خوشحالی "کیم ایل سونگ" از ساخت موشک در ایران/ توصیه جالب رهبر وقت کره شمالی به مقام عالی رتبه سپاه

10:01 - 11 فروردين 1396
کد خبر: ۲۹۴۰۷۸
دسته بندی: سیاست
در جنگ با آمریکایی ها بلوک شرق طرفدار ما بود. تقسیم کارکرده بودند که هر کدام کمکی کنند. چکسلواکی هم وظیفه داشت فشنگ ما را تامین کند. یک روز گفت فشنگ نمی دهم.
-گروه سیاسی: هجدهم تیر 1373 کیم ایل سونگ رهبر 82 ساله کره شمالی بعد از 46 سال حکومت از دنیا رفت. پسر ارشد وی کیم جونگ ایل 52 ساله به عنوان رهبر انتخاب شد.

کیم ایل سونگ| اولین رهبر کره شمالی
کیم ایل سونگ| اولین رهبر کره شمالی
 کیم جونگ ایل| رهبر کره شمالی از 1994 تا 2011
کیم جونگ ایل| رهبر کره شمالی از 1994 تا 2011
کیم جونگ اون| رهبر فعلی کره شمالی
کیم جونگ اون| رهبر فعلی کره شمالی

«محسن رفیق دوست» اولین وزیر سپاه با بیان اینکه کیم ایل سونگ، کیم جونگ ایل را از همه مخفی می کرد و هیچ کس تا آن زمان او را ندیده بود، گفت:  هروقت سراغش را می گرفتیم و می پرسیدیم پس چرا ایشان را نمی بینیم می گفتند تا وقتی رهبر بزرگ زنده است ایشان تحصیل می کند. در سالهای جنگ که رفت و آمد داشتیم هیچ وقت نشنیدیم توی کره باشد.

وی کیم ایل سونگ را آدم جالبی توصیف کرد و افزود: در ملاقاتی از بودائیسم، شینتوئیسم، کنفسیوئیسم، مائوئیسم و چند تا دین مسلک اسم برد و گفت همه اینها را می شناختم، اما از اسلام چیزی نمی دانستم ، تا اینکه یک مرتبه توی دنیا منفجر شد که یک رهبر اسلامی بر پایه دین در ایران تحت سلطه آمریکا انقلابی راه انداخته. می گفت: " ما بیست سال با آ‌مریکایی ها جنگیدیم توانستیم یک ضربه به ساق پای آمریکا بزنیم، کمی دردش آمد بعد خوب شد؛ نتوانستیم کاری بکنیم، اما یک رهبر دینی در زمان کوتاهی با تلفات بسیار کمی پیروز شد و به قلب آمریکا زد. فهمیدیم این اسلامی چیز خوبی است."بعد هم اعلام آمادگی کرد که حاضرم با هر امکاناتی که دارم به جمهوری اسلامی کمک کنم و این کار را کرد.

رفیق دوست همچنین در خصوص کاخ رهبر پیشین کره شمالی نیز اظهار کرد: هیچ ساختمان و عمارتی در کره شمالی قابل مقایسه با کاخ او نیست؛ در حد وزارتخانه‌های خودمان است. البته خانه‌های مسئولین نسبت به خانه‌های بقیه مردم خیلی بهتر بود، ولی آنچنان چشمگیر نبود. توی خیابان ها اتوبوس‌های قدیمی رفت و آمد می کردند، هر ساعتی هم یک ماشین سواری، آن هم مال عهد بوق رد می شد. بعد که به کره جنوبی رفتم، دیدم هیچ قابل مقایسه با آن طرف نیست. 


وی افزود: در ملاقاتی که با کیم ایل سونگ داشتم مطرح کردم که شما وقتی کره را نصف کردید، شوروی و چین از شما و آمریکایی‌ها از آنها طرفداری کردند، ولی بالاخره آمریکایی ها مقداری آبادانی به آنجا بردند. کیم ایل سونگ مدتی مرا نگاه کرد، بعد گفت:" به قیمت هشتصد و پنجاه هزار روسپی که در کره جنوبی درست کردند؛ خجالت می کشم، سرم را می اندازم پایین." بعد گفت:" آقای رفیق دوست آمریکایی ها آن قدر به آنجا مسلط هستند و پست و نامردند که اگر یک زن کره ای را توی خیابان ببینند و به او اظهار تمایل کنند دیگر آن زن رفته و تمام شده؛ آیا به این قیمت می ارزد؟"

رفیق دوست در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه "مگر کره شمالی روسپی نداشت؟" بیان کرد: می گفتند نداریم؛ واقعا هم نداشتند. در آنجا اصلا مظاهر فساد ندیدیم. یک شهر بازی خیلی بزرگی داشتند، یک روز رفتیم آنجا را دیدیم. پرسیدیم اینجا چطور ساخته شده؟ گفتند ما تعداد زیادی کارگر داریم که در ژاپن کار می کنند و اتحادیه ای دارند، آنها با پول هایی که در ژاپن به دست آوردند اینجا را ساخته اند.

وی افزود: شهربازی بسیار بزرگ و مجهزی بود که نظیر آن را در کره جنوبی ندیدیم. کارهای عجیب و غریب هم می کردند. به طور مثال، وقتی مذاکرات دو کره مطرح شد، سال اول درکره جنوبی در محل یک عمارت چهل طبقه خیلی لوکس برگزار شده بود. سال بعد که قرار شده در پیونگ یانگ برگزار شود ظرف یک سال یک عمارت چهل و دو طبقه ساخته بودند که هم بزرگتر و هم شیک تر از عمارت کره جنوبی بود.

رفیق دوست با بیان اینکه "مردم کره شمالی اگر تصمیم بگیرند کاری بکنند به نحواحسن انجام می‌دهند"، اظهار کرد: اقامتگاه ما مشرف به رودخانه بزرگی بود که به دریا می ریخت. می دیدم دو ردیف عین مورچه در حاشیه رودخانه می روند و می آیند. از مهمانداران پرسیدم: " این چیست؟" گفت:" این رودخانه جلوتر از اینجا به دریا می ریزد، جزر و مد دریا باعث می شود آب شور دریا از دهنه رودخانه وارد آب شیرین شود، این آب از نظر شرب و کشاورزی قابل استفاده نیست، رهبر بزرگ تصمیم گرفته با سد خاکی جلوی ورود آب دریا را بگیرد."

وی ادامه داد: اظهار تمایل کردم آنجا را از نزدیک ببینم. ما را بردند. رودخانه پهنی به عرض چند کیلومتر بود. دو لشکر ارتش کره تقبل کرده بودند که این پروژه را اجرا کنند. دیدیم یکسری ماشین‌های روسی و چینی زمان جنگ دوم جهانی را تعمیر کرده اند، می روند از جایی خاک می آورند و اینجا می ریزند. در همین شش هفت سالی که کره می رفتم و می آمدم این سد چند کیلومتری خاکی جلوی آن آب عظیم بسته شد. کار هم کردند که آب رودخانه برود، ولی آب دریا برنگردد. بعد ازاین کار، کشاورزی آن منطقه کلی رونق پیدا کرد.

وی در خصوص پیشرفت صنایع نظامی کره شمالی گفت:  زمانی که از آنها اسلحه می خریدم مرا بردند از کارخانجات تسلیحاتی شان بازدید کردم؛ واقعا برای خودمان تأسف خوردم. زیریک کوه بلند را به مسافت شاید دو کیلومتر خالی کرده و داخل آن شعبه شعبه کارخانه های سلاح و مهمات مختلف ساخته بودند. وقتی وارد شدیم کارگری که کار می کرد انگار نه انگار هفت هشت نفر دارند از کنارش رد می شوند؛ کار خودش را می کرد. همه همین طور بودند، یک نفر برنمی گشت ما را نگاه کند.


رفیق دوست ادامه داد: یک بار کیم ایل سونگ مرا صدا کرد و گفت:" آقای رفیق دوست ما هر چه داشته باشیم به شما می فروشیم، اما چرا نمی روید اینها را توی  ایران بسازید؟". بعد تجربه خودش را برایم تعریف کرد و گفت در جنگ با آمریکایی ها بلوک شرق طرفدار ما بود. تقسیم کارکرده بودند که هر کدام کمکی کنند. چکسلواکی هم وظیفه داشت فشنگ ما را تامین کند. یک روز گفت فشنگ نمی دهم. از قبل پیش بینی کرده بودم که ممکن است یک روز به ما فشنگ ندهند؛ هم کارخانه تفنگ سازی، هم فشنگ سازی را درست کردم، ولی به آنها نگفتم.آن روزی که گفت نمی دهم فشنگ‌های خودمان به کار آمد. بعد هم از تفنگ‌های خودمان استفاده کردیم.


وی با بیان اینکه زمانی که موشک با برد 70 کیلومتر را ساختیم سفری به کره شمالی رفتم، عنوان کرد: به همراه چند تن از بچه های سپاه به کاخ رهبر کره شمالی رفتیم، در همان کاخ، توی اتاق کنفرانس میز بزرگی بود و ما در عرض میز روبروی هم نشسته بودیم. به کیم ایل سونگ گفتم:" پس از سفارشی که به من کردی، ما اخیراَ موشک با برد هفتاد کیلومتر ساخت خودمان را با موفقیت آزمایش کردیم." دیدم از جا بلند شد؛ خیلی آرام راه می رفت، آدم سنگین وزن و درشتی بود. آهسته آهسته طول میز را دور زد و طرف ما آمد، حالا ما نمی دانیم باید چکار کنیم. رسید به من، مرا از روی صندلی بلند کرد، توی بغلش گرفت و چنان فشار داد که انگار موشک را برای او ساخته ام. 

رفیق دوست در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه "مردم چه نظری در مورد کیم ایل سونگ داشتند؟" بیان کرد: برخوردی که ازمردم نسبت به کیم ایل سونگ می دیدم حس طرفداری بود. می دیدم که با وجود زندگی محقرشان کیم ایل سونگ را دوست دارند. روز ملی کره ما را برای تماشا بردند، هر چی آدم توی کره بود آمده بود.





ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *