روزنامه پاکستانی: "افغانستان" بازیچه دست پاکستان وقدرت های جهانی است
نیشن نوشت: همه بازیگران درگیر در افغانستان به طور بیشرمانهای خون مردم این کشور را بازیچه دست خود قرار دادهاند و امروزه تشخیص دوست از دشمن و حتی تمایز مسلمان از غیر مسلمان برای مردم افغانستان کار آسانی نیست
به گزارش سرویس بین الملل در اواسط دهه 80 میلادی زمانی که جنگ سرد به اوج خود رسیده و سیر حوادث در افغانستان تب تندی داشت، دولتمرد وقت شوروی سابق، میخائیل گورباچف کشور افغانستان را به زخمی که دائماً در حال خونریزی است، توصیف کرد.
روزنامه پاکستانی نیشن در مقالهای تحلیلی به قلم «سیامک خاتک» به علت های عدم ثبات و صلح در افغانستان و نقش تخریبی کشور پاکستان و دولتهای فرا منطقهای در فرآیند صلح پرداخته و نوشته است: متاسفانه، به استثنا چند زمان کوتاه ،در این کشور طی چهار دهه گذشته صلح به معنای واقعی کلمه دیده نشده است.
در این مقاله آمده است: تقریبا همه بازیگران درگیر در افغانستان به طور بیشرمانهای خون مردم این کشور را بازیچه دست خود قرار دادهاند و امروزه تشخیص دوست از دشمن و حتی تمایز مسلمان از غیر مسلمان برای مردم افغانستان کار آسانی نیست. به نظر میرسد این کشور بواسطه به اصطلاح دوستان خود در حال افول است.
از سوی دیگر این کشور مسئولیت مقابله با جریان «جهاد» ساخته شده توسط قدرتهای بزرگ برای تسلط بر قلب اوراسیا را نیز تحمل میکند. آنها همچنین تا حد زیادی قربانی فرایند دولت و ملت سازی و موقعیت استراتژیک خود شده است.
اما قدرتهای بزرگ و ماجراجویان سلطه گر منطقه نیز از هیچ ابزاری برای جاری ساختن خون افغانستانیها دریغ نکرده است.
به گزارش فارس، در این مقاله آمده است: به نظر میرسد این بازیگران تا کشته شدن آخرین افغانستانی مصمم به ادامه جنگ هستند. یکی نمونه جلسه هم اندیشی این هفته مسکو است، جایی که چشم انداز صلح افغانستان در حضور هیچ نمایندهای از افغانستان به بحث گذاشته شد.
جالب توجه اینکه هر سه کشور شرکت کننده در نشست مسکو، روسیه، چین و پاکستان هرگز از صحبت کردن در مورد نیاز به روند صلح به رهبری افغانستانیها و تحت تسلط خودشان خسته نمیشوند.
اما آنها هیچ تردیدی در نادیده گرفتن افغانستانیها در بحث و تبادل نظر در مورد یافتن راهحلی برای درگیری های مسلحانه تحمیل شده به این کشور ندارند. به طور کنایه آمیزی این ماجرا شبیه به اجرای نمایش هملت بدون حضور پادشاه دانمارک است.
نویسنده در ادامه می افزاید: علاقه شدید مقامات پاکستان برای حضور یافتن در جناحبندی با آمریکا و روسیه در «نابودی ترورسیم» طنزی به بلندی هیمالیاست.
در دهه 80 میلادی پاکستان تحت حمایت کامل کشورهای غربی جنگ اعلان نشدهای با عنوان جهاد برای خارج کردن «روس های کافر» از افغانستان با ادعای جلوگیری از پیشروی آنها به آبهای گرم به راه انداخت.
جالب است آقای زیبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری وقت آمریکا، جیمی کارتر، بالاجبار راهی این چنین طولانی را طی کرد تا در پاکستان «جهاد» علیه روسهای بی خدا را اعلام کند.
نویسنده در ادامه به کنایه نوشته است: البته روحانیون مسلمان و وارستهای از پاکستان و کشورهای عربی نیز وجود داشتند که خود مشتاقانه در حمایت از این «ماموریت الهی» بپا خاستند، ماموریتی که کمی بعد به بزرگترین عملیات مخفیانه اطلاعاتی آمریکا در یک کشور دیگر تبدیل شد.
پس از 11 سپتامبر تصور میشد پاکستان سیاستی کاملا متضاد گرفته و هنگامی که این کشور در کنار حمایت از ایالات متحده در جنگ با طالبان به تجدید قوای این گروه ضد آمریکا در افغانستان پرداخت این مسئله ثابت شد که چیزی فراسوی سیاستی صرفا متضاد است.
این باور کردنی نیست که ایالات متحده در مورد این بازی دوگانه اطلاعی نداشته است، اما با تغییر تمرکز این کشور از افغانستان به عراق قبل از نابودی افراط گرایی و تروریسم در آنجا، آنها نگرش غیر جدی خودشان را نسبت به جنگ به اصطلاح علیه ترور را نشان دادند. بازی دوگانه ای که برای هر دو طرف بدون دردسر بود.
خاتک نویسنده این مقاله در ادامه با اشاره به نقش روسها نوشته است: اکنون روسها علاقه خود به طالبان، هسته اصلی جهادگرایان، را به منظور متوقف کردن گسترش گروه داعش نشان دادهاند. این به مانند سرمایهگذاری بر روی موسلینی برای توقف هیتلر است. علیالخصوص در زمانی این اتفاق افتاده که طالبان، داعش وتمام گروههای تروریستی دیگر در حال کشتار نیروهای دولتی افغانستان هستند.
به نظر میرسد که هیچ درسی از انحلال دولت افغانستان در دهه 90 میلادی و پس از آن در عراق و لیبی گرفته نشده است. میتوان منظر دیگری نیز برای این مشکل متصور شد.
اگر تجربه دهه 90 میلادی را مبنا قرار دهیم بسیار آشکار است که سازمان ترور به پیکره بزرگ غیرقابل تفکیکی است.
در مناطق تحت نفوذ طالبان، اسامه بن لادن و گروه القاعدهاش، جنبش اسلامی ازبکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرق، چچن ها و شبکه های تروریستی متعدد پاکستانی پایه گذاری شدهاند.
حتی در حال حاضر طالبان بوسیله آنها، از طریق پاکستان، همه تروریستهای بینالمللی را برای مبارزه با دولت افغانستان به این کشور آورده است.
در ادامه این مقاله میخوانیم: این مسئله که طالبان افغانستان با سازمانهای تروریستی بینالمللی همکاری نمیکند، افسانهای بیش نیست.روسها قصد دارند به انتقام شکست خود به دست مجاهدین تحت حمایت آمریکا در دهه 80 میلادی از طالبان برای تحمیل شکست به نیروهای آمریکایی در افغانستان استفاده کنند.
البته احتیاجی نیست که گفته شود ایالات متحده تصمیم گرفته تا با به راه انداختن حمام خون درس عبرتی به شوروی سابق که به ویتنامیها در جنگ با آمریکا کمک کرده بود، داده باشد.
به طرز استهزا آمیزی پاکستان به عنوان حمایت از طالبان کنونی، برای همه طرف های درگیر در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 میلادی هنوز سودمند است.
مردم پاکستان بهای سنگین سیاست پناهگاه تروریسم شدن را میپردازند
نویسنده معتقد است: مردم پاکستان مجبور به پرداختن بهای سنگینی بابت سیاست دیوانه وار «پناهگاه تروریست شدن» پرداخت کرده و این مسئله منجر به رشد سرطانی تروریسم در این کشور، و قتل عام و معلولیت هزاران نفر از مردم بی گناه، به ویژه پشتون ها شده است.
به رغم اینکه هرگز این سیاست ماجراجویانه به تصویب مجلس یا دولت غیرنظامی این کشور نرسیده است ولی به عنوان نهال پرورش یافته نهادهای امنیتی کشور هنوز باقی مانده و یک سیاست حکومتی بدنام میباشد.
در سال 2014 فرصتی تاریخی برای عادیسازی روابط میان پاکستان و افغانستان در طی بازدید دکتر اشرف غنی از پاکستان پدید آمد. رئیس جمهور افغانستان تقریباً هیچ چیزی برای درخواست از پاکستان نداشت.
از نظر نویسنده، به جز حاکمیت افغانستان، هر چیز دیگری قابل مذاکره بود. غنی برای پرداختن به نگرانی واقعی پاکستان از جمله میزان نفوذ هند در افغانستان آماده بود.
پیشنهادی که گروه پاکستانی به رهبری نواز شرف نتوانست به آن نه بگوید. 48 یادداشت تفاهم در زمینههای مختلف استراتژیک، سیاسی و اقتصادی بین دو کشور به امضا رسید.
پاکستان وعده داد طالبان را به میز مذاکره بکشاند و همچنین متعهد به مبارزه هماهنگ در کنار افغانستان علیه گروههای سازش ناپذیر شد. اما زمان اجرا که رسید روشن شد که رهبران پاکستانی طالبان تنها به دنبال بدست آوردن زمان برای تهاجم جنگی طالبان بودند.
در آن زمان ادعا شد که پاکستان نفوذ کافی در طالبان ندارد. عجیب آنجاست که پاکستان نفوذ کافی در طالبان دارد تا آنها از مذاکره توسط خودشان باز دارد اما وانمود میکند که قادر به آوردن آنها را به پای میز مذاکره نیست.
خاتک در پایان این گزارش تأکید کرده است: منافع و سیاست قدرتهای بزرگ همانطور که در گذشته دچار تغییر شده، در آینده نیز با وجود متغیر بودن حفظ خواهد شد، اما پاکستان و افغانستان به عنوان 2 همسایه باید ابزاری برای همزیستی مسالمت آمیز میان خود پیدا کنند.
تشدید شرایط کنونی و رسیدن به بنبست برای هر دو طرف خطرناک است و نیاز مبرمی به یک ابتکار صلح تازه احساس میشود.
/
روزنامه پاکستانی نیشن در مقالهای تحلیلی به قلم «سیامک خاتک» به علت های عدم ثبات و صلح در افغانستان و نقش تخریبی کشور پاکستان و دولتهای فرا منطقهای در فرآیند صلح پرداخته و نوشته است: متاسفانه، به استثنا چند زمان کوتاه ،در این کشور طی چهار دهه گذشته صلح به معنای واقعی کلمه دیده نشده است.
در این مقاله آمده است: تقریبا همه بازیگران درگیر در افغانستان به طور بیشرمانهای خون مردم این کشور را بازیچه دست خود قرار دادهاند و امروزه تشخیص دوست از دشمن و حتی تمایز مسلمان از غیر مسلمان برای مردم افغانستان کار آسانی نیست. به نظر میرسد این کشور بواسطه به اصطلاح دوستان خود در حال افول است.
از سوی دیگر این کشور مسئولیت مقابله با جریان «جهاد» ساخته شده توسط قدرتهای بزرگ برای تسلط بر قلب اوراسیا را نیز تحمل میکند. آنها همچنین تا حد زیادی قربانی فرایند دولت و ملت سازی و موقعیت استراتژیک خود شده است.
اما قدرتهای بزرگ و ماجراجویان سلطه گر منطقه نیز از هیچ ابزاری برای جاری ساختن خون افغانستانیها دریغ نکرده است.
به گزارش فارس، در این مقاله آمده است: به نظر میرسد این بازیگران تا کشته شدن آخرین افغانستانی مصمم به ادامه جنگ هستند. یکی نمونه جلسه هم اندیشی این هفته مسکو است، جایی که چشم انداز صلح افغانستان در حضور هیچ نمایندهای از افغانستان به بحث گذاشته شد.
جالب توجه اینکه هر سه کشور شرکت کننده در نشست مسکو، روسیه، چین و پاکستان هرگز از صحبت کردن در مورد نیاز به روند صلح به رهبری افغانستانیها و تحت تسلط خودشان خسته نمیشوند.
اما آنها هیچ تردیدی در نادیده گرفتن افغانستانیها در بحث و تبادل نظر در مورد یافتن راهحلی برای درگیری های مسلحانه تحمیل شده به این کشور ندارند. به طور کنایه آمیزی این ماجرا شبیه به اجرای نمایش هملت بدون حضور پادشاه دانمارک است.
نویسنده در ادامه می افزاید: علاقه شدید مقامات پاکستان برای حضور یافتن در جناحبندی با آمریکا و روسیه در «نابودی ترورسیم» طنزی به بلندی هیمالیاست.
در دهه 80 میلادی پاکستان تحت حمایت کامل کشورهای غربی جنگ اعلان نشدهای با عنوان جهاد برای خارج کردن «روس های کافر» از افغانستان با ادعای جلوگیری از پیشروی آنها به آبهای گرم به راه انداخت.
جالب است آقای زیبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری وقت آمریکا، جیمی کارتر، بالاجبار راهی این چنین طولانی را طی کرد تا در پاکستان «جهاد» علیه روسهای بی خدا را اعلام کند.
نویسنده در ادامه به کنایه نوشته است: البته روحانیون مسلمان و وارستهای از پاکستان و کشورهای عربی نیز وجود داشتند که خود مشتاقانه در حمایت از این «ماموریت الهی» بپا خاستند، ماموریتی که کمی بعد به بزرگترین عملیات مخفیانه اطلاعاتی آمریکا در یک کشور دیگر تبدیل شد.
پس از 11 سپتامبر تصور میشد پاکستان سیاستی کاملا متضاد گرفته و هنگامی که این کشور در کنار حمایت از ایالات متحده در جنگ با طالبان به تجدید قوای این گروه ضد آمریکا در افغانستان پرداخت این مسئله ثابت شد که چیزی فراسوی سیاستی صرفا متضاد است.
این باور کردنی نیست که ایالات متحده در مورد این بازی دوگانه اطلاعی نداشته است، اما با تغییر تمرکز این کشور از افغانستان به عراق قبل از نابودی افراط گرایی و تروریسم در آنجا، آنها نگرش غیر جدی خودشان را نسبت به جنگ به اصطلاح علیه ترور را نشان دادند. بازی دوگانه ای که برای هر دو طرف بدون دردسر بود.
خاتک نویسنده این مقاله در ادامه با اشاره به نقش روسها نوشته است: اکنون روسها علاقه خود به طالبان، هسته اصلی جهادگرایان، را به منظور متوقف کردن گسترش گروه داعش نشان دادهاند. این به مانند سرمایهگذاری بر روی موسلینی برای توقف هیتلر است. علیالخصوص در زمانی این اتفاق افتاده که طالبان، داعش وتمام گروههای تروریستی دیگر در حال کشتار نیروهای دولتی افغانستان هستند.
به نظر میرسد که هیچ درسی از انحلال دولت افغانستان در دهه 90 میلادی و پس از آن در عراق و لیبی گرفته نشده است. میتوان منظر دیگری نیز برای این مشکل متصور شد.
اگر تجربه دهه 90 میلادی را مبنا قرار دهیم بسیار آشکار است که سازمان ترور به پیکره بزرگ غیرقابل تفکیکی است.
در مناطق تحت نفوذ طالبان، اسامه بن لادن و گروه القاعدهاش، جنبش اسلامی ازبکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرق، چچن ها و شبکه های تروریستی متعدد پاکستانی پایه گذاری شدهاند.
حتی در حال حاضر طالبان بوسیله آنها، از طریق پاکستان، همه تروریستهای بینالمللی را برای مبارزه با دولت افغانستان به این کشور آورده است.
در ادامه این مقاله میخوانیم: این مسئله که طالبان افغانستان با سازمانهای تروریستی بینالمللی همکاری نمیکند، افسانهای بیش نیست.روسها قصد دارند به انتقام شکست خود به دست مجاهدین تحت حمایت آمریکا در دهه 80 میلادی از طالبان برای تحمیل شکست به نیروهای آمریکایی در افغانستان استفاده کنند.
البته احتیاجی نیست که گفته شود ایالات متحده تصمیم گرفته تا با به راه انداختن حمام خون درس عبرتی به شوروی سابق که به ویتنامیها در جنگ با آمریکا کمک کرده بود، داده باشد.
به طرز استهزا آمیزی پاکستان به عنوان حمایت از طالبان کنونی، برای همه طرف های درگیر در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 میلادی هنوز سودمند است.
مردم پاکستان بهای سنگین سیاست پناهگاه تروریسم شدن را میپردازند
نویسنده معتقد است: مردم پاکستان مجبور به پرداختن بهای سنگینی بابت سیاست دیوانه وار «پناهگاه تروریست شدن» پرداخت کرده و این مسئله منجر به رشد سرطانی تروریسم در این کشور، و قتل عام و معلولیت هزاران نفر از مردم بی گناه، به ویژه پشتون ها شده است.
به رغم اینکه هرگز این سیاست ماجراجویانه به تصویب مجلس یا دولت غیرنظامی این کشور نرسیده است ولی به عنوان نهال پرورش یافته نهادهای امنیتی کشور هنوز باقی مانده و یک سیاست حکومتی بدنام میباشد.
در سال 2014 فرصتی تاریخی برای عادیسازی روابط میان پاکستان و افغانستان در طی بازدید دکتر اشرف غنی از پاکستان پدید آمد. رئیس جمهور افغانستان تقریباً هیچ چیزی برای درخواست از پاکستان نداشت.
از نظر نویسنده، به جز حاکمیت افغانستان، هر چیز دیگری قابل مذاکره بود. غنی برای پرداختن به نگرانی واقعی پاکستان از جمله میزان نفوذ هند در افغانستان آماده بود.
پیشنهادی که گروه پاکستانی به رهبری نواز شرف نتوانست به آن نه بگوید. 48 یادداشت تفاهم در زمینههای مختلف استراتژیک، سیاسی و اقتصادی بین دو کشور به امضا رسید.
پاکستان وعده داد طالبان را به میز مذاکره بکشاند و همچنین متعهد به مبارزه هماهنگ در کنار افغانستان علیه گروههای سازش ناپذیر شد. اما زمان اجرا که رسید روشن شد که رهبران پاکستانی طالبان تنها به دنبال بدست آوردن زمان برای تهاجم جنگی طالبان بودند.
در آن زمان ادعا شد که پاکستان نفوذ کافی در طالبان ندارد. عجیب آنجاست که پاکستان نفوذ کافی در طالبان دارد تا آنها از مذاکره توسط خودشان باز دارد اما وانمود میکند که قادر به آوردن آنها را به پای میز مذاکره نیست.
خاتک در پایان این گزارش تأکید کرده است: منافع و سیاست قدرتهای بزرگ همانطور که در گذشته دچار تغییر شده، در آینده نیز با وجود متغیر بودن حفظ خواهد شد، اما پاکستان و افغانستان به عنوان 2 همسایه باید ابزاری برای همزیستی مسالمت آمیز میان خود پیدا کنند.
تشدید شرایط کنونی و رسیدن به بنبست برای هر دو طرف خطرناک است و نیاز مبرمی به یک ابتکار صلح تازه احساس میشود.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *