به گزارش گروه فضای مجازی ، محمدحسن قدیری ابیانه در روزنامه حمایت نوشت: رکس تیلرسون رئیس دستگاه دیپلماسی آمریکا در نشست اخیر کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا ضمن تکرار ادعاهای سابق کاخ سفید در متهم کردن ایران به بیثبات کردن غرب آسیا، پرده دیگری از راهبرد دولت این کشور را در قبال جمهوری اسلامی رونمایی و به صراحت درباره حمایت از «عناصری در داخل ایران»! برای «تغییر مسالمتآمیز رژیم»! سخن به میان آورده است. اظهارات تیلرسون در حالی است که مسئولین سابق آمریکایی در بیان مواضع ضد ایرانی خود محتاطتر بودند، ولی در دولت «ترامپ»، مقامات مسئول بدون هرگونه پردهپوشی نیات واقعیشان را بر زبان میرانند. با این حال، سیاست آمریکا برای تغییر نظام یا ماهیت انقلاب، به منظور همسو کردن کشورمان با منافع مادی و استراتژیک آمریکا در غرب، امری روشن و آشکار است و حتی نیاز به اعتراف تیلرسون ندارد، چراکه استراتژی آمریکا در تمام ادوار سیاسی پس از انقلاب، بر «سلب هویت اسلامی – ایرانی» و «نفی استقلال» کشور در جنگ نرم استوار شده است. اما پیش از اینکه مقامات کاخ سفید به جنگ نرم روی بیاورند، در تمام عرصههای تقابل با انقلاب اسلامی، طعم تلخ شکست را چشیده بودند. راهبرد آمریکاییها در ابتدا این بود که با تحریک صدام به تهاجم و حمله نظامی از یکسو و گسیل داشتن تروریستها و طراحی کودتا از سوی دیگر صفوف ملت را درهم بشکنند، ولی طولی نکشید که پی به اشتباه خود بردند. تحریم هم نتوانست جمهوری اسلامی را از پای در بیاورد، زیرا به خوبی میدانند که در سایه اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی، توطئههای آنها شانسی برای موفقیت ندارند و از این رهگذر تهدیدات به فرصت تبدیل میشود.
مصوبهای لازم، اما ناکافی
در یادداشت روزنامه کیهان به قلم محمدحسین محترم میخوانید: سهشنبه گذشته شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست رئیسجمهور تشکیل جلسه داد تا درباره سند ۲۰۳۰ تصمیمگیری کند. هرچند از جزئیات جلسه اطلاعات دقیقی منتشر نشده است، اما از آنچه که منتشر شده دو نکته مهم قابل توجه است. اول اینکه رئیسجمهور که قبلا به صراحت بر پیگیری سند ۲۰۳۰ در دولت دوازدهم تاکید کرده بود، در سخنانش در این جلسه هیچگونه موضع جدیدی درباره سند ۲۰۳۰ نگرفت و از حملات تروریستی تهران سخن گفت. هر چند رئیسجمهور مخیرند در هر کجا، چه موضعی بگیرند، اما اصحاب رسانه نیز مخیر و البته متعهد به نقد هستند؛ لذا به نظر میرسد که بهتر بود رئیسجمهور در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی از فرهنگ و مهمترین بحث فرهنگی روز یعنی سند ۲۰۳۰ سخن میگفت، نه از مسائل امنیتی، و به قول معروف فضای فرهنگی را امنیتی نمیکرد. دوم اینکه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در پایان جلسه در جمعبندی مسائل مطرح شده در پیرامون سند ۲۰۳۰ در جلسه اخیر گفت: «آنچه تصویب شد این بود که مبنای کشور اسناد بالادستی و در حوزه آموزش و پرورش و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است و هر سند مغایر این سند، از نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی ملغی و کان لم یکن است». هر چند فضای عمومی کشور و رسانهها از این سخنان برداشت ملغی شدن سند ۲۰۳۰ را داشتند و این سند را تمام شده تصور کردند، مخصوصا آن که دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکید کرد این مصوبه در دومین جلسه بررسی سند ۲۰۳۰ به تصویب رسیده است. اما به نظر میرسد گله رهبر معظم انقلاب از شورای عالی انقلاب فرهنگی که ۱۷ اردیبهشت به مناسبت هفته معلم بیان و تاکید کرده بودند «شورای عالی انقلاب فرهنگی باید مراقبت میکردند و اجازه نمیدادند این کار تا اینجا پیش بیاید»، همچنان پابرجاست و اگرچه آن مراقبت اولیه را انجام ندادند، بعد از این گلهمندی نیز انتظار میرفت مراقبت ثانویه را در جلسه اخیر انجام دهند. چرا که اولا در مصوبهای که دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی اعلام کرده است هیچگونه سخنی از ملغی شدن سند ۲۰۳۰ نیامده است و فقط تاکید شده مبنا اسناد بالادستی و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است؛ و حال آن که انتظار این بود که براساس این اصل بدیهی، مصوب میشد که تعهد داده شده در مراجع بینالمللی درباره سند ۲۰۳۰ فاقد اعتبار و اصل سند ملغی اعلام میگردد.
دیپلماسی کارنابلد در تحولات منطقهای
ناصر نوبری سفیر پیشین ایران در اتحاد جماهیر شوروی در یادداشت روزنامه وطن امروز نوشت: اینکه شیوخ خلیجفارس با هم اختلافات دیرینه دارند و در این میان قطریها و سعودیها اختلافشان عمیقتر است، موضوعی درست و تاریخی است. در ابتدای انقلاب، انگلیسیها میگفتند هیچ عاملی در طول تاریخ مانند ایران نتوانسته بود این شیوخ را اینچنین دور هم جمع کند، آنها اختلافات جغرافیایی، قومی و حتی عقیدتی فراوانی دارند، اما ماهیت و محور اصلی اختلافاتشان تلاش برای شیخوخیت و آقایی یکی بر دیگری و متقابلا زیر بار نرفتن این در برابر آن است؛ بنابراین اختلاف بینشان ریشهای بوده و ماهیت استقلالطلبانه از نوع قبیلهگرایانه دارد. اختلاف کنونی قطر با سعودی با توجه به روحیه جاهطلبانهتر این شیخنشین بعد از اجلاس اخیر ریاض سر باز کرد، زیرا قطریها متوجه شدند ماندن زیر چتر این اجلاس، تمام و کمال رفتن تحت سیطره سعودی است. اینکه ما آن را اختلاف عربی بنامیم و بخواهیم از آن دور بمانیم منفعلانه و غیرحرفهای بوده و مطابق با اصول دیپلماسی فعال و سنت دیرینه ایران در خلیجفارس نیست، برعکس اگر طرفهایی ادعا کنند موضوع عربی است و بخواهند ایران را دور و منفعل کنند و بدون ایران به آن هرگونه شکلی دهند، ما باید تصریح کنیم موضوع مربوط به همسایگان و امنیت ملی و منطقهای ماست لذا فعال بودن ما ضروری است، بویژه آنکه اینبار اختلافشان نه بر سر مسائل خودشان بلکه بر سر ایران است.
به منتقد دشنام ندهید
حسن کربلایی در یادداشت روزنامه رسالت نوشت: رئیس جمهور در جمع اصحاب رسانه در مراسم افطاری با صاحبان قلم گفت؛ «امیرالمومنین در جنگ صفین از خیمهاش بیرون آمد، دید عدهای دارند رو به اصحاب معاویه ناسزا میگویند. میدان جنگ بود، طرف هم ناحق بود، امیرالمومنین بحق خلیفه مسلمین بود، اما ایستاد و گفت؛ من دوست ندارم شما فحش بدهید. من اصحابی را نمیخواهم که به دشمنانش فحش دهد. مگر ما شیعه علی (ع) نیستیم؟ چرا فحش را افتخار میدانیم. چرا ناسزاگویی را انقلابی گری میدانیم؟» این حرفها از مولا بسیار زیباست، اما تا چه حد پایبند هستیم؟ پنج شنبه گذشته سنای آمریکا تحریمهای جدیدی علیه ملت ایران به تصویب رساند. وزارت خارجه آمریکا اسناد دخالت واشنگتن در کودتای ۲۸ مرداد را فاش ساخت. تیلرسون وزیر خارجه آمریکا رسماً در یک اظهار نظر مداخله جویانه گفت؛ «از عناصر داخلی ایران که بتوانند به تغییر نظام جمهوری اسلامی ما کمک کنند، حمایت میکنیم». خب، منتقدین رئیس جمهور چه میگفتند که شایسته ناسزا بودند؟ آنها میگفتند آمریکا قابل اعتماد نیست، به قول و قرار آنها خوشبین نباشید، آنها بدعهد هستند و نقض پیمان میکنند، اما رئیس جمهور محترم گوشش به این نقدها بدهکار نبود و پاسخ منتقدین را با ناسزاگویی صریح میداد. فهرست ناسزاهای رئیس جمهور به منتقدین را در سایت اطلاعرسانی ریاست جمهوری میشود به شرح زیر ردیف کرد؛ بی دین، حسود، کاسب تحریم، بی شناسنامه، بی سواد، عصر حجری، مزدور، ترسو، بیکار، دین نشناس، بزدل، فاسد، عقب مانده، تازه به دوران رسیده، هوچی باز و... رئیس جمهور محترم با ردیف کردن این ناسزاها آخر سر هم به منتقدین گفت؛ «بروید به جهنم!».
ضرورت نگاه عالمانه
به مشکل رکود
محمد خوشچهره استاد اقتصاد دانشگاه تهران در یادداشت روزنامه جام جم نوشت: بحث رکود بحث شناخته
شدهای در مدیریت کلان مبتنی بر تجارب شواهد تاریخی، مطالعات تطبیقی و حتی در مبانی
نظری و تئوریک بوده که چند سالی است گریبان اقتصاد ایران را گرفته است. برای رفع معضل رکود،
راهکارهای مناسب و تجربهشده زیادی در جهان وجود دارد، اما ممکن است صرف اجرای این
راهها به خروج اقتصاد از رکود منجر نشود بلکه باید محیط اقتصاد ملی هر کشور را در
نظر داشت. رکود در اقتصاد یک
کشور مانند بیماری یک فرد است که راهحلهای درمانی مختلفی دارد، اما برای درمان، روحیه،
محل زندگی و مسائلی از این قبیل میتواند تأثیر داشته باشد که این موضوع در مورد حل
معضل رکود نیز صادق است و بستگی به شرایط کشور دارد. برای حل معضل رکود
باید دلایل ایجادی آن را پیدا کنیم و بعد به فکر رفع آن باشیم. اینکه رکود ناشی از
کاهش درآمد، کاهش تقاضا و یا رشد اقتصادی پایین، هزینههای بالای تولید و تورم در تولید
ملی است. برای هر کدام از این روشها باید راهحل و شرایط خاص خود را بررسی و اجرا
کرد. به عنوان مثال در
بخش مسکن حباب قیمتی زمین، سوداگری، نبود نظارت دستگاههای ذیربط، سیاستهای نادرست
و ضعیف مدیریت کلانشهری و ... در قیمت و رکود مسکن تأثیر داشته و تزریق پول در این
بخش نمیتواند مشکلات را حل کند. تشخیص این موضوع بسیار مهم است که باعث تورم در قیمتها
و کاهش قدرت خرید خانوار نشود. برخی مجریان با در نظر گرفتن مسائل کلی حل مشکل رکود
قصد دارند این معضل را رفع کنند اما خیلی از روشها ممکن است در برخی کشورها پاسخ مناسب
ندهد . بر این اساس باید
شیوههای به کارگیری متناسب با محیط ملی باشد و تأمین مالی که یک راهحل ضمنی محسوب
میشود صرفا موضوعات رکود را حل نخواهد کرد.
اولویتهای گمشده قبل از تفکیک وزارتخانهها
محمد حقگو در یادداشت روزنامه خراسان نوشته که شاید بزرگترها خاطرشان باشد که اوایل انقلاب، در دولت مرحوم آیت ا... هاشمی رفسنجانی، بر اصلاح نظام اداری به عنوان یکی از تحولات مدیریتی اقتصادی کشور تاکید زیادی میشد. با این حال به نظر میرسد با گذشت بیش از سه دهه و علیرغم اصلاح و تطور بسیاری از ساختارهای اداری، هنوز با استقرار وضع مطلوب در ادارات فاصله داریم. اخیراً هم که بحث تفکیک وزارتخانهها در دولت و مجلس مطرح شده، دولتیها اهدافی از قبیل: چابک سازی و کوچک سازی را برای اجرای لایحه «اصلاح بخشی از ساختار دولت» عنوان میکنند. با این حال، با توجه به این که ادغام و تفکیک وزارتخانهها در طی چند ده سال اخیر، با یک چنین اهدافی مسبوق به سابقه بوده، به نظر میرسد مشکل اصلی را میبایست در جایی دیگر جست. به راستی، مشکل اصلی که ورای ادغام یا تفکیک میبایست راجع به آن چارهای اندیشید چیست؟ شاید قبل از این که به این سوال پاسخ بدهیم، بهتر باشد دو موضوع را مشخص کنیم. اول این که دولت چابک چگونه دولتی است و شاخصهای آن چیست؟ به طور خلاصه میتوان گفت: یک دولت چابک، در حوزه اقتصاد قادر خواهد بود که منافع و نحوه عمل تصمیم گیران اقتصادی را با استفاده از ابزارهایی نظیر مالیات، تعرفه ها، تسهیلات و مشوقها همسو، هدایت و کنترل کند. اما برای این که بتوان تصویری از یک دولت چابک به دست آورد، میتوان به ۴ بعد بهره وری نیروی انسانی، میزان فراهم بودن زمینهها و زیرساختهای اطلاعاتی، کارایی قوانین و مقررات و وجود منابع لازم برای اجرای سیاستها اشاره کرد.
دو قطبی کردن جامعه استراتژی آمریکاست
در یادداشت امروز روزنامه جمهوری میخوانید: انتشار کتاب اسناد محرمانه و سری مربوط به کودتای آمریکایی – انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که توسط وزارت خارجه آمریکا صورت گرفته، بخشهای دیگری از مسائل پشت پرده این کودتای ننگین را بازگو میکند. این کتاب شامل ۳۷۵ قطعه سند مربوط به سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۳ یعنی سالهای قبل و بعد از کودتا میشود که برخی زوایای پنهان دخالتهای مستقیم و غیرمستقیم آمریکا در امور داخلی ایران در سطح براندازی دولت دکتر محمد مصدق را آشکار میسازد. انتشار این اسناد ۶۴ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، بسیار ابهام برانگیز است، زیرا مطابق قوانین آمریکا اسناد و مدارک محرمانه پس از ۳۰ سال قابل انتشارند، ولی در این مورد خاص، بخشهایی بیارزش و یا کم ارزش که حاوی نکته چندان مهمی نبوده اند، آن هم با تاخیر نیم قرنه به صورت محدودی منتشر شده و بارها در معرض سانسور، بازبینی و حذف کامل قرار گرفته که حتی مورد اعتراض مقامات وقت آمریکا از جمله در کنگره واقع شده است. از این دیدگاه کاملاً بعید به نظر میرسد حتی آنچه در کتاب کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد گنجانده شده، تمامی واقعیت و تمامی آنچه باشد که باید درباره نقش آمریکا در این کودتای ننگین گفته شود. کودتای ۲۸ مرداد برطبق یک طرح سازمان جاسوسی سیا موسوم به «عملیات آژاکس» به اجرا درآمد. اگرچه فرماندهی کودتا برعهده سرلشکر زاهدی بوده است، ولی حافظه تاریخی کسانی که مستقیماً در جریان پرشتاب آن روزها قرار داشته اند، نشان میدهد که شاخصه اصلی و نقطه شروع شکل گیری آن کودتای ننگین، ایجاد تفرقه و گسترش دودستگی میان آحاد ملت بوده که عملاً باعث فاصله گرفتن مذهبیون از سایر طرفداران مصدق شد. در واقع رمز اصلی شکست قیام ملت در آن دوره، نقش آفرینی برخی عناصر ناآگاه و ایجاد تفرقه و دودستگی در صفوف بهم فشرده ملت بود که زمینههای ناکامی ملت و پیروزی عناصر وابسته به بیگانه را فراهم ساخت.
بحران ثانویه نفت ارزان
در یادداشت روزنامه دنیای اقتصاد میخوانید: در شروع کاهش قیمت نفت از میانههای سال ۲۰۱۴، بسیاری از کارشناسان و اقتصاددانان تاثیر کاهش قیمت نفت بر اقتصاد جهان را مثبت دانستند، به این شکل که افت قیمت نفت رشد اقتصادی کشورهای مصرفکننده و کاهش درآمدهای نفتی کشورهای تولیدکننده را به دنبال دارد. اما از آنجا که سهم کشورهای مصرفکننده از اقتصاد جهانی بیشتر است، در مجموع افت قیمت نفت به اقتصاد جهانی کمک خواهد کرد. حال نزدیک به سه سال از آن زمان میگذرد و بهنظر میرسد تاثیر افت قیمت نفت بر اقتصاد کشورهای تولیدکننده میتواند بسیار گستردهتراز انتظارات باشد. چراکه ابتدا گمان میشد دوران نفت ارزان مقطعی و کوتاهمدت است، از اینرو کشورهای تولیدکننده نفت تغییرات ساختاری برای کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی انجام ندادهاند. حال با طولانی شدن دوران نفت ارزان و اینکه مشخص نیست این دوران کی بهسر میآید، کشورهای تولیدکننده شرایطی به مراتب دشوارتر از سه سال پیش و آغاز افت قیمت نفت را میگذرانند. ستوننویس فایننشالتایمز بحران ساختاری قیمت نفت را در ابعادی نزدیک به بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ میداند و بر این باور است که بیثباتی سیاسی و اقتصادی در کشورهای تولیدکننده نفت میتواند بحران مهاجرت، تروریسم و بهداشت را برای کل جهان درپی داشته باشد. اینها ریسک پنهانی هستند که در پشت پرده نفت ارزان وجود دارند.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.