چرا "پاکستان" از صلح در افغانستان میهراسد؟
پاکستان با این که خیلی تلاش ورزید تا افغانستان از ادعای خود بر مناطق آن سمت خط دیورند دست بردارد، اما حتی حکومت مجاهدین و طالبان درخواستش را نپذیرفتند.
خبرگزاری میزان -
به گزارش سرویس بین الملل تاریخ روابط میان افغانستان و پاکستان بسیار پیچیده و بحرانزا بوده و دیدگاه این دو کشور نسبت به یکدیگر توام با سوء ظن متقابل بوده است.
پاکستان، کشوری که در سال ۱۹۴۷ میلادی بنیانگذاری شده و از بدو تاسیس بدینسو همواره با حوادث نهایت دشوار و نابههنگام سیاسی و نظامی روبهرو بوده است. به نظر میرسد که منشای تمام نگرانیهای پاکستان سرحدات نامعین آن در شرق با هندوستان و در غرب با افغانستان باشد .
افزون بر این، چون پاکستان در طول سالیان پس از تاسیس، دستخوش خشونتهای قومی-فرقهای بوده و جداییخواهان بلوچ و پشتون در مناطق قبایلی حاکمیت دولت آن را به صورت متداوم به چالش کشیدهاند، پاکستان ترس دارد که این نابهسامانیهای داخلی به عنوان نقات ضعف، آلهی دست دشمنانش قرار گیرد.
بدون شک هر کشوری که در نخستین مراحل تاسیس خود نه تنها نتوانسته باشد تمام قلمروی را که آرزوی به دستآوردنش را داشت، به دست آورد، بلکه در کمتر از سه دهه پس از استقلال، نیمی از خاکش را نیز از دست دهد، هر گونه تهدید به تمامیت ارضی خود را جدی گرفته و همواره تلاش خواهد کرد تا با استفاده از تمام امکانات از هویت سیاسی خویش دفاع کند. اصل دفاع و حفظ تمامیت ارضی نه تنها تامینکننده منافع ملی یک کشور تلقی میگردد، بلکه متضمن هویت سیاسی و بقای یک کشور نیز پنداشته میشود.
در این نوشته، تلاش خواهم کرد تا ریشهی نگرانیهای پاکستان در پیوند به مرزهای آن کشور را بیان کرده، دلایلی که چرا پاکستان برای آوردن و تحکیم صلح در افغانستان به صورت جدی اقدام نمیکند را واضح سازم.
۱- تاسیس پاکستان و تهدیدهای وجودی به آن
کشور پاکستان در پانزدهم آگست ۲۰۱۷ میلادی هفتاد ساله میشود. این کشور در سال ۱۹۴۷ در نتیجهی تلاشهای رهبران مسلملیگ و ورشکستگی اقتصادی امپراطوری بریتانیای کبیر پس از جنگ دوم جهانی از پیکرهی هند بریتانیایی که در آن کنگره ملی هندوستان بیشترینه اقتدار سیاسی را داشت تراشیده شد.
پاکستان که یک تولد توام با خشونت را تجربه کرده است، طی سالیان پسین، همواره با مشقتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی روبهرو بوده است. ترس از تسلط کامل هندوها بر مسلمانان، رهبران مسلمان در هند را بر آن داشت تا مسلملیگ را در سال ۱۹۰۶ میلادی بنیانگذاری کنند. هرچند که رهبران مسلملیگ از جمله اقبال لاهوری و محمدعلی جناح در ابتدا مایل به ایجاد کشور مستقل نبودند و تا سال ۱۹۳۳ واژه و ایدهی «پاکستان» در مبارزاتشان کار گرفته نشده بود، سختکوشی کنگره ملی هندوستان برای تسلط و اقتدار کامل، رهبران مسلملیگ را مجبور به بررسی گزینههای بدیل از جمله مبارزه برای یک کشور جداگانه برای مسلمانان هند کرد. قابل یادآوری است که نخستین مبارزات آزادیخواهانه در هند را مسلمانان در سال ۱۸۵۷ آغاز کرده بودند. این اقدام آنان باعث شد که بریتانیا برای انزوای سیستماتیک مسلمانان تعداد آنها در تشکیلات نظامی را نهایت کم کند.
پس از استقلال پاکستان با این که در هر دو طرف شرق و غرب سرحدات آن مورد منازعه قرار داشت، ۱۵۰ هزار نیروهای نظامی هند بریتانیوی را با تجهیزات ناچیز و بدون قطعات خاص آن از مجموع ۴۶۱ هزار نیرو به ارث برد. این وضعیت، پاکستان را فوقالعاده زیر فشار کمبود نیروی نظامی در برابر قدرت همسایگانش هر یک هندوستان که دارای ۳۶۱ هزار نیرو نظامی و افغانستان که به حمایت روس، دارای نیرو و تجهیزات پیشرفته نظامی بود، قرار داد.
افزون بر این، پاکستان به اساس قانون استقلال هندوستان که در ماه جون سال ۱۹۴۷ توسط پارلمان بریتانیا تصویب شده بود انتظار داشت با آن که مناطق پنجاب غربی، بنگال شرقی، سند، بلوچستان و همچنان مناطق سرحدی شمال غرب را مشروط به برگزاری همهپرسی به دست میآورد، مناطق شهزادهنشین کشمیر، حیدرآباد و جوناگر نیز به وی سپرده شود. زمانی که هندوستان حیدرآباد و جوناگر را با استفاده از نیروی نظامی جز قلمرو خود ساخت، پاکستان تلاش ورزید تا کشمیر را به دست آورد. اما نه تنها که پاکستان در این تلاش خود موفق نشد، بلکه این اقدام وی باعث به میانآمدن کشمکشها بین پاکستان و هندوستان شده و منجر به جنگ در سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۶۵ و ۱۹۹۹ میان هردو کشور گردید. پاکستان همچنان در سال ۱۹۷۱ در پی شورش آزادیخواهانهی بنگالیها که از حمایت هندوستان برخوردار بودند، نیمی از قلمرو و جمعیت خود را از دست داد که سرانجام منجر بهمیان آمدن کشور بنگلادیش گردید.
در کنار هندوستان، پاکستان از ناحیهی افغانستان نیز زیر فشارهای سیاسی – نظامی قرار داشت. افغانستان همسایهی غربی پاکستان یگانه کشوری بود که در سال ۱۹۴۷ با عضویت پاکستان در سازمان ملل متحد مخالفت ورزید. این اقدام افغانستان ابراز ناخشنودی آن کشور در پیوند به شمولیت مناطق مورد منازعهی آن طرف خط دیورند (عمدتاً مناطق سرحدی شمال غرب که اکثراً پشتوننشین است) به خاک پاکستان بود. ولی پس از بیست روز تأخیر افغانستان دوباره به عضویت پاکستان موافقت کرد. پارلمان افغانستان همچنان در ماه جون سال ۱۹۴۹ میلادی طی یک اقدام یکجانبه و در مغایرت با قوانین بینالمللی، تمام معاهدات حکومت افغانستان با هند بریتانیوی را ملغا قرار داده و سیویکم ماه آگست را روز پشتونستان آزاد اعلام کرد. در نتیجه، معاهدهی دیورند نیز از جانب افغانستان فسخ شد.
۲- پیشینهی کشمکشها میان افغانستان و پاکستان
هر چند که روابط میان افغانستان و پاکستان طی هفتاد سال پسین، دارای خم و پیچهایی بوده است، اما در اثر حمایت افغانستان از چپگراهای داخلی و دامنزدن به مسایل پشتونستان آزاد در سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۶۲، تماسها بین این دو کشور در پایینترین سطح قرار گرفت. بین سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۵ میلادی حمایت حکومت افغانستان از شورشیان بلوچ، پاکستان را مجبور به اتخاذ اقدامات باالمثل کرد. حکومت ذوالفقارعلی بوتو در یک اقدام تلافیجویانه و هشدار به داوود خان، تندروان دینی و اسلامگرایان را نه تنها که پناه داد، بلکه آنان را حمایت و تجهز کرد تا در برابر حکومت افغانستان بجنگند. پاکستان همزمان تلاش ورزید تا شورشیهای جداییطلب بلوچ و ملتگراهای پشتون را با استفاده از نیروی نظامی سرکوب کند. اما این اقدام پاکستان شکایت حکومت افغانستان به سازمان ملل متحد را در پی داشت. داوود خان در سال ۱۹۷۴ میلادی طی یک نامه به منشی عمومی سازمان ملل متحد از اقدامات پاکستان در برابر شورشیان بلوچ و پشتون شکایت نموده و آن را نقص منشور سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر خطاب کرد.
بر خلاف اکثر دیدگاهها که پاکستان پس از اشغال افغانستان توسط شوروی سابق وارد کارزار سیاسی- نظامی در این کشور گردید، این اقدامات حکومت افغانستان بود که ذوالفقارعلی بوتو را مجبور کرد تا برای مدیریت و دفع تهدیدها از جانب افغانستان واحد اطلاعاتی افغانستان را در وزارت خارجه آن کشور در سال ۱۹۷۳ تأسیس کند. این واحد به رهبری بوتو و عزیز احمد وزیر خارجه آن وقت پاکستان نه تنها با گروههای مخالف دولت افغانستان ارتباط برقرار کرد، بلکه با ظاهر شاه که در ایتالیا در تبعید زندگی میکرد، نیز تماس داشت. پس از کودتای نظامی توسط جنرال ضیاالحق و بازداشت ذوالفقارعلی بوتو، افغانستان همچنان در ادامه سیاست پیشرویاش نسبت به پاکستان به دو پسر ذوالفقارعلی بوتو هر یک میر مرتضی بوتو و شهنواز بوتو، پناه داده و از سازمان الذوالفقار به رهبری آنها حمایت کرد. پسران بوتو با حمایت حکومت افغانستان در پاکستان دست به حملات تروریستی میزدند. آنها حتا توانستند یک هواپیمای خطوط هوایی بینالمللی پاکستان را اختطاف کنند. سرانجام پاکستان موفق شد تا قبل از تهاجم شوروی به افغانستان بیشتر از پنج هزار شورشی اسلامگرا را علیه حکومت افغانستان آموزش داده و تجهیز کند. همزمان با اقدامات تلافیجویانه، پاکستان راه گفتگو با افغانستان را ادامه داد و تلاش کرد تا با پا در میانی قدرتهای منطقه و جهان، افغانستان را قانع بسازد تا از سیاست خارجی وسعتجویانه خود دست بردارد. از جمله میتوان از ایران و چین نام برد که هر یک برای ترغیب افغانستان به مذاکرات به ترتیب هفتصد میلیون دالر و پنجاه و پنج میلیون دالر وعدهی کمک به افغانستان کردند، مشروط بر این که از ایجاد دردسر به پاکستان دست بردارد. پاکستان همچنان از ایالات متحده امریکا درخواست همکاری کرد که در پی آن هنری کسینجر در سفرش به افغانستان در سال ۱۹۷۴ از مقامهای افغان خواست تا مشکلات خود با پاکستان را حل کنند. اما به نظر میرسید که دیگر خیلی دیر شده بود. با این که بین سالهای ۱۹۷۱ و ۱۹۷۸ اکثر گروههای مخالف حکومت افغانستان در پاکستان بنیانگذری شده و آموزش و تجهیزات دریافت میکردند. اما با اشغال افغانستان توسط قوای شوروی، دامن بازیگران بیرونی در جنگ افغانستان گستردهتر شد و نفوذ پاکستان کاهش یافت.
پاکستان با این که خیلی تلاش ورزید تا افغانستان از ادعای خود بر مناطق آن طرف خط دیورند دست بردارد، اما حتا حکومت مجاهدین و طالبان درخواستش را نپذیرفتند.
پس از سرنگونی رژیم طالبان توسط نیروهای ایتلاف به رهبری ایالات متحده امریکا و روی کارآمدن حکومت جدید، در رویکرد سیاست خارجی افغانستان در پیوند به مسألهی خط دیورند همچنان هیچ تغییری به میان نیامد. در موارد مختلف، حامد کرزی رییسجمهور اسبق افغانستان به صراحت اعلام داشت که خط دیورند را به مثابهی سرحد بینالمللی میان افغانستان و پاکستان هرگز قبول نخواهد کرد.
افزون بر این، در سال ۲۰۰۳ میلادی، در افغانستان دوباره از روز پشتونستان آزاد تجلیل به عمل آمد که خشم پاکستان را در قبال داشت.
قابل یادآوری است هنگامی که پاکستان در سال ۱۹۵۵ میلادی برای بار نخست اقدام به ادغام مناطق سرحدی شمال غرب با پاکستان غربی کرد، معترضان در کابل سفارتخانه پاکستان را به تاراج بردند و پرچم آن کشور را به آتش کشیدند. کنسولگریهای پاکستان در قندهار و ننگرهار نیز مورد حمله قرار گرفت.
هرچند که زمامداران افغانستان در طول تاریخ روابطشان با پاکستان، رویکردهای متفاوت و بیشتر ضد و نقیض اتخاذ داشتهاند. اما هرگز قادر به روشنساختن مشکلات اساسی میان دو کشور، نه در نزد مردم افغانستان و نه به جامعه جهانی بودهاند. پاکستان، مثل تمام کشورهای دیگر در جهان، تلاش میکند تا از تمامیت ارضی و هویت سیاسی خود در برابر تهدیدهای بیرونی دفاع کند. حتا یک مرور سطحی به روابط پاکستان با گروههای مخالف دولت افغانستان در دورههای مختلف هم نشان میدهد که پاکستان همواره تلاش کرده است تا در برابر تهدید بیرونی – که از جانب شرق و غرب داردــ از خود دفاع کند.
پاکستان کشوری است که بر مبنای باورهای اسلامی اساسگذاری شده است. رهبران و بنیانگذاران پاکستان از بدو تأسیس تا به حال، کوشش میکنند تا مردم و ساکنین سرزمین خود را با توصل به اساسات دین اسلام، متحد سازند. اما پس از شکست در جنگ سال ۱۹۷۱ و از دستدادن نیمی از قلمرو و جمعیت خود، پاکستان متوجه شد که دیگر فلسفهی یک دین – یک ملت، بافت اجتماعی و یکپارچگی قلمرو آن را تضمین نمیتواند. این امر باعث شد تا پاکستان در دفاع از تمامیت ارضی خویش، بیشتر حساس شده و کوچکترین حرکتهای داخلی و یا خارجی را که بتواند یک پارچگی پاکستان امروزی را به چالش مواجه سازد، به مثابهی تهدید وجودی تقلی کند. به نظر میرسد که اکنون پاکستان به مسألهی کشمیر و موضوع خط دیوند از یک دوربین نگاه میکند و نزدیکی روزافزون افغانستان و هندوستان را یک حرکت خصمانه و تهدیدآمیز میپندارد.
هرچند که بر مبنای اصول روابط بینالملل، هر کشور در تأمین و گسترش ارتباطات با کشورهای دیگر از آزادی کامل برخوردار است، اما بر اساس اصل واقعبینی و تقدم منافع ملی کشورهای جهان در تأمین ارتباطاتشان با دیگران، زیرکانه و محتاطانه عمل میکنند. پس اگر صلح خواست واقعی همه مردم افغانستان باشد، ایجاب میکند تا مردم افغانستان یک گفتمان ملی را در پیوند به مسألهی خط دیورند به راهانداخته و رهبران و دولتمردان خود را ترغیب کنند تا در پرتو منافع ملی به نگرانیهای پاکستان پاسخ عملی و قناعتبخش ارایه نمایند. پاکستان با ظرفیتی که دارد نه تنها قادر به تسهیل و تسریع روند صلح در افغانستان است، بلکه در آینده میتواند یک ممد خوب اقتصادی نیز باشد. مشترکات دینی، تاریخی و اجتماعی میان مردم افغانستان و پاکستان، زمینهی تجدید و گسترش روابط میان دو کشور را بر مبنای احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی و تلاش برای تأمین منافع مشترک، از قبل فراهم ساخته است.
پاکستان، کشوری که در سال ۱۹۴۷ میلادی بنیانگذاری شده و از بدو تاسیس بدینسو همواره با حوادث نهایت دشوار و نابههنگام سیاسی و نظامی روبهرو بوده است. به نظر میرسد که منشای تمام نگرانیهای پاکستان سرحدات نامعین آن در شرق با هندوستان و در غرب با افغانستان باشد .
افزون بر این، چون پاکستان در طول سالیان پس از تاسیس، دستخوش خشونتهای قومی-فرقهای بوده و جداییخواهان بلوچ و پشتون در مناطق قبایلی حاکمیت دولت آن را به صورت متداوم به چالش کشیدهاند، پاکستان ترس دارد که این نابهسامانیهای داخلی به عنوان نقات ضعف، آلهی دست دشمنانش قرار گیرد.
بدون شک هر کشوری که در نخستین مراحل تاسیس خود نه تنها نتوانسته باشد تمام قلمروی را که آرزوی به دستآوردنش را داشت، به دست آورد، بلکه در کمتر از سه دهه پس از استقلال، نیمی از خاکش را نیز از دست دهد، هر گونه تهدید به تمامیت ارضی خود را جدی گرفته و همواره تلاش خواهد کرد تا با استفاده از تمام امکانات از هویت سیاسی خویش دفاع کند. اصل دفاع و حفظ تمامیت ارضی نه تنها تامینکننده منافع ملی یک کشور تلقی میگردد، بلکه متضمن هویت سیاسی و بقای یک کشور نیز پنداشته میشود.
در این نوشته، تلاش خواهم کرد تا ریشهی نگرانیهای پاکستان در پیوند به مرزهای آن کشور را بیان کرده، دلایلی که چرا پاکستان برای آوردن و تحکیم صلح در افغانستان به صورت جدی اقدام نمیکند را واضح سازم.
۱- تاسیس پاکستان و تهدیدهای وجودی به آن
کشور پاکستان در پانزدهم آگست ۲۰۱۷ میلادی هفتاد ساله میشود. این کشور در سال ۱۹۴۷ در نتیجهی تلاشهای رهبران مسلملیگ و ورشکستگی اقتصادی امپراطوری بریتانیای کبیر پس از جنگ دوم جهانی از پیکرهی هند بریتانیایی که در آن کنگره ملی هندوستان بیشترینه اقتدار سیاسی را داشت تراشیده شد.
پاکستان که یک تولد توام با خشونت را تجربه کرده است، طی سالیان پسین، همواره با مشقتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی روبهرو بوده است. ترس از تسلط کامل هندوها بر مسلمانان، رهبران مسلمان در هند را بر آن داشت تا مسلملیگ را در سال ۱۹۰۶ میلادی بنیانگذاری کنند. هرچند که رهبران مسلملیگ از جمله اقبال لاهوری و محمدعلی جناح در ابتدا مایل به ایجاد کشور مستقل نبودند و تا سال ۱۹۳۳ واژه و ایدهی «پاکستان» در مبارزاتشان کار گرفته نشده بود، سختکوشی کنگره ملی هندوستان برای تسلط و اقتدار کامل، رهبران مسلملیگ را مجبور به بررسی گزینههای بدیل از جمله مبارزه برای یک کشور جداگانه برای مسلمانان هند کرد. قابل یادآوری است که نخستین مبارزات آزادیخواهانه در هند را مسلمانان در سال ۱۸۵۷ آغاز کرده بودند. این اقدام آنان باعث شد که بریتانیا برای انزوای سیستماتیک مسلمانان تعداد آنها در تشکیلات نظامی را نهایت کم کند.
پس از استقلال پاکستان با این که در هر دو طرف شرق و غرب سرحدات آن مورد منازعه قرار داشت، ۱۵۰ هزار نیروهای نظامی هند بریتانیوی را با تجهیزات ناچیز و بدون قطعات خاص آن از مجموع ۴۶۱ هزار نیرو به ارث برد. این وضعیت، پاکستان را فوقالعاده زیر فشار کمبود نیروی نظامی در برابر قدرت همسایگانش هر یک هندوستان که دارای ۳۶۱ هزار نیرو نظامی و افغانستان که به حمایت روس، دارای نیرو و تجهیزات پیشرفته نظامی بود، قرار داد.
افزون بر این، پاکستان به اساس قانون استقلال هندوستان که در ماه جون سال ۱۹۴۷ توسط پارلمان بریتانیا تصویب شده بود انتظار داشت با آن که مناطق پنجاب غربی، بنگال شرقی، سند، بلوچستان و همچنان مناطق سرحدی شمال غرب را مشروط به برگزاری همهپرسی به دست میآورد، مناطق شهزادهنشین کشمیر، حیدرآباد و جوناگر نیز به وی سپرده شود. زمانی که هندوستان حیدرآباد و جوناگر را با استفاده از نیروی نظامی جز قلمرو خود ساخت، پاکستان تلاش ورزید تا کشمیر را به دست آورد. اما نه تنها که پاکستان در این تلاش خود موفق نشد، بلکه این اقدام وی باعث به میانآمدن کشمکشها بین پاکستان و هندوستان شده و منجر به جنگ در سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۶۵ و ۱۹۹۹ میان هردو کشور گردید. پاکستان همچنان در سال ۱۹۷۱ در پی شورش آزادیخواهانهی بنگالیها که از حمایت هندوستان برخوردار بودند، نیمی از قلمرو و جمعیت خود را از دست داد که سرانجام منجر بهمیان آمدن کشور بنگلادیش گردید.
در کنار هندوستان، پاکستان از ناحیهی افغانستان نیز زیر فشارهای سیاسی – نظامی قرار داشت. افغانستان همسایهی غربی پاکستان یگانه کشوری بود که در سال ۱۹۴۷ با عضویت پاکستان در سازمان ملل متحد مخالفت ورزید. این اقدام افغانستان ابراز ناخشنودی آن کشور در پیوند به شمولیت مناطق مورد منازعهی آن طرف خط دیورند (عمدتاً مناطق سرحدی شمال غرب که اکثراً پشتوننشین است) به خاک پاکستان بود. ولی پس از بیست روز تأخیر افغانستان دوباره به عضویت پاکستان موافقت کرد. پارلمان افغانستان همچنان در ماه جون سال ۱۹۴۹ میلادی طی یک اقدام یکجانبه و در مغایرت با قوانین بینالمللی، تمام معاهدات حکومت افغانستان با هند بریتانیوی را ملغا قرار داده و سیویکم ماه آگست را روز پشتونستان آزاد اعلام کرد. در نتیجه، معاهدهی دیورند نیز از جانب افغانستان فسخ شد.
۲- پیشینهی کشمکشها میان افغانستان و پاکستان
هر چند که روابط میان افغانستان و پاکستان طی هفتاد سال پسین، دارای خم و پیچهایی بوده است، اما در اثر حمایت افغانستان از چپگراهای داخلی و دامنزدن به مسایل پشتونستان آزاد در سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۶۲، تماسها بین این دو کشور در پایینترین سطح قرار گرفت. بین سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۵ میلادی حمایت حکومت افغانستان از شورشیان بلوچ، پاکستان را مجبور به اتخاذ اقدامات باالمثل کرد. حکومت ذوالفقارعلی بوتو در یک اقدام تلافیجویانه و هشدار به داوود خان، تندروان دینی و اسلامگرایان را نه تنها که پناه داد، بلکه آنان را حمایت و تجهز کرد تا در برابر حکومت افغانستان بجنگند. پاکستان همزمان تلاش ورزید تا شورشیهای جداییطلب بلوچ و ملتگراهای پشتون را با استفاده از نیروی نظامی سرکوب کند. اما این اقدام پاکستان شکایت حکومت افغانستان به سازمان ملل متحد را در پی داشت. داوود خان در سال ۱۹۷۴ میلادی طی یک نامه به منشی عمومی سازمان ملل متحد از اقدامات پاکستان در برابر شورشیان بلوچ و پشتون شکایت نموده و آن را نقص منشور سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر خطاب کرد.
بر خلاف اکثر دیدگاهها که پاکستان پس از اشغال افغانستان توسط شوروی سابق وارد کارزار سیاسی- نظامی در این کشور گردید، این اقدامات حکومت افغانستان بود که ذوالفقارعلی بوتو را مجبور کرد تا برای مدیریت و دفع تهدیدها از جانب افغانستان واحد اطلاعاتی افغانستان را در وزارت خارجه آن کشور در سال ۱۹۷۳ تأسیس کند. این واحد به رهبری بوتو و عزیز احمد وزیر خارجه آن وقت پاکستان نه تنها با گروههای مخالف دولت افغانستان ارتباط برقرار کرد، بلکه با ظاهر شاه که در ایتالیا در تبعید زندگی میکرد، نیز تماس داشت. پس از کودتای نظامی توسط جنرال ضیاالحق و بازداشت ذوالفقارعلی بوتو، افغانستان همچنان در ادامه سیاست پیشرویاش نسبت به پاکستان به دو پسر ذوالفقارعلی بوتو هر یک میر مرتضی بوتو و شهنواز بوتو، پناه داده و از سازمان الذوالفقار به رهبری آنها حمایت کرد. پسران بوتو با حمایت حکومت افغانستان در پاکستان دست به حملات تروریستی میزدند. آنها حتا توانستند یک هواپیمای خطوط هوایی بینالمللی پاکستان را اختطاف کنند. سرانجام پاکستان موفق شد تا قبل از تهاجم شوروی به افغانستان بیشتر از پنج هزار شورشی اسلامگرا را علیه حکومت افغانستان آموزش داده و تجهیز کند. همزمان با اقدامات تلافیجویانه، پاکستان راه گفتگو با افغانستان را ادامه داد و تلاش کرد تا با پا در میانی قدرتهای منطقه و جهان، افغانستان را قانع بسازد تا از سیاست خارجی وسعتجویانه خود دست بردارد. از جمله میتوان از ایران و چین نام برد که هر یک برای ترغیب افغانستان به مذاکرات به ترتیب هفتصد میلیون دالر و پنجاه و پنج میلیون دالر وعدهی کمک به افغانستان کردند، مشروط بر این که از ایجاد دردسر به پاکستان دست بردارد. پاکستان همچنان از ایالات متحده امریکا درخواست همکاری کرد که در پی آن هنری کسینجر در سفرش به افغانستان در سال ۱۹۷۴ از مقامهای افغان خواست تا مشکلات خود با پاکستان را حل کنند. اما به نظر میرسید که دیگر خیلی دیر شده بود. با این که بین سالهای ۱۹۷۱ و ۱۹۷۸ اکثر گروههای مخالف حکومت افغانستان در پاکستان بنیانگذری شده و آموزش و تجهیزات دریافت میکردند. اما با اشغال افغانستان توسط قوای شوروی، دامن بازیگران بیرونی در جنگ افغانستان گستردهتر شد و نفوذ پاکستان کاهش یافت.
پاکستان با این که خیلی تلاش ورزید تا افغانستان از ادعای خود بر مناطق آن طرف خط دیورند دست بردارد، اما حتا حکومت مجاهدین و طالبان درخواستش را نپذیرفتند.
پس از سرنگونی رژیم طالبان توسط نیروهای ایتلاف به رهبری ایالات متحده امریکا و روی کارآمدن حکومت جدید، در رویکرد سیاست خارجی افغانستان در پیوند به مسألهی خط دیورند همچنان هیچ تغییری به میان نیامد. در موارد مختلف، حامد کرزی رییسجمهور اسبق افغانستان به صراحت اعلام داشت که خط دیورند را به مثابهی سرحد بینالمللی میان افغانستان و پاکستان هرگز قبول نخواهد کرد.
افزون بر این، در سال ۲۰۰۳ میلادی، در افغانستان دوباره از روز پشتونستان آزاد تجلیل به عمل آمد که خشم پاکستان را در قبال داشت.
قابل یادآوری است هنگامی که پاکستان در سال ۱۹۵۵ میلادی برای بار نخست اقدام به ادغام مناطق سرحدی شمال غرب با پاکستان غربی کرد، معترضان در کابل سفارتخانه پاکستان را به تاراج بردند و پرچم آن کشور را به آتش کشیدند. کنسولگریهای پاکستان در قندهار و ننگرهار نیز مورد حمله قرار گرفت.
هرچند که زمامداران افغانستان در طول تاریخ روابطشان با پاکستان، رویکردهای متفاوت و بیشتر ضد و نقیض اتخاذ داشتهاند. اما هرگز قادر به روشنساختن مشکلات اساسی میان دو کشور، نه در نزد مردم افغانستان و نه به جامعه جهانی بودهاند. پاکستان، مثل تمام کشورهای دیگر در جهان، تلاش میکند تا از تمامیت ارضی و هویت سیاسی خود در برابر تهدیدهای بیرونی دفاع کند. حتا یک مرور سطحی به روابط پاکستان با گروههای مخالف دولت افغانستان در دورههای مختلف هم نشان میدهد که پاکستان همواره تلاش کرده است تا در برابر تهدید بیرونی – که از جانب شرق و غرب داردــ از خود دفاع کند.
پاکستان کشوری است که بر مبنای باورهای اسلامی اساسگذاری شده است. رهبران و بنیانگذاران پاکستان از بدو تأسیس تا به حال، کوشش میکنند تا مردم و ساکنین سرزمین خود را با توصل به اساسات دین اسلام، متحد سازند. اما پس از شکست در جنگ سال ۱۹۷۱ و از دستدادن نیمی از قلمرو و جمعیت خود، پاکستان متوجه شد که دیگر فلسفهی یک دین – یک ملت، بافت اجتماعی و یکپارچگی قلمرو آن را تضمین نمیتواند. این امر باعث شد تا پاکستان در دفاع از تمامیت ارضی خویش، بیشتر حساس شده و کوچکترین حرکتهای داخلی و یا خارجی را که بتواند یک پارچگی پاکستان امروزی را به چالش مواجه سازد، به مثابهی تهدید وجودی تقلی کند. به نظر میرسد که اکنون پاکستان به مسألهی کشمیر و موضوع خط دیوند از یک دوربین نگاه میکند و نزدیکی روزافزون افغانستان و هندوستان را یک حرکت خصمانه و تهدیدآمیز میپندارد.
هرچند که بر مبنای اصول روابط بینالملل، هر کشور در تأمین و گسترش ارتباطات با کشورهای دیگر از آزادی کامل برخوردار است، اما بر اساس اصل واقعبینی و تقدم منافع ملی کشورهای جهان در تأمین ارتباطاتشان با دیگران، زیرکانه و محتاطانه عمل میکنند. پس اگر صلح خواست واقعی همه مردم افغانستان باشد، ایجاب میکند تا مردم افغانستان یک گفتمان ملی را در پیوند به مسألهی خط دیورند به راهانداخته و رهبران و دولتمردان خود را ترغیب کنند تا در پرتو منافع ملی به نگرانیهای پاکستان پاسخ عملی و قناعتبخش ارایه نمایند. پاکستان با ظرفیتی که دارد نه تنها قادر به تسهیل و تسریع روند صلح در افغانستان است، بلکه در آینده میتواند یک ممد خوب اقتصادی نیز باشد. مشترکات دینی، تاریخی و اجتماعی میان مردم افغانستان و پاکستان، زمینهی تجدید و گسترش روابط میان دو کشور را بر مبنای احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی و تلاش برای تأمین منافع مشترک، از قبل فراهم ساخته است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *