قتل پایان گروگانگیری
فکر می کردند با ربودن مرد کاسب به خواسته های خود می رسند. او را در طویله ای مخفی کرده بودند.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه جامعه ،شهریور سال 88 از طریق اهالی شهرستان سلماس در جریان ربوده شدن یکی از کسبه خوشنام شهر قرار گرفتیم. حمید در حالی که طبق روال همیشگی بعد از نماز صبح همراه یکی از دوستانش در حال پیادهروی به سمت مزار شهدا بود، از سوی 3 سرنشین یک دستگاه وانت که مسلح به کلت کمری و کلاشینکف بوده و سرو صورت خود را با جوراب و کلاه پوشانده بودند، ربوده شد.
پرونده برای رسیدگی در اختیار ما قرار گرفت و بلافاصله طرح مهار را در شهرستان و استان اجرا کردیم. سپس سراغ فامیل و دوستان او رفتیم که با توجه اینکه آدمرباها ردی از خود برجای نگذاشته بودند هیچ نتیجهای به دست نیاوردیم. پرونده به صورت ویژه در دستور کار قرار گرفت و تیمی از کارآگاهان مجرب مرکز استان هم به شهرستان آمدند.
تحقیقات را زیر نظر معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی کشور انجام میدادیم و به دستور او تمام اطلاعات ریز و درشت پرونده جمعآوری شد. چند روزی گذشت و خبری از آدمرباها و گروگان نبود تا اینکه هشتم مهرماه اولین تماس با خانواده گروگان گرفته شد و نواری ضبط شده از آنها خواسته بود تا خود را برای تماس بعدی آماده کنند. با بررسی زمان و مکان تماس متوجه شدیم نخستین تماس از یک تلفن عمومی در تهران برقرار شده است. به همین خاطر تیمی از کارآگاهان به پایتخت رفتند. روزهای دهم و یازدهم هم تماسهایی از سوی آدمرباها برقرار شد اما هیچ درخواستی مطرح نشد.
همچنان منتظر مطرح کردن درخواست آدم رباها بودیم که این بار 12 و 16 مهر سه تماس از تلفن عمومی در ارومیه برقرار شد و ما به علت حرفهای بودن آدم رباها نتوانستیم رد تلفنها را بزنیم.
همزمان با تماسها هم دستنوشتهای از پست پیشتاز از تهران به خانه فرد ربوده شده در سلماس ارسال شد که طی آن ربایندگان با قرار دادن شرایط پیچیده خواستار تحویل پول به میزان 2 میلیون یورو معادل 4 میلیارد تومان در کرکوک عراق شده و شرط آزادی این فرد را دریافت این مبلغ اعلام کردند. محل ارسال نامه هم مورد بررسی قرار گرفت اما هیچگونه سر نخی به دست نیامد.
در حالی که مشغول بررسی و کشف سرنخهایی بودیم آدم رباها با یک خط تلفن همراه با شماره مشخص با خانواده فرد بوده شده تماس گرفته و اقدام به تهدید جانی گروگان خود کردند، این اقدام باعث ایجاد رعب و وحشت در میان بستگان حمید شد و آنان را ترغیب کرد که پول را زودتر بدهند. با ردیابی خط دوباره تیمی به تهران اعزام شد و در بررسیها متوجه شدیم سیمکارت با هویت جعلی روز 19 مهرماه از شهرستان خرم دره زنجان خریداری شده است.
البته گروهی از ماموران به خرم دره رفته و متوجه شدند در این روز مردی قد بلند با عینک، درشت اندام و بدون ریش و سیبیل یک گوشی و دو خط صفر را خریده است. مرد آدم ربا چند بار دیگر هم در طول ساعات مختلف روز با خانواده حمید تماس گرفت اما به خاطر کوتاه بودن زمان تماس و جابه جایی او در هر تماس هیچ ردی از او به دست نیامد.متهم بسیار حرفهای بود و بعد از هر تماس کوتاه تلفن را خاموش میکرد.
تحقیقات را روی صاحب کارت ملی که با هویت او سیمکارتها خریده شده بود متمرکز کردیم و با دستگیری او موفق شدیم یکی از آدم رباها را که از تهران به سلماس آمده بود شناسایی کنیم. سریع وارد عمل شدیم و او را قبل از فرار دستگیر کردیم. او در بازجوییها مدعی بود به اشتباه دستگیر شده و بیگناه است اما وقتی بازجویی تخصصی شد و دلایل پلیس را دید شروع به اعتراف کرد.
بعد از اینکه او را سوار ماشین کردیم چشم هایش را بستیم و به شهر بازگشتیم و روز بعد با خرید آذوقه و قرص قلب حمید را به کوه بردیم اما چون آنجا سرد بود، همدستانم گفتند نمیشود او را در کوه نگه داشت و به همین دلیل صدای او را ضبط کردیم تا به خانواده اش بگوید هرچه میخواهیم به ما بدهد.
او را به طویله خانه خواهر یکی از گروگانگیران بردیم اما او حین انتقال از دره سقوط کرد و بشدت زخمی شده بود. او را در طویله مخفی کردیم اما نیمهشب صدای شلیک آمد که فکر کردیم ماموران هستند به همین دلیل از ترس دستگیر نشدن حمید را خفه کردیم و به زندگی اش پایان دادیم.
دو همدستم جسدش را لای پتو پیچیدند و بعد با قمه و چوب کوه را نیم متری کندیم و او را دفن کردیم. بعد از قتل تصمیم گرفتیم درباره این موضوع به کسی چیزی نگوییم. من هم به مرز بازرگان رفتم و از کشور خارج شدم. چند ماهی در ترکیه زندگی کردم و وقتی فهمیدم کسی دنبالم نیست، دوباره به تهران بازگشتم و با ادعای اینکه حمید زنده است با آنها تماس گرفتم تا پول را پرداخت کنند.
وقتی عامل اصلی گروگانگیری مرگبار اعتراف کرد برای تحقیقات بیشتر به خانهاش رفتیم که در آنجا یک فندک به شکل سلاح سیمکارتهای خریداری شده کشف شد. همچنین مشخص شد متهم 4 سابقه کیفری به اتهام خرید و فروش سلاح و سرقت دارد. همسرش نیز به اتهام همکاری با او دستگیر و به زندان افتاد.
همچنین با شناسایی محل دفن جسد موفق شدیم جسد را کشف و تحویل خانواده اش دهیم که آنها از روی لباسها او را شناسایی کردند.
ای کاش در این پرونده نیز زودتر به مظنون حادثه میرسیدیم و مانند دیگر پروندههای گروگانگیری و آدمربایی فرد ربوده شده سالم آزاد میشد.
در پروندههای آدمربایی طمع باعث میشود مجرمان اقدام به گروگانگیری کنند. طی سالهای اخیر با اقدامات علمی پلیس پروندههای آدمربایی کشف و متهمان آن خیلی زود دستگیر شدند.
اگر مجرمان قبل از ارتکاب جرم به عاقبت آن و سرنوشت هم جرمهای خود توجه کنند، هیچ وقت به سمت جرم نمیروند.
بر اساس خاطرهای از سرگرد رامین پرویزی و سروان اکبر علیزاده
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *