دو ویژگی مهم حضرت اباالفضل(ع) در کلام رهبر معظم انقلاب
رهبر معظم انقلاب میفرماید: در زیارات و کلماتی که از ائمه (ع) راجع به اباالفضل (ع) رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است: یکی بصیرت، یکی وفا. بصیرت اباالفضل(ع) کجاست؟ همه یاران حسینی، صاحبان بصیـرت بـودنـد؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از تسنیم، شنیدن فضایل و برخی ابعاد و ویژگیهای شخصیتی ائمه(ع) در کلام بزرگان دین باعث ایجاد نگرش و معرفتی نوین در افکار شیعیان میشود. در واقع ایام ولادتها و شهادتهای امامان معصوم(ع) باید فرصتی جهت تبیین معارف و فضایل این بزرگواران باشد تا جامعه اسلامی ضمن اینکه به غم و شادی میپردازد، به شعور و معرفت عترت(ع) نیز برسد.
در عصر ما رهبر معظم انقلاب اسلامی پیوسته در مناسبات مختلف با نوع نگاه و بصیرت نافذشان بارها و بارها به مناسبات مختلف به بیان مسائل و عبرتهایی از ماجراهای اهلبیت(ع) پرداختند، امروزه پس از گذشت سالها از آن طرح بحثها، وقتی کمی دقیق میشویم، قیمت و بصیرت چنین افرادی برایمان بیش از پیش نمایان میشود و لزوم به کارگیری آنها را در جامعه به وضوح حس میکنیم.
در زیارات و کلماتی که از ائمه(ع) راجع به اباالفضل العباس (ع) رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است: یکی بصیرت ، یکی وفا. بصیرت اباالفضل العبّاس (ع) کجاست؟ همۀ یاران حسینی، صاحبان بصیـرت بـودنـد؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از ایـن بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیـم و امـاننامـه کـردنـد و گفتنـد ما تــو را امـان مــیدهیـم ؛ چنـان بـرخــورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان کرد. گفت: من از حسین جدا شوم؟! وای بر شما! اف بر شما و اماننامه شما. نمونـه دیگر بصیرت او، این بـود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میـدان بروند و مجاهدت کنند تا اینکه به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهـار بـرادر از یک مـادر بودنـد: «ابالفضل العبّاس (ع) بـرادر بزرگتـر، جعفـر، عبدالله و عثمان». انسان برادرانش را در مقابل چشم خـود برای حسین بن علی (ع) قـربانی کنـد؛ به فکـر مادر داغدارش هم نباشد که بگویـد یکی از برادران برود تا اینکه مادرم دلخـوش باشد؛ بـه فکــر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است. حضرت اباالفضل (ع) را بـرای آوردن آب فـرستاد اما آنچه کـه مـن در نقلهای معتبـر مثـل «ارشاد مفیـد» و «لهوف» ابن طاووس دیدم، اندکـی با ایـن نقل تفاوت دارد که شاید اهمیت حادثـه را هـم بیشتر میکند. در این کتابهای معتبر اینطور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر این بچـهها و کـودکان، بـر ایـن دختـران صغیر و بـر اهل حـرم تشنگی فشار آورد کــه خود امام حسین (ع) و اباالفضل (ع) باهم به طلب آب رفتند. اباالفضل (ع) تنها نرفت؛ خود امام حسین (ع) هم با اباالفضل (ع) حرکت کرد و به طرف همان شریعه فرات شعبهای از نهر فرات که در منطقه بود رفتند، بلکه بتوانند آبی بیاورند.
این دو برادر شجاع و قویپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکی امام حسین در سن نزدیک به 60 سالگی است اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بینظیر است. دیگری هم برادر جوان سی و چند سالهاش اباالفضل العباس(ع) است، با آن خصوصیاتی که همه او را شناختهاند. این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم، در وسط دریای دشمن، صف لشکر را میشکافنـد. بـرای اینکه خـودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. در اثنای این جنگِ سخت است کـه ناگهان امام حسین (ع) احساس میکند دشمن بین او وبرادرش عباس (ع) فاصله انداخته است. در همین زمان است که اباالفضل (ع) به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب میرساند. آنطور که نقل مـیکنند، او مشک آب را پر میکند که برای خیمهها ببرد. در اینجا هر انسانی به خود حـق مـیدهد که یک مشت آب هـم بـه لب های تشنه خودش بـرساند امـا او در اینجا وفاداری خویش را نشان داد. اباالفضل العباس (ع) وقتی که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فذکر عطش الحسین» به یاد لبهای تشنه امام حسین (ع)، شاید به یاد فـریادهای العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه عطشناک علی اصغر(ع) افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روی آب ریخت و بیرون آمد. در ایـن بیرون آمدن است که آن حـوادث رخ مـیدهـد و امام حسین (ع) ناگهان صـدای بـرادر را میشنود که از وسط لشکر فریاد زد «یا اخا ادرک اخاک».
بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران در 26 فروردین سال 79
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
در عصر ما رهبر معظم انقلاب اسلامی پیوسته در مناسبات مختلف با نوع نگاه و بصیرت نافذشان بارها و بارها به مناسبات مختلف به بیان مسائل و عبرتهایی از ماجراهای اهلبیت(ع) پرداختند، امروزه پس از گذشت سالها از آن طرح بحثها، وقتی کمی دقیق میشویم، قیمت و بصیرت چنین افرادی برایمان بیش از پیش نمایان میشود و لزوم به کارگیری آنها را در جامعه به وضوح حس میکنیم.
در زیارات و کلماتی که از ائمه(ع) راجع به اباالفضل العباس (ع) رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است: یکی بصیرت ، یکی وفا. بصیرت اباالفضل العبّاس (ع) کجاست؟ همۀ یاران حسینی، صاحبان بصیـرت بـودنـد؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از ایـن بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیـم و امـاننامـه کـردنـد و گفتنـد ما تــو را امـان مــیدهیـم ؛ چنـان بـرخــورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان کرد. گفت: من از حسین جدا شوم؟! وای بر شما! اف بر شما و اماننامه شما. نمونـه دیگر بصیرت او، این بـود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میـدان بروند و مجاهدت کنند تا اینکه به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهـار بـرادر از یک مـادر بودنـد: «ابالفضل العبّاس (ع) بـرادر بزرگتـر، جعفـر، عبدالله و عثمان». انسان برادرانش را در مقابل چشم خـود برای حسین بن علی (ع) قـربانی کنـد؛ به فکـر مادر داغدارش هم نباشد که بگویـد یکی از برادران برود تا اینکه مادرم دلخـوش باشد؛ بـه فکــر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است. حضرت اباالفضل (ع) را بـرای آوردن آب فـرستاد اما آنچه کـه مـن در نقلهای معتبـر مثـل «ارشاد مفیـد» و «لهوف» ابن طاووس دیدم، اندکـی با ایـن نقل تفاوت دارد که شاید اهمیت حادثـه را هـم بیشتر میکند. در این کتابهای معتبر اینطور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر این بچـهها و کـودکان، بـر ایـن دختـران صغیر و بـر اهل حـرم تشنگی فشار آورد کــه خود امام حسین (ع) و اباالفضل (ع) باهم به طلب آب رفتند. اباالفضل (ع) تنها نرفت؛ خود امام حسین (ع) هم با اباالفضل (ع) حرکت کرد و به طرف همان شریعه فرات شعبهای از نهر فرات که در منطقه بود رفتند، بلکه بتوانند آبی بیاورند.
این دو برادر شجاع و قویپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکی امام حسین در سن نزدیک به 60 سالگی است اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بینظیر است. دیگری هم برادر جوان سی و چند سالهاش اباالفضل العباس(ع) است، با آن خصوصیاتی که همه او را شناختهاند. این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم، در وسط دریای دشمن، صف لشکر را میشکافنـد. بـرای اینکه خـودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. در اثنای این جنگِ سخت است کـه ناگهان امام حسین (ع) احساس میکند دشمن بین او وبرادرش عباس (ع) فاصله انداخته است. در همین زمان است که اباالفضل (ع) به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب میرساند. آنطور که نقل مـیکنند، او مشک آب را پر میکند که برای خیمهها ببرد. در اینجا هر انسانی به خود حـق مـیدهد که یک مشت آب هـم بـه لب های تشنه خودش بـرساند امـا او در اینجا وفاداری خویش را نشان داد. اباالفضل العباس (ع) وقتی که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فذکر عطش الحسین» به یاد لبهای تشنه امام حسین (ع)، شاید به یاد فـریادهای العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه عطشناک علی اصغر(ع) افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روی آب ریخت و بیرون آمد. در ایـن بیرون آمدن است که آن حـوادث رخ مـیدهـد و امام حسین (ع) ناگهان صـدای بـرادر را میشنود که از وسط لشکر فریاد زد «یا اخا ادرک اخاک».
بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران در 26 فروردین سال 79
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *