یکسال پس از تشییع باشکوه غواص های دست بسته دوباره شهید میآورند/بهنام میرزاخانی در آرزوی دفاع از حرم شهید شد
سال قبل را همه خوب بیاد دارند وقتی 175 شهید غواص دست بسته به میانمان آمدند، حالا هم همه منتظر روز موعودند، روزی که قرار است آتشنشانهای شهید بر دوش مردم ایران تشییع شوند.
خبرگزاری میزان -
به نقل از سراج 24، پنجشنبه ظهر یک اتفاق بیسابقه کل ایران را در شوک و بهتی بزرگ فرو برد. ساختمان پلاسکو یکی از قدیمیترین ساختمانهای تجاری تهران بر اثر انبوه آتشسوزی وانفجارهای پی در پی ناشی از آتش، فرو ریخت. پلاسکو بورس توزیع عمده پوشاک در تهران و شهرستانها بود که برای بسیاری از جوانان اشتغالزایی کرده بود. یک عضو شورای شهر در گفتوگویی تصریح کرد که حالا سه هزار نفر بیکار شدهاند.
پلاسکو که ریخت، دل و جان مردم هم ریخت. این در و دیوارها و بند بندِ این ساختمان 15 طبقه و بزرگ، فدای یک تار موی کسانی که حالا زیر آوار ماندهاند. پلاسکو که ریخت همه یکصدا گفتند: وای! آتشنشانها. آنها در طبقات مختلف هنوز مشغول فعالیت بودند اما اتفاقی که کسی انتظارش را نمیکشید، رخ داد.
در این میان بهنام میرزاخانی نامش را بعنوان اولین شهید حادثه پلاسکو ثبت کرد. او در پی سوختگی و جراحات بسیار بالا، صبح جمعه در بیمارستان مطهری بشهادت رسید.
بهنام جوان 35 ساله ایست که عاشق فداکاری و ایثار بود. پس از شهادتش یک روایت شنیدنی از او در فضای مجازی منتشر شد. حمید مراوندی تهیه کننده چند برنامه تلویزیونی در صفحه اینستاگرامش خاطرهای از دیدار با شهید میرزاخانی را منتشر میکند:
«یکی دو ماه قبل بود که برای ضبط تیتراژ یکی از برنامههای تلویزیونی، به دنبال لباس آتش نشانی بودیم؛ به خاطر گرانقیمت بودن آن کسی حاضر به امانت دادن آن نمی شد. بالاخره از طریق یکی از دوستان، آتش نشانی به من معرفی شد و در ایستگاه آتش نشانی امام حسین(ع) با او قراری گذاشتم تا چند ساعتی لباسش را به امانت بگیرم. حین گپوگفت کوتاهم ناگهان گفت: کسی را سراغ داری بدون تشریفات و دردسر مرا به سوریه بفرستد؟ دوست دارم مدافع حرم باشم و عاقبت بخیر».
امروز و در چهارمین روز از آواربرداری از پلاسکو، دل مردم هنوز هم میان خرابهها و آهنپارههای ساختمان بزرگ میچرخد تا شاید پیکر جدیدی از آتش نشانهای فداکار پیدا شود. هرچند سرعت آواربرداری توسعه داشته است اما یافتن پیکرهای مطهر نه. کسی توان حرف زدن از آتش سوزان زیر خرابهها را ندارد. کسی نمیخواهد فکر کند آتشی که صندوقهای نسوز را به آن حال و روز درآورده، با پیکر شهدا چه کرده است؟
این مردم قهرمانهایش را دوست دارد. هیچ کس نمیخواهد و نمیتواند مرگ قهرمانها را باور کند. همین است که هنوز هم مردم به سیگنالهای دستگاه زنده یاب از موتورخانه پلاسکو امیدوارند. یعنی میشود قهرمانهای ایران همه آنجا جمع شده باشند؟
حالا همه منتظر روز موعودند. روزی که قرار است آتشنشانهای شهید بر دوش مردم ایران تشییع شود. سال قبل را همه خوب بیاد دارند. وقتی 175 شهید غواص دست بسته به میانمان آمدند، شهر دیگر آرام و قرار نداشت. همه آمده بودند تا این شهیدان که بسیاری از آنها گمنام بودند، احساس غربت و تنهایی نکنند. ولی حالا در تشییع شهدای آتشنشان همه میآیند به حرمت قهرمان وطن، میآیند دست مادر و پدر شهدا را بگیرند تا کمرشان صاف شود.
یک مراسم باشکوه و یک حضور بیمثال در راه است. دوباره شهید میآورند.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
پلاسکو که ریخت، دل و جان مردم هم ریخت. این در و دیوارها و بند بندِ این ساختمان 15 طبقه و بزرگ، فدای یک تار موی کسانی که حالا زیر آوار ماندهاند. پلاسکو که ریخت همه یکصدا گفتند: وای! آتشنشانها. آنها در طبقات مختلف هنوز مشغول فعالیت بودند اما اتفاقی که کسی انتظارش را نمیکشید، رخ داد.
در این میان بهنام میرزاخانی نامش را بعنوان اولین شهید حادثه پلاسکو ثبت کرد. او در پی سوختگی و جراحات بسیار بالا، صبح جمعه در بیمارستان مطهری بشهادت رسید.
بهنام جوان 35 ساله ایست که عاشق فداکاری و ایثار بود. پس از شهادتش یک روایت شنیدنی از او در فضای مجازی منتشر شد. حمید مراوندی تهیه کننده چند برنامه تلویزیونی در صفحه اینستاگرامش خاطرهای از دیدار با شهید میرزاخانی را منتشر میکند:
«یکی دو ماه قبل بود که برای ضبط تیتراژ یکی از برنامههای تلویزیونی، به دنبال لباس آتش نشانی بودیم؛ به خاطر گرانقیمت بودن آن کسی حاضر به امانت دادن آن نمی شد. بالاخره از طریق یکی از دوستان، آتش نشانی به من معرفی شد و در ایستگاه آتش نشانی امام حسین(ع) با او قراری گذاشتم تا چند ساعتی لباسش را به امانت بگیرم. حین گپوگفت کوتاهم ناگهان گفت: کسی را سراغ داری بدون تشریفات و دردسر مرا به سوریه بفرستد؟ دوست دارم مدافع حرم باشم و عاقبت بخیر».
امروز و در چهارمین روز از آواربرداری از پلاسکو، دل مردم هنوز هم میان خرابهها و آهنپارههای ساختمان بزرگ میچرخد تا شاید پیکر جدیدی از آتش نشانهای فداکار پیدا شود. هرچند سرعت آواربرداری توسعه داشته است اما یافتن پیکرهای مطهر نه. کسی توان حرف زدن از آتش سوزان زیر خرابهها را ندارد. کسی نمیخواهد فکر کند آتشی که صندوقهای نسوز را به آن حال و روز درآورده، با پیکر شهدا چه کرده است؟
این مردم قهرمانهایش را دوست دارد. هیچ کس نمیخواهد و نمیتواند مرگ قهرمانها را باور کند. همین است که هنوز هم مردم به سیگنالهای دستگاه زنده یاب از موتورخانه پلاسکو امیدوارند. یعنی میشود قهرمانهای ایران همه آنجا جمع شده باشند؟
حالا همه منتظر روز موعودند. روزی که قرار است آتشنشانهای شهید بر دوش مردم ایران تشییع شود. سال قبل را همه خوب بیاد دارند. وقتی 175 شهید غواص دست بسته به میانمان آمدند، شهر دیگر آرام و قرار نداشت. همه آمده بودند تا این شهیدان که بسیاری از آنها گمنام بودند، احساس غربت و تنهایی نکنند. ولی حالا در تشییع شهدای آتشنشان همه میآیند به حرمت قهرمان وطن، میآیند دست مادر و پدر شهدا را بگیرند تا کمرشان صاف شود.
یک مراسم باشکوه و یک حضور بیمثال در راه است. دوباره شهید میآورند.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *