مقوله حقوق های نجومی به قصه شیرین موش و گربه عبید زاکانی تبدیل شده
مقوله حقوقهای نجومی بهرغم آن همه سروصدای اولیه ناگهان فرونشست و از بس گفتههای متضاد زده شد کمکم به قصه شیرین موش و گربه عبید زاکانی تبدیل شد و دولت هم سعی کرد آن را به دست فراموشی بسپارد.
خسرو معتضد در یادداشتی در روزنامه «وطن امروز» نوشت: مقوله حقوقهای نجومی بهرغم آن همه سروصدای اولیه ناگهان فرونشست و از بس گفتههای متضاد زده شد کمکم تبدیل به قصهای شیرین مانند حکایت موش و گربه عبید زاکانی شد و دولت محترم سعی کرد آن را به دست فراموشی بسپارد.
در شگفتم چرا امثال آقای پزشکیان که گویا نایبرئیس مجلس شورای اسلامی است باز هم روی اعصاب مردم راه میرود و یکدفعه در یک مصاحبه اعلام میکند: همین حالا مدیری را میشناسم که 190 میلیون تومان در ماه حقوق میگیرد!
آقای پزشکیان بس کنید! اگر کسی را میشناسید که بهرغم این همه سروصدا 190 میلیون تومان ماهانه حقوق میگیرد، چرا نام او را نمیبرید؟ چرا معرفیاش نمیکنید؟ اگر میترسید یقهتان را بگیرند و از شما شکایت کنند چرا نمک روی زخم مردم میپاشید؟ اساسا چرا مبهم سخن میگویید؟ دلیل احترامی که مردم برای برخی نمایندگان مجلس قبلی و فعلی دارند این است که آنان نمیترسیدند و نمیترسند و آنچه را که باید در جهت مصالح کشور بگویند ابراز میدارند.
گفته ناحق و مبهم شما جز ناراضی و عصبانی کردن مردم چه فایدهای دارد؟
خود من از روزی که خبر حقوقهای نجومی و پرداخت آن به افراد بسیار معمولی و نالایق که به زور پارتی و هممحلهای و همدهکدهای بودن برقآسا به مقامات پرمنفعت رسیدند و بابت بیکارگی و زندگی انگلی و چنبک زدن به خویشاوندان صاحب نفوذ، حقوقهای میلیونی میگرفتهاند و به قول آقای پزشکیان هنوز هم میگیرند، میزان کارم نصف شده، تحقیقات و پژوهشهایم و کتابهایم را با بیمیلی و اکراه انجام میدهم و از جوشزدنهای گذشتهام خندهام میگیرد.
نظیر این حالت افسردگی و دلسردی را من در بسیاری دیگر از مردم مشاهده میکنم. شما نگاهی به روزنامهنگاران بیفکنید. ببینید چقدر در روزهای بین تعطیلی جراید از نشر طفره میروند. در هیچ جای دنیا روزنامه به هیچ عنوان و دستاویزی تعطیلپذیر نیست اما اینجا چون همه میدانیم که فعالیت و پشتکار بیفایده است به تعطیلات میافزاییم و گاهی در ایام عید جراید 15روز نشر نمییابند.
دولت کنونی حقوقهای نجومی را غیرقانونی و نامشروع نمیداند و بر این نظر است که برجستهترین کارشناسان اداری و حقوقی و مالی در خدمت دولتند، بنابراین باید خدمت به دولت را با جذابیت و تشویق مادی آنان درآمیخت تا افکار نبوغآمیز خود را ارائه دهند. افکار نبوغآمیز آنان گران کردن همهچیز و ستاندن از کیسه نیمهخالی آحاد مردم است و چون همه را مانند خود صاحب ملک و مستغل و پساندازهای میلیاردی میدانند هرچقدر مردم زار بزنند که نداریم باور نمیکنند و به جای اینکه ایجاد کار کنند، صنایع را راه بیندازند و بخش خصوصی را تقویت کنند، مالیاتها، عوارض و دریافتیها را چند برابر میکنند که بتوانند حقوقهای نجومی به خودیها و نورچشمیها بپردازند.
دولت کنونی توجهی به مردم حتی به صورت ظاهری و دلگرمکننده نشان نمیدهد. با نهایت تاسف دیدم شخصی به تلویزیون بیگانه تلفن کرده و ضمن بیان مراتب بدبختی، بیچارگی و استیصال خود میگوید 2 بار عریضه به دفتر ریاستجمهوری نوشته و حتی یک جواب هم به او ندادهاند. زشت است که کسی به بیگانه متوسل شود تا درد دل خود را بگوید. دیدارهای هفتگی مقامات دولتی با مردم قطع شده و فرد بدبختی که بخواهد وزیر از خودراضی و کمحوصلهای چون وزیر صنعت، معدن و تجارت را ببیند از جان خود گذشته است. دولت تماس گرم و نزدیک با مردم ندارد و سخنگوی دولت حرفهایش قابل وثوق نیست. در گذشته دستکم به مردم حسن خلق و مدارا نشان داده میشد اما در دولت کنونی مردم بیاهمیتترین موجودات و خلایق هستند. میبینید که مدیر مدرسهای در رودبار کرمان با شلاق دختران مدرسه را کتک میزند که بروند 30 هزار تومان کمک به مدرسه از والدین خود بگیرند و تصویر دختران معصوم در فضای مجازی منعکس میشود، زیرا بخشنامه وزیر در حکم فرمان «در کوزه آب خنک است» هست و کسی برای وزیر آموزشوپرورش فاتحه نمیخواند.
مجلس در راس امور قرار دارد و در صدر مشروطه به مجلس میگفتند «مجلس مقدس شورای ملی» ولی وزیر امور خارجه در مجلس با چهرهای برافروخته و تهدیدآمیز انگار در میدان توپخانه با مردم اواخر عصر قاجار صحبت میکند و سر نمایندگان فریاد میکشد که کسی حق ندارد زیردستان مرا مورد سوال و خطاب و عتاب قرار دهد! از آدمی به تحصیلکردگی و تجربه و دنیادیدگی ظریف عجیب است. خندهآور است! باور کنید سپهبد رزمآرا و سپهبد زاهدی که معروف به قلدری بودند با نمایندگان مجلس اینسان صحبت نمیکردند.
نمیدانم جناب آقای وزیر امور خارجه که میگوید زیاد مطالعه میکند و چند کتاب هم نوشته است چرا سرگذشت پدربزرگ مادری خود حاجی علینقی کاشی، تاجر معروف منسوجات را نمیخواند که با مردم با چه ادب، نزاکت و نرمی رفتار میکرد. وقتی محمد مسعود ترور شد که خیلی به مرحوم حاجی علینقی کاشانی حمله میکرد نخستین نفر که در مجلس ختم او حاضر شد جد بزرگوار آقای وزیر امور خارجه کنونی در دولت تدبیر و امید بود. چه ایرادی دارد دولت کنونی ادارهای یا دایرهای برای رسیدگی به شکایات که زیر نظر یک معاون جدی و صریحاللهجه و پرکار ریاستجمهوری باشد تشکیل دهد و به این همه آه و ناله مردم رسیدگی کند.
باور کنید این مردم حقها به گردن دولت دارند. تمام اعتبار آقایان به این مردم است.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
در شگفتم چرا امثال آقای پزشکیان که گویا نایبرئیس مجلس شورای اسلامی است باز هم روی اعصاب مردم راه میرود و یکدفعه در یک مصاحبه اعلام میکند: همین حالا مدیری را میشناسم که 190 میلیون تومان در ماه حقوق میگیرد!
آقای پزشکیان بس کنید! اگر کسی را میشناسید که بهرغم این همه سروصدا 190 میلیون تومان ماهانه حقوق میگیرد، چرا نام او را نمیبرید؟ چرا معرفیاش نمیکنید؟ اگر میترسید یقهتان را بگیرند و از شما شکایت کنند چرا نمک روی زخم مردم میپاشید؟ اساسا چرا مبهم سخن میگویید؟ دلیل احترامی که مردم برای برخی نمایندگان مجلس قبلی و فعلی دارند این است که آنان نمیترسیدند و نمیترسند و آنچه را که باید در جهت مصالح کشور بگویند ابراز میدارند.
گفته ناحق و مبهم شما جز ناراضی و عصبانی کردن مردم چه فایدهای دارد؟
خود من از روزی که خبر حقوقهای نجومی و پرداخت آن به افراد بسیار معمولی و نالایق که به زور پارتی و هممحلهای و همدهکدهای بودن برقآسا به مقامات پرمنفعت رسیدند و بابت بیکارگی و زندگی انگلی و چنبک زدن به خویشاوندان صاحب نفوذ، حقوقهای میلیونی میگرفتهاند و به قول آقای پزشکیان هنوز هم میگیرند، میزان کارم نصف شده، تحقیقات و پژوهشهایم و کتابهایم را با بیمیلی و اکراه انجام میدهم و از جوشزدنهای گذشتهام خندهام میگیرد.
نظیر این حالت افسردگی و دلسردی را من در بسیاری دیگر از مردم مشاهده میکنم. شما نگاهی به روزنامهنگاران بیفکنید. ببینید چقدر در روزهای بین تعطیلی جراید از نشر طفره میروند. در هیچ جای دنیا روزنامه به هیچ عنوان و دستاویزی تعطیلپذیر نیست اما اینجا چون همه میدانیم که فعالیت و پشتکار بیفایده است به تعطیلات میافزاییم و گاهی در ایام عید جراید 15روز نشر نمییابند.
دولت کنونی حقوقهای نجومی را غیرقانونی و نامشروع نمیداند و بر این نظر است که برجستهترین کارشناسان اداری و حقوقی و مالی در خدمت دولتند، بنابراین باید خدمت به دولت را با جذابیت و تشویق مادی آنان درآمیخت تا افکار نبوغآمیز خود را ارائه دهند. افکار نبوغآمیز آنان گران کردن همهچیز و ستاندن از کیسه نیمهخالی آحاد مردم است و چون همه را مانند خود صاحب ملک و مستغل و پساندازهای میلیاردی میدانند هرچقدر مردم زار بزنند که نداریم باور نمیکنند و به جای اینکه ایجاد کار کنند، صنایع را راه بیندازند و بخش خصوصی را تقویت کنند، مالیاتها، عوارض و دریافتیها را چند برابر میکنند که بتوانند حقوقهای نجومی به خودیها و نورچشمیها بپردازند.
دولت کنونی توجهی به مردم حتی به صورت ظاهری و دلگرمکننده نشان نمیدهد. با نهایت تاسف دیدم شخصی به تلویزیون بیگانه تلفن کرده و ضمن بیان مراتب بدبختی، بیچارگی و استیصال خود میگوید 2 بار عریضه به دفتر ریاستجمهوری نوشته و حتی یک جواب هم به او ندادهاند. زشت است که کسی به بیگانه متوسل شود تا درد دل خود را بگوید. دیدارهای هفتگی مقامات دولتی با مردم قطع شده و فرد بدبختی که بخواهد وزیر از خودراضی و کمحوصلهای چون وزیر صنعت، معدن و تجارت را ببیند از جان خود گذشته است. دولت تماس گرم و نزدیک با مردم ندارد و سخنگوی دولت حرفهایش قابل وثوق نیست. در گذشته دستکم به مردم حسن خلق و مدارا نشان داده میشد اما در دولت کنونی مردم بیاهمیتترین موجودات و خلایق هستند. میبینید که مدیر مدرسهای در رودبار کرمان با شلاق دختران مدرسه را کتک میزند که بروند 30 هزار تومان کمک به مدرسه از والدین خود بگیرند و تصویر دختران معصوم در فضای مجازی منعکس میشود، زیرا بخشنامه وزیر در حکم فرمان «در کوزه آب خنک است» هست و کسی برای وزیر آموزشوپرورش فاتحه نمیخواند.
مجلس در راس امور قرار دارد و در صدر مشروطه به مجلس میگفتند «مجلس مقدس شورای ملی» ولی وزیر امور خارجه در مجلس با چهرهای برافروخته و تهدیدآمیز انگار در میدان توپخانه با مردم اواخر عصر قاجار صحبت میکند و سر نمایندگان فریاد میکشد که کسی حق ندارد زیردستان مرا مورد سوال و خطاب و عتاب قرار دهد! از آدمی به تحصیلکردگی و تجربه و دنیادیدگی ظریف عجیب است. خندهآور است! باور کنید سپهبد رزمآرا و سپهبد زاهدی که معروف به قلدری بودند با نمایندگان مجلس اینسان صحبت نمیکردند.
نمیدانم جناب آقای وزیر امور خارجه که میگوید زیاد مطالعه میکند و چند کتاب هم نوشته است چرا سرگذشت پدربزرگ مادری خود حاجی علینقی کاشی، تاجر معروف منسوجات را نمیخواند که با مردم با چه ادب، نزاکت و نرمی رفتار میکرد. وقتی محمد مسعود ترور شد که خیلی به مرحوم حاجی علینقی کاشانی حمله میکرد نخستین نفر که در مجلس ختم او حاضر شد جد بزرگوار آقای وزیر امور خارجه کنونی در دولت تدبیر و امید بود. چه ایرادی دارد دولت کنونی ادارهای یا دایرهای برای رسیدگی به شکایات که زیر نظر یک معاون جدی و صریحاللهجه و پرکار ریاستجمهوری باشد تشکیل دهد و به این همه آه و ناله مردم رسیدگی کند.
باور کنید این مردم حقها به گردن دولت دارند. تمام اعتبار آقایان به این مردم است.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *