آیا بچه کلید حل مشکلات زوج ها است+نظر کارشناس
خیلی ها فکر می کنند وقتی در زندگی مشکلی با همسر خود پیدا کردند باید خیلی زود بچه دار شوند تا آن مشکل با حضور فرد جدید در زندگی رفع شود.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه جامعه ، همه بیتا را زیر فشار گذاشتهاند تا به خواسته آنها تن دهد. فشارهایی که زن جوان زیر بار آنها کمر خم کرده و زورش به هیچکس نمیرسد.
بیتا هنوز زیر بار برآورده کردن خواسته آنها نرفته است و به همین خاطر به اتاق مشاوره دادگاه خانواده آمده تا از زندگی و مشکلاتش بگوید و راه چارهای پیدا کند. مشکل اصلی بیتا بچهدار شدن است که حاضر نیست زیر بار مسئولیت آن برود. پنج سال است که او و احسان ازدواج کردهاند. از حرفهایی که بیتا میزند، مشخص است دل پری از همسرش دارد.
او میگوید:«دو سال طول کشید تا راضی شدم با احسان ازدواج کنم. اوایل زندگی خیلی عاشق هم بودیم و همدیگر را دوست داشتیم. مثل خیلی از مردها اوایل ازدواج به من خیلی توجه داشت و مهربان بود. اما چند ماه که گذشت، رفتارش تغییر کرد و شد یک آدم دیگر.
الان برایش عادی شدهام و یاد عادتهای گذشتهاش افتاده است. با اینکه این همه سال از زندگیمان میگذرد، اما شوهرم هنوز رفتار پسرهای مجرد را دارد.
انگار هنوز متوجه نیست که متاهل شده و دیگر نباید مثل مجردها رفتار کند. با اینکه سعی میکند زندگی زناشوییاش را هم حفظ کند، اما هنوز هم دوست و رفیق بازی از زن و زندگی برایش مهمتر است. سر همین موضوع بارها دعوایمان شده و اطرافیان آشتیمان دادهاند. به خاطر رفقایش و
رفیقبازیهایش مدتها با هم قهر بودیم و خیلی حرفها بههم زدیم.
بعد از مدتی آشتی کردیم، اما حس میکنم دیگر عشق سابق را به من ندارد. زیاد اذیتم میکند و احساس میکنم از این کار لذت هم میبرد. سهم من از زندگی با شوهرم چیست؟ رفیق بازی، تنهایی، بیکسی و... به نظرتان درست است؟ حاضر نیست در خانه کنار من بماند و بیشتر وقتها با دوستانش است. مادرم میگوید اگر بچهدار شوی، سرش به بچه گرم میشود و دست از رفیق بازی برمیدارد. اما وقتی زندگیام روی هواست و شوهرم اینطور رفتار میکند، چطور پای یک بچه را به این زندگی به هم ریخته باز کنم؟
شوهرم هیچ اهمیتی برایم قائل نیست و به چشم کلفت به من نگاه میکند، مگر بچه میتواند او را به زندگی پایبند کند و دست از رفیق بازی بردارد؟
از بس بیمسئولیت است همه خریدها و کارهای ضروری خانه را هم خودم انجام میدهم. چون شوهرم از خرید و تعمیر کردن وسایل خراب خانه بیزار است. هرچه با من این طور رفتار میکند، به جایش با رفقایش حسابی بگو و بخند میکند. شب که به خانه برمیگردد، جلوی تلویزیون مینشیند و غذایش را میخورد. بعد هم میخوابد. شما بگویید یک ذره محبت، یک ذره توجه به من دارد، اصلا و ابدا. دوستانش که زنگ بزنند میگوید و میخندد اما اگر من زنگ بزنم، یا جوابم را نمیدهد، اگر هم بدهد خیلی سرد و با بیادبی حرف میزند. از نظر او مرد نباید جلوی مردان دیگر با زنش حرف بزند. آن را برای خودش افتخار میداند. در گذشته ناراحتیام برایش مهم بود و اگر میفهمید ناراحتم نازم را میکشید و از دلم در میآورد؛ اما الان نه.
عین خیالش هم نیست. زمانی که از خانه بیرون میرود، خیلی دلم میخواهد به من هم بگوید بیا با هم برویم. اما هیچوقت نمیگوید و همین ناراحتم میکند. وقتی میپرسم چرا در خانه کنار من نمیمانی؟ جواب میدهد بمانم خانه که چه بشود؟ چه کار کنم؟ حوصلهام سر میرود. بعد هم سرم داد میکشد و از خانه بیرون میرود.»
بیتا از رفتارهای نامعقول شوهرش بهشدت عصبانی است، اما به طلاق هم فکر نمیکند.
میگوید: «ببینید من الان به خاطر رفتارهای شوهرم خیلی عصبانی و ناراحت هستم. اینکه الان میخندم همهاش تظاهر است تا بهتر بتوانم رفتارهای شوهرم را تحمل کنم. اما در دلم انگار آتش روشن کردهاند. تمام حرفش این است که کاری به کارش نداشته باشم و نگویم چرا با رفقایت بیرون میروی؟ اگر میخواهید راهنماییام کنید، شما را به خدا حرفهای کلیشهای تحویلم ندهید و نگویید که صبر داشته باش و تحمل کن و از این حرفها. چون خسته هستم. قصد جدا شدن از همسرم را ندارم چون هنوز هم دوستش دارم. اما به خواسته مادرم و خواهرم تن نمیدهم که میگویند بچهدار شو که سر شوهرت به زندگی گرم شود. نمیتوانم خودم را قانع کنم که به خاطر این موضوع پای یک بچه را به زندگی باز کنم. هیچ ضمانتی وجود ندارد برای اینکه مطمئن شوم اگر بچهدار شویم دست از رفیق بازی برمیدارد. من هیچ چیز از شوهرم نمیخواهم. فقط میخواهم تعادل را در زندگیمان رعایت کند و دست از این رفتارها بردارد.»
با اینکه بیتا دل پر خونی از رفتارهای شوهرش دارد، اما خیلی دوست دارد بچهدار شود. ولی از اینکه با آمدن بچه زندگیاش هیچ تغییری نکند و شوهرش همان رفتارهای سابق را ادامه دهد وحشت دارد.
نظر کارشناس
اینکه زن و مردی با یکدیگر مشکل داشته باشند و بعد بچهدار شوند تا مشکلشان حل شود، هیچ رابطه مستقیمی با هم ندارد، بلکه باعث پنهان ماندن مشکلات نیز میشود.
در این حالت استمرار زندگی بهخاطر بچه است و نه به خاطر عشق به شآن بچه. اگر زن یا مردی ویژگی خلقی یا رفتاری یا نگرشی داشته باشد که همسرش را آزار دهد، بچهدار شدن مشکل را حل نمیکند. به طور مثال اگر همسری عصبی یا پرخاشگر باشد، بددهان یا هر مشکل دیگر، همسرش به خاطر فرزندشان چیزی به او نمیگوید. در واقع زندگی با آن فرد را به خاطر بچه تحمل میکند. اگر پرخاشگری استمرار داشته باشد، همسر با خودش اینطور فکر میکند که چون پای بچه در میان است، باید زندگی را تحمل کنم. البته در پارهای از موارد دیده شده که بچهدار شدن به برطرف شدن برخی مشکلات خلقی و رفتاری کمک کرده است. البته فراوانیاش به قدری کم است که نمیتوان به آن استناد و به دیگران توصیه کرد که بچهدار شو شاید زن یا شوهرت از رفتارهای مشکلزا دست بردارد.
بنابراین اگر زن و شوهری دچار عدمتفاهم بوده یا در سبکهای زندگی مشکل داشته باشند، با بچهدار شدن هرگز مشکلشان حل نمیشود. اینکه اطرافیان توصیه میکنند که «بیا و بچهدار شو» یک اصطلاح عامیانه است.
چون دنیای خودشان اینطور بود و همسرشان در موقعیتهای مختلف به زندگی دلگرم شد، فکر میکنند در عصر تکنولوژی و هزاره سوم بچهدار شدن میتواند مشکل میان زوجین را حل کند. اگر پدر و مادری با وجود بودن مشکل در زندگی بچهدار شوند، طبعا فرزندشان نیز مشکلاتی را تجربه خواهد کرد. تنش در زندگی، درگیر شدن با اضطراب، پرخاشگری، عدم احساس امنیت در زندگی، افت تحصیلی، گرایش به سمت بزه و رفتارهای پرخطر و اعتیاد و در نهایت دوستیهای نامتعارف با جنس مخالف از جمله مشکلاتی است که زندگی و آینده فرزند را تهدید خواهد کرد. ضمن اینکه ممکن است بچه بعدها و با دیدن مشاجرات متعدد والدینش به این نتیجه برسد که وجود من باعث شده این همه مشکل به وجود بیاید و در واقع احساس گناه کند. توصیه ما به زوجین این است که اگر اختلافات عمیقی دارند، به هیچ وجه بچهدار نشوند و به متخصصان و روانشناسان مراجعه کنند. این طور نباشد که برای رفع مشکل به ریش سفیدان فامیل مراجعه کنند و کار را با نصیحت و پادرمیانی رفع و رجوع کنند.
دکتر پرویز رزاقی/ روانشناس
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *