دل نوشته فرزند شهيد باكری بعد از تماشای فيلم ويلايی ها+عکس
طناز طباطبایی بعد از اکران فیلم ویلایی ها در سی و پنجمین جشنواره فجر نوشته ای از آسيه باكری فرزند شهيد باكری را در اینستاگرام خود منتشر کرد.
خبرگزاری میزان -
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، طناز طباطبایی بازیگر سینما و تلویزیون، بعد از اکران فیلم ویلایی ها در جشنواره فجر نوشته ای از آسيه باكری فرزند شهيد باكری را در اینستاگرام خود منتشر کرد.
وی در اینستاگرامش نوشت:
نوشته ای از آسيه باكری فرزند شهيد باكری بعد از تماشای فيلم ويلايی ها
فيلم ويلايي انگار تمام خاطرات مادر بود بر روي پرده سينما برايم بازيگرانش طناز طباطبايي و پريناز ايزديار و ... نبودند من چهره مادر، خاله ژيلا، خاله منير و ... را مي ديدم، كودكان منتظر آمدن بابا كه با هم بازي مي كردند احسان و مهدي بودند، خودم روزهايي كه ما در دزفول و اهواز بوديم را به ياد ندارم اما خاطرات مادر را در اين سالها انقدر مرور كردم كه انگار تمام آن صحنه ها را زندگي كردم، نگاه نگران همسراني كه منتظر آمدن هايس بودند با يك نامه كه خبر از رفتن همسر و بابا را مي داد، مرا ياد خاطره مادر از گرفتن خبر شهادت بابا انداخت همسايه ها كه همه همسران فرماندهان و رزمندگان بودند به منزل ما مي آيند مي گويند آقا مهدي زخمي شده شما برگرديد اروميه مادر مي گويد مي دانم آقا مهدي زخمي نشده باباي ما رفته و مي رود وسايلش را جمع مي كند تا با دو كودكش به اروميه بازگردد... شايد براي بقيه كه امشب در سالن سينما در كنارشان فيلم را ديدم اين فيلم يك داستان تلخ بود اما ما اين داستان تلخ را زندگي كرديم. كاش يك كارگردان هم زندگي همسران شهدا و فرزندانشان را بعد از دريافت خبر شهادت و برگشتن به شهرشان به تصوير مي كشيد ...
پ.ن: برنامه امروز نمايش ويلايي ها:
سينما فرهنگ ٢ __ ساعت١٥
وی در اینستاگرامش نوشت:
نوشته ای از آسيه باكری فرزند شهيد باكری بعد از تماشای فيلم ويلايی ها
فيلم ويلايي انگار تمام خاطرات مادر بود بر روي پرده سينما برايم بازيگرانش طناز طباطبايي و پريناز ايزديار و ... نبودند من چهره مادر، خاله ژيلا، خاله منير و ... را مي ديدم، كودكان منتظر آمدن بابا كه با هم بازي مي كردند احسان و مهدي بودند، خودم روزهايي كه ما در دزفول و اهواز بوديم را به ياد ندارم اما خاطرات مادر را در اين سالها انقدر مرور كردم كه انگار تمام آن صحنه ها را زندگي كردم، نگاه نگران همسراني كه منتظر آمدن هايس بودند با يك نامه كه خبر از رفتن همسر و بابا را مي داد، مرا ياد خاطره مادر از گرفتن خبر شهادت بابا انداخت همسايه ها كه همه همسران فرماندهان و رزمندگان بودند به منزل ما مي آيند مي گويند آقا مهدي زخمي شده شما برگرديد اروميه مادر مي گويد مي دانم آقا مهدي زخمي نشده باباي ما رفته و مي رود وسايلش را جمع مي كند تا با دو كودكش به اروميه بازگردد... شايد براي بقيه كه امشب در سالن سينما در كنارشان فيلم را ديدم اين فيلم يك داستان تلخ بود اما ما اين داستان تلخ را زندگي كرديم. كاش يك كارگردان هم زندگي همسران شهدا و فرزندانشان را بعد از دريافت خبر شهادت و برگشتن به شهرشان به تصوير مي كشيد ...
پ.ن: برنامه امروز نمايش ويلايي ها:
سينما فرهنگ ٢ __ ساعت١٥
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *