مدیران ضعیف به لیدرهای لمپن میدان می‌دهند/ چرا تا وقتی پورحیدری بود کسی به حریم مربی ورود نمی‌کرد؟/ هوای استقلال مانند هوای تهران ناپاک است!

11:09 - 08 دی 1395
کد خبر: ۲۶۰۹۴۶
دسته بندی: ورزشی ، فوتبال
مدیرعامل پیشین باشگاه استقلال، این روزها نگران فضای غبارآلودی است که در این تیم ریشه‌دار شکل گرفته و هر بار باعث بروز حاشیه‌هایی می‌شود که آخرین نمونه‌اش درگیری بین سرمربی با کاپیتان باشگاه است.
به گزارش خبرنگار ورزشی ، کاظم اولیایی مدیرعامل باتجربه فوتبال کشورمان باهمان صراحت لهجه دلنشنیش، به بیان نگرانی‌هایش از اوضاع امروز فوتبال ایران خاصه اوضاع متزلزل مدیریت باشگاه استقلال می‌پردازد و نسبت به بروز اتفاقات بعدی هشدار می‌دهد.

اولیایی، فضای مدیریتی باشگاه استقلال را غیرشفاف و غبارآلود می‌خواند و تاکید می کند که تا زمانی که مرزبندی‌ها در این باشگاه مشخص نباشد امکان تکرار تنش‌هایی که بین سرمربی و کاپیتان تیم رخ داد باقی می‌ماند.

در زیر می‌توانید گفت‌وگوی خبرنگار گروه ورزشی را با کاظم اولیایی را بخوانید:

* بگذارید بی‌پرده صحبت کنیم و از تعارفات معمول دست برداریم. منصوریان و رحمتی، سرمربی و کاپیتان استقلال به مشکلی خورده‌اند که ادامه همکاری با هم را برایشان غیرممکن کرده. قبلا هم این مورد را در استقلال یا تیم های دیگر دیده بودیم اما این حد از عریان شدن ماجرا و اطلاع یافتن رسانه‌ها از جزییات درگیری‌ها و گفتگو‌های رد و بدل شده، اگر نگوییم بی‌سابقه، دستکم کم سابقه بوده است. شما به عنوان مدیر با تجربه حوزه ورزش و استقلال در این مورد چه تحلیلی دارید؟

ببینید هر جا از اصول عدول کنیم نتیجه همین است. نه فقط در ورزش یا در استقلال. در سیاست یا اقتصاد هم همین است. یک سرمربی برای استقلال انتخاب شده یا باید انتخابش نمی‌کردیم یا وقتی انتخابش کردیم باید اختیارات قانونی و عرفی سرمربی را به او تفویض کنیم. نمی‌شود سرمربی باشد بعد بازیکن، اختیاراتی داشته باشد که در حیطه اقتدار و اختیارات سرمربی تداخل کند. مرزبندی برای من کلید همه چیز است، مرز بین مدیر و مربی و مربی و بازیکن باید به گونه‌ای مشخص باشد که فضای خالی بینش باقی نماند که کسی وارد آن فضا شود.

خلا که باشد به بحران می‌خوریم. در استقلال این خلا چند سالی است که دیده می‌شود.یک فضای غبارآلوده‌ای حاکم شده که برای استقلال همانقدر مضر است که هوای ناپاک برای مردم تهران! مشکل اصلی استقلال و آقای منصوریان و آقای رحمتی و بقیه عزیزان در این است که روابط شفاف،تعریف و تنظیم نشده.

* شما خودتان کسی بودید که علیرضا منصوریان را وارد دنیای مربیگری کردید. فرصتی که شما به منصوریان در پاس همدان دادید را مدیر دیگری نمی‌داد. آن میدان دادن در پاس با این میدان دادن در استقلال را چگونه قیاس می‌کنید ؟ از طرف دیگر شناخت شما از سرمربی استقلال و نتایج بدی که او با پاس گرفت چقدر به شما قدرت می‌دهد که نقاط ضعفش در استقلال را تحلیل کنید؟

ببنید دو تیم را نمی‌شود با هم قیاس کرد و همچنین زمان را. استقلال را با این پشتوانه هوادار و وجه رسانه‌ای به یک مربی دادن فرق دارد با در اختیار قرار دادن یک تیم کم طرفدار و کم حاشیه در شهرستان. درهمدان ،مدیر بالادست خودم بودم و توان ورود به مسائل را داشتم ولی در استقلال من مدیر بالادست نیستم. فضا فرق دارد. فضایی که منصوریان برای هدایت آن قبول مسئولیت کرده با فضایی که من تشخیص دادم ایشان توان هدایت آن را دارند متفاوت است.

ایشان در ابتدا باید مشاوران زبردست و مدیران بالای‌دستی بسیار حرفه‌ای‌ و دارای روابط و سلسله مراتب منظم داشته باشد که متاسفانه ندارد و همچنین به دستیاران قوی و کاربلد و ماهر نیاز دارد که بنده چون از این عزیزان شناخت کاری ندارم نمی‌توانم اظهار نظر کنم. با این همه قیاس این دو شرایط اشتباه است ضمن اینکه فضا در استقلال آنقدر پرابهام است که تضمینی نیست اگر مربی دیگری جای او بود نتایج بهتری می‌گرفت! یک بستری باید هماهنگ باشد که مربی و مدیر راحت کارشان را پیش ببرند و اینجا اینگونه نیست.

* اگر شما در راس کار بودی و چنین مسئله‌ای پیش می‌آمد چگونه تصمیم می‌گرفتید؟ منصوریان با همه نتایج متزلزلش سرمربی تیم است و نیم فصل تجربه کسب کرده و رحمتی هم بازیکن کلیدی و کاپیتان و سرمایه باشگاه است. شما چه تصمیمی اتخاذ می‌کردید؟

ببینید یک فرآیندی طی شده تا سیدمهدی رحمتی از یک بازیکن معمولی به یک کاپیتان تبدیل شده. همین فرایند هم طی شده که ایشان از کاپیتان مورد اعتماد سرمربی به فرد مغضوب تغییر هویت داده. این زمان را نمی‌شود در یک جلسه به عقب برگرداند. عدالت یک مفهوم مقید به زمان است. باید در یک مدت زمان مشخصی این عدالت رخ دهد. بازیکن و مربی باید در حوزه خودشان کار کنند. نمی‌شود الان گفت رحمتی خطا کرده و باید بگذاریمش کنار و بعد تیم سر و سامان بگیرد! این چیزی نیست که اتفاق می‌افتد.

بعد هم مسئله‌ای که مغفول مانده این است که در استقلال دو مشکل داریم.م شکل بزرگ، مشکل بی‌نظمی مدیریتی و بی‌هویتی ساختاری بوده که باعث شده تا سرمربی احساس کند که بازیکنانی هستند که از گلیم خودشان فراتر قدم می‌گذارند. مشکل کوچک‌تر این بوده که رحمتی با کمک مربی یا مربی دچار مشکل شده. با حذف رحمتی مشکل اول برطرف نمی‌شود. با حل مشکل اول است که رحمتی و رحمتی ها می فهمند باید سرباز سرمربی باشند نه مافوق او.من نظری نمی دهم چون در این مجموعه نیستم. نمی‌گویم اگر من بودم چه می‌کردم چون این حرف از اساس غلط است. کسی حکم می‌دهد که به پرونده اشراف داشته باشد. نه من که دیگران هم اشراف ندارند. اشراف را کسانی دارند که داخل باشگاه هستند. استقلال درگیر یک مشکل عمیق‌تر و عظیم‌تر هم هست که این یکی متاسفانه قابل حل کردن نیست.

* چه مشکلی ؟

استقلال بی‌بزرگتر مانده. خدا رحمت کند منصورخان را، نازنینی بود و من خیلی به او ارادت داشتم. غیبت ایشان در تار و پود باشگاه حس می‌‌‌شود چون حداقل ایشان که بود یک مقدار این مرزبندی‌ها رعایت می‌شد. یعنی خود ایشان مرزبندی‌ها را رعایت می‌کرد. در غیاب ایشان این را نمی‌بینیم. دو اتفاق بعد از فوت ایشان افتاده که نشان می‌دهد استقلال به خصوص روی نیمکت مشکل دارد. اول دعوای شدید ساکت الهامی و محمدخرمگاه بود و دومی این ماجرای رحمتی. چرا تا وقتی منصورخان زنده بود شاهد این دواتفاق نبودیم؟

* این بحث‌های مربوط به لیدرسالاری را هم فکر کنم بشود به همین جریان وصل کرد. فیلم فحاشی‌های دامنه دار لیدرهای تیم‌های مختلف در فضای مجازی به راحتی دیده می‌شود. لیدر باشگاه استقلال می‌زند توی صورت سرپرست تیم پایه و از زندان درش می‌آورند‌. لیدرها روی سکو با هواداران درگیر می‌شوند. این‌ها آفت‌های جدیدی نیست اما جدیدا خیلی بیشتر از همیشه توی ذوق می‌زند.

لیدر مهم نیست، ما مهمش کرده‌ایم. مدیر ضعف دارد. مدیری که ضعف دارد لیدر را مهم کرده. مدیری که با چماق به دست‌ها بخواهد جلو برود شجاعت ایجاد امنیت ندارد. چه در ورزش و چه در سیاست یا هر حوزه‌ای. چماق‌کشی و شعبان بی‌مخ‌بازی که بخواهد در ورزش حاکم بشود می‌رسیم به امروز فوتبال و متاسفانه فوتسال و متاسفانه‌تر در بسکتبال و والیبال هم یک رخنه‌هایی شده. لیدرها می‌خواهند زندگی لمپنی خودشان را داشته باشند. مدیر نباید اجازه بدهد این جریان‌ها در ورزش باب شود، مدیر مقصر است. هر تیمی لیدرش شر راه انداخت مدیرش مقصر است. اگر دلگرم نبود به حمایت‌های مدیربالادست چنین کاری نمی‌کرد.

*... و چرا مدیر باید به لیدر فضا بدهد؟ چون خودش در این فضا نیست.چون خودش از این فضا نیست.

بزرگترین ضربه‌ای که ورزش ایران خورد از این مدیران غیرورزشی بود. افرادی که در حوزه باشگاه‌داری وارد می‌شوند اما راه و چاه را بلد نیستند جز ضرر چیزی به بار نیاورده‌اند. هر که آمد و بیشتر جیغ زد و بیشتر روی جلد رفت بیشتر بدهی بار آورد. ضررشان بعد از اینکه رفتند و حساب و کتاب ها روی میز گذاشته شد مشخص می‌شود.

ببینید ورزش ایران بعد از این همه مدت هیچ ملاک مشخصی برای ارزشیابی یک مدیر ورزشی ایجاد نکرده. ارزیابی می‌شود اما ارزشیابی نمی‌شود.م دیر خودش را با عکس‌هایی که روی جلد از او چاپ می‌کنند ارزیابی می‌کند اما هیچ جا نیست که از او بپرسد چرا آنقدر خرج کردی؟ چرا به این این پول را دادی؟ چرا این اردو را رفتی؟ چرا این خرید شما این همه پول گرفت و بعد هم سر نیم فصل بیرونش کردید؟ چرا؟ هر مدیری بیشتر شانتاژ کند بیشتر عزیز می‌شود.حساب و کتابی در کار نیست.

* برای جمع بندی این صحبت‌ها حرف خاصی ندارید؟

ببینید سی و هفت سال از انقلاب گذشته و در این مدت خیلی چیزها را از اول تعریف کرده‌ایم. با این همه یک نقطه مجهول در ورزش ایران باقی مانده که کسی هنوز تعریفی برایش ارائه نداده. باشگاه! ورزش در دنیا هسته اصلی هر جامعه‌ای است و باشگاه هم هسته اصلی ورزش به حسب می‌آید اما در ایران از این خبرها نیست. مجلس ما هنوز طرح جامع باشگاهداری را بعد از این همه سال تصویب نکرده است. ورزش چشم انتظار رسیدن به یک انسجام است.

 گفت‌وگو از هومن جعفری

انتهای پیام/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *