کارشناس روسی: تحولات "افغانستان" با هدف بیثبات سازی منطقه شکل میگیرد
کارشناس سیاسی روس معتقد است که بیثباتی در افغانستان یک استراتژی کاملا آگاهانه از سوی بازیگران خارجی در جهت رسیدن به اهداف خود در منطقه میباشد.
به گزارش سرویس بین الملل سرگئی کوژمیاکین، تحلیلگر سیاسی روس در یادداشتی به بررسی تحولات اخیر افغانستان و به خصوص تاثیر انفجار تروریستی «کابل» روی ثبات و امنیت منطقه پرداخته است.
در این یادداشت آمده است: حادثه تروریستی اخیر کابل یکی از بزرگترین حملات وحشیانه در تاریخ افغانستان بود که ده ها تن کشته و صدها نفر زخمی به جای گذاشت.
متاسفانه همه روزه بر ماتم عزیزان و نزدیکان خود نشستن دیگر یک واقعیت تلخ روزگار مردم افغانستان شده و وقوع مجدد چنین حوادثی در آینده نیز به دور از احتمال نمی باشد.
اما بیثباتی در افغانستان یک استراتژی کاملا آگاهانه می باشد که از سوی بازیگران خارجی پیاده می شود.
برای رهبران آمریکا از دست دادن افغانستان به عنوان کشور دارای موقعیت مهم ژئوپلیتیکی غیر قابل قبول میباشد.
کنترل بر افغانستان نه تنها امکان حضور نیروهای نظامی غرب در همسایگی مستقیم 2 کشور مخالف اصلی هژمونی واشنگتن - یعنی چین و ایران را فراهم میکند بلکه برای ایجاد کانون های خشونت و هرج و مرج و تلاش در جهت انتقال آن به قلمرو این کشورها نیز امکان پذیر میشود.
به این منظور میزان تنش و بی ثباتی در افغانستان همواره در سطح بالایی نگاه داشته می شود.
فلسفه وجودی گروه تروریستی داعش در افغانستان هم در این چهارچوب قابل بحث و بررسی است. داعش یک پروژه ساختگی است که از بیرون وارد افغانستان شده و به این دلیل بیشتر اعضای واقعی آن شبه نظامیان خارجی می باشند.
اخبار منابع رسانه ای و همچنین گزارش های سرویس های اطلاعاتی کشورهای مختلف ارتباط دائمی داعشیان در افغانستان با پادشاهی های خلیج فارس را که از نزدیک ترین متحدان واشنگتن در منطقه می باشند، تائید میکند.
در این رابطه باید گفت که طالبان عمدتا یک سازمان افغانی بوده و بخش قابل توجهی از مبانی فکری آن را اسلامی خاص محلی و ناسیونالیسم پشتون تباری شکل داده است.
طالبان رهایی افغانستان از اشغال خارجی و ساخت کشور بر طبق دیدگاه های سنتی - اسلامی قبایل افغان در خصوص دولت و جامعه را از اصلی ترین اهداف خود می دانند.
طالبان همیشه تائید میکنند که هدف تعرض به قلمرو سایر کشورها را ندارند. حتی رهبری طالبان قبل از عملیاتهای بهاری خود اعلام کرد که در مناطق جدید تحت کنترل خود ثبات و امنیت برقرار کرده و از تلفات مردم غیر نظامی جلوگیری به عمل خواهد آورد.
اینکه طالبان نسبت به مذاکرات صلح تمایل نشان می دهند، حاکی از آن است که با ایده ایجاد «خلافت جهانی» و «جنگ به خاطر جنگ» فاصله دارند.
طی سال های اخیر برای حل مشکل افغانستان ابتکارات زیادی صورت گرفت که در این راستا می توان به تلاش های روسیه، چین، ایران، پاکستان اشاره کرد.
اما بازیگران فرامنطقهای به رهبری آمریکا صلح افغانستان را نمیخواهند. چرا که صلح مانع تحقق پروژه آنها برای انتقال بی ثباتی به خارج از افغانستان خواهد شد. بنابراین چنین نقشی به داعش واگذار شده است.
برخلاف طالبان که حملات خود را عمدتا بر علیه نیروهای نظامی و امنیتی انجام می دهند، داعش همواره به فکر سازمان دهی اقدامات تروریستی به گونه ای است که تلفات به صورت حداکثری به بار آید که به این منظور مکان های عمومی را انتخاب می کند.
بنابر این پذیرش مسئولیت حمله اخیر تروریستی پایتخت افغانستان (و همچنین حمله حدود 3 ماه پیش به بیمارستان نظامی کابل) از سوی داعش جای تعجب ندارد.
جالب اینجاست که دولت کابل حاضر به پذیرش این واقعیت نبوده و معمولا انگشت اتهام خود را به طرف طالبان، پاکستان و حتی گاهی ایران (مانند ادعای بی پایه رسانهای مبنی بر حمایت ایران از داعش در ولایت ننگرهار) نشانه میگیرند.
البته رفتار مسئولین دولت افغانستان بسیار روشن است، آنها به طور کامل وابسته به اراده حامیان خارجی خود می باشند که هیچ تمایلی به روند صلح بین نیروهای افغانستانی ندارند.
حالا با وقوع حادثه تروریستی اخیر کابل، آمریکایی ها برای افزایش حضور نظامی در این کشور برگ برنده در اختیار گرفتند.
تا وقوع این اتفاق صحبت از ورود 5 هزار نفر نظامی جدید خارجی به افغانستان در میان بود ولی احتمالا اکنون این رقم افزایش بیشتری پیدا کند.
دیگر اینکه اقدام تروریستی داعش همچنین هدف به هم زدن پروژه های چین و ایران را دنبال می کند. بازیگران فرامنطقهای نمیخواهند به کابل اجازه دهند تا به استراتژی «یک کمربند - یک جاده» که می تواند چین و ایران را به هم متصل کند، بپیوندد.
و در نهایت حمله تروریستی کابل یک پیام نگران کننده برای جمهوریهای آسیای مرکزی می باشد. داعش می تواند برای بی ثبات سازی منطقه مورد استفاده قرار گیرد که در راستای منافع آمریکا و متحدانش می باشد. چرا که به حداقل رساندن نفوذ روسیه، چین و ایران در منطقه از اهداف مهم آنها میباشد.
در چنین شرایطی لازم است بر روی 2 مسئله تمرکز شود، نخست افزایش تواناییهای دفاعی و دیگری کمک به حل بحران افغانستان با نقش و حضور گروههای اصلی سیاسی، نظامی، قومی و مذهبی این کشور میباشد.
/
در این یادداشت آمده است: حادثه تروریستی اخیر کابل یکی از بزرگترین حملات وحشیانه در تاریخ افغانستان بود که ده ها تن کشته و صدها نفر زخمی به جای گذاشت.
متاسفانه همه روزه بر ماتم عزیزان و نزدیکان خود نشستن دیگر یک واقعیت تلخ روزگار مردم افغانستان شده و وقوع مجدد چنین حوادثی در آینده نیز به دور از احتمال نمی باشد.
اما بیثباتی در افغانستان یک استراتژی کاملا آگاهانه می باشد که از سوی بازیگران خارجی پیاده می شود.
برای رهبران آمریکا از دست دادن افغانستان به عنوان کشور دارای موقعیت مهم ژئوپلیتیکی غیر قابل قبول میباشد.
کنترل بر افغانستان نه تنها امکان حضور نیروهای نظامی غرب در همسایگی مستقیم 2 کشور مخالف اصلی هژمونی واشنگتن - یعنی چین و ایران را فراهم میکند بلکه برای ایجاد کانون های خشونت و هرج و مرج و تلاش در جهت انتقال آن به قلمرو این کشورها نیز امکان پذیر میشود.
به این منظور میزان تنش و بی ثباتی در افغانستان همواره در سطح بالایی نگاه داشته می شود.
فلسفه وجودی گروه تروریستی داعش در افغانستان هم در این چهارچوب قابل بحث و بررسی است. داعش یک پروژه ساختگی است که از بیرون وارد افغانستان شده و به این دلیل بیشتر اعضای واقعی آن شبه نظامیان خارجی می باشند.
اخبار منابع رسانه ای و همچنین گزارش های سرویس های اطلاعاتی کشورهای مختلف ارتباط دائمی داعشیان در افغانستان با پادشاهی های خلیج فارس را که از نزدیک ترین متحدان واشنگتن در منطقه می باشند، تائید میکند.
در این رابطه باید گفت که طالبان عمدتا یک سازمان افغانی بوده و بخش قابل توجهی از مبانی فکری آن را اسلامی خاص محلی و ناسیونالیسم پشتون تباری شکل داده است.
طالبان رهایی افغانستان از اشغال خارجی و ساخت کشور بر طبق دیدگاه های سنتی - اسلامی قبایل افغان در خصوص دولت و جامعه را از اصلی ترین اهداف خود می دانند.
طالبان همیشه تائید میکنند که هدف تعرض به قلمرو سایر کشورها را ندارند. حتی رهبری طالبان قبل از عملیاتهای بهاری خود اعلام کرد که در مناطق جدید تحت کنترل خود ثبات و امنیت برقرار کرده و از تلفات مردم غیر نظامی جلوگیری به عمل خواهد آورد.
اینکه طالبان نسبت به مذاکرات صلح تمایل نشان می دهند، حاکی از آن است که با ایده ایجاد «خلافت جهانی» و «جنگ به خاطر جنگ» فاصله دارند.
طی سال های اخیر برای حل مشکل افغانستان ابتکارات زیادی صورت گرفت که در این راستا می توان به تلاش های روسیه، چین، ایران، پاکستان اشاره کرد.
اما بازیگران فرامنطقهای به رهبری آمریکا صلح افغانستان را نمیخواهند. چرا که صلح مانع تحقق پروژه آنها برای انتقال بی ثباتی به خارج از افغانستان خواهد شد. بنابراین چنین نقشی به داعش واگذار شده است.
برخلاف طالبان که حملات خود را عمدتا بر علیه نیروهای نظامی و امنیتی انجام می دهند، داعش همواره به فکر سازمان دهی اقدامات تروریستی به گونه ای است که تلفات به صورت حداکثری به بار آید که به این منظور مکان های عمومی را انتخاب می کند.
بنابر این پذیرش مسئولیت حمله اخیر تروریستی پایتخت افغانستان (و همچنین حمله حدود 3 ماه پیش به بیمارستان نظامی کابل) از سوی داعش جای تعجب ندارد.
جالب اینجاست که دولت کابل حاضر به پذیرش این واقعیت نبوده و معمولا انگشت اتهام خود را به طرف طالبان، پاکستان و حتی گاهی ایران (مانند ادعای بی پایه رسانهای مبنی بر حمایت ایران از داعش در ولایت ننگرهار) نشانه میگیرند.
البته رفتار مسئولین دولت افغانستان بسیار روشن است، آنها به طور کامل وابسته به اراده حامیان خارجی خود می باشند که هیچ تمایلی به روند صلح بین نیروهای افغانستانی ندارند.
حالا با وقوع حادثه تروریستی اخیر کابل، آمریکایی ها برای افزایش حضور نظامی در این کشور برگ برنده در اختیار گرفتند.
تا وقوع این اتفاق صحبت از ورود 5 هزار نفر نظامی جدید خارجی به افغانستان در میان بود ولی احتمالا اکنون این رقم افزایش بیشتری پیدا کند.
دیگر اینکه اقدام تروریستی داعش همچنین هدف به هم زدن پروژه های چین و ایران را دنبال می کند. بازیگران فرامنطقهای نمیخواهند به کابل اجازه دهند تا به استراتژی «یک کمربند - یک جاده» که می تواند چین و ایران را به هم متصل کند، بپیوندد.
و در نهایت حمله تروریستی کابل یک پیام نگران کننده برای جمهوریهای آسیای مرکزی می باشد. داعش می تواند برای بی ثبات سازی منطقه مورد استفاده قرار گیرد که در راستای منافع آمریکا و متحدانش می باشد. چرا که به حداقل رساندن نفوذ روسیه، چین و ایران در منطقه از اهداف مهم آنها میباشد.
در چنین شرایطی لازم است بر روی 2 مسئله تمرکز شود، نخست افزایش تواناییهای دفاعی و دیگری کمک به حل بحران افغانستان با نقش و حضور گروههای اصلی سیاسی، نظامی، قومی و مذهبی این کشور میباشد.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *