قبرستان بقیع پیش از تخریب/با احتیاط دل به دریای مرگ بزنید/اهدای قرآن از سوی رهبر معظم انقلاب به زوج کتابدار/ناگفته هایی از امیر دریادار دوم ناصر سرنوشت فرمانده عملیات جمعآوری اجساد قربانیان حادثه ایرباس
روایتی تلخ از ۵۰ روز جمعآوری اجساد قربانیان سقوط ایرباس، سامسونگ بزرگترین تامین کننده قطعات آیفون، روایت سایت فیفا از اتفاقات ماندگار ایران - استرالیا و ... از اخبار برگزیده فضای مجازی امروز است.
خبرگزاری میزان -
فارس: مطالعات در ارتباط با تأثیرات منفی تلفن هوشمند بر روی ستون فقرات گردن و کمر نشان داده است، کاربران هنگام استفاده از گوشی موبایل، حالت راه رفتن و قدم برداشتنشان تغییر میکند و بدون اینکه به موانع مسیر خود توجه کنند، در حالی که سرشان در گوشی است، راه میروند.
محققان دانشگاه کمبریج با بررسی نحوه قدم برداشتن افراد هنگام استفاده از موبایل دریافتند که در دست داشتن تلفن همراه هنگام حرکت در خیابان باعث میشود که طول گامها افزایش و سرعت نیز کاهش یابد؛ در واقع همین تغییر در راه رفتن طبیعی بدن، زمینهساز آسیب مضاعف به گردن و کمر خواهد شد.
بر همین اساس محققان دریافتند، کسانیکه در هنگام راه رفتن، پیام متنی میفرستند، بیش از دیگر افراد به سلامتی ستون فقرات کمر و گردن خود آسیب میزنند.
"Anglia Ruskin" نویسنده اصلی این مطالعه، از دانشگاه کمبریج میگوید: "راه رفتن افرادی که گوشی دستشان است دقیقا شبیه به آنهایی است که در دهه ۸۰ میلادی زندگی میکردهاند».
به گفته محققان، فرستادن پیام کوتاه در هنگام راه رفتن از این جهت برای ستون فقرات مضر است که سرعت افراد هنگام تایپ تا نصف کاهش یافته و بدن از وضعیت قائم و در یک راستا خارج شده و در نهایت ارتفاع قدم برداشتن این افراد به علت ترس از برخورد با موانع احتمالی حداقل ۱۸ درصد افزایش مییابد.
دکتر متیو تمیس، میگوید: «ما شاهد افرادی هستیم که با گوشیهای هوشمند خود مانند سالمندان ۸۰ ساله میمانند؛ مانند افراد سالخورده، به آرامی و با احتیاط با گامهای کوچک حرکت میکنند، اما هنگام بروز خطرات، پا را بلندتر و آرامتر بر میدارند».
مردم هنگام خواندن یا تایپ کردن یک پیام متنی، به طور قابل توجهی موجب خم شدن سر خود میشوند که این موضوع به مرور زمان از طریق تغییر وضعیت بدنشان بر روی کمر و گردن افراد تأثیر منفی میگذارد.
افراد هنگام استفاده از این وسایل حتی تمرکز خود را در راه رفتن نیز فراموش کرده و بدون اینکه مراعات ستون فقرات کمر و گردن خود را کنند، سر خود را در وضعیت پایین و نامناسبی قرار میدهند.
دل به دریای مرگ زدن
ایرنا:شنا در دریا، تفریحی است که گاهی زندگی را به باد میدهد؛ دل به دریا میزنی، اما غافل ازاینکه به استقبال مرگی رفتی و در حقیقت دل به دریای مرگ زدهای.
در گرمای تابستان، بسیاری از خانوادهها و بخصوص جوانان برای گذاران روز هایی شاد و مفرح عازم سفرمی شوند و تنی به آب میزنند تا به دور از هیاهوی شهر و زندگی ماشینی پر دود و غبار، ایام خوب و شادی را تجربه کنند.
اما در برخی از مواقع سهل انگاریها و رعایت نکردن نکات ایمنی موجب میشود که این سفرهای تفریحی به سفری تلخ تبدیل شود و مسافر بخت برگشته راهی سفر آخرت شود و هزاران هزار آرزو در یک شنای ناموفق نقش بر آب شود.
علی مرد میان سالی است که دختر ۱۵ ساله اش چند سال پیش در دریای خزر غرق شد؛ هنوز از آن لحظات به سختی یاد میکند و قطرات اشک از گونه هایش جاری میشود و میگوید:ای کاش هرگز به آن سفر نمیرفتم تا فرزندم را از دست بدهم.
علی با زمزمهای اندوهناک میگوید: اگر بود، الان ۳۰ سال بیشتر داشت و شاید هم ازدواج کرده بود.
وی ادامه میدهد: یکی از روزهای مردادماه بود که برای شنا به سواحل دریای خزر رفتیم دخترم آن روزها کلاس شنا میرفت، اما تبحرکافی نداشت و شاید همین تجربه اندک هم عاملی برای مرگش شد، در ساحل دریا جایی به دور از طرح سالم سازی، خانوادگی برای تفریح و شنا رفته بودیم که ناگهان متوجه شدم در حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ متری عمق آب، دست و پا میزند، آن لحظه هیچکدام از ما کاری از دستمان برنمی آمد؛ به آب زدم تا نجاتش دهم؛ خودم هم درحال غرق شدن بودم و کاری از دستم برنمی آمد؛ نه نجات غریقی بود و نه در آن اطراف کسی که شنا را بداند؛ همه فریاد میزدند و فقط دعا میکردیم؛ تا یک نفر رفت تا کمک بیاورد؛ اما وقتی او با نجات غریق برگشت، دیگر خیلی دیر شده بود؛ جنازه دخترم را از آب بیرون کشیدند.
علی میگوید:: دیگر از آن زمان به بعد من و خانواده ام هرگز راضی نمیشویم که به شمال و دریا برویم و لذت تفریح و سفر به شمال را هم برای دیگر فرزندانم حرام کرده ام، تجربه بسیار تلخی بود و امیدوارم برای کسی اتفاق نیفتد؛ چرا که در یک چشم بر هم زدنی، دخترم را از دست دادم و با جنازه اش به تهران برگشتم.
تجربه این پدر داغدیده یکی از هزاران هزار تجربهای است که برخی هموطنان از حادثه غرق شدن عزیزانشان دارند. در این روزهای گرم بیشتر از ایام دیگر شاهد هستیم که در رسانهها اعلام میشود که چندین نفر بر اثر غرق شدگی در دریا، رودخانه، استخر، کانالهای آب و سدها و حتی دریاچههای مصنوعی جان خود را از دست داده اند و شاید با کمی دقت و رعایت نکات ایمنی در شنا در این گونه اماکن بتوان جلوی بروز این حوادث و تلفات ناشی از آن را گرفت.
با شروع فصل گرم سال، شمار تلفات غرق شدگی افزایش مییابد، غرق شدگی یکی از علل مرگ و میر غیرعمدی است که به راحتی قابل پیشگیری است، حصارکشی استخرها، شنا نکردن در مکانهای ممنوعه، داشتن همراه در حین شنا و شنا نکردن افرادی که به علت بیماری همچون تشنج برای شنا منع دارند، میتواند از بروز غرق شدگی در حین شنا کردن و تفریحات آبی کاست.
بنابر آمار هایی که از سوی پزشکی قانونی اعلام میشود، استانهای شمالی کشور دارای بیشترین شمار تلفات غرق شدگی هستند و، اما در عین حال آمار غرق شدگی در رودخانهها نیز بیشتر از جاهای دیگر گزارش شده است.
** ۹۱۳ نفر درسال ۹۵ بر اثر غرق شدگی فوت کردند
معاون پزشکی و آزمایشگاهی سازمان پزشکی قانونی کشور میگوید: در سال گذشته ۹۱۳ نفر بر اثر غرقشدگی در کشور جان خود را از دست دادند که در مقایسه با سال قبل از آن (۱۳۹۴) با شمار تلفات غرقشدگی ۸۷۹ نفر، ۹ / ۳ درصد افزایش یافته است.
امیرحسین مهدوی میافزاید: در سال گذشته ۷۹۸ مرد و ۱۱۵ زن بر اثر غرقشدگی جان باختند این در حالی است که شمار مردان فوت شده بر اثر غرقشدگی در سال ۹۴، ۷۴۸ و شمار زنان ۱۳۱ نفر بود.
** مازنداران و خوزستان دارای بیشترین تلفات غرق شدگی
وی ادامه میدهد: در این مدت استانهای خوزستان و مازندران هر کدام با ۱۳۵، گیلان با ۸۱ و فارس با ۵۶ فوتی بیشترین و استانهای خراسان شمالی با ۲، قم با سه و سمنان با چهار فوتی کمترین آمار تلفات غرقشدگی را داشته اند.
مهدوی خاطر نشان میکند که همچنین در سال گذشته بیشترین آمار مرگ بر اثر غرقشدگی با ۱۴۲ مورد در مرداد ماه و کمترین آن با ۳۰ مورد در دی ماه ثبت شده است.
**مرگ ۲۶۰ نفر در رودخانهها
معاون پزشکی و آزمایشگاهی سازمان پزشکی قانونی میگوید: مطابق هر سال بیشترین تلفات غرقشدگی در رودخانهها جان خود را از دست داده اند و در سال گذشته از کل تلفات غرقشدگی در کشور ۲۶۰ نفر در رودخانهها جان باخته اند که بیشترین تعداد این تلفات را در بر میگیرد؛ پس از آن، دریا با ۱۸۰ فوتی (۱۷۰ نفر خارج محدوده طرح و ۱۰ نفر در محدوده مجاز) در رتبه دوم تعداد تلفات غرقشدگی قرار دارد.
وی اظهار میدارد: در این مدت همچنین ۱۳۹ نفر در استخر، ۸۵ نفر در کانال، ۷۹ نفر دریاچه مصنوعی و سد، ۳۲ نفر چاه، ۲۹ نفر دریاچه طبیعی و ۱۰۹ نفر در سایر مکانها جان خود را از دست داده اند.
این مسئول پزشکی قانونی تصریح میکند: در سال ۹۴ نیز ۸۷۹ نفر، سال (۹۳) ۸۹۸ نفر، سال (۹۲) یک هزارو ۶۳ نفر و در سال ۱۳۹۱ نیز یک هزار و ۷۴ نفر به دلیل غرق شدگی در کشور جان خود را از دست دادند.
این مسئول پزشکی قانونی تاکید میکند: از آنجا که در فصل تابستان تمایل افراد برای حضور در حاشیه رودخانهها و شناکردن افزایش مییابد به هموطنان توصیه میکنیم برای پیشگیری از موارد غرق شدگی و بروز حوادث ناگوار حتما نکات ایمنی را مورد توجه قرار دهند.
**توصیههای کلیدی برای پیشگیری از غرق شدگی
- آشنایی با فنون اولیه شنا و آشنایی با محدودیتها و رعایت آنها از ابتداییترین الزامات قبل از شنا است.
- اطلاع از وضعیت عمق آب قبل از تصمیم به شیرجه زدن و حتی قبل از ورود به آب ضروری است، چرا که شیرجه در آبهای کم عمق خطر ضربه به سر و نیز شکستگی گردن را به دنبال دارد و همچنین ورود به آبهای عمیق برای مبتدیان، خطر غرق شدگی را افزایش میدهد.
- بررسی دمای آب نیز ضروری است، به عنوان مثال اگر مدت زیادی در آفتاب مانده اید از وارد شدن ناگهانی به آب سرد خودداری کنید، علت این توصیه پیشگیری از شوک دمایی است.
- به هیچ وجه تنها و در محیط هایی که نجات غریق وجود ندارد، شنا نکنید.
- از شوخیهای خطرناک در آب و موقع شنا بپرهیزید.
- پس از مصرف داروهایی که موجب خواب آلودگی یا شل شدن عضلات میشوند، شنا نکنید.
- به هیچ وجه تشتهای آب و لگنها و یا حوضچههای کوچک آب را در جایی که کودک خردسال وجود دارد، بدون توجه رها نکنید.
- در حمام و حین استفاده از وان مراقب کودکان و سالمندان باشید.
- توانایی خود را در شناکردن بیش از حد در نظر نگیرید، یک سوم قربانیهای غرق شدگی با فن شنا به طور کامل آشنا بوده اند.
- در صورت مواجهه با یک غریق، اگر با فن نجات غریق آشنا نیستید، سعی کنید فقط با استفاده از چوب یا طناب یا جلیقه نجات و یا تشکیل زنجیره انسانی به وی کمک کنید.
- برای نجات یک غریق، اول امنیت خود را در نظر بگیرید، از پشت به غریق نزدیک شوید و از او بخواهید تقلا نکند.
- پس از رساندن غریق به ساحل، به سرعت با اورژانس تماس بگیرید.
- بسیاری از رودخانهها با وجود ظاهری آرام بسیار خطرناک و عمیق هستند به نحوی که فرد بعد از چند قدم جلو رفتن در رودخانه متوجه عمق زیاد آن و گرفتار گردآب میشود، بنابراین توصیه میکنیم بدون اطلاع از وضعیت رودخانه هرگز برای شنا در آن اقدام نکنید.
روایتی تلخ از ۵۰ روز جمعآوری اجساد قربانیان سقوط ایرباس
خبرانلاین: درست در یکی از روزهای پایانی جنگ تحمیلی که زمزمه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مطرح بود، هواپیمای مسافربری ایرباس مدل A. ۳۰۰ متعلق به خطوط هوایی جمهوری اسلامی ایران روز یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۶۷، ساعت ۱۰: ۱۷ دقیقه با ۲۵۳ مسافر ایرانی، ۱۳ مسافر اماراتی، ۱۰ مسافر هندی، ۶ مسافر پاکستانی، ۶ مسافر یوگسلاوی، یک فرانسوی و یک ایتالیایی فرودگاه بینالمللی بندرعباس را به این امید ترک کرد که طبق روال سفرهای گذشته ۲۳ دقیقه دیگر در فرودگاه دوبی به زمین بنشیند، اما ۸ دقیقه بعد مورد اصابت دو موشک ناو وینسنس آمریکایی قرار گرفت و مسافران و کادرپروازی آسمانی شدند.
امیر دریادار دوم ناصر سرنوشت فرمانده عملیات جمعآوری اجساد قربانیان حادثه ایرباس روز گذشته اظهارات جالبی را مطرح کرد. او که این عملیات آخرین فرماندهیاش در زمان جنگ تحمیلی بود، میگوید آن صحنهها همیشه جلوی چشم من هست. در هنگام بازگویی خاطرات خود چندین مرتبه اشک در چشمانش حلقه زد و جاری شد.
میگوید روزی که خرمشهر از دشمن بعثی پس گرفته شد آنجا بود و بالارفتن پرچم ایران را مشاهده کرد و انتظار داشت آخرین عملیاتش مشابه فتح خرمشهر باشد، اما روزگار تقدیر دیگری رقم زد.
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
***
*ظاهرا شما در حال اجرای تمرین یک عملیات برونمرزی بودید در روزی که ناو وینسس به هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران حمله کرد.
ساعت ۱۰: ۱۷ صبح ۱۲ تیر ۶۷ این اتفاق افتاد و بلافاصله به ما ماموریت ابلاغ شد که برای عملیات نجات برویم.
*درواقع آن عملیات برون مرزی لغو شد تا این عملیات انجام شود؟
قرار بود که ما برای عملیات پایگاه شعیبیه عراق برویم. بعد که میخواستیم آن عملیات را انجام دهیم با برنامه آتشبس مصادف شد.
*پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران که ۲۷ تیرماه ۶۷ انجام شد.
بله، همان برنامهای که میخواستیم اجرا کنیم همزمان با زمزمه پذیرش قطعنامه بود. در نتیجه این زمزمهها روی عملیات ما هم تاثیرگذار شده بود.
*یعنی زمانش جابهجا میشد؟
بله، عملیات ما هم عملیاتی بود که با زیردریایی انجام میشد. مثل همان عملیاتی که برای شهید دوران پیاده کردیم. ما با زیردریایی دونفره غواصی امالقصر و بصره را از درون آب فیلمبرداری کردیم. بعد آن فیلم را به نیروی هوایی دادیم و نیروی هوایی بر مبنای آن فیلمهای شناسایی ما، آن مناطق را مورد اصابت قرار داد. من خودم غواص هستم و در آن دوره، فرمانده غواصی نیرو هم بودم و تیمهای برونمرزی تاکتیکی غواصی را برای عملیات برونمرزی تربیت میکردیم، علتی هم که بعضی موقعها بچهها میگویند چرا صداوسیما راجع به ما صحبت نمیکند، میگویم بخاطر اینکه تمام عملیاتهای ما طبقهبندی شده است. عملیاتهای ما اگر گفته شود، در حقیقت داریم اسرار نظامی را فاش میکنیم.
ما برای جمع آوری اجساد و بقایای هواپیما نیازی به کمک خارجی نداشتیم و به اندازه دو تا ناو لنگر انداخته بودند، دو تا هاورکرافت، سه تا هلی کوپتر و هشتاد غواص در اختیار داشتیم.
* قرار بود در آن عملیاتها که تمرینش را انجام میدادید، چه اقدامی بکنید؟
قرار بود آن طرف پایگاه شعیبیه در خاک عراق را شناسایی کنیم. بر همین اساس به تکاوران و غواصان تمرین رزمی میدادیم تا آماده شوند. همین طور که در حال تمرین بودیم، یکباره جانشین فرمانده نیرو تماس گرفت که «ناصر آماده باش برای یک عملیات دیگر» پرسیدم که چه شده؟ گفت که ساعت ۱۰: ۱۷ صبح هواپیمای ایرباس را زدهاند، شما مستقیما از کوهک به فرودگاه بروید. ما با همان وضعیت به فرودگاه رفتیم و ساعت ۱۲: ۳۰ در بندرعباس فرود آمدیم. با هلیکوپتر ما را به صحنه آوردند درحالی که ۸۰ غواص در صحنه داشتیم. دو تا ناو، دو تا هاورکرافت، ۳ تا هلیکوپتر باضافه یدککش و کشتیهای نجات و مسافربری در اختیار من بود. من فرمانده نیرو و گروه ماموریت جمعآوری و نجات اجساد هواپیمای ایرباس شدم.
*پیدا کردن اجساد چند روز طول کشید؟
۵۰ روز. در واقع، چون اجساد متلاشی شده بود، بقایای اجساد را پیدا میکردیم درحالی که در معرض خطر حمله کوسه و سفره ماهیها بودیم بنابراین شبها سعی میکردیم که عملیات انجام دهیم.
*آیا شهید یا جانبازی بر اثر حمله کوسه داشتید؟
خوشبختانه یکی از خوبیهای خلیج فارس این است که تاکنون گزارشی نشده که کوسه به غواص حمله کرده باشد. یعنی روابط خیلی حسنهای با کوسهها داریم. کوسه وقتی ما را میبیند، کار خودش را میکرد، ما هم کار خودمان را. ضمن اینکه لباس غواص مشکی است باضافه تجهیزات و وسایلی که در پشت دارد، ابهتی به او میدهد که کوسه با دیدن غواص از او دور میشود.
*باوجود عملیات طولانی مدت و گستردهای که داشتید چرا یک سوم اجساد مسافران هواپیما پیدا شد.
جسد ۱۷۸ نفر از ۲۹۷ نفر مسافر هواپیما را پیدا کردیم. عزم جزم شده آمریکا این بود که به هر نحوی شده این هواپیما در هوا پودر شود، به همین منظور موشک استاندارد زد. یک موشک استاندارد با برد ۳۰۰ مایل است و برای یک هواپیما که هیچ برای سفینه هم کافی است. در واقع یک موشک برای هدف قرار دادن ایرباس کافی بود، ولی همزمان دو تا موشک زد. یکی به بال هواپیما زد و یکی به دم هواپیما. وقتی موشکها به هواپیما خورد، تمام پوست کلهها کنده شد و همه مسافران درجا و در همان هوا مردند، تعداد زیادی متلاشی شدند. خود مردم بومی منطقه میگفتند که ما دیدیم هواپیما متلاشی شد و بقایای آن در آب میریخت. یعنی وقتی که درون آب ریخت، ۲۹۷ نفر نبودند بلکه آن چیزی را که توانستیم در آب جمع و شناسایی کنیم، ۱۸۷ جسد بود.
*فکر میکنید چرا آمریکا دست به چنین اقدامی زد؟ بالاخره شما میگویید آن روزها زمزمههای پذیرفته شدن قطعنامه به گوش میرسید و ۱۲ تیر سال ۶۷ این اتفاق رخ داد حال آنکه ایران ۲۷ تیر قطعنامه را پذیرفت. آیا آمریکا برای فشار به ایران عمدا این اقدام را انجام داد؟
با تجزیه و تحلیلی که روی مسئله انجام دادیم باید به یکسال قبل از این واقعه برگردیم که هواپیمای عراقی ناو استارک را به اشتباه در خلیج فارس با میراژ و موشک اگزوسه زد. آمریکاییها دیدند که یکسری سیستمهای دفاعی شان اشکال دارد و از آن به بعد هر هواپیما یا هر هدفی که به آنها از هوا نزدیک میشد، به قول خودشان خطر محسوب میکردند. کمااینکه در ناو موشک انداز خودم سال ۶۱ تا ۶۳، ۵ تا میگ عراقی را همینطوری زدم. هر هواپیمایی که روی من دایو میکرد، میزدم. به خلبانهای نیروی هوایی خودمان که همه هم دورههای خودم بودند، گفته بودم که در دریا مبادا روی ناوچه من دایو بکنید. حتی به شوخی هم دایو نکنید. به جایی رسیده بودیم که با سه تا گلوله توپ، هواپیمای جنگی را میزدیم.
*اما هواپیمای ایرباس در حال دایو کردن نبود بلکه در حال اوج گرفتن بود.
آمریکاییها هر هواپیمایی که به سمت شان میآمد، دشمن حساب میکردند. از یکسال قبل به بعد پالیسی شان عوض شد. یک کریدور، کریدور تجاری بندرعباس به دوبی است. هواپیمای ایرباس ایرانی هم ۱۷ دقیقه تاخیر در پرواز داشت و این ۱۷ دقیقه تاخیر در پرواز باعث شک فرمانده آمریکایی به این پرواز شده بود که ممکن است جایگزین شده باشد یا اینکه چرا دیر حرکت کرده است؟ در این کریدوری که ۲۳ دقیقه طول پرواز از بندرعباس به دوبی است باید هواپیما به ۱۱ هزار پایی برسد و دوباره ارتفاعش را کم کند و بنشیند. وقتی هواپیما بلند شد، دقیقا روی جزیره قشم قرار گرفت درست در زاویهای که به سمت دوبی میرفت. ناو آمریکایی هم در همان راستا بود و احساس کرد هواپیما دارد به او نزدیک میشود، درحالی که هواپیما در حال تیک آف و اوج گرفتن بود.
*آیا ناو وینسنس برای زدن ایرباس ایران دستور داشتند؟
از آنجا که عراقیها اشتباه کرده بودند و ناو آمریکا را زدند و ۳۷ نفر آمریکایی کشته شدند بعد از آن کشتی واژداک را آوردند که از همه آنها فیلم داریم که روی آن ناو مغروغه پرده کشیدند و از خلیج فارس برای تعمیر بردند. چیزی که بررسی کردند دیدند که یک جای سیستم شان اشکال دارد و برای سال بعد چنین اتفاقی افتاد. یعنی احساس کردند که مورد حمله واقع میشوند. ضمن اینکه در نظر بگیرید که چهار ماه روی ناو جنگی با ۳۰۰ نفر پرسنل و دائم بالا پایین رفتن دریا، احتمال برخورد با مین، هر روز با قایقهای تندرو، هلی کوپتر و هواپیمای گشت ایرانی مواجه شدن اینها همه فاکتورهایی بود که روی فرمانده ناو آمریکایی تاثیر گذاشت که باید هواپیمای ایران را با دو موشک بزند تا چیزی از آن باقی نماند. چند ماه قبل از آن اتفاق نفتکش کویتی که پرچم آمریکا را بالا برده بود به مین دریایی خورد.
* اما در همان ناو وینسنس، ناخدا دوم کارلسون در خاطراتش آورد که تجاری بودن هواپیما برایش محرز و این را به راجرز گفته بود، ولی با این وجود راجرز تصمیم به شلیک دو موشک گرفت.
بله، به طور کلی رسم است در هوا و دریا هر واحد تجاری، ناو جنگی یا هرهواپیمای جنگی که نزدیک میشود اول روی فرکانسهای اضطراری به او اخطار دهند تا راهش را تغییر دهد.
*گویا روی فرکانسی بوده که ایرباس قابلیت گرفتنش را نداشته، در واقع هواپیمای مسافربری باید روی فرکانس دیگری دریافت پیام را انجام میداد.
فرکانس اضطراری هوایی، یک فرکانس بین المللی است. حتی کشتی هم در دریا آن فرکانس را به گوش است و دریافت میکند. این فرکانس ۱۲۱ مگاهرتز است. در واقع هرکس وارد دریا میشود این فرکانس اضطراری را روشن میکند.
*آیا هواپیما به این اخطارها جواب نداده بود؟
اصلا فرکانس اضطراری پخش نشده بوده و اخطاری نداده بودند.
در میان این اجسادی که جمع میکردم، اکثر این جسدها، پوست سرشان کنده شده بود و دل و روده شان روی آب شناور بود. یعنی غواص ما ۳۰، ۴۰ متر دل و روده جسد را که روی آب شناور بود، جمع میکرد و آن جسد را در کیسه میگذاشت. نکته دیگر آنکه اجساد قابل کفن کردن نبودند، چون آنقدر باد کرده بودند که در کفن پارچهای هم نمیتوانستیم قرار دهیم و مجبور بودیم داخل پلاستیک بگذاریم. بوی تعفن و گرمای ۵۲ درجه سطح آب از فاکتورهای مهم بود. ضمن اینکه ۸۰ غواص هر روز در حال جستجو بودند و مهمتر از همه اینها اینکه هر روز جستجوی ما سختتر میشد، چون جریان آب، بقایای اجساد را حرکت میداد و جابجا میکرد و دایره جستجوی ما وسیعتر و بازتر میشد. حتی شبها و روزها غسل میکردیم و تمام اینها را جمع آوری میکردیم.
*پس چرا سه ناو آمریکایی که در آن منطقه بودند اعلام کردند که ۱۱ اخطار به ایرباس دادند که ۸ اخطار برای وینسنس بود؟
از نظر من که فرمانده موشک انداز در جنگ بودم، هم به هوا و هم به دریا آشنایی دارم، اگر روی فرکانس اضطراری تقاضای کمک شود، تمام برجهای مراقبت اطراف این پیام را میگیرند.
*پس چطور ایرباس ما اخطار را نگرفت؟
چون اصلا چنین پیامی نبوده است.
*یعنی بدون اخطار زدند؟
بله اگر بود برج مراقبت دوبی و ابوظبی و عمان این پیام را میگرفت. اگر اخطاری داده بودند، باید یک نوار صدا در جایی موجود باشد، اما نه در دوبی، نه در عمان، نه در ابوظبی و نه در پایگاه هوایی بندرعباس هیچ نواری موجود نیست. پایگاهی هوایی ما در ارتش و نیروی هوایی این فرکانس را مانیتور میکند. اگر هم هواپیمای آمریکای وارد هوای ما شود، روی همین فرکانس به او اخطار میدهد. میگوید هواپیمای آمریکایی الان در هوای سرزمینی ایران وارد شدهای و برگرد. این اخطارها، بین المللی است ضمن اینکه فرکانس بین المللی را همه ضبط میکنند. در واقع این ادعاست و اگر چنین چیزی وجود دارد، صدای آن را نشان دهند.
* در واقع دادن پیام اخطار ادعایی است که فقط آمریکاییها دارند.
حتی یک ناو انگلیسی به فرمانده ناو آمریکایی گفت که هواپیما احتمالا تجارتی است و موشک نزند.
* تعدادی از مسافران ایرباس پرواز ۶۵۵ اماراتی، پاکستانی، یوگسلاو، ایتالیایی و فرانسوی بودند. بعد از این اتفاق با حضور نمایندگان این کشورها یک گروه تحقیقی شکل گرفت. خروجی کار آن تیم تحقیقاتی چه بود؟
بله وقتی اجساد را بالا میآوردیم، یکی از اجساد وابسته نظامی پاکستان بود که دو روز قبل با او در ستاد نیروی دریایی جلسه داشتم. در گذشته بخصوص در زمان جنگ وقتی که تیم تحقیقاتی یک کاری را انجام میداد نتیجه تحقیقات بنا به مصالح برخی کشورها من جمله آمریکا بایکوت میشد تا مسئله با جبران خسارت حل شود، معتقدم در نهایت نتیجه این بررسیها به محکومیت آمریکا ختم شد لذا واقعیات را ضبط کرد و از آن در هیچ جا خبری نیست. اگر بود الان شما آن گزارش را داشتید. گروهی تحقیقات کردند، اما نتیجه تحقیقات چه شد؟ بالاخره اینها هزینه داشته و هزینه را چه کسی پرداخت کرد و نتیجه گزارشات شان را به چه کسی ارائه دادند؟ این سوالات مطرح است.
*آیا شما در تیم تحقیقاتی بودید؟
نه، نبودیم به دلیل اینکه نظامیها به طور کلی در زمان جنگ آنقدر درگیر بودند که اصلا به این چیزها نمیرسیدند. کمااینکه من تمام هشت سال در جنگ فرماندهی داشتم. در نتیجه به هیچ وجه در کارهای سیاسی، تحقیقاتی و بررسی دخالت نمی کردم.
وقتی موشک ها به هواپیما خورد، تمام پوست کله ها کنده شد و همه مسافران درجا و در همان هوا مردند، تعداد زیادی متلاشی شدند. خود مردم بومی منطقه می گفتند که ما دیدیم هواپیما متلاشی شد و بقایای آن در آب می ریخت. یعنی وقتی که درون آب ریخت، 297 نفر نبودند بلکه آن چیزی را که توانستیم در آب جمع و شناسایی کنیم، 187 جسد بود.
*از آنجا که مسئول عملیات نجات اجساد مسافران بودید، از شما برای توضیح دعوت شد که به مرجع خاصی توضیحی دهید؟
نه. این جزو پایه و اساس ارتش است، کاری که نیروی دریایی انجام می دهد جز فرمانده اش به کسی دیگری گزارش نمی کند. همه اطلاعات طبقه بندی شده و محرمانه به بالاست در نتیجه ماموریتی که رفته ام را به هیچ وجه گزارش نکردم و چنانچه کسی چیزی از من می خواست باید اول سلسله مراتب را طی می کرد.
* منظور آنکه آیا سلسله مراتب طی شده بود؟
با من تماسی گرفته نشد.
*پس اینکه می گویند خطای انسانی بود را قبول ندارید و معتقدید فرمانده وینسنس براساس دستوری که از یکسال قبل داشت چنین تصمیمی گرفت و اقدام کرد.
اینها فاکتورهایی بوده که باید بررسی و روی آن فکر شود.
*ناو آمریکایی در آب های ایران بود؟
نه در آب های بین المللی بود. آمریکایی ها جرات نداشتند و باید همیشه نیز مواظب باشند که ذره ای پایشان را این طرف تر نگذارند.
*ظاهرا راجرز کلا ماجراجو بود و سابقه درگیری با ناوچه جوشن را هم داشت.
آنچه مسلم است اینکه او از جایی دستور می گرفت. سیستم کامند آمریکایی ها طوری است که سلسله مراتب شان فرق نمی کند راجرز باشد یا جان. هرکه باشد باید یکسری مراتب را طی و دستوراتی را اجرا کند. پرسنلش هم همینطوری اند. آنچه برای ما مسلم است اینکه آنها دنبال حفظ منافع خودشان در تنگه هرمز بودند و به هیچ وجه هم حتی یک قدم قصد عقب نشینی نداشتند. کمااینکه وقتی جلو آمدند و مقاومت ما را دیدند، ناوچه جوشن ما را هم با سه تا موشک زدند و بعد ناوشکن سهند ما آمد آن را هم زدند. بعد درگیری ها دیگر علنی شد و دیدند که مسئله دارد از کنترل خارج می شود اگر یک مقدار دیگر جلو می رفتند، جنگ منطقه ای می شد و در این صورت منافع خودشان را در خلیج فارس از دست می دادند.
*چرا هیچ مرجع بین المللی به این قضیه رسیدگی نکرد؟
کلا خود مرجع بین المللی تحت نفوذ آمریکا است. کدام مرجع بین المللی را می گویید؟ آن مرجع بین المللی که از آن یاد می کنید با دلار کار می کند. مگر غیر از این است؟ یعنی مرجع بین المللی باید یک تیم بین المللی تعیین کند، نتیجه بررسی ها چه شد؟ چرا تابحال کاری نکرده اند؟ چون به نفعشان نبود.
*آیا ایران می تواند این قضیه را پیگیری کند؟
البته ولی نوشدارو بعد از مرگ سهراب است. چون ما به هدفی که می خواستیم رسیدیم و به آنها ثابت کردیم که ما ایستاده ایم و به قول معروف پیرو خط سالار شهیدان هستیم.
جعبه سیاه را هم درآوردیم و تحویل مسئولین مربوطه دادیم. چون همه آنچه به درد می خورد و قابل ارزش بود را با هلی کوپتر منتقل می کردیم. در نهایت اعلام کردند که در جعبه سیاه اخطاری نبوده و فرصت و زمانی هم به خلبان داده نشده که تغییر مسیر دهد.
*اما آمریکایی ها با وقوع یک اتفاق با واسطه و بی واسطه آن را به ایران ربط می دهند و سعی می کنند با اخذ حکم در مجامع بین المللی از ما غرامت های سنگین طلب کنند. برخی می گویند چون ما غرامت آن حادثه را از آمریکا گرفتیم نمی توانیم به لحاظ حقوقی دعوی داشته باشیم.
به نظرم این مطالبی که الان عنوان می کنید یک حوزه بسیار بسیار قوی در وزارت امور خارجه به اسم «پژوهش جنگ» است که در تمام این مباحث جواب دارد. یعنی الان این بحثی است که از نظر من نظامی نیست. یعنی من هیچ موقع در چنین مبحثی ورود پیدا نمی کنم چون به من مربوط نمی شود. من الان یک غواص هستم و اگر بگویند که ناو دشمن را منهدم کنم، می کنم.
*پس به نظر شما به عنوان یک نظامی قابل پیگیری است؟
بله.
*نکته دیگری که وجود دارد در مورد مشاهدات خودتان است. آیا صحنه ای را دیدید که بسیار شما تحت تاثیر قرار داده باشد و شما واقعا با دیدن این صحنه خیلی غمگین و به لحاظ احساسی و عاطفی تحت تاثیر قرار گرفته باشید؟
بله من در میان این اجسادی که جمع می کردم، اکثر این جسدها، پوست سرشان کنده شده بود و دل و روده شان روی آب شناور بود. یعنی غواص ما 30، 40 متر دل و روده جسد را که روی آب شناور بود، جمع می کرد و آن جسد را در کیسه می گذاشت. نکته دیگر آنکه اجساد قابل کفن کردن نبودند چون آنقدر باد کرده بودند که در کفن پارچه ای هم نمی توانستیم قرار دهیم و مجبور بودیم داخل پلاستیک بگذاریم. بوی تعفن و گرمای 52 درجه سطح آب از فاکتورهای مهم بود. ضمن اینکه 80 غواص هر روز در حال جستجو بودند و مهمتر از همه اینها اینکه هر روز جستجوی ما سخت تر می شد چون جریان آب، بقایای اجساد را حرکت می داد و جابجا می کرد و دایره جستجوی ما وسیع تر و بازتر می شد. حتی شب ها و روزها غسل می کردیم و تمام اینها را جمع آوری می کردیم. درحالی که نمی توانستیم اجساد را نگه داریم و به محض اینکه از آب بالا می آوردیم، منفجر می شدند. وقتی که خبرنگاران و فیلمبرداران می آمدند از بوی تعفن محل نمی توانستند طاقت بیاورند ولی ما در آب بودیم و وظیفه مان جمع آوری اجساد بود که سریعا منتقل شان کنیم.
*آیا غواصان به شرایط موجود و سختی عملیات اعتراض نمی کردند درحالی که می گویید در کنار خطر حمله کوسه، درجه دمای آب بالا بود و بوی تعفن شدید در منطقه وجود داشت؟
ما نظامی هستیم و همه ما نظامی ها بخصوص غواصها کسانی هستند که آمده اند و مشاغل سخت را انتخاب کرده اند و با همه این مسائل و مشکلات کاملا آشنا هستند. وقتی دستور داده می شود باید دستور اجرا شود.
*آیا روحیه غواص ها تا روز آخر حفظ شده بود؟
بله، روحیه بسیار بالا بود. اینها همان غواصهایی بودند که البکر و الامیه را تصرف کردند، اینها همان غواص هایی بودند که در عملیات آزادسازی خرمشهر به عنوان تکاور عمل کردند. اینها همان غواصهایی بودند که جزو گروه اول دکتر چمران برای شناسایی و گذشتن از کارون وارد عمل شدند. اینها همان غواصانی بودند که در عملیات های مختل، شناسایی و نجات کشتی های خودمان فعالیت داشتند.
*فکر می کردید آخرین عملیات شما در جنگ تحمیلی چنین عملیاتی باشد؟ در واقع خودتان دوست داشتید آخرین عملیاتی در آن حضور دارید چه طور عملیاتی باشد باشد؟
وقتی که عملیات آزادسازی خرمشهر پیروز شد و پرچم ایران بالا رفت و ما آنجا حضور داشتیم فکر می کردیم با بالا رفتن پرچم روی گنبد مسجد خرمشهر، پیروزی ما دیگر تمام است و دشمن دیگر سر تعظیم فرود آورد و این آخرین مراحل این جنگ خواهد بود. بالطبع در پایان جنگ هم من انتظار داشتم یک چنین صحنه هایی را ببینم، نه اینکه صحنه ای ببینم که بچه خردسال 8، 9 ساله ای پوست بدنش کنده شده و موهایش سوخته و عروسکش هم به فاصله دو، سه متری روی سطح آب غوطه ور بود یا کسی که نصف بدنش رفته و نصف دیگرش مانده بود یا گذرنامه ها و پاسپورتهایی که روی آب شناور بود درحالی که صاحبانشان دیگر زنده نبودند. وقتی جسد خلبان رضائیان را از آب گرفتیم و بالا آوردیم، فکر نمیکردم که بتوانیم اصلا او را پیدا کنیم. در نتیجه اینها همه از مواردی بود که روی من اثر می گذاشت و هنوز هم که هنوز است وقتی یاد جمع آوری اجساد می افتم، متاثر می شوم. وقتی یک تعداد انسان را در اثر اشتباه تصمیم گیری یک فرمانده روی سطح آب متلاشی می دیدم، درحالی که انسان هایی نبودند که در جنگ نقش داشته باشند، یادآوری این مسئله آدم را متأثر می کند. اگر چنانچه یک نظامی از طرف مقابل مرا بکشد، برای جنگیدن رفته بودم ولی اینها مسافر و غیرنظامی و زن و بچه و خانواده بودند.
کلا خود مرجع بین المللی تحت نفوذ آمریکا است. کدام مرجع بین المللی را می گویید؟ آن مرجع بین المللی که از آن یاد می کنید با دلار کار می کند. مگر غیر از این است؟ یعنی مرجع بین المللی باید یک تیم بین المللی تعیین کند، نتیجه بررسی ها چه شد؟ چرا تابحال کاری نکرده اند؟ چون به نفعشان نبود.
*تاکنون خواب این حادثه را دیده اید؟
جهت اطلاع چون از روز اول جنگ داوطلبانه در منطقه حضور داشتم و جزو تیم ویژه نیروی دریایی بودم. تمام اتفاقاتی که در این هشت سال برایم افتاد، یکی از دیگری سخت تر بود. چون درواقع ما برای عملیاتهای غیرممکن می رفتیم و برای کشورمان و برای این آب و خاک و وطنمان می جنگیدیم، خوشحال بودیم که نمیگذاریم دشمن وارد آب و خاک مان شود. درواقع آن صحنهها همیشه جلوی چشم من هست و اصلا نیازی نیست که در خواب باشد. در بیداری هم آن صحنهها هست. صحنه های مقاومتی که بچهها کردند. یا هم دورههای خود من که روی دست من شهید شدند. مثل محمود کوشا در عملیات مروارید که دو روز و یک شب در آب شنا کردم تا به ایران رسیدم. یک اسیر عراقی را هم کشیدم و آوردم یا 52 اسیری که روی سکوی البکر گرفتم و یا هفت نفری که رفتیم و دو نفرمان شهید شدند و پنج نفر برگشتیم. اینها همیشه جلوی چشم من هست.
*بعد از این حادثه بالاخره شاید بتوان گفت که تلخترین حادثه یا عملیاتی بوده که انجام داده اید و الان هم که خاطراتش را بازگو می کردید به نوعی احساسات تان جریحهدار شد. غواصانی هم که تحت فرماندهی شما در آن عملیات بودند مثلا بعدا افسردگی پیدا نکردند؟
خوشبختانه در نیروی دریایی طی دوره های آموزشی، غواصان با همه گونه سختی آشنا می شوند. یک دوره هایی به نام «زنده ماندن در دریا»، «اسارت» و «زنده ماندن در خشکی» داریم. یک دوره هم دوره ای است که همرزم در زیر آب تمام کرده و غواص باید او را بکشد و روی کولش بیندازد و 10 تا 20 کیلومتر بیاورد. از هلی کوپتر در ارتفاع بیش از 10 متر با تجهیزات بپرد و واحد دشمن را مینگذاری کند و برگردد و بیاید و اگر اتفاقی برای همرزمش زیر آب افتاد، او را بالا بکشد. این آموزش ها غواص را تبدیل به یک مرد آهنین می کند. وقتی به مرد آهنین ماموریت ابلاغ می شود دیگر مسئله افسردگی معنا ندارد.
*بعد از عملیات چه طور؟
خوشبختانه الان که نگاه میکنم، می بینم تمام آن بچههایی که در عملیاتهای دریایی بودند، در سطح کشور جزو آدمهای موفقی هستند. به کار کردن عادت کردهاند و به آب و خاکشان خدمت می کنند.
* آیا بررسی کردید که پرواز 655 که آن روز هدف موشک ناو وینسنس قرار گرفت صندلی خالی هم داشت یا مسافری از پرواز جا مانده بود؟
این را بررسی نکردیم ولی 297 نفر با خدمه آماری بود که به ما دادند، مسافران هواپیما بودند که توانستیم 187 جسد را از آب بگیریم.
*بی بی سی سال های پیش گزارشی را پخش کرد که در آن لحظه یکسری قایق های تندرو ایرانی اطراف ناو وینسنس بودند.
قایق های تندرو ایرانی خاص آن روز نبودند، بصورت مداوم در منطقه گشت می زدند. سیستم گارد ساحلی و نیروی دریایی سپاه که این گشت ها را انجام می داد به وسیله همین قایق های تندرو بود. قایق های عاشورا مربوط به آن روز نبود بلکه روزهای قبل هم بودند. یعنی هر روزی که ناوهای امریکایی کمی به ساحل ما نزدیک یا وارد آب های سرزمینی ما می شدند، حرکت این قایق ها اتفاق می افتاد و به ناو آمریکایی اخطار می دادند یا اینکه نیروی دریایی روی بیسیم به ناو آمریکایی اخطار می داد که باید از آبهای سرزمینی ایران خارج شود.
*ادعایی هم سر اینکه هواپیمای اف14 در زیر سایه ایرباس ایرانی در حال پرواز بوده است، مطرح شد. آیا چنین ادعایی بررسی شد؟
به نظرم ما برنامه حمله به ناو آمریکایی را نداشتیم که اینطور برنامه ریزی کنیم. آنها هواپیمای ایرباس ما را زدند.
*بعد از جمع آوری تمام قطعات هواپیمای ایرباس، برای جعبه سیاه چه اتفاقی افتاد؟
جعبه سیاه را هم درآوردیم و تحویل مسئولین مربوطه دادیم. چون همه آنچه به درد می خورد و قابل ارزش بود را با هلی کوپتر منتقل می کردیم. در نهایت اعلام کردند که در جعبه سیاه اخطاری نبوده و فرصت و زمانی هم به خلبان داده نشده که تغییر مسیر دهد. بعد از هشت دقیقه پرواز مورد اصابت موشک واقع شد. در این هشت دقیقه که در حال تیک آف بود و فکر دیگری نداشت. در نتیجه فرصتی نبود برای اینکه این خلبان اطلاعاتی به جعبه سیاه بدهد. او در حال طی کردن مسیر عادی خودش بود و به قول هوایی ها اَسِند می کرد و حتی در دیسند هم نرسیده بود.
عزم جزم شده آمریکا این بود که به هر نحوی شده این هواپیما در هوا پودر شود، به همین منظور موشک استاندارد زد. یک موشک استاندارد با برد 300 مایل است و برای یک هواپیما که هیچ برای سفینه هم کافی است. در واقع یک موشک برای هدف قرار دادن ایرباس کافی بود ولی همزمان دو تا موشک زد. یکی به بال هواپیما زد و یکی به دم هواپیما.
*آیا از سرنوشت بقایای هواپیما اطلاعی دارید؟
بقایا را بالا آوردیم و روی یدک کش گذاشتیم و همه را به ساحل منتقل کردیم. نیروی هوایی هم همه را به پایگاه شکاری منطقه منتقل کردند.
*الان هم موجود است یا نه؟
نمی دانم.
*آیا کشورهای دیگر هم برای نجات به تیم ایرانی وارد عمل شدند؟
نه، نیازی نداشتیم.
*یعنی پیشنهاد دادند و ایران اعلام بی نیازی کرد؟
ما نیازی نداشتیم و به اندازه دو تا ناو لنگر انداخته بودند، دو تا هاورکرافت، سه تا هلی کوپتر و هشتاد غواص در اختیار داشتیم. اگر پیشنهاد کمک کرده باشند، به ناوگان ما در نیروی هوایی و نیروی دریایی در ستاد کل باید گفته باشند که آن دیگر از حیطه ما خارج است ولی ما ماموریت خودمان را انجام دادیم درحالی که نیرو هم به اندازه کافی داشتیم. نیازی هم نداشتیم.
*در این مدتی که شما در حال یافتن اجساد بودید، آیا ناوهای آمریکایی هم رفت و آمد داشتند؟
نه، خوشبختانه منطقه گشت شان را جلوی امریه و دوبی و قسمت پایین و پشت سکوهای نفتی عربستان کشانده بودند. درواقع به قسمت جنوبی خلیج فارس رفته بودند. وقتی که هواپیما سقوط کرد جلوی شیب دراز بود که آن زمان یکی از دهات جزیره قشم بود و الان تبدیل به شهرستان شیب دراز در جزیره قشم شده است. یعنی ما از نقطه ای که اجساد را بالا می آوردیم، ساحل را می دیدیم. هر جا هم که کم می آوردیم با قایق به ساحل می رفتیم و بعضی از اجساد را به آمبولانس هایی که در ساحل بودند، تحویل می دادیم و آنها در قشم مبادرت به شناسایی و کفن کردن اجساد می کردند. ضمن اینکه 12 مایل آب های سرزمینی ماست. یعنی 12 مایل پشت 5 مایل در نظر بگیرید، آنها اجازه ندارند 12 مایل کمتر نزدیک شوند.
*بالاخره وینسنس در همان محدوده که حضور داشت و آن اقدام را کرد، عقب نشینی کرد؟
وینسس از پشت سکوهای نفتی عربستان این اقدام را کرد و جلو نیامده بود و از همانجا موشک زده بود. این موشک 300 مایل برد داشت.
*منظورم این است که باز از آن دامنه عقب تر رفتند؟
آنها گشت شان را در جنوب خلیج فارس می زدند. جنوب خلیج فارس آبهای بین المللی است و عبور تانکرها و نفتکشها انجام می شود. درنتیجه اینها دور از چشم ما بودند و فقط روی رادار کنترلشان می کردیم.
ناگفته ای هم از آن عملیات دارید؟
آن روزها دائم مواظب بودیم که کوسه به غواص ها حمله نکند. یک شب با قایق در حال گشت بودیم، یک سفره ماهی از درون آب جهش کرد و به طرف دیگر قایق رفت. طول و عرض این سفره ماهی از قایق ما بزرگتر بود وقتی بالای سرمان را نگاه کردیم آنقدر این سفره ماهی بزرگ بود که آسمان بالای سرما تاریک شد. دمش فقط 3 تا 4 متر بود. در واقع فقط می خواست خودش را به ما نشان دهد. ما با چنین موجوداتی در زیر آب مواجه بودیم آن هم در وضعیتی که بقایای اجساد در اطراف ما بود. پیش نماز سنتی ها در منطقه شیب دراز جزیره قشم تا دو ماه صیادی را ممنوع کرد و گفت این ماهی ها گوشت آدم خوردند و نباید صید شوند. قایق های بومی های منطقه که به کمک ما می آمدند به آنها می گفتیم نیایید چون به اندازه کافی نیرو داریم چون شما نحوه گردش و جستجوی ما را نمی دانید امکان دارد یکی از غواصان را نیز به کشتن دهید. ما از گرمای شدید هوا نمی توانستیم غذا بخوریم. فقط نان و پنیر و هندوانه می خوردیم. 50 روز عملیات انجام دادیم. برای آنکه نمک بدن بچه ها حفظ شود، آب نمک را با شکر و آبلیمو و یخ اضافه در کلمن ها می ریختیم، در واقع شربت آبلیمویی بود که قسمت اعظمش را نمک تشکیل می داد. هر کدام از بچه ها را مجبور می کردیم که سه لیوان از این شربت را بنوشند چون دائم عرق و ضعف می کردند. ناو تنب با 40 تخت کار پشتیبانی ما را به لحاظ درمانی و پزشکی انجام می داد. غواصانی که برای استراحت می رفتند توسط دو پزشک ویزیت می شدند. از گرمای شدید هوا پوست انداخته بودیم. یک اتفاق خنده دار این بود که رئیس وقت سازمان هواپیمایی کشور آمد تا بازدیدی از منطقه و روال عملیات تجسس انجام دهد، برگشت گفت «هر وقت کار غواصان تمام شد دستور می دهم به آنها نفری یک بلیت رفت و برگشت تهران-بندرعباس مجانی دهند». به او گفتم «ما چنین بذل و بخششی را نمی خواهیم چون داریم وظیفه مان را انجام می دهیم»، اصرار کرد که اگر موردی است بگوییم تا او کمکی کند. به او گفتم «هر روز که هواپیما به بندرعباس می آید 100 بسته لانچ باکس (بسته غذای خلبان) بیاورد و تحویل هلی کوپتر عملیات تجسس و نجات دهد تا بیاورد و تحویل ما دهد که بین بچه ها پخش کنیم اما آقای مهندس با وجودی که این موضوع را به شما گفتم ولی مطمئنم قادر نیستید انجام دهید، این جمله را هم گفتم تا سر لج بیفتید» گفت «نه همین الان یک بیسیم به من بده تا با تهران صحبت کنم»، قایق را صدا زدم گفتم «آقای مهندس را به ناو تنب بر منتقل کن می خواهد با تهران صحبت کند». رئیس وقت سازمان هواپیمایی کشوری رفت و صحبت کرد برگشت. گفتم «چه شد؟» بگذریم که چقدر از تجهیزات ناو تنب تعریف کرد اما گفت «برای لانچ باکس خیالت راحت باشد» اما ما تا پایان عملیات لانچ باکسی ندیدیم. یکسال بعد در محل دفتر نخست وزیری که الان ریاست جمهوری است جلسه ای برگزار شد و من هم به عنوان فرمانده عملیات تجسس و نجات دعوت بودم تا وارد شدم دیدم رئیس وقت سازمان هواپیمایی کشور دارد زیر میز می رود، نگاهش کردم و گفتم «آقای مهندس لانچ باکس ها چی شد» گفت «خواهش می کنم دیگر من را خرد نکن» گفتم «من می دانستم سنگ بزرگ نشانه نزدن است، شما قادر نبودی روزی 100 عدد لانچ باکس از سیستمت خارج کنی به ما بدهی، حالا می خواستی به بچه های ما بلیت مجانی بدهی؟ ثانیا آن روز داشتی مقابل کسانی صحبت می کردی که اگر طلا هم جلوی شان می گذاشتی نسبت به آن بی اعتنا بودند چون آنها به خاطر کشورشان می جنگیدند بنابراین برای شان ارزش نداشت که بلیت مجانی از شما دریافت کنند. اما می دانی برای چه دلیل از شما لانچ باکس خواستم» گفت «نه متوجه نشدم علتش چه بود»، گفتم «علتش این بود که دستان ما در دریا آلوده می شد بچه ها با دست های آلوده نان و پنیر و هندوانه می خوردند، می خواستم بچه ها غذایی بخورند که میکروب نداشته باشد.» آقای مهندس چمران نیز همان یک سال بعد از حادثه به عنوان نماینده عقیدتی سیاسی آمد و گفت می خواهیم در دریا به یاد شهدای ایرباس برجی در آن محل نصب کنیم نقطه محل سقوط هواپیما کجاست؟ من اول مسخره اش کردم. گفتم «نقطه اش که مشخص است 5 مایل جلوی منطقه شیب دراز جزیره قشم است اما آقای مهندس در دریا که برج یادبود نصب نمی کنند، آنجا جز کوسه ها کسی رفت و آمد نمی کند، ثانیا این برج را چه طور می خواهی در عمق 28 متری کف دریا مستقر کنی بر اثر موج ها کنده نشود؟ شما می خواهید یادبود بگذارید آن را در خروجی فرودگاه مهرآباد قرار دهید چون اگر جلوی در ورودی باشد دیگر کسی با هواپیما پرواز نمی کند.» هنوز که هنوزه بعد از گذشت 29 سال از وقوع آن حادثه چنین تابلو یادبودی را ما جایی مشاهده نکردیم. همان موقع به مهندس چمران گفتم «اگر روزی به بوشهر آمدی پیش من بیا تا چیزی را نشان بدهم» به نظرم سال 72 یا 73 بود که به بوشهر آمد گفت «چه چیزی می خواستی نشانم بدهی»، با هم رفتیم داخل ناوچه موشک اندازی که آن را فرماندهی می کردم. گفتم سال های 61، 62، 63 و 64 فرمانده این موشک انداز بودم از 365 روز 306 روز را در دریا بودم. آن روزهایی هم که در دریا نبودم زمانی بود که رفتم مهمات بگیرم. بعد دیوار راهرو موشک انداز را به او نشان دادم گفتم «این ناوچه با فرماندهی من هر ناوچه و میگ عراقی را می زد، می رفتم لاله زار 2 هزار تومان می دادم لوحی چاپ و قاب می کردم و آن را در این راهرو موشک انداز نصب می کردم. آن قدر لوح روی دیوار نصب است که دیگر جایی برای نصب وجود ندارد وقتی هم که جنگ تمام شد یک لوح از فرماندهان و دریاروزانی که در این ناوچه بودند تهیه و نصب کردم.» آقای مهندس چمران گفت «پول این لوح را نیروی دریایی می داد؟» گفتم «خیر، اینها را از جیب خودم تهیه می کردم من نظامی هستم، من باید به مملکتم کمک کنم.» ما با این تفکر نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را ساختیم. این نیروهایی که ما تربیت کردیم الان دارند به مدار 10 درجه، سوریه و چین می روند و در آب های دنیا می چرخد.
الان زیردریایی های ما، زیردریایی شکار زیردریایی اتمی است. به همین خاطر دیگر آمریکا زیردریایی به خلیج فارس نمی آورد چون فهمید ما شوخی نداریم اگر یکی از زیردریایی هایش را بزنیم آبرویش رفته است و می داند که اگر درگیری شود ما می زنیم.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، رسانهها در فضای خبری روزانه خود اخبار اختصاصی و عمومی مختلفی را منتشر میکنند که این اخبار بعضا فقط در یک رسانه منتشر شده است. گروه فضای مجازی در نظر دارد هر روز اخبار منتخب فضای مجازی را از سایتها و خبرگزاریها و حتی کانالهای تلگرامی مختلف جمعآوری کرده و در قالب یک بسته خبری منتشر کند. در این بسته همه خبرها و آیتمها با ذکر منبع منتشر میشوند و انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست.
دو تصویر نایاب از قبرستان بقیع پیش از تخریب
العالم: ۹۴ سال در چنین روزی پس از اشغال مکه و مدینه توسط وهابیان به سرکردگی "عبدالعزیزبن سعود" آنان مأمورین عثمانی را بیرون کرده و به تخریب قبور ائمه بقیع دست زدند.
در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری مصادف با ۲۴ می ۱۹۲۳ و ۲ خرداد ۱۳۰۲ هجری شمسی قبرستان بقیع به دست وهابیون تخریب شد. این قبرستان، مهمترین قبرستان در اسلام است که بخش مهمی از تاریخ اسلام را در خود جای داده است.
تا پیش از تخریب و ویرانی قبور مطهر بقیع توسط وهابیت متعصب که براساس معتقدات خود، به تخریب بسیاری از آثار تاریخی پرداختند، بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان اسلام که در مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت. ائمه بقیع در بقعه بزرگی که به طور هشت ضلعی ساخته شده بود و اندرون و گنبد آن سفیدکاری شده بود مدفون بودند. پس از تسلط وهابیون بر مدینه آنها ضمن تخریب قبور، آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند.
در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع)، امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) ویران شد. آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین (ع)، دیگر قبور را هم تخریب کردند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا (س)، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پیامبر اسلام، قبر مطهر فاطمه بنتاسد (ع) مادر امیرالمومنین (ع)، قبر مطهر حضرت امالبنین (ع)، قبرعباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر (ع)، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق (ع)، قبر دختر خواندگان پیامبر (ع)، قبر حلیمه سعدیه مرضعه پیامبر (ع) و قبور شهدای زمان پیامبر (ع).
العالم: ۹۴ سال در چنین روزی پس از اشغال مکه و مدینه توسط وهابیان به سرکردگی "عبدالعزیزبن سعود" آنان مأمورین عثمانی را بیرون کرده و به تخریب قبور ائمه بقیع دست زدند.
در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری مصادف با ۲۴ می ۱۹۲۳ و ۲ خرداد ۱۳۰۲ هجری شمسی قبرستان بقیع به دست وهابیون تخریب شد. این قبرستان، مهمترین قبرستان در اسلام است که بخش مهمی از تاریخ اسلام را در خود جای داده است.
تا پیش از تخریب و ویرانی قبور مطهر بقیع توسط وهابیت متعصب که براساس معتقدات خود، به تخریب بسیاری از آثار تاریخی پرداختند، بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان اسلام که در مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت. ائمه بقیع در بقعه بزرگی که به طور هشت ضلعی ساخته شده بود و اندرون و گنبد آن سفیدکاری شده بود مدفون بودند. پس از تسلط وهابیون بر مدینه آنها ضمن تخریب قبور، آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند.
در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع)، امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) ویران شد. آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین (ع)، دیگر قبور را هم تخریب کردند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا (س)، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پیامبر اسلام، قبر مطهر فاطمه بنتاسد (ع) مادر امیرالمومنین (ع)، قبر مطهر حضرت امالبنین (ع)، قبرعباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر (ع)، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق (ع)، قبر دختر خواندگان پیامبر (ع)، قبر حلیمه سعدیه مرضعه پیامبر (ع) و قبور شهدای زمان پیامبر (ع).
مضرات وحشتناک استفاده از تلفن همراه هنگام راه رفتن
فارس: مطالعات در ارتباط با تأثیرات منفی تلفن هوشمند بر روی ستون فقرات گردن و کمر نشان داده است، کاربران هنگام استفاده از گوشی موبایل، حالت راه رفتن و قدم برداشتنشان تغییر میکند و بدون اینکه به موانع مسیر خود توجه کنند، در حالی که سرشان در گوشی است، راه میروند.
محققان دانشگاه کمبریج با بررسی نحوه قدم برداشتن افراد هنگام استفاده از موبایل دریافتند که در دست داشتن تلفن همراه هنگام حرکت در خیابان باعث میشود که طول گامها افزایش و سرعت نیز کاهش یابد؛ در واقع همین تغییر در راه رفتن طبیعی بدن، زمینهساز آسیب مضاعف به گردن و کمر خواهد شد.
بر همین اساس محققان دریافتند، کسانیکه در هنگام راه رفتن، پیام متنی میفرستند، بیش از دیگر افراد به سلامتی ستون فقرات کمر و گردن خود آسیب میزنند.
"Anglia Ruskin" نویسنده اصلی این مطالعه، از دانشگاه کمبریج میگوید: "راه رفتن افرادی که گوشی دستشان است دقیقا شبیه به آنهایی است که در دهه ۸۰ میلادی زندگی میکردهاند».
به گفته محققان، فرستادن پیام کوتاه در هنگام راه رفتن از این جهت برای ستون فقرات مضر است که سرعت افراد هنگام تایپ تا نصف کاهش یافته و بدن از وضعیت قائم و در یک راستا خارج شده و در نهایت ارتفاع قدم برداشتن این افراد به علت ترس از برخورد با موانع احتمالی حداقل ۱۸ درصد افزایش مییابد.
دکتر متیو تمیس، میگوید: «ما شاهد افرادی هستیم که با گوشیهای هوشمند خود مانند سالمندان ۸۰ ساله میمانند؛ مانند افراد سالخورده، به آرامی و با احتیاط با گامهای کوچک حرکت میکنند، اما هنگام بروز خطرات، پا را بلندتر و آرامتر بر میدارند».
مردم هنگام خواندن یا تایپ کردن یک پیام متنی، به طور قابل توجهی موجب خم شدن سر خود میشوند که این موضوع به مرور زمان از طریق تغییر وضعیت بدنشان بر روی کمر و گردن افراد تأثیر منفی میگذارد.
افراد هنگام استفاده از این وسایل حتی تمرکز خود را در راه رفتن نیز فراموش کرده و بدون اینکه مراعات ستون فقرات کمر و گردن خود را کنند، سر خود را در وضعیت پایین و نامناسبی قرار میدهند.
دل به دریای مرگ زدن
ایرنا:شنا در دریا، تفریحی است که گاهی زندگی را به باد میدهد؛ دل به دریا میزنی، اما غافل ازاینکه به استقبال مرگی رفتی و در حقیقت دل به دریای مرگ زدهای.
در گرمای تابستان، بسیاری از خانوادهها و بخصوص جوانان برای گذاران روز هایی شاد و مفرح عازم سفرمی شوند و تنی به آب میزنند تا به دور از هیاهوی شهر و زندگی ماشینی پر دود و غبار، ایام خوب و شادی را تجربه کنند.
اما در برخی از مواقع سهل انگاریها و رعایت نکردن نکات ایمنی موجب میشود که این سفرهای تفریحی به سفری تلخ تبدیل شود و مسافر بخت برگشته راهی سفر آخرت شود و هزاران هزار آرزو در یک شنای ناموفق نقش بر آب شود.
علی مرد میان سالی است که دختر ۱۵ ساله اش چند سال پیش در دریای خزر غرق شد؛ هنوز از آن لحظات به سختی یاد میکند و قطرات اشک از گونه هایش جاری میشود و میگوید:ای کاش هرگز به آن سفر نمیرفتم تا فرزندم را از دست بدهم.
علی با زمزمهای اندوهناک میگوید: اگر بود، الان ۳۰ سال بیشتر داشت و شاید هم ازدواج کرده بود.
وی ادامه میدهد: یکی از روزهای مردادماه بود که برای شنا به سواحل دریای خزر رفتیم دخترم آن روزها کلاس شنا میرفت، اما تبحرکافی نداشت و شاید همین تجربه اندک هم عاملی برای مرگش شد، در ساحل دریا جایی به دور از طرح سالم سازی، خانوادگی برای تفریح و شنا رفته بودیم که ناگهان متوجه شدم در حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ متری عمق آب، دست و پا میزند، آن لحظه هیچکدام از ما کاری از دستمان برنمی آمد؛ به آب زدم تا نجاتش دهم؛ خودم هم درحال غرق شدن بودم و کاری از دستم برنمی آمد؛ نه نجات غریقی بود و نه در آن اطراف کسی که شنا را بداند؛ همه فریاد میزدند و فقط دعا میکردیم؛ تا یک نفر رفت تا کمک بیاورد؛ اما وقتی او با نجات غریق برگشت، دیگر خیلی دیر شده بود؛ جنازه دخترم را از آب بیرون کشیدند.
علی میگوید:: دیگر از آن زمان به بعد من و خانواده ام هرگز راضی نمیشویم که به شمال و دریا برویم و لذت تفریح و سفر به شمال را هم برای دیگر فرزندانم حرام کرده ام، تجربه بسیار تلخی بود و امیدوارم برای کسی اتفاق نیفتد؛ چرا که در یک چشم بر هم زدنی، دخترم را از دست دادم و با جنازه اش به تهران برگشتم.
تجربه این پدر داغدیده یکی از هزاران هزار تجربهای است که برخی هموطنان از حادثه غرق شدن عزیزانشان دارند. در این روزهای گرم بیشتر از ایام دیگر شاهد هستیم که در رسانهها اعلام میشود که چندین نفر بر اثر غرق شدگی در دریا، رودخانه، استخر، کانالهای آب و سدها و حتی دریاچههای مصنوعی جان خود را از دست داده اند و شاید با کمی دقت و رعایت نکات ایمنی در شنا در این گونه اماکن بتوان جلوی بروز این حوادث و تلفات ناشی از آن را گرفت.
با شروع فصل گرم سال، شمار تلفات غرق شدگی افزایش مییابد، غرق شدگی یکی از علل مرگ و میر غیرعمدی است که به راحتی قابل پیشگیری است، حصارکشی استخرها، شنا نکردن در مکانهای ممنوعه، داشتن همراه در حین شنا و شنا نکردن افرادی که به علت بیماری همچون تشنج برای شنا منع دارند، میتواند از بروز غرق شدگی در حین شنا کردن و تفریحات آبی کاست.
بنابر آمار هایی که از سوی پزشکی قانونی اعلام میشود، استانهای شمالی کشور دارای بیشترین شمار تلفات غرق شدگی هستند و، اما در عین حال آمار غرق شدگی در رودخانهها نیز بیشتر از جاهای دیگر گزارش شده است.
** ۹۱۳ نفر درسال ۹۵ بر اثر غرق شدگی فوت کردند
معاون پزشکی و آزمایشگاهی سازمان پزشکی قانونی کشور میگوید: در سال گذشته ۹۱۳ نفر بر اثر غرقشدگی در کشور جان خود را از دست دادند که در مقایسه با سال قبل از آن (۱۳۹۴) با شمار تلفات غرقشدگی ۸۷۹ نفر، ۹ / ۳ درصد افزایش یافته است.
امیرحسین مهدوی میافزاید: در سال گذشته ۷۹۸ مرد و ۱۱۵ زن بر اثر غرقشدگی جان باختند این در حالی است که شمار مردان فوت شده بر اثر غرقشدگی در سال ۹۴، ۷۴۸ و شمار زنان ۱۳۱ نفر بود.
** مازنداران و خوزستان دارای بیشترین تلفات غرق شدگی
وی ادامه میدهد: در این مدت استانهای خوزستان و مازندران هر کدام با ۱۳۵، گیلان با ۸۱ و فارس با ۵۶ فوتی بیشترین و استانهای خراسان شمالی با ۲، قم با سه و سمنان با چهار فوتی کمترین آمار تلفات غرقشدگی را داشته اند.
مهدوی خاطر نشان میکند که همچنین در سال گذشته بیشترین آمار مرگ بر اثر غرقشدگی با ۱۴۲ مورد در مرداد ماه و کمترین آن با ۳۰ مورد در دی ماه ثبت شده است.
**مرگ ۲۶۰ نفر در رودخانهها
معاون پزشکی و آزمایشگاهی سازمان پزشکی قانونی میگوید: مطابق هر سال بیشترین تلفات غرقشدگی در رودخانهها جان خود را از دست داده اند و در سال گذشته از کل تلفات غرقشدگی در کشور ۲۶۰ نفر در رودخانهها جان باخته اند که بیشترین تعداد این تلفات را در بر میگیرد؛ پس از آن، دریا با ۱۸۰ فوتی (۱۷۰ نفر خارج محدوده طرح و ۱۰ نفر در محدوده مجاز) در رتبه دوم تعداد تلفات غرقشدگی قرار دارد.
وی اظهار میدارد: در این مدت همچنین ۱۳۹ نفر در استخر، ۸۵ نفر در کانال، ۷۹ نفر دریاچه مصنوعی و سد، ۳۲ نفر چاه، ۲۹ نفر دریاچه طبیعی و ۱۰۹ نفر در سایر مکانها جان خود را از دست داده اند.
این مسئول پزشکی قانونی تصریح میکند: در سال ۹۴ نیز ۸۷۹ نفر، سال (۹۳) ۸۹۸ نفر، سال (۹۲) یک هزارو ۶۳ نفر و در سال ۱۳۹۱ نیز یک هزار و ۷۴ نفر به دلیل غرق شدگی در کشور جان خود را از دست دادند.
این مسئول پزشکی قانونی تاکید میکند: از آنجا که در فصل تابستان تمایل افراد برای حضور در حاشیه رودخانهها و شناکردن افزایش مییابد به هموطنان توصیه میکنیم برای پیشگیری از موارد غرق شدگی و بروز حوادث ناگوار حتما نکات ایمنی را مورد توجه قرار دهند.
**توصیههای کلیدی برای پیشگیری از غرق شدگی
- آشنایی با فنون اولیه شنا و آشنایی با محدودیتها و رعایت آنها از ابتداییترین الزامات قبل از شنا است.
- اطلاع از وضعیت عمق آب قبل از تصمیم به شیرجه زدن و حتی قبل از ورود به آب ضروری است، چرا که شیرجه در آبهای کم عمق خطر ضربه به سر و نیز شکستگی گردن را به دنبال دارد و همچنین ورود به آبهای عمیق برای مبتدیان، خطر غرق شدگی را افزایش میدهد.
- بررسی دمای آب نیز ضروری است، به عنوان مثال اگر مدت زیادی در آفتاب مانده اید از وارد شدن ناگهانی به آب سرد خودداری کنید، علت این توصیه پیشگیری از شوک دمایی است.
- به هیچ وجه تنها و در محیط هایی که نجات غریق وجود ندارد، شنا نکنید.
- از شوخیهای خطرناک در آب و موقع شنا بپرهیزید.
- پس از مصرف داروهایی که موجب خواب آلودگی یا شل شدن عضلات میشوند، شنا نکنید.
- به هیچ وجه تشتهای آب و لگنها و یا حوضچههای کوچک آب را در جایی که کودک خردسال وجود دارد، بدون توجه رها نکنید.
- در حمام و حین استفاده از وان مراقب کودکان و سالمندان باشید.
- توانایی خود را در شناکردن بیش از حد در نظر نگیرید، یک سوم قربانیهای غرق شدگی با فن شنا به طور کامل آشنا بوده اند.
- در صورت مواجهه با یک غریق، اگر با فن نجات غریق آشنا نیستید، سعی کنید فقط با استفاده از چوب یا طناب یا جلیقه نجات و یا تشکیل زنجیره انسانی به وی کمک کنید.
- برای نجات یک غریق، اول امنیت خود را در نظر بگیرید، از پشت به غریق نزدیک شوید و از او بخواهید تقلا نکند.
- پس از رساندن غریق به ساحل، به سرعت با اورژانس تماس بگیرید.
- بسیاری از رودخانهها با وجود ظاهری آرام بسیار خطرناک و عمیق هستند به نحوی که فرد بعد از چند قدم جلو رفتن در رودخانه متوجه عمق زیاد آن و گرفتار گردآب میشود، بنابراین توصیه میکنیم بدون اطلاع از وضعیت رودخانه هرگز برای شنا در آن اقدام نکنید.
روایت سایت فیفا از اتفاقات ماندگار ایران - استرالیا
ایسنا: صعود ایران به جام جهانی فرانسه در سال ۱۹۹۷ که با شکست استرالیا در دو بازی رفت و برگشت حاصل شد، یکی از تاریخیترین و دراماتیکترین دیدارهای فوتبال در انتخابی جام جهانی محسوب میشود. به همین خاطر سایت فیفا در گزارشی به بررسی این دیدار تاریخی پرداخته و آورده است: ۲۹ نوامبر ۱۹۹۷ روزی است که برای همیشه در یاد علاقهمندان به فوتبال در ایران و استرالیا میماند. استرالیا که قهرمان قاره اقیانوسیه محسوب میشد در برابر ایران برای حضور در جام جهانی ۹۸ فرانسه به رقابت پرداخت.
دیدار رفت دو تیم برگزار شد و یکی از دو تیم تنها ۹۰ دقیقه تا رسیدن به جام جهانی فاصله داشت، تنها حضور استرالیا به جام جهانی مربوط به سال ۱۹۷۴ بود در حالی که ایران تنها حضور خود را در سال ۱۹۷۸ در جام جهانی تجربه کرد.
ورزشگاه ملبورن کریکت استرالیا میزبان دیدار هیجانانگیز ایران و استرالیا بود. این ورزشگاه هیچ وقت دیداری به بزرگی آن را تجربه نکرده بود. استرالیا با بازیکنانی، چون مارک بوسنیچ، کرگ مور، استیو هوربات، الکس توبین، استان لازاریدس، رابی اسلاتر، ند زنیچ، آئورلیو ویدمار، کرگ فوستر، هری کیول و مارک ویدوکا به میدان آمد.
در طرف مقابل تیم ملی ایران با بازیکنانی، چون احمدرضا عابدزاده، نعیم سعداوی، محمد خاکپور، محمدعلی پیروانی، مهدی پاشازاده، حمید استیلی، کریم باقری، مهدی مهدویکیا، رضا شاهرودی، خداداد عزیزی و علی دایی پای به این مسابقه گذاشت.
هر دو تیم مدتها به دنبال صعود به جام جهانی بودند. در دیدار رفت نمایش خوب بوسنیچ در درون دروازه استرالیا در حضور ۱۲۸ هزار تماشاگر ورزشگاه آزادی با تساوی یک بر یک به پایان رسید. در بازی برگشت نیز یک رکورد تاریخی ثبت شد و ۸۵ هزار نفر در ورزشگاه حاضر بود.
تری ونهبلز انگلیسی روی نیمکت استرالیا نشسته بود. استرالیاییها پیش از این بازی ۱۴ بازی پی در پی را در انتخابیه جام جهانی با برد به پایان رسانده بودند با این حال ایران نیز پیشرفتهای خیلی خوبی داشت. آنها در بازی پلیآف در زمین بیطرف یعنی مالزی برابر ژاپن شکست خوردند تا به پلیآف برسند.
استرالیا توانست در نیمه نخست فوتبال هجومی را به نمایش بگذارد و بارها دروازه ایران را تهدید کرد. احمدرضا عابدزاده کاپیتان بارها مانع از فروپاشی دروازه ایران شد و شاید با خوششانسی در خیلی موارد جایی که مهدی پاشازاده توپ ر. ا. از روی خط دروازه بیرون کشید دروازه ایران بسته ماند. در نهایت هری کیول ۱۷ ساله توانست دروازه ایران را در نیمه نخست باز کند. در اواخر این نیمه دروازهبان استرالیا در یکی دو مورد مانع باز شدن دروازه تیمش شد. در نهایت در نیمه دوم استرالیا توانست گل دوم را به ثمر برساند. بعد از آنکه یک تماشاگر به زمین مسابقه آمد و پنج دقیقه در مسابقه وقفه ایجاد شد، ایرانیها از این وقفه استفاده کردند و متحد شدند تا در نهایت بازیکنان باتجربه مثل خداداد عزیزی، کریم باقری و علی دایی به تیم کمک کردند تا نتیجه را برگردانند.
دو گل از کریم باقری و خداداد عزیزی در حالی که ۱۹ دقیقه تا پایان مسابقه باقی مانده بود باعث شد ایران در آستانه صعود به جام جهانی قرار بگیرد.
استرالیاییها در اواخر مسابقه هر چه تلاش کردند نتوانستند دروازه ایران را باز کند تا این ایران باشد که به جام جهانی میرسد.
* ستاره
خداداد عزیزی با گلی که در این بازی به ثمر رساند به عنوان قهرمان کشور ایران انتخاب شد. او همچنین پاس گل نخست را نیز فراهم کرده بود. عزیزی ۲۶ ساله در اوج دوران فوتبال خود بود. او یک بار هم به عنوان مرد سال فوتبال آسیا انتخاب شد و بعد از این درخشش حضور در بوندسلیگا و باشگاه کلن را تجربه کرد.
* صحبتها
تری ونهولز سرمربی استرالیا بعد از پایان مسابقه گفت: این حقیقت فوتبال است که در ورزشگاهی دیگر نمیبینیم. شما تمام طول مسابقه برتر از حریف هستید، ولی همه چیز تغییر میکند.
همچنین والدیر ویرا سرمربی تیم ملی ایران نیز بعد از پایان مسابقه گفت: من فقط روی نیمکت نشستم و دعا کردم. برای استرالیاییها خیلی متاسفم. میدانم الان کودکان استرالیایی که فوتبال بازی میکنند چه حس و حالی دارند. استرالیا اینجا باید برنده میشد.
* بعد از آن چه رخ داد؟
ایران به جام جهانی ۹۸ فرانسه رفت و در بازی نخست با یک گل به یوگسلاوی باخت. در ادامه توانست در بازی دوم آمریکا را ۲ بر یک شکست دهد و به اولین برد در جام جهانی دست یابد. ایران در بازی سوم با دو گل به آلمان باخت.
این در حالی بود که استرالیا یک ماه بعد در جام کنفدراسیونها به میدان رفت و بعد از حذف اروگوئه در نیمه نهایی که با گل طلایی کیول به دست آمد در فینال با شش گل به برزیل باخت و نایب قهرمان شد. استرالیا بار دیگر در صعود به جام جهانی ۲۰۰۲ ناکام بود، اما در نهایت بعد از ضربات پنالتی در پلیآف انتخابی جام جهانی ۲۰۰۶ برابر اروگوئه به جام جهانی آلمان راه یافت.
ایسنا: صعود ایران به جام جهانی فرانسه در سال ۱۹۹۷ که با شکست استرالیا در دو بازی رفت و برگشت حاصل شد، یکی از تاریخیترین و دراماتیکترین دیدارهای فوتبال در انتخابی جام جهانی محسوب میشود. به همین خاطر سایت فیفا در گزارشی به بررسی این دیدار تاریخی پرداخته و آورده است: ۲۹ نوامبر ۱۹۹۷ روزی است که برای همیشه در یاد علاقهمندان به فوتبال در ایران و استرالیا میماند. استرالیا که قهرمان قاره اقیانوسیه محسوب میشد در برابر ایران برای حضور در جام جهانی ۹۸ فرانسه به رقابت پرداخت.
دیدار رفت دو تیم برگزار شد و یکی از دو تیم تنها ۹۰ دقیقه تا رسیدن به جام جهانی فاصله داشت، تنها حضور استرالیا به جام جهانی مربوط به سال ۱۹۷۴ بود در حالی که ایران تنها حضور خود را در سال ۱۹۷۸ در جام جهانی تجربه کرد.
ورزشگاه ملبورن کریکت استرالیا میزبان دیدار هیجانانگیز ایران و استرالیا بود. این ورزشگاه هیچ وقت دیداری به بزرگی آن را تجربه نکرده بود. استرالیا با بازیکنانی، چون مارک بوسنیچ، کرگ مور، استیو هوربات، الکس توبین، استان لازاریدس، رابی اسلاتر، ند زنیچ، آئورلیو ویدمار، کرگ فوستر، هری کیول و مارک ویدوکا به میدان آمد.
در طرف مقابل تیم ملی ایران با بازیکنانی، چون احمدرضا عابدزاده، نعیم سعداوی، محمد خاکپور، محمدعلی پیروانی، مهدی پاشازاده، حمید استیلی، کریم باقری، مهدی مهدویکیا، رضا شاهرودی، خداداد عزیزی و علی دایی پای به این مسابقه گذاشت.
هر دو تیم مدتها به دنبال صعود به جام جهانی بودند. در دیدار رفت نمایش خوب بوسنیچ در درون دروازه استرالیا در حضور ۱۲۸ هزار تماشاگر ورزشگاه آزادی با تساوی یک بر یک به پایان رسید. در بازی برگشت نیز یک رکورد تاریخی ثبت شد و ۸۵ هزار نفر در ورزشگاه حاضر بود.
تری ونهبلز انگلیسی روی نیمکت استرالیا نشسته بود. استرالیاییها پیش از این بازی ۱۴ بازی پی در پی را در انتخابیه جام جهانی با برد به پایان رسانده بودند با این حال ایران نیز پیشرفتهای خیلی خوبی داشت. آنها در بازی پلیآف در زمین بیطرف یعنی مالزی برابر ژاپن شکست خوردند تا به پلیآف برسند.
استرالیا توانست در نیمه نخست فوتبال هجومی را به نمایش بگذارد و بارها دروازه ایران را تهدید کرد. احمدرضا عابدزاده کاپیتان بارها مانع از فروپاشی دروازه ایران شد و شاید با خوششانسی در خیلی موارد جایی که مهدی پاشازاده توپ ر. ا. از روی خط دروازه بیرون کشید دروازه ایران بسته ماند. در نهایت هری کیول ۱۷ ساله توانست دروازه ایران را در نیمه نخست باز کند. در اواخر این نیمه دروازهبان استرالیا در یکی دو مورد مانع باز شدن دروازه تیمش شد. در نهایت در نیمه دوم استرالیا توانست گل دوم را به ثمر برساند. بعد از آنکه یک تماشاگر به زمین مسابقه آمد و پنج دقیقه در مسابقه وقفه ایجاد شد، ایرانیها از این وقفه استفاده کردند و متحد شدند تا در نهایت بازیکنان باتجربه مثل خداداد عزیزی، کریم باقری و علی دایی به تیم کمک کردند تا نتیجه را برگردانند.
دو گل از کریم باقری و خداداد عزیزی در حالی که ۱۹ دقیقه تا پایان مسابقه باقی مانده بود باعث شد ایران در آستانه صعود به جام جهانی قرار بگیرد.
استرالیاییها در اواخر مسابقه هر چه تلاش کردند نتوانستند دروازه ایران را باز کند تا این ایران باشد که به جام جهانی میرسد.
* ستاره
خداداد عزیزی با گلی که در این بازی به ثمر رساند به عنوان قهرمان کشور ایران انتخاب شد. او همچنین پاس گل نخست را نیز فراهم کرده بود. عزیزی ۲۶ ساله در اوج دوران فوتبال خود بود. او یک بار هم به عنوان مرد سال فوتبال آسیا انتخاب شد و بعد از این درخشش حضور در بوندسلیگا و باشگاه کلن را تجربه کرد.
* صحبتها
تری ونهولز سرمربی استرالیا بعد از پایان مسابقه گفت: این حقیقت فوتبال است که در ورزشگاهی دیگر نمیبینیم. شما تمام طول مسابقه برتر از حریف هستید، ولی همه چیز تغییر میکند.
همچنین والدیر ویرا سرمربی تیم ملی ایران نیز بعد از پایان مسابقه گفت: من فقط روی نیمکت نشستم و دعا کردم. برای استرالیاییها خیلی متاسفم. میدانم الان کودکان استرالیایی که فوتبال بازی میکنند چه حس و حالی دارند. استرالیا اینجا باید برنده میشد.
* بعد از آن چه رخ داد؟
ایران به جام جهانی ۹۸ فرانسه رفت و در بازی نخست با یک گل به یوگسلاوی باخت. در ادامه توانست در بازی دوم آمریکا را ۲ بر یک شکست دهد و به اولین برد در جام جهانی دست یابد. ایران در بازی سوم با دو گل به آلمان باخت.
این در حالی بود که استرالیا یک ماه بعد در جام کنفدراسیونها به میدان رفت و بعد از حذف اروگوئه در نیمه نهایی که با گل طلایی کیول به دست آمد در فینال با شش گل به برزیل باخت و نایب قهرمان شد. استرالیا بار دیگر در صعود به جام جهانی ۲۰۰۲ ناکام بود، اما در نهایت بعد از ضربات پنالتی در پلیآف انتخابی جام جهانی ۲۰۰۶ برابر اروگوئه به جام جهانی آلمان راه یافت.
اهدای قرآن از سوی رهبر معظم انقلاب به زوج کتابدار
تسنیم: زوج کتابداری که جشن ازدواج خود را در کتابخانه روستای سردوش کردستان برگزار و هزینه جشن عروسی خود را صرف امور خیریه کردند، در هفته جارى یک جلد کلام الله مجید از حضرت آیت الله خامنهاى رهبر انقلاب اسلامى هدیه گرفتهاند.
در صفحه اول این قرآن کریم این جمله به قلم ایشان نوشته شده است:
«بسمه تعالی
اهداء به زوج عزیز کتابدوست.
مبارک باشد انشاء الله
سیدعلی خامنهای»
تسنیم: زوج کتابداری که جشن ازدواج خود را در کتابخانه روستای سردوش کردستان برگزار و هزینه جشن عروسی خود را صرف امور خیریه کردند، در هفته جارى یک جلد کلام الله مجید از حضرت آیت الله خامنهاى رهبر انقلاب اسلامى هدیه گرفتهاند.
در صفحه اول این قرآن کریم این جمله به قلم ایشان نوشته شده است:
«بسمه تعالی
اهداء به زوج عزیز کتابدوست.
مبارک باشد انشاء الله
سیدعلی خامنهای»
روایتی تلخ از ۵۰ روز جمعآوری اجساد قربانیان سقوط ایرباس
خبرانلاین: درست در یکی از روزهای پایانی جنگ تحمیلی که زمزمه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مطرح بود، هواپیمای مسافربری ایرباس مدل A. ۳۰۰ متعلق به خطوط هوایی جمهوری اسلامی ایران روز یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۶۷، ساعت ۱۰: ۱۷ دقیقه با ۲۵۳ مسافر ایرانی، ۱۳ مسافر اماراتی، ۱۰ مسافر هندی، ۶ مسافر پاکستانی، ۶ مسافر یوگسلاوی، یک فرانسوی و یک ایتالیایی فرودگاه بینالمللی بندرعباس را به این امید ترک کرد که طبق روال سفرهای گذشته ۲۳ دقیقه دیگر در فرودگاه دوبی به زمین بنشیند، اما ۸ دقیقه بعد مورد اصابت دو موشک ناو وینسنس آمریکایی قرار گرفت و مسافران و کادرپروازی آسمانی شدند.
امیر دریادار دوم ناصر سرنوشت فرمانده عملیات جمعآوری اجساد قربانیان حادثه ایرباس روز گذشته اظهارات جالبی را مطرح کرد. او که این عملیات آخرین فرماندهیاش در زمان جنگ تحمیلی بود، میگوید آن صحنهها همیشه جلوی چشم من هست. در هنگام بازگویی خاطرات خود چندین مرتبه اشک در چشمانش حلقه زد و جاری شد.
میگوید روزی که خرمشهر از دشمن بعثی پس گرفته شد آنجا بود و بالارفتن پرچم ایران را مشاهده کرد و انتظار داشت آخرین عملیاتش مشابه فتح خرمشهر باشد، اما روزگار تقدیر دیگری رقم زد.
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
***
*ظاهرا شما در حال اجرای تمرین یک عملیات برونمرزی بودید در روزی که ناو وینسس به هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران حمله کرد.
ساعت ۱۰: ۱۷ صبح ۱۲ تیر ۶۷ این اتفاق افتاد و بلافاصله به ما ماموریت ابلاغ شد که برای عملیات نجات برویم.
*درواقع آن عملیات برون مرزی لغو شد تا این عملیات انجام شود؟
قرار بود که ما برای عملیات پایگاه شعیبیه عراق برویم. بعد که میخواستیم آن عملیات را انجام دهیم با برنامه آتشبس مصادف شد.
*پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران که ۲۷ تیرماه ۶۷ انجام شد.
بله، همان برنامهای که میخواستیم اجرا کنیم همزمان با زمزمه پذیرش قطعنامه بود. در نتیجه این زمزمهها روی عملیات ما هم تاثیرگذار شده بود.
*یعنی زمانش جابهجا میشد؟
بله، عملیات ما هم عملیاتی بود که با زیردریایی انجام میشد. مثل همان عملیاتی که برای شهید دوران پیاده کردیم. ما با زیردریایی دونفره غواصی امالقصر و بصره را از درون آب فیلمبرداری کردیم. بعد آن فیلم را به نیروی هوایی دادیم و نیروی هوایی بر مبنای آن فیلمهای شناسایی ما، آن مناطق را مورد اصابت قرار داد. من خودم غواص هستم و در آن دوره، فرمانده غواصی نیرو هم بودم و تیمهای برونمرزی تاکتیکی غواصی را برای عملیات برونمرزی تربیت میکردیم، علتی هم که بعضی موقعها بچهها میگویند چرا صداوسیما راجع به ما صحبت نمیکند، میگویم بخاطر اینکه تمام عملیاتهای ما طبقهبندی شده است. عملیاتهای ما اگر گفته شود، در حقیقت داریم اسرار نظامی را فاش میکنیم.
ما برای جمع آوری اجساد و بقایای هواپیما نیازی به کمک خارجی نداشتیم و به اندازه دو تا ناو لنگر انداخته بودند، دو تا هاورکرافت، سه تا هلی کوپتر و هشتاد غواص در اختیار داشتیم.
* قرار بود در آن عملیاتها که تمرینش را انجام میدادید، چه اقدامی بکنید؟
قرار بود آن طرف پایگاه شعیبیه در خاک عراق را شناسایی کنیم. بر همین اساس به تکاوران و غواصان تمرین رزمی میدادیم تا آماده شوند. همین طور که در حال تمرین بودیم، یکباره جانشین فرمانده نیرو تماس گرفت که «ناصر آماده باش برای یک عملیات دیگر» پرسیدم که چه شده؟ گفت که ساعت ۱۰: ۱۷ صبح هواپیمای ایرباس را زدهاند، شما مستقیما از کوهک به فرودگاه بروید. ما با همان وضعیت به فرودگاه رفتیم و ساعت ۱۲: ۳۰ در بندرعباس فرود آمدیم. با هلیکوپتر ما را به صحنه آوردند درحالی که ۸۰ غواص در صحنه داشتیم. دو تا ناو، دو تا هاورکرافت، ۳ تا هلیکوپتر باضافه یدککش و کشتیهای نجات و مسافربری در اختیار من بود. من فرمانده نیرو و گروه ماموریت جمعآوری و نجات اجساد هواپیمای ایرباس شدم.
*پیدا کردن اجساد چند روز طول کشید؟
۵۰ روز. در واقع، چون اجساد متلاشی شده بود، بقایای اجساد را پیدا میکردیم درحالی که در معرض خطر حمله کوسه و سفره ماهیها بودیم بنابراین شبها سعی میکردیم که عملیات انجام دهیم.
*آیا شهید یا جانبازی بر اثر حمله کوسه داشتید؟
خوشبختانه یکی از خوبیهای خلیج فارس این است که تاکنون گزارشی نشده که کوسه به غواص حمله کرده باشد. یعنی روابط خیلی حسنهای با کوسهها داریم. کوسه وقتی ما را میبیند، کار خودش را میکرد، ما هم کار خودمان را. ضمن اینکه لباس غواص مشکی است باضافه تجهیزات و وسایلی که در پشت دارد، ابهتی به او میدهد که کوسه با دیدن غواص از او دور میشود.
*باوجود عملیات طولانی مدت و گستردهای که داشتید چرا یک سوم اجساد مسافران هواپیما پیدا شد.
جسد ۱۷۸ نفر از ۲۹۷ نفر مسافر هواپیما را پیدا کردیم. عزم جزم شده آمریکا این بود که به هر نحوی شده این هواپیما در هوا پودر شود، به همین منظور موشک استاندارد زد. یک موشک استاندارد با برد ۳۰۰ مایل است و برای یک هواپیما که هیچ برای سفینه هم کافی است. در واقع یک موشک برای هدف قرار دادن ایرباس کافی بود، ولی همزمان دو تا موشک زد. یکی به بال هواپیما زد و یکی به دم هواپیما. وقتی موشکها به هواپیما خورد، تمام پوست کلهها کنده شد و همه مسافران درجا و در همان هوا مردند، تعداد زیادی متلاشی شدند. خود مردم بومی منطقه میگفتند که ما دیدیم هواپیما متلاشی شد و بقایای آن در آب میریخت. یعنی وقتی که درون آب ریخت، ۲۹۷ نفر نبودند بلکه آن چیزی را که توانستیم در آب جمع و شناسایی کنیم، ۱۸۷ جسد بود.
*فکر میکنید چرا آمریکا دست به چنین اقدامی زد؟ بالاخره شما میگویید آن روزها زمزمههای پذیرفته شدن قطعنامه به گوش میرسید و ۱۲ تیر سال ۶۷ این اتفاق رخ داد حال آنکه ایران ۲۷ تیر قطعنامه را پذیرفت. آیا آمریکا برای فشار به ایران عمدا این اقدام را انجام داد؟
با تجزیه و تحلیلی که روی مسئله انجام دادیم باید به یکسال قبل از این واقعه برگردیم که هواپیمای عراقی ناو استارک را به اشتباه در خلیج فارس با میراژ و موشک اگزوسه زد. آمریکاییها دیدند که یکسری سیستمهای دفاعی شان اشکال دارد و از آن به بعد هر هواپیما یا هر هدفی که به آنها از هوا نزدیک میشد، به قول خودشان خطر محسوب میکردند. کمااینکه در ناو موشک انداز خودم سال ۶۱ تا ۶۳، ۵ تا میگ عراقی را همینطوری زدم. هر هواپیمایی که روی من دایو میکرد، میزدم. به خلبانهای نیروی هوایی خودمان که همه هم دورههای خودم بودند، گفته بودم که در دریا مبادا روی ناوچه من دایو بکنید. حتی به شوخی هم دایو نکنید. به جایی رسیده بودیم که با سه تا گلوله توپ، هواپیمای جنگی را میزدیم.
*اما هواپیمای ایرباس در حال دایو کردن نبود بلکه در حال اوج گرفتن بود.
آمریکاییها هر هواپیمایی که به سمت شان میآمد، دشمن حساب میکردند. از یکسال قبل به بعد پالیسی شان عوض شد. یک کریدور، کریدور تجاری بندرعباس به دوبی است. هواپیمای ایرباس ایرانی هم ۱۷ دقیقه تاخیر در پرواز داشت و این ۱۷ دقیقه تاخیر در پرواز باعث شک فرمانده آمریکایی به این پرواز شده بود که ممکن است جایگزین شده باشد یا اینکه چرا دیر حرکت کرده است؟ در این کریدوری که ۲۳ دقیقه طول پرواز از بندرعباس به دوبی است باید هواپیما به ۱۱ هزار پایی برسد و دوباره ارتفاعش را کم کند و بنشیند. وقتی هواپیما بلند شد، دقیقا روی جزیره قشم قرار گرفت درست در زاویهای که به سمت دوبی میرفت. ناو آمریکایی هم در همان راستا بود و احساس کرد هواپیما دارد به او نزدیک میشود، درحالی که هواپیما در حال تیک آف و اوج گرفتن بود.
*آیا ناو وینسنس برای زدن ایرباس ایران دستور داشتند؟
از آنجا که عراقیها اشتباه کرده بودند و ناو آمریکا را زدند و ۳۷ نفر آمریکایی کشته شدند بعد از آن کشتی واژداک را آوردند که از همه آنها فیلم داریم که روی آن ناو مغروغه پرده کشیدند و از خلیج فارس برای تعمیر بردند. چیزی که بررسی کردند دیدند که یک جای سیستم شان اشکال دارد و برای سال بعد چنین اتفاقی افتاد. یعنی احساس کردند که مورد حمله واقع میشوند. ضمن اینکه در نظر بگیرید که چهار ماه روی ناو جنگی با ۳۰۰ نفر پرسنل و دائم بالا پایین رفتن دریا، احتمال برخورد با مین، هر روز با قایقهای تندرو، هلی کوپتر و هواپیمای گشت ایرانی مواجه شدن اینها همه فاکتورهایی بود که روی فرمانده ناو آمریکایی تاثیر گذاشت که باید هواپیمای ایران را با دو موشک بزند تا چیزی از آن باقی نماند. چند ماه قبل از آن اتفاق نفتکش کویتی که پرچم آمریکا را بالا برده بود به مین دریایی خورد.
* اما در همان ناو وینسنس، ناخدا دوم کارلسون در خاطراتش آورد که تجاری بودن هواپیما برایش محرز و این را به راجرز گفته بود، ولی با این وجود راجرز تصمیم به شلیک دو موشک گرفت.
بله، به طور کلی رسم است در هوا و دریا هر واحد تجاری، ناو جنگی یا هرهواپیمای جنگی که نزدیک میشود اول روی فرکانسهای اضطراری به او اخطار دهند تا راهش را تغییر دهد.
*گویا روی فرکانسی بوده که ایرباس قابلیت گرفتنش را نداشته، در واقع هواپیمای مسافربری باید روی فرکانس دیگری دریافت پیام را انجام میداد.
فرکانس اضطراری هوایی، یک فرکانس بین المللی است. حتی کشتی هم در دریا آن فرکانس را به گوش است و دریافت میکند. این فرکانس ۱۲۱ مگاهرتز است. در واقع هرکس وارد دریا میشود این فرکانس اضطراری را روشن میکند.
*آیا هواپیما به این اخطارها جواب نداده بود؟
اصلا فرکانس اضطراری پخش نشده بوده و اخطاری نداده بودند.
در میان این اجسادی که جمع میکردم، اکثر این جسدها، پوست سرشان کنده شده بود و دل و روده شان روی آب شناور بود. یعنی غواص ما ۳۰، ۴۰ متر دل و روده جسد را که روی آب شناور بود، جمع میکرد و آن جسد را در کیسه میگذاشت. نکته دیگر آنکه اجساد قابل کفن کردن نبودند، چون آنقدر باد کرده بودند که در کفن پارچهای هم نمیتوانستیم قرار دهیم و مجبور بودیم داخل پلاستیک بگذاریم. بوی تعفن و گرمای ۵۲ درجه سطح آب از فاکتورهای مهم بود. ضمن اینکه ۸۰ غواص هر روز در حال جستجو بودند و مهمتر از همه اینها اینکه هر روز جستجوی ما سختتر میشد، چون جریان آب، بقایای اجساد را حرکت میداد و جابجا میکرد و دایره جستجوی ما وسیعتر و بازتر میشد. حتی شبها و روزها غسل میکردیم و تمام اینها را جمع آوری میکردیم.
*پس چرا سه ناو آمریکایی که در آن منطقه بودند اعلام کردند که ۱۱ اخطار به ایرباس دادند که ۸ اخطار برای وینسنس بود؟
از نظر من که فرمانده موشک انداز در جنگ بودم، هم به هوا و هم به دریا آشنایی دارم، اگر روی فرکانس اضطراری تقاضای کمک شود، تمام برجهای مراقبت اطراف این پیام را میگیرند.
*پس چطور ایرباس ما اخطار را نگرفت؟
چون اصلا چنین پیامی نبوده است.
*یعنی بدون اخطار زدند؟
بله اگر بود برج مراقبت دوبی و ابوظبی و عمان این پیام را میگرفت. اگر اخطاری داده بودند، باید یک نوار صدا در جایی موجود باشد، اما نه در دوبی، نه در عمان، نه در ابوظبی و نه در پایگاه هوایی بندرعباس هیچ نواری موجود نیست. پایگاهی هوایی ما در ارتش و نیروی هوایی این فرکانس را مانیتور میکند. اگر هم هواپیمای آمریکای وارد هوای ما شود، روی همین فرکانس به او اخطار میدهد. میگوید هواپیمای آمریکایی الان در هوای سرزمینی ایران وارد شدهای و برگرد. این اخطارها، بین المللی است ضمن اینکه فرکانس بین المللی را همه ضبط میکنند. در واقع این ادعاست و اگر چنین چیزی وجود دارد، صدای آن را نشان دهند.
* در واقع دادن پیام اخطار ادعایی است که فقط آمریکاییها دارند.
حتی یک ناو انگلیسی به فرمانده ناو آمریکایی گفت که هواپیما احتمالا تجارتی است و موشک نزند.
* تعدادی از مسافران ایرباس پرواز ۶۵۵ اماراتی، پاکستانی، یوگسلاو، ایتالیایی و فرانسوی بودند. بعد از این اتفاق با حضور نمایندگان این کشورها یک گروه تحقیقی شکل گرفت. خروجی کار آن تیم تحقیقاتی چه بود؟
بله وقتی اجساد را بالا میآوردیم، یکی از اجساد وابسته نظامی پاکستان بود که دو روز قبل با او در ستاد نیروی دریایی جلسه داشتم. در گذشته بخصوص در زمان جنگ وقتی که تیم تحقیقاتی یک کاری را انجام میداد نتیجه تحقیقات بنا به مصالح برخی کشورها من جمله آمریکا بایکوت میشد تا مسئله با جبران خسارت حل شود، معتقدم در نهایت نتیجه این بررسیها به محکومیت آمریکا ختم شد لذا واقعیات را ضبط کرد و از آن در هیچ جا خبری نیست. اگر بود الان شما آن گزارش را داشتید. گروهی تحقیقات کردند، اما نتیجه تحقیقات چه شد؟ بالاخره اینها هزینه داشته و هزینه را چه کسی پرداخت کرد و نتیجه گزارشات شان را به چه کسی ارائه دادند؟ این سوالات مطرح است.
*آیا شما در تیم تحقیقاتی بودید؟
نه، نبودیم به دلیل اینکه نظامیها به طور کلی در زمان جنگ آنقدر درگیر بودند که اصلا به این چیزها نمیرسیدند. کمااینکه من تمام هشت سال در جنگ فرماندهی داشتم. در نتیجه به هیچ وجه در کارهای سیاسی، تحقیقاتی و بررسی دخالت نمی کردم.
وقتی موشک ها به هواپیما خورد، تمام پوست کله ها کنده شد و همه مسافران درجا و در همان هوا مردند، تعداد زیادی متلاشی شدند. خود مردم بومی منطقه می گفتند که ما دیدیم هواپیما متلاشی شد و بقایای آن در آب می ریخت. یعنی وقتی که درون آب ریخت، 297 نفر نبودند بلکه آن چیزی را که توانستیم در آب جمع و شناسایی کنیم، 187 جسد بود.
*از آنجا که مسئول عملیات نجات اجساد مسافران بودید، از شما برای توضیح دعوت شد که به مرجع خاصی توضیحی دهید؟
نه. این جزو پایه و اساس ارتش است، کاری که نیروی دریایی انجام می دهد جز فرمانده اش به کسی دیگری گزارش نمی کند. همه اطلاعات طبقه بندی شده و محرمانه به بالاست در نتیجه ماموریتی که رفته ام را به هیچ وجه گزارش نکردم و چنانچه کسی چیزی از من می خواست باید اول سلسله مراتب را طی می کرد.
* منظور آنکه آیا سلسله مراتب طی شده بود؟
با من تماسی گرفته نشد.
*پس اینکه می گویند خطای انسانی بود را قبول ندارید و معتقدید فرمانده وینسنس براساس دستوری که از یکسال قبل داشت چنین تصمیمی گرفت و اقدام کرد.
اینها فاکتورهایی بوده که باید بررسی و روی آن فکر شود.
*ناو آمریکایی در آب های ایران بود؟
نه در آب های بین المللی بود. آمریکایی ها جرات نداشتند و باید همیشه نیز مواظب باشند که ذره ای پایشان را این طرف تر نگذارند.
*ظاهرا راجرز کلا ماجراجو بود و سابقه درگیری با ناوچه جوشن را هم داشت.
آنچه مسلم است اینکه او از جایی دستور می گرفت. سیستم کامند آمریکایی ها طوری است که سلسله مراتب شان فرق نمی کند راجرز باشد یا جان. هرکه باشد باید یکسری مراتب را طی و دستوراتی را اجرا کند. پرسنلش هم همینطوری اند. آنچه برای ما مسلم است اینکه آنها دنبال حفظ منافع خودشان در تنگه هرمز بودند و به هیچ وجه هم حتی یک قدم قصد عقب نشینی نداشتند. کمااینکه وقتی جلو آمدند و مقاومت ما را دیدند، ناوچه جوشن ما را هم با سه تا موشک زدند و بعد ناوشکن سهند ما آمد آن را هم زدند. بعد درگیری ها دیگر علنی شد و دیدند که مسئله دارد از کنترل خارج می شود اگر یک مقدار دیگر جلو می رفتند، جنگ منطقه ای می شد و در این صورت منافع خودشان را در خلیج فارس از دست می دادند.
*چرا هیچ مرجع بین المللی به این قضیه رسیدگی نکرد؟
کلا خود مرجع بین المللی تحت نفوذ آمریکا است. کدام مرجع بین المللی را می گویید؟ آن مرجع بین المللی که از آن یاد می کنید با دلار کار می کند. مگر غیر از این است؟ یعنی مرجع بین المللی باید یک تیم بین المللی تعیین کند، نتیجه بررسی ها چه شد؟ چرا تابحال کاری نکرده اند؟ چون به نفعشان نبود.
*آیا ایران می تواند این قضیه را پیگیری کند؟
البته ولی نوشدارو بعد از مرگ سهراب است. چون ما به هدفی که می خواستیم رسیدیم و به آنها ثابت کردیم که ما ایستاده ایم و به قول معروف پیرو خط سالار شهیدان هستیم.
جعبه سیاه را هم درآوردیم و تحویل مسئولین مربوطه دادیم. چون همه آنچه به درد می خورد و قابل ارزش بود را با هلی کوپتر منتقل می کردیم. در نهایت اعلام کردند که در جعبه سیاه اخطاری نبوده و فرصت و زمانی هم به خلبان داده نشده که تغییر مسیر دهد.
*اما آمریکایی ها با وقوع یک اتفاق با واسطه و بی واسطه آن را به ایران ربط می دهند و سعی می کنند با اخذ حکم در مجامع بین المللی از ما غرامت های سنگین طلب کنند. برخی می گویند چون ما غرامت آن حادثه را از آمریکا گرفتیم نمی توانیم به لحاظ حقوقی دعوی داشته باشیم.
به نظرم این مطالبی که الان عنوان می کنید یک حوزه بسیار بسیار قوی در وزارت امور خارجه به اسم «پژوهش جنگ» است که در تمام این مباحث جواب دارد. یعنی الان این بحثی است که از نظر من نظامی نیست. یعنی من هیچ موقع در چنین مبحثی ورود پیدا نمی کنم چون به من مربوط نمی شود. من الان یک غواص هستم و اگر بگویند که ناو دشمن را منهدم کنم، می کنم.
*پس به نظر شما به عنوان یک نظامی قابل پیگیری است؟
بله.
*نکته دیگری که وجود دارد در مورد مشاهدات خودتان است. آیا صحنه ای را دیدید که بسیار شما تحت تاثیر قرار داده باشد و شما واقعا با دیدن این صحنه خیلی غمگین و به لحاظ احساسی و عاطفی تحت تاثیر قرار گرفته باشید؟
بله من در میان این اجسادی که جمع می کردم، اکثر این جسدها، پوست سرشان کنده شده بود و دل و روده شان روی آب شناور بود. یعنی غواص ما 30، 40 متر دل و روده جسد را که روی آب شناور بود، جمع می کرد و آن جسد را در کیسه می گذاشت. نکته دیگر آنکه اجساد قابل کفن کردن نبودند چون آنقدر باد کرده بودند که در کفن پارچه ای هم نمی توانستیم قرار دهیم و مجبور بودیم داخل پلاستیک بگذاریم. بوی تعفن و گرمای 52 درجه سطح آب از فاکتورهای مهم بود. ضمن اینکه 80 غواص هر روز در حال جستجو بودند و مهمتر از همه اینها اینکه هر روز جستجوی ما سخت تر می شد چون جریان آب، بقایای اجساد را حرکت می داد و جابجا می کرد و دایره جستجوی ما وسیع تر و بازتر می شد. حتی شب ها و روزها غسل می کردیم و تمام اینها را جمع آوری می کردیم. درحالی که نمی توانستیم اجساد را نگه داریم و به محض اینکه از آب بالا می آوردیم، منفجر می شدند. وقتی که خبرنگاران و فیلمبرداران می آمدند از بوی تعفن محل نمی توانستند طاقت بیاورند ولی ما در آب بودیم و وظیفه مان جمع آوری اجساد بود که سریعا منتقل شان کنیم.
*آیا غواصان به شرایط موجود و سختی عملیات اعتراض نمی کردند درحالی که می گویید در کنار خطر حمله کوسه، درجه دمای آب بالا بود و بوی تعفن شدید در منطقه وجود داشت؟
ما نظامی هستیم و همه ما نظامی ها بخصوص غواصها کسانی هستند که آمده اند و مشاغل سخت را انتخاب کرده اند و با همه این مسائل و مشکلات کاملا آشنا هستند. وقتی دستور داده می شود باید دستور اجرا شود.
*آیا روحیه غواص ها تا روز آخر حفظ شده بود؟
بله، روحیه بسیار بالا بود. اینها همان غواصهایی بودند که البکر و الامیه را تصرف کردند، اینها همان غواص هایی بودند که در عملیات آزادسازی خرمشهر به عنوان تکاور عمل کردند. اینها همان غواصهایی بودند که جزو گروه اول دکتر چمران برای شناسایی و گذشتن از کارون وارد عمل شدند. اینها همان غواصانی بودند که در عملیات های مختل، شناسایی و نجات کشتی های خودمان فعالیت داشتند.
*فکر می کردید آخرین عملیات شما در جنگ تحمیلی چنین عملیاتی باشد؟ در واقع خودتان دوست داشتید آخرین عملیاتی در آن حضور دارید چه طور عملیاتی باشد باشد؟
وقتی که عملیات آزادسازی خرمشهر پیروز شد و پرچم ایران بالا رفت و ما آنجا حضور داشتیم فکر می کردیم با بالا رفتن پرچم روی گنبد مسجد خرمشهر، پیروزی ما دیگر تمام است و دشمن دیگر سر تعظیم فرود آورد و این آخرین مراحل این جنگ خواهد بود. بالطبع در پایان جنگ هم من انتظار داشتم یک چنین صحنه هایی را ببینم، نه اینکه صحنه ای ببینم که بچه خردسال 8، 9 ساله ای پوست بدنش کنده شده و موهایش سوخته و عروسکش هم به فاصله دو، سه متری روی سطح آب غوطه ور بود یا کسی که نصف بدنش رفته و نصف دیگرش مانده بود یا گذرنامه ها و پاسپورتهایی که روی آب شناور بود درحالی که صاحبانشان دیگر زنده نبودند. وقتی جسد خلبان رضائیان را از آب گرفتیم و بالا آوردیم، فکر نمیکردم که بتوانیم اصلا او را پیدا کنیم. در نتیجه اینها همه از مواردی بود که روی من اثر می گذاشت و هنوز هم که هنوز است وقتی یاد جمع آوری اجساد می افتم، متاثر می شوم. وقتی یک تعداد انسان را در اثر اشتباه تصمیم گیری یک فرمانده روی سطح آب متلاشی می دیدم، درحالی که انسان هایی نبودند که در جنگ نقش داشته باشند، یادآوری این مسئله آدم را متأثر می کند. اگر چنانچه یک نظامی از طرف مقابل مرا بکشد، برای جنگیدن رفته بودم ولی اینها مسافر و غیرنظامی و زن و بچه و خانواده بودند.
کلا خود مرجع بین المللی تحت نفوذ آمریکا است. کدام مرجع بین المللی را می گویید؟ آن مرجع بین المللی که از آن یاد می کنید با دلار کار می کند. مگر غیر از این است؟ یعنی مرجع بین المللی باید یک تیم بین المللی تعیین کند، نتیجه بررسی ها چه شد؟ چرا تابحال کاری نکرده اند؟ چون به نفعشان نبود.
*تاکنون خواب این حادثه را دیده اید؟
جهت اطلاع چون از روز اول جنگ داوطلبانه در منطقه حضور داشتم و جزو تیم ویژه نیروی دریایی بودم. تمام اتفاقاتی که در این هشت سال برایم افتاد، یکی از دیگری سخت تر بود. چون درواقع ما برای عملیاتهای غیرممکن می رفتیم و برای کشورمان و برای این آب و خاک و وطنمان می جنگیدیم، خوشحال بودیم که نمیگذاریم دشمن وارد آب و خاک مان شود. درواقع آن صحنهها همیشه جلوی چشم من هست و اصلا نیازی نیست که در خواب باشد. در بیداری هم آن صحنهها هست. صحنه های مقاومتی که بچهها کردند. یا هم دورههای خود من که روی دست من شهید شدند. مثل محمود کوشا در عملیات مروارید که دو روز و یک شب در آب شنا کردم تا به ایران رسیدم. یک اسیر عراقی را هم کشیدم و آوردم یا 52 اسیری که روی سکوی البکر گرفتم و یا هفت نفری که رفتیم و دو نفرمان شهید شدند و پنج نفر برگشتیم. اینها همیشه جلوی چشم من هست.
*بعد از این حادثه بالاخره شاید بتوان گفت که تلخترین حادثه یا عملیاتی بوده که انجام داده اید و الان هم که خاطراتش را بازگو می کردید به نوعی احساسات تان جریحهدار شد. غواصانی هم که تحت فرماندهی شما در آن عملیات بودند مثلا بعدا افسردگی پیدا نکردند؟
خوشبختانه در نیروی دریایی طی دوره های آموزشی، غواصان با همه گونه سختی آشنا می شوند. یک دوره هایی به نام «زنده ماندن در دریا»، «اسارت» و «زنده ماندن در خشکی» داریم. یک دوره هم دوره ای است که همرزم در زیر آب تمام کرده و غواص باید او را بکشد و روی کولش بیندازد و 10 تا 20 کیلومتر بیاورد. از هلی کوپتر در ارتفاع بیش از 10 متر با تجهیزات بپرد و واحد دشمن را مینگذاری کند و برگردد و بیاید و اگر اتفاقی برای همرزمش زیر آب افتاد، او را بالا بکشد. این آموزش ها غواص را تبدیل به یک مرد آهنین می کند. وقتی به مرد آهنین ماموریت ابلاغ می شود دیگر مسئله افسردگی معنا ندارد.
*بعد از عملیات چه طور؟
خوشبختانه الان که نگاه میکنم، می بینم تمام آن بچههایی که در عملیاتهای دریایی بودند، در سطح کشور جزو آدمهای موفقی هستند. به کار کردن عادت کردهاند و به آب و خاکشان خدمت می کنند.
* آیا بررسی کردید که پرواز 655 که آن روز هدف موشک ناو وینسنس قرار گرفت صندلی خالی هم داشت یا مسافری از پرواز جا مانده بود؟
این را بررسی نکردیم ولی 297 نفر با خدمه آماری بود که به ما دادند، مسافران هواپیما بودند که توانستیم 187 جسد را از آب بگیریم.
*بی بی سی سال های پیش گزارشی را پخش کرد که در آن لحظه یکسری قایق های تندرو ایرانی اطراف ناو وینسنس بودند.
قایق های تندرو ایرانی خاص آن روز نبودند، بصورت مداوم در منطقه گشت می زدند. سیستم گارد ساحلی و نیروی دریایی سپاه که این گشت ها را انجام می داد به وسیله همین قایق های تندرو بود. قایق های عاشورا مربوط به آن روز نبود بلکه روزهای قبل هم بودند. یعنی هر روزی که ناوهای امریکایی کمی به ساحل ما نزدیک یا وارد آب های سرزمینی ما می شدند، حرکت این قایق ها اتفاق می افتاد و به ناو آمریکایی اخطار می دادند یا اینکه نیروی دریایی روی بیسیم به ناو آمریکایی اخطار می داد که باید از آبهای سرزمینی ایران خارج شود.
*ادعایی هم سر اینکه هواپیمای اف14 در زیر سایه ایرباس ایرانی در حال پرواز بوده است، مطرح شد. آیا چنین ادعایی بررسی شد؟
به نظرم ما برنامه حمله به ناو آمریکایی را نداشتیم که اینطور برنامه ریزی کنیم. آنها هواپیمای ایرباس ما را زدند.
*بعد از جمع آوری تمام قطعات هواپیمای ایرباس، برای جعبه سیاه چه اتفاقی افتاد؟
جعبه سیاه را هم درآوردیم و تحویل مسئولین مربوطه دادیم. چون همه آنچه به درد می خورد و قابل ارزش بود را با هلی کوپتر منتقل می کردیم. در نهایت اعلام کردند که در جعبه سیاه اخطاری نبوده و فرصت و زمانی هم به خلبان داده نشده که تغییر مسیر دهد. بعد از هشت دقیقه پرواز مورد اصابت موشک واقع شد. در این هشت دقیقه که در حال تیک آف بود و فکر دیگری نداشت. در نتیجه فرصتی نبود برای اینکه این خلبان اطلاعاتی به جعبه سیاه بدهد. او در حال طی کردن مسیر عادی خودش بود و به قول هوایی ها اَسِند می کرد و حتی در دیسند هم نرسیده بود.
عزم جزم شده آمریکا این بود که به هر نحوی شده این هواپیما در هوا پودر شود، به همین منظور موشک استاندارد زد. یک موشک استاندارد با برد 300 مایل است و برای یک هواپیما که هیچ برای سفینه هم کافی است. در واقع یک موشک برای هدف قرار دادن ایرباس کافی بود ولی همزمان دو تا موشک زد. یکی به بال هواپیما زد و یکی به دم هواپیما.
*آیا از سرنوشت بقایای هواپیما اطلاعی دارید؟
بقایا را بالا آوردیم و روی یدک کش گذاشتیم و همه را به ساحل منتقل کردیم. نیروی هوایی هم همه را به پایگاه شکاری منطقه منتقل کردند.
*الان هم موجود است یا نه؟
نمی دانم.
*آیا کشورهای دیگر هم برای نجات به تیم ایرانی وارد عمل شدند؟
نه، نیازی نداشتیم.
*یعنی پیشنهاد دادند و ایران اعلام بی نیازی کرد؟
ما نیازی نداشتیم و به اندازه دو تا ناو لنگر انداخته بودند، دو تا هاورکرافت، سه تا هلی کوپتر و هشتاد غواص در اختیار داشتیم. اگر پیشنهاد کمک کرده باشند، به ناوگان ما در نیروی هوایی و نیروی دریایی در ستاد کل باید گفته باشند که آن دیگر از حیطه ما خارج است ولی ما ماموریت خودمان را انجام دادیم درحالی که نیرو هم به اندازه کافی داشتیم. نیازی هم نداشتیم.
*در این مدتی که شما در حال یافتن اجساد بودید، آیا ناوهای آمریکایی هم رفت و آمد داشتند؟
نه، خوشبختانه منطقه گشت شان را جلوی امریه و دوبی و قسمت پایین و پشت سکوهای نفتی عربستان کشانده بودند. درواقع به قسمت جنوبی خلیج فارس رفته بودند. وقتی که هواپیما سقوط کرد جلوی شیب دراز بود که آن زمان یکی از دهات جزیره قشم بود و الان تبدیل به شهرستان شیب دراز در جزیره قشم شده است. یعنی ما از نقطه ای که اجساد را بالا می آوردیم، ساحل را می دیدیم. هر جا هم که کم می آوردیم با قایق به ساحل می رفتیم و بعضی از اجساد را به آمبولانس هایی که در ساحل بودند، تحویل می دادیم و آنها در قشم مبادرت به شناسایی و کفن کردن اجساد می کردند. ضمن اینکه 12 مایل آب های سرزمینی ماست. یعنی 12 مایل پشت 5 مایل در نظر بگیرید، آنها اجازه ندارند 12 مایل کمتر نزدیک شوند.
*بالاخره وینسنس در همان محدوده که حضور داشت و آن اقدام را کرد، عقب نشینی کرد؟
وینسس از پشت سکوهای نفتی عربستان این اقدام را کرد و جلو نیامده بود و از همانجا موشک زده بود. این موشک 300 مایل برد داشت.
*منظورم این است که باز از آن دامنه عقب تر رفتند؟
آنها گشت شان را در جنوب خلیج فارس می زدند. جنوب خلیج فارس آبهای بین المللی است و عبور تانکرها و نفتکشها انجام می شود. درنتیجه اینها دور از چشم ما بودند و فقط روی رادار کنترلشان می کردیم.
ناگفته ای هم از آن عملیات دارید؟
آن روزها دائم مواظب بودیم که کوسه به غواص ها حمله نکند. یک شب با قایق در حال گشت بودیم، یک سفره ماهی از درون آب جهش کرد و به طرف دیگر قایق رفت. طول و عرض این سفره ماهی از قایق ما بزرگتر بود وقتی بالای سرمان را نگاه کردیم آنقدر این سفره ماهی بزرگ بود که آسمان بالای سرما تاریک شد. دمش فقط 3 تا 4 متر بود. در واقع فقط می خواست خودش را به ما نشان دهد. ما با چنین موجوداتی در زیر آب مواجه بودیم آن هم در وضعیتی که بقایای اجساد در اطراف ما بود. پیش نماز سنتی ها در منطقه شیب دراز جزیره قشم تا دو ماه صیادی را ممنوع کرد و گفت این ماهی ها گوشت آدم خوردند و نباید صید شوند. قایق های بومی های منطقه که به کمک ما می آمدند به آنها می گفتیم نیایید چون به اندازه کافی نیرو داریم چون شما نحوه گردش و جستجوی ما را نمی دانید امکان دارد یکی از غواصان را نیز به کشتن دهید. ما از گرمای شدید هوا نمی توانستیم غذا بخوریم. فقط نان و پنیر و هندوانه می خوردیم. 50 روز عملیات انجام دادیم. برای آنکه نمک بدن بچه ها حفظ شود، آب نمک را با شکر و آبلیمو و یخ اضافه در کلمن ها می ریختیم، در واقع شربت آبلیمویی بود که قسمت اعظمش را نمک تشکیل می داد. هر کدام از بچه ها را مجبور می کردیم که سه لیوان از این شربت را بنوشند چون دائم عرق و ضعف می کردند. ناو تنب با 40 تخت کار پشتیبانی ما را به لحاظ درمانی و پزشکی انجام می داد. غواصانی که برای استراحت می رفتند توسط دو پزشک ویزیت می شدند. از گرمای شدید هوا پوست انداخته بودیم. یک اتفاق خنده دار این بود که رئیس وقت سازمان هواپیمایی کشور آمد تا بازدیدی از منطقه و روال عملیات تجسس انجام دهد، برگشت گفت «هر وقت کار غواصان تمام شد دستور می دهم به آنها نفری یک بلیت رفت و برگشت تهران-بندرعباس مجانی دهند». به او گفتم «ما چنین بذل و بخششی را نمی خواهیم چون داریم وظیفه مان را انجام می دهیم»، اصرار کرد که اگر موردی است بگوییم تا او کمکی کند. به او گفتم «هر روز که هواپیما به بندرعباس می آید 100 بسته لانچ باکس (بسته غذای خلبان) بیاورد و تحویل هلی کوپتر عملیات تجسس و نجات دهد تا بیاورد و تحویل ما دهد که بین بچه ها پخش کنیم اما آقای مهندس با وجودی که این موضوع را به شما گفتم ولی مطمئنم قادر نیستید انجام دهید، این جمله را هم گفتم تا سر لج بیفتید» گفت «نه همین الان یک بیسیم به من بده تا با تهران صحبت کنم»، قایق را صدا زدم گفتم «آقای مهندس را به ناو تنب بر منتقل کن می خواهد با تهران صحبت کند». رئیس وقت سازمان هواپیمایی کشوری رفت و صحبت کرد برگشت. گفتم «چه شد؟» بگذریم که چقدر از تجهیزات ناو تنب تعریف کرد اما گفت «برای لانچ باکس خیالت راحت باشد» اما ما تا پایان عملیات لانچ باکسی ندیدیم. یکسال بعد در محل دفتر نخست وزیری که الان ریاست جمهوری است جلسه ای برگزار شد و من هم به عنوان فرمانده عملیات تجسس و نجات دعوت بودم تا وارد شدم دیدم رئیس وقت سازمان هواپیمایی کشور دارد زیر میز می رود، نگاهش کردم و گفتم «آقای مهندس لانچ باکس ها چی شد» گفت «خواهش می کنم دیگر من را خرد نکن» گفتم «من می دانستم سنگ بزرگ نشانه نزدن است، شما قادر نبودی روزی 100 عدد لانچ باکس از سیستمت خارج کنی به ما بدهی، حالا می خواستی به بچه های ما بلیت مجانی بدهی؟ ثانیا آن روز داشتی مقابل کسانی صحبت می کردی که اگر طلا هم جلوی شان می گذاشتی نسبت به آن بی اعتنا بودند چون آنها به خاطر کشورشان می جنگیدند بنابراین برای شان ارزش نداشت که بلیت مجانی از شما دریافت کنند. اما می دانی برای چه دلیل از شما لانچ باکس خواستم» گفت «نه متوجه نشدم علتش چه بود»، گفتم «علتش این بود که دستان ما در دریا آلوده می شد بچه ها با دست های آلوده نان و پنیر و هندوانه می خوردند، می خواستم بچه ها غذایی بخورند که میکروب نداشته باشد.» آقای مهندس چمران نیز همان یک سال بعد از حادثه به عنوان نماینده عقیدتی سیاسی آمد و گفت می خواهیم در دریا به یاد شهدای ایرباس برجی در آن محل نصب کنیم نقطه محل سقوط هواپیما کجاست؟ من اول مسخره اش کردم. گفتم «نقطه اش که مشخص است 5 مایل جلوی منطقه شیب دراز جزیره قشم است اما آقای مهندس در دریا که برج یادبود نصب نمی کنند، آنجا جز کوسه ها کسی رفت و آمد نمی کند، ثانیا این برج را چه طور می خواهی در عمق 28 متری کف دریا مستقر کنی بر اثر موج ها کنده نشود؟ شما می خواهید یادبود بگذارید آن را در خروجی فرودگاه مهرآباد قرار دهید چون اگر جلوی در ورودی باشد دیگر کسی با هواپیما پرواز نمی کند.» هنوز که هنوزه بعد از گذشت 29 سال از وقوع آن حادثه چنین تابلو یادبودی را ما جایی مشاهده نکردیم. همان موقع به مهندس چمران گفتم «اگر روزی به بوشهر آمدی پیش من بیا تا چیزی را نشان بدهم» به نظرم سال 72 یا 73 بود که به بوشهر آمد گفت «چه چیزی می خواستی نشانم بدهی»، با هم رفتیم داخل ناوچه موشک اندازی که آن را فرماندهی می کردم. گفتم سال های 61، 62، 63 و 64 فرمانده این موشک انداز بودم از 365 روز 306 روز را در دریا بودم. آن روزهایی هم که در دریا نبودم زمانی بود که رفتم مهمات بگیرم. بعد دیوار راهرو موشک انداز را به او نشان دادم گفتم «این ناوچه با فرماندهی من هر ناوچه و میگ عراقی را می زد، می رفتم لاله زار 2 هزار تومان می دادم لوحی چاپ و قاب می کردم و آن را در این راهرو موشک انداز نصب می کردم. آن قدر لوح روی دیوار نصب است که دیگر جایی برای نصب وجود ندارد وقتی هم که جنگ تمام شد یک لوح از فرماندهان و دریاروزانی که در این ناوچه بودند تهیه و نصب کردم.» آقای مهندس چمران گفت «پول این لوح را نیروی دریایی می داد؟» گفتم «خیر، اینها را از جیب خودم تهیه می کردم من نظامی هستم، من باید به مملکتم کمک کنم.» ما با این تفکر نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را ساختیم. این نیروهایی که ما تربیت کردیم الان دارند به مدار 10 درجه، سوریه و چین می روند و در آب های دنیا می چرخد.
الان زیردریایی های ما، زیردریایی شکار زیردریایی اتمی است. به همین خاطر دیگر آمریکا زیردریایی به خلیج فارس نمی آورد چون فهمید ما شوخی نداریم اگر یکی از زیردریایی هایش را بزنیم آبرویش رفته است و می داند که اگر درگیری شود ما می زنیم.
سامسونگ بزرگترین تامین کننده قطعات آیفون
مهر:هرچند اپل و سامسونگ در بازار تلفن همراه رقیب یکدیگر به حساب میآیند، اما نمیتوان روابط همکاری دو شرکت را نادیده گرفت. اپل برای تهیه قطعات مورد نیاز خود به شدت به رقیب کره جنوبی خود وابسته است. یکی از این قطعات صفحه نمایش موبایل است.
به گفته منابعی در صنعت تولید تلفن همراه، سامسونگ دیسپلی فرایند ساخت خط تولید ششمین نسل از نمایشگرهای «او الای دی» به نام A. ۵ را آغاز کرده است. این خط ظرفیت تولید حداکثر ٢٧٠ هزار پنل در ماه را دارد. در همین راستا باید بین ٢٠ تا ٢١ میلیارد دلار سرمایه گذاری کند و دو واحد جدید تولید این نوع پنل را بسازد.
استفاده از نمایشگرهای «او الای دی» در آیفون برای سامسونگ بسیار سود آور خواهد بود. کارشناسان تخمین میزنند این شرکت فقط در ٢٠١٨ میلادی ١٨٠ میلیون پنل برای آیفون تولید کند.
پس از ساخت دو واحد گفته شده سامسونگ قادر به تولید ٢٧٠ هزار صفحه نمایش دیگر نیز خواهد بود، به این ترتیب کره جنوبی به بزرگترین و اصلیترین تولید کننده صفحه نمایش آیفون تبدیل خواهد شد.
مهر:هرچند اپل و سامسونگ در بازار تلفن همراه رقیب یکدیگر به حساب میآیند، اما نمیتوان روابط همکاری دو شرکت را نادیده گرفت. اپل برای تهیه قطعات مورد نیاز خود به شدت به رقیب کره جنوبی خود وابسته است. یکی از این قطعات صفحه نمایش موبایل است.
به گفته منابعی در صنعت تولید تلفن همراه، سامسونگ دیسپلی فرایند ساخت خط تولید ششمین نسل از نمایشگرهای «او الای دی» به نام A. ۵ را آغاز کرده است. این خط ظرفیت تولید حداکثر ٢٧٠ هزار پنل در ماه را دارد. در همین راستا باید بین ٢٠ تا ٢١ میلیارد دلار سرمایه گذاری کند و دو واحد جدید تولید این نوع پنل را بسازد.
استفاده از نمایشگرهای «او الای دی» در آیفون برای سامسونگ بسیار سود آور خواهد بود. کارشناسان تخمین میزنند این شرکت فقط در ٢٠١٨ میلادی ١٨٠ میلیون پنل برای آیفون تولید کند.
پس از ساخت دو واحد گفته شده سامسونگ قادر به تولید ٢٧٠ هزار صفحه نمایش دیگر نیز خواهد بود، به این ترتیب کره جنوبی به بزرگترین و اصلیترین تولید کننده صفحه نمایش آیفون تبدیل خواهد شد.
انتهای پیام/
:
انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به
معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای
منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *