده قرار نگیرد». کارشناس پیشکسوت میراث فرهنگی و مدرس دانشگاه، اما نسبت به اظهارنظرهای سازمان میراث فرهنگی با بیان کلمات «غیرقانونی» اعتراض دارد. او اعتراض خود را با مقایسه ادامه دادن این رفتار با دیگر ماکلان بناهای تاریخی تشریح می‌کند. وی با توضیح روند مرمت عمارت ناصرالدین میرزا می‌گوید که یک سازمان بنایی تاریخی را خریداری کرده و پس از مدت‌ها انتقاد به فکر چاره‌جویی افتاده و آن را به نحو شایسته‌ای مرمت و قابل بهره‌برداری کرده است و حالا پس از هزینه‌کرد زیاد قصد واگذاری آن را دارد، این کار غیرقانونی نیست. اگر ما می‌خواهیم با آن دسته از مالکان بناهای تاریخی که در حفاظت و نگهداری اثر تاریخی در اختیار خود کوشا هستند و متحمل هزینه‌های زیادی شده‌اند برخوردهای تند داشته باشیم، این ممکن است در حفاظت از آثار تاریخی، اثر منفی به جا بگذارد و سایر مالکان بناهای تاریخی نیز از سازمان میراث فرهنگی بترسند، چون آن‌ها یک اثر تاریخی را خریداری، نگهداری و مرمت کرده‌اند، بنابراین جزو حقوق آن‌هاست که آن اثر را به فروش برسانند.


: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *