اعضای پاره پاره شهدا در «چایخانه» دفن شد
زهره علمالهدی در تشریح وقایع رخ داده در «چایخانه» اهواز گفت: پیدا شدن تکههای بدن شهدا و وسایل شخصی آنها باعث اندوه مادران و خواهران میشد. پس از روضهخوانی، اعضای پاره پاره شده شهدا را غسل داده و در گوشهای از چایخانه که پیش از این مشخص شده بود، دفن میکردند.
به گزارش گروه فضای مجازی ، «پایگاه علم الهدی» و «چایخانه» اهواز جزو خاطرات مشترک تمام کسانی است که به گونهای سرنوشتشان با جنگ گره خورده و از روی احساس مسئولیت خود را به مناطق عملیاتی رساندند.
خانواده ایثارگر «علم الهدی» فعالیتهای انقلابی را از سال ۴۲ آغاز کردند و با شروع جنگ تحمیلی فعالیتهایشان رنگ و بوی فرهنگی و کمکرسانی گرفت. پس از آغاز جنگ تحمیلی، منزل علم الهدی به پایگاهی برای مقاومت تبدیل شد.
شهادت «حسین علمالهدی» در هویزه، باب فعالیتهای بیشتر مادر و خواهر شهید را باز کرد. پس از شهادت حسین، مادر و خواهر شهید کاروان حضرت زینب (س) با هدف دیدار با خانواده شهدا را راهاندازی کردند و زهره علم الهدی خواهر شهید نیز کلیددار «چایخانه» شد.
خواهر شهید در خصوص فعالیتهای «چایخانه» میگوید:
در کنار رود کارون، چایخانهای که متعلق به ارتش بود، قرار داشت. پس از پیروزی انقلاب این مکان تحت نظر سپاه قرار گرفت و به انبار تبدیل شد. ابتدای روزهای آغازین جنگ، کمکهای مردمی به جنگزدگان در این انبار جمع شده و با همکاری زنان مقاوم شهر و همراهی برخی افراد که به طور ماموریتی به اینجا میآمدند، وسایل، بسته بندی و پخش میشد.
در چایخانه براساس نوع توانایی و سن خانمها، کارها دستهبندی میشد. بستهبندی، شستوشوی البسه، رفو، دوخت و دوز و ... از جمله فعالیتهایی بود که توسط بانوان مقاوم پشت جبهه، انجام میشد، اما در کنار تمام مقاومتهای بانوان، گاهی در حین کار با صحنههای دلخراشی مواجه میشدیم که اشک از گوشه چشمانمان سرازیر میشد. گاهی این خانمها در چایخانه خبر شهادت عزیزانشان را میشنیدند یا در میان لباسهایی که از جبهه میآمد برای رفو و شست و شو، شاهد جا ماندن تکیهای از اعضای بدن رزمندگان بودند. با تمام این شرایط بانوان هر روز بیش از پیش به فعالیتهایشان ادامه میدادند.
پیدا شدن تکههای بدن شهدا و وسایل شخصی آنها باعث اندوه مادران و خواهران میشد. پس از روضهخوانی، اعضای پاره پاره شده شهدا را غسل داده و در گوشهای از چایخانه که پیش از این مشخص شده بود، دفن میکردند. برخی خانمها بر اثر شستوشو و یا رفوی لباس رزمندگان، شیمیایی شدند.
پس از دوران جنگ تحمیلی، بسیار تلاش کردیم تا یک سالن از آن چایخانه را نگه داریم، نتوانستیم. از آنجایی که زمین این چایخانه متعلق به ارتش بود، از سپاه گرفته شد و امروز نیمی از آن زمین به رستوران و نیمی دیگر به نمایشگاه عکس جنگ تبدیل شده است.
با وجود اینکه بانوان مقاوم اهواز در دوران جنگ تحمیلی روزهای تلخ زیادی را در چایخانه گذراندند، اما همچنان حاضر هستند تا فعالیتهایشان را امروز نیز دنبال کنند. تا آنجایی که یکی از بانوان مقاوم پیشنهاد داد تا بار دیگر زنان سرزمینمان به پا خیزند و فعالیت فرهنگی و پشتیبانی از مدافعان حرم را ادامه دهند که متاسفانه از هیچ ارگان و یا سازمانی پشتیبانی صورت نگرفت و حالا آن بانوانی که هشت سال از دوران جوانی خود را در این چایخانه گذراندند، معتقدند که در تاریخ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی به فراموشی سپرده شدهاند.
خانواده ایثارگر «علم الهدی» فعالیتهای انقلابی را از سال ۴۲ آغاز کردند و با شروع جنگ تحمیلی فعالیتهایشان رنگ و بوی فرهنگی و کمکرسانی گرفت. پس از آغاز جنگ تحمیلی، منزل علم الهدی به پایگاهی برای مقاومت تبدیل شد.
شهادت «حسین علمالهدی» در هویزه، باب فعالیتهای بیشتر مادر و خواهر شهید را باز کرد. پس از شهادت حسین، مادر و خواهر شهید کاروان حضرت زینب (س) با هدف دیدار با خانواده شهدا را راهاندازی کردند و زهره علم الهدی خواهر شهید نیز کلیددار «چایخانه» شد.
خواهر شهید در خصوص فعالیتهای «چایخانه» میگوید:
در کنار رود کارون، چایخانهای که متعلق به ارتش بود، قرار داشت. پس از پیروزی انقلاب این مکان تحت نظر سپاه قرار گرفت و به انبار تبدیل شد. ابتدای روزهای آغازین جنگ، کمکهای مردمی به جنگزدگان در این انبار جمع شده و با همکاری زنان مقاوم شهر و همراهی برخی افراد که به طور ماموریتی به اینجا میآمدند، وسایل، بسته بندی و پخش میشد.
در چایخانه براساس نوع توانایی و سن خانمها، کارها دستهبندی میشد. بستهبندی، شستوشوی البسه، رفو، دوخت و دوز و ... از جمله فعالیتهایی بود که توسط بانوان مقاوم پشت جبهه، انجام میشد، اما در کنار تمام مقاومتهای بانوان، گاهی در حین کار با صحنههای دلخراشی مواجه میشدیم که اشک از گوشه چشمانمان سرازیر میشد. گاهی این خانمها در چایخانه خبر شهادت عزیزانشان را میشنیدند یا در میان لباسهایی که از جبهه میآمد برای رفو و شست و شو، شاهد جا ماندن تکیهای از اعضای بدن رزمندگان بودند. با تمام این شرایط بانوان هر روز بیش از پیش به فعالیتهایشان ادامه میدادند.
پیدا شدن تکههای بدن شهدا و وسایل شخصی آنها باعث اندوه مادران و خواهران میشد. پس از روضهخوانی، اعضای پاره پاره شده شهدا را غسل داده و در گوشهای از چایخانه که پیش از این مشخص شده بود، دفن میکردند. برخی خانمها بر اثر شستوشو و یا رفوی لباس رزمندگان، شیمیایی شدند.
پس از دوران جنگ تحمیلی، بسیار تلاش کردیم تا یک سالن از آن چایخانه را نگه داریم، نتوانستیم. از آنجایی که زمین این چایخانه متعلق به ارتش بود، از سپاه گرفته شد و امروز نیمی از آن زمین به رستوران و نیمی دیگر به نمایشگاه عکس جنگ تبدیل شده است.
با وجود اینکه بانوان مقاوم اهواز در دوران جنگ تحمیلی روزهای تلخ زیادی را در چایخانه گذراندند، اما همچنان حاضر هستند تا فعالیتهایشان را امروز نیز دنبال کنند. تا آنجایی که یکی از بانوان مقاوم پیشنهاد داد تا بار دیگر زنان سرزمینمان به پا خیزند و فعالیت فرهنگی و پشتیبانی از مدافعان حرم را ادامه دهند که متاسفانه از هیچ ارگان و یا سازمانی پشتیبانی صورت نگرفت و حالا آن بانوانی که هشت سال از دوران جوانی خود را در این چایخانه گذراندند، معتقدند که در تاریخ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی به فراموشی سپرده شدهاند.
انتهای پیام/
:
انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به
معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای
منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *