روستای خاکستری «سرآقا سید»+عکس
«گلیخانم» گوشه چشم نمگرفتهاش را با لبه روسری سیاهش پاک میکند؛ دست میکشد روی صورت پیرمرد و نگاهش میرود سمت آسمان، یعنی میشود «آقا مصطفی» شفا بگیرد؟
به نقل از ایسنا، شاید تو ندانی «سرآقا سید» کجاست؟ عجیب نیست. خیلیها نام اینجا به گوششان نخورده است. «سرآقا سید» اسم یک روستای اصیل پلکانی در چهارمحال و بختیاری است. همه اهالی اینجا «سیّد» هستند. روستا برق دارد اما از مدرسه، دوا و دکتر و اینطور چیزها خبری نیست. کار اصلی مردم روستا استحصال نمک از چشمههای اطراف است. بعضیها هم به دامداری و کشاورزی دلخوشاند.
«گلیخانم» و «آقامصطفی» که دارند در این تصویر به شما لبخند میزنند از اهالی سرآقا سید هستند. البته این عکس تازه نیست. این تصویر زمانی ثبت شده که آقامصطفی هنوز مریض نبود و شانه به شانه یار گلیخانم بود. لبخند گلیخانم اینجا نشانه شرم است؛ چون خجالت میکشید این طور کنار آقا مصطفی بنشیند و عکس زن و شوهری بیندازد. فقط خدا میداند بعد از چند سال دارند عکس دونفری میاندازند.
آقامصطفی حالش خوب نیست. دیگر نمیتواند از خانه بیرون بیاید. فشارخون و تشنج دارد و حالا قرصهایش که تا حدی تسکین دردهایش بوده، تمام شدهاند. دکتری هم در «سرآقا سید» نیست که آقا مصطفی را ویزیت کند و دارویی بدهد.
«گلی خانم» دیگر نمیخندند، فقط تا چشمش به عکاس میافتد، میپرسد: «تو قرص نداری، بدم آقامصطفی بخوره، حالش خوب شه؟»
/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
زندگی اینجا معمولی است؛ خیلی معمولی. نه آن طور که فکر کنی آدمها به نان شبشان محتاجاند و نه اینکه بخواهی یک زندگی روستایی رنگی و فانتزی در ذهنت تصور کنی؛ اینجا یکجورهایی خاکستری است.
اینها دو تا از مهربانهای «سرآقا سید»اند. مهماننوازند حتی اگر چیزی در خانه برای خوردن نداشته باشند؛ از آن آدمها که وجودشان سر تا سر برکت است، از آنها که لطف و سادگیشان حالت را خوب میکند.
ثبتکننده این تصویر آنقدر از همنشینی با «گلیخانم» و «آقامصطفی» لذت برده که تصمیم گرفته یک سال بعد دوباره سری به آنها بزند و تصویر خندان و ساده دیگری از آنها ثبت کند. اما گلیخانم دیگر نمیخندند، آقامصطفی هم بیحال و رنجور و زمینگیر شده است. «گلی خانم» گوشه چشم نمگرفتهاش را با لبه روسری سیاهش پاک میکند، دست میکشد روی صورت پیرمرد و نگاهش میرود سمت آسمان، یعنی میشود «آقا مصطفی» شفا بگیرد؟
آقامصطفی حالش خوب نیست. دیگر نمیتواند از خانه بیرون بیاید. فشارخون و تشنج دارد و حالا قرصهایش که تا حدی تسکین دردهایش بوده، تمام شدهاند. دکتری هم در «سرآقا سید» نیست که آقا مصطفی را ویزیت کند و دارویی بدهد.
«گلی خانم» دیگر نمیخندند، فقط تا چشمش به عکاس میافتد، میپرسد: «تو قرص نداری، بدم آقامصطفی بخوره، حالش خوب شه؟»
/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *