کاش فقط برجام نقض شده بود! / از یک «بیسواد» رسانه به «سوپراستار» سینما!
روز پنجشنبه نمایندگان مجلس سنای آمریکا، با ۹۸ رأی موافق و تنها ۲ رأی مخالف «طرح جامع تحریم ایران و روسیه» را تصویب کردند. اگرچه ترامپ سه ماه فرصت دارد تا درباره اجرای آن تصمیمگیری کند، اما هم اکنون میتوان تصمیم ترامپ را پیشبینی کرد.
خبرگزاری میزان -
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، منصور حقیقتپور در یادداشتی برای روزنامه حمایت نوشت: قانون «مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران» که ماه گذشته به تصویب کمیته روابط خارجی مجلس سنا رسیده بود، روز پنجشنبه با اکثریت قاطع آراء سناتورهای آمریکایی به تصویب رسید. این قانون درحالیکه برای تصویب نهایی در صحن علنی به ۵۱ رأی نیاز داشت، درنهایت با ۹۸ رأی موافق و تنها ۲ رأی مخالف، به یکی از مهمترین قوانین ضدایرانی و سندی غیرقابل خدشه در نقض برجام از سوی قانونگذاران آمریکا تبدیل شد. هدف از تصویب این قانون بهزعم سناتورها، مقابله با فعالیتهای بیثباتکننده، برنامه موشکی، انتقال تسلیحات، حمایت از گروههای مقاومت که واشنگتن آنها را تروریستی میداند و نقض ادعایی حقوق بشر از سوی ایران ذکرشده است. بااینکه مقامات ارشد مجلس سنای آمریکا ادعا میکنند این قانون، توافق هستهای گروه ۱ + ۵ با ایران را نقض نمیکند، مقامات دولت سابق آمریکا بارها درباره تبعات منفی این اقدام در اجرای تعهدات آمریکا در ذیل این توافق هشدار دادهاند. مسئولین کشورمان نیز، درباره اخلال این قانون در مسیر اجرای برجام هشدار داده و اعلام کردهاند که قوانینی را افزون بر قوانین پیشین، بهمنظور مقابله با تحریمهای جدید آمریکا بهزودی تصویب خواهند کرد.
عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشته که «چرا برخی از ما لحنمان را اصلاح نمیکنیم و چرا نمیدانیم با چه لحنی با دولت، منطقه و با دنیا صحبت کنیم، با لحن تند به جایی نمیرسیم.» این بخشی از سخنان رئیسجمهور در ضیافت افطار با رسانههای عمدتاً همسو است. گویی با لحن درست فقط باید با دولت، منطقه و دنیا صحبت کرد و ضرورتی ندارد با دیگران نیز لحنمان را اصلاح نماییم و گویی فقط قرار است دیگران لحنشان را اصلاح نمایند و ما از آن معاف هستیم. باید به شدت نگران بود که همانگونه که واژههای زیبای «اصلاحات» و «مشارکت» در تطبیق با عمل مولدان آن برای بخشی از نخبگان کشور معادل «فحش» بازنمایی شد، اعتدال نیز به همان سرنوشت دچار شود. در چهار سال گذشته اعتدال صرفاً در مواجهه با غرب قابل درک است و حتی ابداعکننده آن، حیطه رهبری و اصل نظام را نیز با افراط درنوردیده است. به همین دلیل باور به پرچمداری اعتدال از سوی دکتر روحانی تقریباً صفر است. این باورناپذیری نه از سوی منتقدان که جریان همسو نیز هیچ دفاعی از چنگاندازی ایشان به صورت نظام و بازوهای توانمند آن نکرد که انتقاد هم کرد. وقتی روحانی سخن از اعتدال میکند به یاد جمله معروف هانتینگتون میافتیم که: «با خشونت مخالفت کن، ولی خود بدان عمل کن.» خوب است رئیسجمهور محترم و منتقدان یک تیم مشترک تشکیل دهند و مفاهیم توهینآمیز و افراطی دو طرف را احصا و وزندهی نمایند و روشن شود افراطیون مدنظر ایشان نمرهای بالاتر از افراط میگیرند یا خود ایشان؟ ممکن است کسانی در کشور تندروی کنند و در بسیاری از مواقع قابل دفاع هم نیست، اما آنان پرچمدار و مدعی اعتدال نیستند. افراط آنان با افراط روحانی یک تفاوت عمده دارد؛ افراط آنان کسی را خوشحال نمیکند، اما افراط روحانی، چون در نسبت با اصل نظام و انقلاب و ۱۸۰ درجه برخلاف مواضع خود ایشان در دهه ۶۰ است، غرب و مخالفان نظام را خوشحال و به وجد میآورد. غرب مبنائاً دشمن ماست، اما افراطیون مدنظر روحانی منتقد یا مخرب دولت هستند، چه خوب است همانگونه که روحانی با بیان و رفتار خود دشمنان مبنایی را خوشحال میکند بتواند هنر خوشحال کردن منتقدان داخلی را نیز داشته باشد.
نسخه ترامپی ۱۹۲۹
در یادداشت روزنامه اعتماد میخوانید: منطقه خاورمیانه و آسیای جنوب غربی دچار بحرانی تاریخی است، بحرانی که اگر نیک بگیریم از دخالت استعمار در منطقه ریشه میگیرد. این منطقه در زمانی وارد عصر جدید شد که ابتدا دو قدرت بریتانیا و فرانسه و سپس ایالات متحده و حتی اتحاد جماهیر شوروی، با حداکثر توان خود در آن مداخله کردند و شکلگیری اسراییل نیز به عنوان یک رژیمی بیرون از ساختار منطقه، به عنوان کانون تولید بحران و گسترش آن به سایر کشورها به پیچیدگی ماجرا افزود. پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی ابتدا بریتانیا و فرانسه در منطقه حاضر شدند و طبق قرارداد سایکس پیکو وزرای خارجه دو کشور منطقه را میان خود تقسیم کردند و رژیمهایی غیرتاریخی را براساس قوم و قبیله و وابستگی به استعمار شکل دادند. پس از جنگ دوم جهانی که اهمیت نفت بیش از پیش شد، ایالات متحده قدرتمندتر از دیگران وارد منطقه شد و در جهان دو قطبی نیز اتحاد جماهیر شوروی به حمایت از کودتاهای نظامی در مصر، عراق، سوریه و لیبی و یمن و الجزایر پرداخت تا در برابر نظامهای قبیلگی و سنتی و پادشاهی در اردن، عربستان شیوخ خلیج فارس و... موازنهای ایجاد کند. از آن سو ایالات متحده در ایران و ترکیه نیز بیکار ننشست و با کودتای ٢٨ مرداد که این روزها پس از ٦٤ سال بخشی از اسنادش منتشر شده است و نیز با حمایت از کودتاهای نظامی در ترکیه و پاکستان و شکل دادن اتحاد نظامی سنتو و وصل کردن آن به ناتو، کوشیدند که بیش از پیش جهان و این منطقه مهم را به زیر سلطه خود درآورند و ضمن استثمار کشورهای نفتی، مانع از توسعه اتحاد جماهیر شوروی شوند.
عباس آخوندی در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: کلانشهرها و شهرهای بزرگ ایران با دو ناکارآمدی بنیادین روبهرو شدهاند: خلل در روانی حرکت (Mobility) و قابلیت زندگی (Lieveability). البته هر دو موضوع مسائلی هستند که اکثر شهرهای بزرگ جهان با آن روبهرو بوده و هستند. نمود این دو ضعف کارکردی را میتوان در قالبهای متفاوتی جستوجو کرد. دو ظرفی که در قالب مشکل ترافیک و اتلاف ساعتها وقت مردم در تردد درونشهری و اتصال به محورهای برونشهری، آلودگی محیطزیست بهویژه هوا، کیفیت نازل زندگی و فرسودگی بافتهای میانی شهرها، شکلگیری حاشیهنشینیهای گسترده و توسعه فقر پُر از خشونت شهری، بیهویتی معماری و فرسایش فضاهای شهری، نبود فرصتی برای گفتوگو میان شهروندان و از دست رفتن سازمان اجتماعی بهویژه ساختار محلات و حس وابستگی و دلبستگی به آنها و نبود سرزندگی در زندگی شهری و مسائلی از این دست میتوان دید. شهرسازان، طراحان شهری و متخصصان حملونقل در یک همکاری میانرشتهای مدتها است موفق به ریشهیابی این موضوع شدهاند و راهکاری برای آن یافتهاند. لیکن موضوع هنوز در ایران چندان شناختهشده نیست. آنچه تاکنون در این باره بهعنوان مشکل بنیادین مورد اجماع متخصصان و حرفهورزان در سطح جهان قرار گرفته است، غلبه خودرومحوری در زندگی مدرن؛ بهویژه خودرو شخصی است. این موضوع سبب شد طراحان شهری به فکر تغییر پارادایم یا انگاره کلی طراحی شهری بیفتند. آنان چاره را در انتقال ایده طراحی شهر از حملونقل شخصی به حملونقل همگانی و از خودرو به ریل دیدند. گفتن این سخن ساده است لیکن، پرداختن به آن با هزاران مشکل ساختاری و مقاومتهای اجتماعی روبهرو است. تغییر ساختار دهها شهری که در آنها انسانها نقش ثانوی دارند و تمام شهر بر مبنای جابهجایی خودروهای شخصی بنا شده و دسترسی به حملونقل همگانی با کیفیت، مطمئن، ایمن، با تسهیلات مدرن و آسان در آنها میسور نیست، به شهرهایی که الگوی طراحی محلهها بر مبنای آمدوشد انسان و تامین امکان دسترسی سریع و آسان وی به حملونقل همگانی بهویژه ریل فراهم باشد البته، کار دشواری است. از آن گذشته تغییر عادات میلیونها آدمی که صرفا بر مبنای خودرو شخصی رفتارهای زندگی عادی و روزمره آنان شکل گرفته به رفتاری که داوطلبانه از خودرو شخصی خود استفاده نکنند و حملونقل همگانی را انتخاب کنند، البته کار بسیار دشواری است. ایده توسعه شهری مبتنی بر حملونقل همگانی (Transit oriented development) مدتها است که در بسیاری از شهرهای بزرگ به مرحله اجرا گذاشته شده و موفقیتهای شایانی را کسب کرده است. ایده ابتدایی بسیار ساده است. از اینرو هم موفق شده است. نکته اول تبدیل ایده ایستگاهها از یک محل پیاده و سوار شدن و تبدیل نوع وسیله حملونقل؛ مثلا پیاده شدن در ایستگاه راهآهن و سوار تاکسی یا خودرو شخصی شدن، به محلی بهعنوان مرکز محله و تبدیل آن به فضایی برای هر نوع مبادله و گفتوگوی شهروندان با یکدیگر است. در این ایده خلق یک فضای اجتماعی و جایی برای تامین امکانات رفاهی و خرید و خدمات روزمره زندگی بدون آنکه چندان نیازی به تغییر شق حملونقل باشد، دستور کار اصلی است. به این مفهوم که هر شهروند امکان دسترسی پیاده به ریل داشته و اگر قرار است در سطح شهر جابهجا شود، با وسیله عمومی و عمدتا ریل سبک یا مترو جابهجا شده و باز پیاده امکان بازگشت به خانه خود را داشته باشد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
کاش فقط برجام نقض شده بود!
جعفر بلوری طی یادداشتی برای روزنامه کیهان نوشت: روز پنجشنبه نمایندگان مجلس سنای آمریکا، با ۹۸ رأی موافق و تنها ۲ رأی مخالف «طرح جامع تحریم ایران و روسیه» را تصویب کردند. گفته شده، این طرح برای تصویب تنها به ۵۰ رای موافق نیاز داشت! اگرچه ترامپ سه ماه فرصت دارد تا درباره اجرای آن تصمیمگیری کند، اما هم اکنون میتوان تصمیم ترامپ را پیشبینی کرد! «برنی سندرز» و «راند پال»، دو سناتوری بودند که به این طرح رأی مخالف دادند. این قانون از یک سو اشخاص و شرکتهای مرتبط با برنامه موشکی ایران را در معرض تحریم قرار میدهد و از سوی دیگر، به دونالد ترامپ، این اختیار را میدهد تا این بار به بهانه «حمایت از تروریسم» و «نقض حقوق بشر»، تحریمهای جدیدی را علیه ایران وضع کند! به عبارتی از این پس رئیسجمهور آمریکا این اختیار را دارد که، افراد و نهادهایی را که با برنامههای موشکی ایران ارتباط دارند یا با گروههایی که با داعش و تروریستهای تکفیری و رژیم صهیونیستی میجنگند (حزبالله لبنان و مقاومت منطقه) همکاری میکنند، مشمول این تحریمها کند. این طرح که با عنوان «مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران» به تصویب سنا رسیده، برای تبدیل شدن به قانون باید در مجلس نمایندگان هم تصویب شود. تصویب این طرح یعنی نقض صریح و موردی بندهای ۲۶، ۲۸ و ۲۹ برجام و در نهایت نیز نقض کل برجام چرا که با این طرح عملا شرط جدیدی به توافق اضافه شده است. آمریکا در برجام متعهد شده بود تحریمهایی را که تعلیق کرده «تحت عناوین دیگر» بازنگرداند. اما با این طرح، نه تنها همه آن تحریمها بازمیگردد بلکه تحریمهای تازه و بیسابقهای نیز به آن اضافه میشود. در یک کلام میتوان گفت، این طرح به رئیسجمهور آمریکا این اجازه را داده تا به تعهداتش در برجام عمل نکند و حتی وارد مواردی از تحریمها علیه کشورمان شود که تاکنون یا نتوانسته یا جرات ورود به آن را نداشته است!؟
مسائل بدخیم در مناسبات ما با غرب
در یادداشت روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی میخوانید: مفهوم "مسائل بدخیم" از دهه ۱۹۷۰ در ادبیات علوم اجتماعی، اقتصادی و مدیریت به کار برده شده است. به نظر میرسد امروز همین مفهوم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و مناسبات ما با غرب بویژه استکبار و استبداد جهانی مصداق دارد. نوع مسئله ما با آمریکا از جنس "مسائل بدخیم" است. "مسائل بدخیم" چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ در مسائل بدخیم، ما هیچ صورتبندی مشخصی از تعریف مسئله نداریم. تعریف مسئله، خود مسئله است. کسی نمیتواند آن را تعریف و سپس حل کند. راهمسئله بدخیم درست یا غلط نیست، "خوب" یا "بد" است. در مسائل بدخیم آزمون درستی برای ارزیابی پیامدهای راه حل وجود ندارد و موجی از پیامدها در پس هر راهحلی خوابیده است. فرصتی بر آزمون و خطا در مسائل بدخیم وجود ندارد. هر بار تلاش برای حل مسئله پیامدهای سنگینی دارد، بویژه آنکه مجموعهای از راهحلها و راهکارها در میان نیست. آینده پژوهی و سناریونویسی مناسبات با غرب بویژه آمریکا باسابقه خونینی که بر روابط فی مابین چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب وجود دارد فوق العاده مهم است و باید آن را در رده "مسائل بدخیم" رتبهبندی کرد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران یک پردهبرداری از این "بدخیمی" کرده و فرمودند:: "بسیاری از مسائل ما با آمریکا قابل حل نیست. مشکل ما با آمریکا اصل جمهوری اسلامی است. آمریکا نه با حقوق بشر ما و نه با انرژی هستهای ما مشکل دارد بلکه مشکل اصلی آمریکا، نفس جمهوری اسلامی است. این یک پرده از شناخت حقیقی مسائل ما با آمریکا و غرب است که نهایت "وخیم" بودن مناسبات ما و آنها را نشان میدهد.
پاسخ به ۴ پرسش درباره مصوبه سنا
امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت: ۱ - طرح تحریمی جدید سنا دقیقا چه چیز را تحریم میکند؟ آنچه پنجشنبه در سنا مصوب شد دارای جزئیات حقوقی و پیچیدگی هایی است که دسته بندی آن زمان میبرد. ۲ - آیا این مصوبه نقض برجام است؟ در پاسخ به این سوال باید به متن برجام رجوع کرد: براساس بند ۲۹ برجام، طرفهای مذاکره کننده با ایران از جمله آمریکا باید «از هرگونه سیاست با هدف خاص تاثیرگذاری منفی و مستقیم بر عادی سازی تجارت و روابط اقتصادی با ایران، در تعارض با تعهدات شان مبنی بر عدم اخلال در اجرای موفقیت آمیز این برجام خودداری کنند.» براساس این بند مصوبه اخیر سنا نقض متن برجام است. تصویب طرح سنا همچنین نقض ماده ۲۸ برجام که در آن تاکید شده ۱ + ۵ باید «با حسن نیت و در فضایی سازنده، برمبنای احترام متقابل» برجام را اجرا کنند نیز هست. ۳ - این طرح چه برسر برجام میآورد؟ برجام به عنوان سندی که قرار بود در مقابل اجرای تعهدات هستهای ایران به رفع موانع تحریمی از مقابل اقتصاد ایران کمک کند، با وجود گره گشایی هایی که در برخی بخشهای تجاری و مالی مرتبط با مراودات خارجی داشته، نتوانسته به وعده هایی که دولت پیش از توافق هستهای مطرح میکرد دست یابد. ۴ - در مقابل این مصوبه چه اقداماتی میتوان انجام داد؟ واقعیت این است که آمریکا در حال «نقض سیستماتیک برجام» است و بدون آن که اثر واضحی برای محکومیت توسط شرکای غربی اش برجای بگذارد، عملا آن را بلااثر میکند. اما مواضع اخیر اروپاییها به خصوص اتحادیه اروپا درباره برجام نشان میدهد که در تحولاتی که شروع شده اتحادیه اروپا یکی از بازیگران اصلی خواهد بود که مواضع اش تاثیر مهمی در اتفاقات آینده خواهد داشت.
جشن تولد اعتدال شاید وقتی دیگر
علی (ع)؛ تجلی عدالت، اخلاق و انقلابی بودن
سید رضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در یادداشت ایران نوشت: امام علی (ع) مظهر عدل است، تا آنجا که عدالت و حقیقت را با او میسنجند. معیار حقجویی و عدالتطلبی، منش و رفتار علی (ع) است. نه تنها شیعیان و مسلمانان، که تمام آزادیخواهان و عدالتجویانی که با نام و سیره آن امام همام آشنایند، شیفته او میشوند و الگوی انسان کامل را علی (ع) میدانند. هویت فرهنگ شیعه ریشه در رفتار و کردار امیرالمؤمنین دارد و شاخصهای همین فرهنگ است که در جهان امروز راه را از بیراهه نشان میدهد و مسیر تعالی انسان را روشن میکند. علی امام عادل و به بیان دقیقتر تجلی عدالت ترازوی سنجش انسان اخلاقی است. او که امام برحق است و مصلحت و منافع جامعه را بیش و پیش از همه میداند و در حالی که مشروعیتش از سوی پیامبر اسلام و منبع وحی تفویض شده، مادامی که از آرای عمومی و اقبال مردم مطمئن نشده، سالهای طولانی سکوت اختیار کرده و اصراری به حکومت ندارد. او به انسان میآموزد که مقبولیت، امری تحمیلی نیست، بلکه یک باور است که برای تحقق آن باید صبر پیشه کرد و قدرت تحمل را بالا برد. بعد از زمامداری امور مسلمین هم رفتار علی همچنان عدالت محور، مردم مدار و اخلاقگرایانه است. گمشده امروز جامعه ما نیز همان اخلاق است و برای احیای این جامعه باید سیره و سنت علی (ع) را جاری و ساری کنیم.
در یادداشت وطن امروز به قلم مهدی محمدی میخوانید: درباره تحریمهای جدید چند مساله هست که هر یک را باید جداگانه بحث کرد، اگرچه همه آنها به هم مرتبط است. این مسائل دربرگیرنده بحثهایی درباره متن، چارچوب، زمینه، نتیجه و در نهایت واکنشی است که باید به این تحریم نشان داد. از حیث متن، با پدیدهای کم و بیش بیسابقه مواجهیم که میتوان آن را یک قطعنامه ۱۹۲۹ دیگر دانست. قانون جدید، یک تحریم ساده نیست بلکه نوعی محاصره اقتصادی علیه ایران است. «قانون مقابله با فعالیتهای بیثبات کننده ایران» تحریمهای ثانویه وسیعی علیه برنامه موشکی ایران اعمال میکند. دقیق که میشوید برنامه موشکی بهانه است و قانون جدید در پی آن است که تمام بخشهای غیرنظامی اقتصاد ایران را به بهانه کمک به برنامه موشکی تحریم کند. در گام بعد، قانون جدید کل سپاه را مشمول تحریم قرار میدهد. این امر جدید نیست، ولی فضاسازی بینالمللی علیه اقتصاد ایران را تشدید خواهد کرد. قانون جدید حقوق بشر را هم بهانه کرده و احتمالا بنا دارد برخی نهادهای اقتصادی در ایران را با این عنوان تحریم کند. همچنین این قانون اختیارات وزارت خارجه آمریکا برای معاف کردن اشخاص حقیقی و حقوقی از تحریمها را محدود و منوط به مجوز کنگره میکند. این قانون، برنامه تسلیحات متعارف ایران را هم برای همیشه ممنوع میکند در حالی که حتی قطعنامه ۲۲۳۱ برای این محدودیتها زمان ۵ ساله مقرر کرده است. به این ترتیب، این قانون تمام تحریمهایی را که برجام روی کاغذ تعلیق کرده بود بازمیگرداند و موارد مهمی هم به آن اضافه میکند. از حیث چارچوب، مساله اصلی این است که این قانون را در کدام چارچوب کلی باید تحلیل کرد؟ این یک مسیر جدید نیست. آمریکا از برجام آموخته است که در صورت شرطیسازی افکار عمومی ایران در دوقطبیهای اقتصاد- امنیت ملی، به دلیل وجود یک جریان همکار در ایران که آماده سردادن ندای سازش است، میتواند به دستکاری در محاسبات راهبردی ایران امیدوار باشد. کاملا واضح است آمریکاییها میخواهند درباره برنامههای موشکی و منطقهای ایران همان راهی را بروند که درباره برجام رفتند، یعنی رساندن هزینه اقتصادی این برنامهها به اندازهای که کشور حس کند تداوم آنها تهدید موجودیتی برای انقلاب ایجاد خواهد کرد. علاوه بر این، برجام آمریکا را به تحریمها معتاد کرده و آن را به این نتیجه رسانده که تحریم جواب میدهد. پیشتر هم آمریکاییها گفته بودند هدف واقعیشان از برجام نه کاهش تحریمها، بلکه کاهش توان پاسخدهی ایران به تحریمهاست. چارچوب محاسباتی که برجام ایجاد کرده، اگر به غیر از این تحریمها بینجامد باید تعجب کرد. در عین حال، توجه به این نکته بسیار مهم است- و جداگانه درباره آن سخن خواهیم گفت- که هدف نهایی همچنان نشاندن ایران پای میز مذاکره و محدود کردن برنامههای امنیت ملی ایران در یک توافق دوطرفه، به دست خودش و تحت فشار داخلی است. همچنان هیچ سناریویی که لااقل بخشی از آن از داخل سازمان نیافته باشد وجود ندارد.
تحریمهای جدید و بیمفهوم شدن برجام
در یادداشت امروز روزنامه «جامجم» میخوانید: اقداماتی مانند تحریمهای جدید سنای آمریکا علیه ایران به بهانه برنامههای ... ستهای قطعا بتدریج برجام را بیمفهوم میکند البته به نظر میرسد آمریکاییها از سکوت ما در برابر اینگونه اقدامات آمریکا سوءاستفاده میکنند و قدم به قدم در همه حوزهها عرصه را بر ملت ایران تنگ میکنند. مشکل این است که آمریکا احساس میکند ارادهای در نظام جمهوری اسلامی ایران برای دفاع از حقوق مردم نیست یا اینکه چنین برداشتی در مورد ایران برای آنها ایجاد شده است. متاسفانه برخی در داخل کشورمان تلاش میکنند اینگونه اقدامات آمریکا را کوچک نشان دهند و چنین رویکردی از دو جهت به آمریکا کمک میکند. اول اینکه مردم متوجه عمق اقدامات آمریکا نمیشوند و بنابراین اراده عمومی برای واکنش نسبت به اقدامات آمریکا در مردم به وجود نمیآید؛ دیگر اینکه آمریکا با مشاهده برخی افراد متنفذ در داخل کشورمان که در جهت پنهان کردن ضربههای آمریکا در ایران هستند به اقدامات خود علیه ایران دلگرم شده و ادامه میدهد. حتی در خود آمریکا برخی از مسئولان اعلام میکنند که این روند برای برجام خطرناک است، اما در داخل ایران برخی افراد این موضوع را پنهان و تلاش میکنند مردم را از واکنش معنادار بترسانند، در حالی که ترساندن مردم، آمریکاییها را جسورتر میکند و با ادامه این روند، در آینده وضعیت تحریمها بدتر میشود و این روند خطرناک است.
از یک «بیسواد» رسانه به «سوپراستار» سینما!
حمزه ناجیان طی یادداشتی در روزنامه افکار نوشت: نمیتوانم دقیق بگویم که این یک یادداشت هنری است یا سیاسی، یا باید در قالب اجتماعی آن را قرار داد. از آن جهت هنری است که علت اصلی نگارش آن توهین یک خانم بازیگر به اهالی خبر است. از یک جهت سیاسی میتواند باشد چرا که شاید توهینهای اخیر سیاسیون این اجازه را به بازیگران داده تا گستاختر از همیشه به قشر ضعیف خبرنگار اهانت کنند. از نگاه دیگر اجتماعی است چرا که باید جوانب روان شناختی و جامعهشناسی چنین رفتارهای پرخاشگرانهای را مورد آسیبشناسی قرار داد. بهناز جعفری که شاید برای نخستین بار طی سالهای اخیر ۲ سریال مناسبتی همزمان آن هم در پربینندهترین زمان پخش روی آنتن دارد در نشست خبری سریال «زیر پای مادر» که پس از یک ساعت تاخیر در آن حضور پیدا کرد، طلبکارانه در پاسخ به سوال خبرنگاران آنها را بی سواد خطاب کرد و حتی به یک خبرنگار دیگر گفت: تو خماری و وقتی با جواب منفی وی مواجه شد گفت: تو «چیزی انداختی بالا». وی در بخش دیگری از صحبت هایش عنوان کرد شما همه تان صرفاً یک کارمند هستید که برای کار آمدید اینجا! واقعاً مگر جواب یک سوال آن قدر سخت است که به او برچسب خمار یا معتاد بودن میزنید؟ مگر کار خبرنگار چیزی غیراز سوال پرسیدن است؟ گاهی یک خبرنگار در جایگاه کارشناس قرار دارد و سوالاتش حرفهایتر است و گاهی خبرنگار آماتور است و سوالاتش نیاز به اصلاح دارد، اما این دلیل نمیشود که به او اهانت شود. (انتظار میرود که خانم جعفری تفاوت خبرنگار سینما با منتقد سینما را متوجه باشند). همچنین اساسا نشست خبری یک فیلم با جلسه نقد و بررسی نیز متفاوت است و این جلسات برخلاف جلسات نقد و بررسی که بیشتر تحلیلی و تخصصی است جنبه خبری دارد که به هرچه بیشتر دیده شدن فیلم کمک کند. سوال دیگر آنکه مگر «کارمند» بودن به خودی خود بد است؟ شما با این لفظ بیش از هرکس، میلیونها کارمند شریف را زیرسوال میبرید؟ اگر با عینک شما بخواهیم به این واژه نگاه بیاندازیم (با احترام به تمام هنرمندان) بازیگر هم کارمند مجموعه کارگردانی است. یکی از طرفداران خانم جعفری در حمایت از وی گفت: شما اصلا کار ایشان را روی صحنه تئاتر دیده اید؟ بله من ایفای نقش ایشان را دیدم و از آن لذت بردم، اما این دلیل نمیشود که چشمم را روی توهین هایش ببندم. او که بهناز جعفری است اگر بهترین بازیگر ایران هم بخواهد به مردم و هر قشری از مردم توهین کند چشممان را روی کارنامه هنریاش میبندیم. همانطور که امیر جعفری نیز چندی پیش صحبتهای ناخوشایندی انجام داد و با مخالفت شدید مردم مواجه شد.
دوقطبیزدائی کنیم
در یادداشت روزنامه جمهوری اسلامی میخوانید: یکی از نکات مهم بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار کارگزاران نظام با ایشان در هفته گذشته هشدار ایشان درباره «دوقطبی شدن کشور» بود. ایشان گفتند: در سال ۵۹ رئیسجمهور وقت، جامعه را دوقطبی و مردم را به دو دسته مخالف و موافق تقسیم کرد که نباید این تجربه تکرار شود. تمرکز بر این نکته مهم در این زمان از این نظر بسیار لازم است که با توجه به شرایط منطقه و چنگ و دندانی که قدرتهای سلطهگر نشان میدهند، وحدت و انسجام از ضروریترین نیازهای جامعه ماست. در منطقهای که ما زندگی میکنیم، تحریکات آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران اکنون به اوج رسیده است. دونالد ترامپ با سفر به عربستان و سرزمینهای اشغالی فلسطین، ناتوی عربی را کلید زد و به همراه آل سعود آشکارا جمهوری اسلامی ایران را برهم زننده ثبات منطقه و حامی تروریسم نامید. بحران در سوریه، عراق، بحرین، یمن، لیبی و افغانستان ادامه دارد و بحران قطع رابطه عربستان و چند کشور عربی با قطر که یکی از عمدهترین دلایل آن، رابطه قطر با ایران است، نیز شرایط منطقه را دشوارتر کرده است. در سطح جهانی، خط و نشان کشیدنهای رئیسجمهور تازه کار آمریکا علیه ایران و تصویب تحریمهای جدید توسط سنای آمریکا علیه ایران، نشانههائی هستند که باید ما را به آمادگی هرچه بیشتر برای مقابله با توطئههای خارجی تشویق کنند. کلید خوردن عملیات تروریستی در داخل ایران توسط گروهکهای تکفیری هر چند توسط مسئولین نظام کم اهمیت دانسته شد، ولی نشانه ورود ناتوی عربی به بخش عملی توطئه علیه ایران است، توطئهای که قطعاً آمریکا و رژیم صهیونیستی با آن هماهنگ هستند و در طراحی و پشتیبانی آن سهم دارند. در چنین شرایطی است که در داخل کشور به یکپارچگی و انسجام نیاز داریم و نباید زمینه برای دو قطبی شدن جامعه فراهم شود.
آمریکا در پی بیثباتی منطقه است
دو عامل نفت و دخالت خارجی، تقریبا کلیه معادلات را در کشورهای منطقه به هم زد. هیچ اتفاقی نیست که در منطقه رخ دهد و به یکی از این دو عامل مربوط نشود. در ٧٠ سال پس از جنگ جهانی دوم، بیشترین جنگهای جهان در این منطقه رخ داده است. ٤ جنگ بزرگ میان اعراب و اسراییل، چند جنگ متوسط میان فلسطینیها و لبنانیها با اسراییل، دو جنگ گسترده از سوی عراق علیه ایران و کویت و یک جنگ در یمن به وسیله عبدالناصر، جنگهای ویرانگر داخلی در عمان، لبنان، سوریه، عراق، لیبی، منطقه کردستان، جنگ عربستان علیه یمن، و جنگهای چهار دههای افغانستان و انواع و اقسام کودتاها در منطقه عموماً متاثر از این دو عامل بودهاند. در این میان ایران توانسته است تاثیر یک عامل را که همان دخالت خارجی باشد از تغییرات داخلی خود از میان ببرد و به همین دلیل در مسیری قابل قبول برای رسیدن به ثبات و آرامش قرار گیرد و چشمانداز امیدبخشی را برای عبور از این مرحله خطرناک منطقهای به دست آورد. به همین دلیل است که انتخابات پرشوری را در ماه گذشته تجربه کرد که در هیچ کدام از کشورهای منطقه شاهد آن نبودهایم و نیستیم.
شهرسازی ریلپایه در مسیر تحقق
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *