شعر فارسی عید فطر
عید فطر از اعیاد بزرگ اسلامی است و به همین دلیل همواره مورد توجه شاعران و نویسندگان مسلمان بوده است. از شاعران بزرگی همچون مولانا و حافظ گرفته تا شاعران امروزی در ارتباط با این عید مذهبی شعر سرودهاند. در صفحه پیشرو اشعار فارسی شعرای بزرگ ایران زمین درخصوص عید سعید فطر جمعآوری شده که خواندن آن خالی از لطف نیست.
خبرگزاری میزان -
عید فطر آمد که ساقی عاشقان را جام داد
عاشقان تشنه را از جام وحدت کام داد
بعد چندی لب فروبستن ز اکل و شرب، دوست
سفرهای گسترد از احسان و بار عام داد
تا هلال ماه شوال از افق شد آشکار
ساقی از راه وفا، کام دل ناکام داد
خلعتی از تار و پود نور بر اندام جان
حضرت جانان ز لطف بیکران انعام داد
جانب میخانه بشتابیدای میخوارگان
کاین زمان پیر مغان، اصحاب را پیغام داد
حیف، رفت آن ماه و صد شکر آمد این عید سعید
دست ساقی باز میبوسم که ما را جام داد
لب فرو بستید از نوشیدنی گر چند گاه
از خم وحدت شما را بادهی گلفام داد
دست افشان، پایکوبان جانب ساقی روید.
چون که عیدی بادهی جانبخش آن خوشنام داد
روزه داران را ز. راه مرحمت در صبح عید
ایزد جان آفرین پاداش آن ایام داد
«خوش عمل»، چون عید فطر آمد ز لطف خویشتن
حضرت حق طبع ما را قدرت الهام داد
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
تا پیک صبا مژده ز عید رمضان داد
او باب چنان را ز. رخ ماه نشان داد
از آتش دوزخ همه را حضرت جانان
از یُمن چنین روز بکف خط امان داد
از مرحمت ماه پر از فیض و ضیافت
پاداش خداوند به ما باغ جنان داد
بشنو ز. خروس سحر از بام شریعت
بر پیکر این روز به آواز توان داد
بر مسلم و بر مسلمه این عید مبارک
کز نور حضورش طربی بر همگان داد
تا سود و زیان شد عملت را همه میزان
این عید صیامست نشان سود و زیان داد
مقبول نمازیست نیازش بود از پی
خوش آنکه بخیل فقرا لقمه نان داد
خورشید جهان بود همه صُم و صلاتت
کین گونه طراوت به تو و کون و مکان داد
برخیز و به شکرانه این عید سماع کن
زیرا رمضان را به تو حق هدیه گران داد
این روزه و این خمس و زکاتست پریسا
بر پیکرهی مردهی اشعار تو جان داد
-----------------------------------------------
دردا که ماه رحمت حق باز هم گذشت
با آن که لحظه لحظه او مغتنم گذشت
درهای مغفرت به روی ما گشوده بود
مهمانی خدا به وسعت جود وکرم گذشت
شبهای قدر او چقدر باشکوه بود
ساعات غرق عفو گنه دمبدم گذشت
برخرمن گناه من آتش کشید دوست
با آن که دید معصیتم از رقم گذشت
دست مرا گرفت خدا و نجات داد
وقتی ز. پا فتادم و آب از سرم گذشت
ایدل بهوش باش پس از ماه مغفرت
ماهی که میزدند گنه را قلم گذشت
هرکس نبُرد بهره از این چشمه زلال
باور کنید زندگیش در عدم گذشت
درعیدفطر خوان کرم چیده میشود
گرماه رحمت و کرم ذوالکرم گذشت
یارب به وصل دوست سروری به ما ببخش
این روزهای هجر که با درد و غم گذشت
همسایه رضاست «وفائی» ومی سرود
اوقات خوب ما همه دراین حرم گذشت
-----------------------------------------------
گل در بر و میدر کف و معشوق بکام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلالست و لیکن
بی روی توای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمهی چنگ است
چشم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز. گیسوی تو خوشبوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ وز شکّر
ز. آنرو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام زننگست
وز نام چه پرسی که مرا ننگ زنام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظر باز
وآنکس که چو ما نیست درین شهر کدام است
با محتسبم عیب مگوئید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
حافظ منشین بی میو معشوق زمانی
که ایام گل و یاسمن و عید صیام است
-----------------------------------------------
سلام ما به کسی کز سوی خدای ودود
به بزم عرش علا ماه روزه مهمان بود
شد آنچنان سوی لاهو تیان سبک پرواز
که گرد عرصه ناسوت را زبال زدود
زخوان رحمت او شد هماره برخوردار
به روزی نه سزاوار خویش لب نگشود
ز عمر خویش غنیمت شمرد فرصت را
نشست هر دم با میزبان به گفت و شنود
چنان سپرد دل و جان خود به خلوت انس
که عاشقانه زدل راند فکر بود و نبود
خرید گوهر مقصود را به قیمت جان
زنقد اندک خود برد بیشماران سود
شبان قدر به خوبی شناخت ارزش عمر
فرشته اش به سلام آمد از فراز فرود
ملک گشود شبانگه بر او دریچه صیح
که راه امن بیابد به روزگار خلود
که را که دوست فراخواند و نا شنیده گرفت
چه بهره برد اگر دشمنش به یاوه ستود
ه. ما گذشت عزیران من، چه زود، چه زود
زمیزبان به تمنا هماره میطلبیم
که باز وعده بگیرد به یک چنین مو عود
هلا شما که پذیرفته گشته اید به ناز
همین بس است شمارا از این جهان وجود
به عید فطر بمانید خرم و پیروز
به روزگار سعید و به جسم و جان مسعود
قبول باد اطاعات و روزه داریتان
ز ناظمی به شما دم به دم درود درود
-----------------------------------------------
رمضان آمد و روان بگذشت
بود ماهی به یک زمان بگذشت
شب قدری به عارفان بنمود
این معانی از آن بیان بگذشت
-----------------------------------------------
عید است و دلم خانه ویرانه، بیا
این خانه تکاندیم ز. بیگانه، بیا
یک ماه تمام مهیمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
-----------------------------------------------
عید عبادت آمده الحمدلله
فصل سعادت آمده الحمدلله
حیف از شب و روزی که رفت از دست ما حیف
امّا حلاوت آمده الحمدلله
گاه خدایی بودن و پاکی رسیده
اوقات رحمت آمده الحمدلله
شرح حدیث عاشقی پیداست امروز
پاداش غیرت آمده الحمدلله
میبارد ابر مغفرت دنیا چه زیباست
نور حقیقت آمده الحمدلله
هر کس گرفته نمره از حق با جواز ِ....
شش دانگ جنـــّــت آمده الحمدلله
در سایه سار لطف رحمان جا بگیرید
حرف از شفاعت آمده الحمدلله
هر چند ماه فاطمه رویت نگردید
حتما ً به هیأت آمده الحمدلله
:
انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به
معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای
منتشر میشود.
به گزارش گروه فضای مجازی ، عید فطر از اعیاد بزرگ اسلامی است و به همین دلیل همواره مورد توجه شاعران و نویسندگان مسلمان بوده است. از شاعران بزرگی همچون مولانا و حافظ گرفته تا شاعران امروزی در ارتباط با این عید مذهبی شعر سرودهاند. در صفحه پیشرو اشعار فارسی شعرای بزرگ ایران زمین درخصوص عید سعید فطر جمعآوری شده که خواندن آن خالی از لطف نیست.
شعر فارسی عید فطر
هزاران آفرین بر جانتای ماه
روان عاشقان قربانتای ماه
مبارک باد ماه عشق بازان
که بنشینند در ایوانتای ماه
مبارک باد عید روزه داران
نکویان جهان مهمانتای ماه
مبارک باد شهر الله اعظم
همایون طالع رخشانتای ماه
همه مهمان سلطان وجودیم
خوشا بر سفرهی احسانتای ماه
نزول دفتر عشق و صعودش
شب قدر است در دورانتای ماه
به شادروان عزت روزه داران
عیان بینند قدر و شانتای ماه
نصیب روزه داران دیدن یار
در ایوان عظیم الشانتای ماه
دو شادی روزه داران را فرستند
ز. لطف حضرت سبحانتای ماه
یکی هنگام افطار اندر این دار
دگر در جنت رضوانتای ماه
مبارک باد عشق روزه داران
که گفت: (الصوم لی) در شأنتای ماه
دل از روزه شود آیینهی دوست
در او پیدا رخ جانانتای ماه
سلام سید سجاد و عباد
نثار طلعت رخشانتای ماه
-----------------------------------------------
روان عاشقان قربانتای ماه
مبارک باد ماه عشق بازان
که بنشینند در ایوانتای ماه
مبارک باد عید روزه داران
نکویان جهان مهمانتای ماه
مبارک باد شهر الله اعظم
همایون طالع رخشانتای ماه
همه مهمان سلطان وجودیم
خوشا بر سفرهی احسانتای ماه
نزول دفتر عشق و صعودش
شب قدر است در دورانتای ماه
به شادروان عزت روزه داران
عیان بینند قدر و شانتای ماه
نصیب روزه داران دیدن یار
در ایوان عظیم الشانتای ماه
دو شادی روزه داران را فرستند
ز. لطف حضرت سبحانتای ماه
یکی هنگام افطار اندر این دار
دگر در جنت رضوانتای ماه
مبارک باد عشق روزه داران
که گفت: (الصوم لی) در شأنتای ماه
دل از روزه شود آیینهی دوست
در او پیدا رخ جانانتای ماه
سلام سید سجاد و عباد
نثار طلعت رخشانتای ماه
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
عید فطر آمد که ساقی عاشقان را جام داد
عاشقان تشنه را از جام وحدت کام داد
بعد چندی لب فروبستن ز اکل و شرب، دوست
سفرهای گسترد از احسان و بار عام داد
تا هلال ماه شوال از افق شد آشکار
ساقی از راه وفا، کام دل ناکام داد
خلعتی از تار و پود نور بر اندام جان
حضرت جانان ز لطف بیکران انعام داد
جانب میخانه بشتابیدای میخوارگان
کاین زمان پیر مغان، اصحاب را پیغام داد
حیف، رفت آن ماه و صد شکر آمد این عید سعید
دست ساقی باز میبوسم که ما را جام داد
لب فرو بستید از نوشیدنی گر چند گاه
از خم وحدت شما را بادهی گلفام داد
دست افشان، پایکوبان جانب ساقی روید.
چون که عیدی بادهی جانبخش آن خوشنام داد
روزه داران را ز. راه مرحمت در صبح عید
ایزد جان آفرین پاداش آن ایام داد
«خوش عمل»، چون عید فطر آمد ز لطف خویشتن
حضرت حق طبع ما را قدرت الهام داد
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
تا پیک صبا مژده ز عید رمضان داد
او باب چنان را ز. رخ ماه نشان داد
از آتش دوزخ همه را حضرت جانان
از یُمن چنین روز بکف خط امان داد
از مرحمت ماه پر از فیض و ضیافت
پاداش خداوند به ما باغ جنان داد
بشنو ز. خروس سحر از بام شریعت
بر پیکر این روز به آواز توان داد
بر مسلم و بر مسلمه این عید مبارک
کز نور حضورش طربی بر همگان داد
تا سود و زیان شد عملت را همه میزان
این عید صیامست نشان سود و زیان داد
مقبول نمازیست نیازش بود از پی
خوش آنکه بخیل فقرا لقمه نان داد
خورشید جهان بود همه صُم و صلاتت
کین گونه طراوت به تو و کون و مکان داد
برخیز و به شکرانه این عید سماع کن
زیرا رمضان را به تو حق هدیه گران داد
این روزه و این خمس و زکاتست پریسا
بر پیکرهی مردهی اشعار تو جان داد
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز
دهه آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه
سر این سفرهی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفرهی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز
وای بر من که ببینم همه فرصتها رفت
باز در نامهی من جرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بار زمین ماندهی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد، ولی
دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز
تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است
رفت امروز، ولی روز جزا مانده هنوز
هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی
همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز
دهه آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه
سر این سفرهی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفرهی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز
وای بر من که ببینم همه فرصتها رفت
باز در نامهی من جرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بار زمین ماندهی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد، ولی
دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز
تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است
رفت امروز، ولی روز جزا مانده هنوز
هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی
همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
دردا که ماه رحمت حق باز هم گذشت
با آن که لحظه لحظه او مغتنم گذشت
درهای مغفرت به روی ما گشوده بود
مهمانی خدا به وسعت جود وکرم گذشت
شبهای قدر او چقدر باشکوه بود
ساعات غرق عفو گنه دمبدم گذشت
برخرمن گناه من آتش کشید دوست
با آن که دید معصیتم از رقم گذشت
دست مرا گرفت خدا و نجات داد
وقتی ز. پا فتادم و آب از سرم گذشت
ایدل بهوش باش پس از ماه مغفرت
ماهی که میزدند گنه را قلم گذشت
هرکس نبُرد بهره از این چشمه زلال
باور کنید زندگیش در عدم گذشت
درعیدفطر خوان کرم چیده میشود
گرماه رحمت و کرم ذوالکرم گذشت
یارب به وصل دوست سروری به ما ببخش
این روزهای هجر که با درد و غم گذشت
همسایه رضاست «وفائی» ومی سرود
اوقات خوب ما همه دراین حرم گذشت
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
گل در بر و میدر کف و معشوق بکام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلالست و لیکن
بی روی توای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمهی چنگ است
چشم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز. گیسوی تو خوشبوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ وز شکّر
ز. آنرو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام زننگست
وز نام چه پرسی که مرا ننگ زنام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظر باز
وآنکس که چو ما نیست درین شهر کدام است
با محتسبم عیب مگوئید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
حافظ منشین بی میو معشوق زمانی
که ایام گل و یاسمن و عید صیام است
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
سلام ما به کسی کز سوی خدای ودود
به بزم عرش علا ماه روزه مهمان بود
شد آنچنان سوی لاهو تیان سبک پرواز
که گرد عرصه ناسوت را زبال زدود
زخوان رحمت او شد هماره برخوردار
به روزی نه سزاوار خویش لب نگشود
ز عمر خویش غنیمت شمرد فرصت را
نشست هر دم با میزبان به گفت و شنود
چنان سپرد دل و جان خود به خلوت انس
که عاشقانه زدل راند فکر بود و نبود
خرید گوهر مقصود را به قیمت جان
زنقد اندک خود برد بیشماران سود
شبان قدر به خوبی شناخت ارزش عمر
فرشته اش به سلام آمد از فراز فرود
ملک گشود شبانگه بر او دریچه صیح
که راه امن بیابد به روزگار خلود
که را که دوست فراخواند و نا شنیده گرفت
چه بهره برد اگر دشمنش به یاوه ستود
ه. ما گذشت عزیران من، چه زود، چه زود
زمیزبان به تمنا هماره میطلبیم
که باز وعده بگیرد به یک چنین مو عود
هلا شما که پذیرفته گشته اید به ناز
همین بس است شمارا از این جهان وجود
به عید فطر بمانید خرم و پیروز
به روزگار سعید و به جسم و جان مسعود
قبول باد اطاعات و روزه داریتان
ز ناظمی به شما دم به دم درود درود
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
رمضان آمد و روان بگذشت
بود ماهی به یک زمان بگذشت
شب قدری به عارفان بنمود
این معانی از آن بیان بگذشت
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
عید است و دلم خانه ویرانه، بیا
این خانه تکاندیم ز. بیگانه، بیا
یک ماه تمام مهیمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
-----------------------------------------------
شعر فارسی عید فطر
عید عبادت آمده الحمدلله
فصل سعادت آمده الحمدلله
حیف از شب و روزی که رفت از دست ما حیف
امّا حلاوت آمده الحمدلله
گاه خدایی بودن و پاکی رسیده
اوقات رحمت آمده الحمدلله
شرح حدیث عاشقی پیداست امروز
پاداش غیرت آمده الحمدلله
میبارد ابر مغفرت دنیا چه زیباست
نور حقیقت آمده الحمدلله
هر کس گرفته نمره از حق با جواز ِ....
شش دانگ جنـــّــت آمده الحمدلله
در سایه سار لطف رحمان جا بگیرید
حرف از شفاعت آمده الحمدلله
هر چند ماه فاطمه رویت نگردید
حتما ً به هیأت آمده الحمدلله
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *